نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-11-13

نویدنو  22/08/1394 

 

 

نو لیبرالیسم: تناقض در اندیشه ، بحران در عملکرد

تهیه و نگارش . ه .فلاح نژاد

در سال 1947 گروه کوچک ولی پر شور از طرفداران سرمایه داری انجمن مونت پلرین را بنیاد گذاشتند . نام این انجمن بر گرفته از نام یک چشمه آب معدنی در سویس بود که این افراد برای نخستین بار همدیگر را در آن جا ملاقات کردند .آن ها از مدافعین وطرفداران یک فیلسوف اتریشی به نام فن هایک بودند . از چهره های سر شناس این انجمن می توان از لودویک فن میزس، میلتون فرید من ، کارل پوپر نام برد . بخشی از اعلامیه ای  که این گروه برای اولین بار منتشر کرداز این قرار است :
…"
ارزش های محوری تمدن در خطرند ، در بخش های بزرگی از کره ی زمین شرایط حیاتی حرمت و آزادی انسانی از میان رفته اند . در جاهای دیگر ، توسعه گرایش های کنونی در سیاست گذاری این شرایط را در معرض تهدید دایمی قرار داده است. قدرت استبدادی موقعیت فرد و گروه داو طلب را به تدریج متزلزل ساخته است . حتی گرانبهاترین دارایی، یعنی ازادی اندیشه و بیان ، با گسترش مرام هایی که وقتی در اقلیت هستند ادعای مدارا دارند ولی مترصد یافتن قدرت هستند تا بتوانند همه دیدگاه ها جز دیدگاه خودشان را سرکوب وحذف کنند ؛ در معرض خطر است  .
گروه باور دارد که کاهش اعتقاد به مالکیت خصوصی و بازاررقابتی موجب این تحولات شده است . زیرا بدون رقابت وابتکار عمل پراکنده که با این نهاد مرتبط باشند ، تصور جامعه ای که بتوان ازادی را در ان حفظ کرد دشوار است..."
بخش کوچکی از این اعلامیه که در اینجا اورده شده است نشان می دهد نولیبرالیسم ، که نمود فلسفی خود را با نظریه هایک بروز داد ، اندیشه ای بود نگران از رشد و گسترش سوسیالیسم در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و در ستیز با ان و حتی بر علیه نظریه جان مینارد کینز ؛ که در آن زمان به دلیل گسترش اندیشه سوسیالیستی و رشد مبارزه طبقاتی در کشورهای سرمایه داری نوعی آشتی طبقاتی وتوزیع عادلانه ثروت را ترویج می کرد .
اما اندیشه وعملکرد نولیبرال تا اوایل دهه هفتاد کاملا در حاشیه محافل دانشگاهی و به دوراز سیاست گذاری های دولتی بود.واز ان سال ها به بعد مورد حمایت موسسات مالی معتبر قرار گرفت . وشاخه هایی از انجمن مونت پلرین نظیر( موسسه امور اقتصادی لندن) وبنیاد هریتیج در واشنگتن شکل گرفت .ودر محافل دانشگاهی مخصوصا دانشگاه شیکاگو که میلتون فریدمن در ان تدریس می کرد و دارای نفوذ بود گسترش یافت .
با حمایت بیشتر موسسات مالی بخت واقبال نظریه نولیبرالی اعتبار بیشتری پیدا کرد و در سال 1974 جایزه نوبل اقتصاد به هایک ودر سال 1976 به راهرو ثابت قدم او میلتون فریدمن رسید. این جایزه بسیار سوال برانگیز بود و بیشترتحت کنترل نخبگان بانکداری سوئد بود که به این دو نفر تعلق کرفت .
آن طور که در اعلامیه آورده شده است ، نولیبرلیسم براین اعتقاد است که چون بازار و مالکیت خصوصی مستلزم رقابت میان واحد های اقتصادی و تکثردرمراکزتصمیم گیری است ،لاجرم این تکثراقتصادی زمینه ساز تکثر سیاسی می شود .زیرا دولت اقتدارطلب به سبب مداخله در ساز و کار بازار برای تخصیص منابع نظم بازاررا مختل می سازد .از این رو- با ایجاد وتحکیم نهاد های اقتصادی بازار - دمکراسی نیز خود به خود در جامعه پدید می اید ، که واقعیت وعدم واقعیت آن مورد برسی قرارخواهد گرفت .

دو واژه اخلاق وآزادی های فردی زیر پایه های تئوریکی هستند که نولیبرالیسم اندیشه های خود را بر آن استوار کرده است .بدون تردید اخلاق وگسترش ازادی های فردی نو لیبرالیستی در عمل از موارد بسیار مهمی است که بایستی به ان پرداخت . اما شاید لازم باشد که اولین ادعای نولیبرالیسم را در ترازوی حقیقت قرار دهیم و اولین دولت نولیبرالی را که قاعدتا می بایست محصول بازار تکثر گرا و دولت تکثر گرا باشد نشان دهیم. اولین دولتی که با اندیشه نولیبرالیستی در جهان شکل گرفته است ، به وضوح خلاف تفکرات نولیبرالیستی را ثابت می کند .اگر ما تجربه ورشکستگی شهر شیکاگو را که این ایالت را یکجا باتمام ثروت های عمومی ومردمی ان در دست سرمایه مالی قرار داد به عنوان اولین تجربه نولیبرالی از بررسی خود کنار بگذاریم اولین تجربه دولتی ان دولت دیکتاتوری وسر کوبگر پینوشه است . شکل گیری دولت نولیبرال در شیلی بعد از کودتای یازده سپتامبر 1973 به وجود امد ، این کودتا که علیه حکومت سالوادر الینده که به طور دمکراتیک انتخاب شده بود ، از سوی نخبگان تجاری داخلی حمایت می شد .و کمپانی های امریکایی و سازمان جاسوسی امریکا ( سیا ) وهمچنین وزیر خارجه وقت ایالات متحده امریکا هنری کسینجر ان را سازمان دهی کرده واز ان پشتیبانی کردند .این کودتا با خشونت تمام همه جنبش های اجتماعی وسازمان های چپگرا وتمام نهاد های مردمی ، اتحادیه های کارگری ، حتی نهاد های مردمی چون (مراکز بهداشتی در محله های فقیر نشین) را سرکوب ومتلاشی کرد . در چنین شرایطی و در این قربانگاه وسلاخی ازادی های فردی واجتماعی و در زیر سایه یکی از بد نام ترین دیکتاتوری تاریخ معاصر گروهی از اقتصاد دانان معروف به بچه های شیکاگو که پیرو نظریه های میلتون فرید من بودند و در ان زمان در دانشگاه شیکاگو درس می خواندند فرا خوانده شدند که اقتصاد شیلی را بر مبنای نولیبرالی باز سازی کنند . نخستین وظیفه این اقتصاد دانان این شد که با صندوق بینالمللی پول وارد مذاکره شده وام دریافت کنند .و طبق نظریه این سازمان اقتصاد شیلی را بازسازی کنند .انها روند ملی کردن صنایع وموسسات را تغییر دادند .دست بخش خصوصی را برای بهره برداری های بی حساب وکتاب از منابع طبیعی مثل شیلات وجنگل باز گذاشتند . تامین اجتماعی را خصوصی وسرمایه گذاری مستقیم خارجی وتجارت ازاد را تسهیل کردند. تنها منبعی که در دست دولت باقی ماند معدن مس بود .تا به عنوان یک ارز معتبر ویک سوپاپ اطمینان برای پرداخت قروض وغرامت شرکت های خارجی در شرایط بحرانی مورد استفاده قرار گیرد .اما بحران سال 1982در امریکای جنوبی اقتصاد شیلی رانیز در هم نوردید . چیزی که برای مردم این کشور باقی ماند نه رشد اقتصادی پایدار ونه ازادی های فردی وگروهی ، بلکه فلاکت فقر و بد بختی مطلق وبیکاری گسترده بود وادامه یک دیکتاتوری بسیار خشن برای دو دهه در این کشور. اکنون که اولین کشور نولیبرالی معرفی گردید شاید لازم باشد که اخرین ان که این سمت گیری با جنگ خونین و کشتار ملیونی به ان تحمیل شد نشان داده شود وان نیز کشور عراق است 
پس از اشغال عراق توسط نیرو های غربی ، زمانی که همه دلایل برای حمله به عراق دروغ وناکا فی از اب در امد ، دولت بوش به این موضوع متوسل شد که حمله امریکا به عراق منجر به دمکراسی شده است . او گفت که همین موضوع یعنی ازاد کردن عراق از دیکتا توری و رهنمون کردن ان به سوی دمکراسی لیبرال دلیل کافی و قانع کننده برای حمله به عراق است . وهمین تنها دلیل می تواند به همه سوال ها پاسخ دهد 
اما ان دمکراسی چگونه دمکراسی ای بود ؟ این دمکراسی را می توان در چهار فر مانی که پل برمر رئیس موقت گروه ائتلاف ( دولت های اشغال گر)صادر کرد پی گیری کرد

 1- خصوصی سازی کامل تمامی شرکت های دولتی در عراق

 2- حقوق کامل تملک شرکت های عراقی توسط شرکت های خارجی

3- حق خارج کردن تمام سود از عراق توسط شرکت های خارجی وباز کردن بانک های عراق بر روی کنترل خارجیان .

 4- رفتار یکسان باشرکت های خارجی وبر داشتن تقریبا تمامی موانع تجاری از این شرکت ها .

در عراق نیز همانند شیلی نفت در دست دولت باقی ماند تا ضامن پرداخت خسارت های احتمالی شرکت های خارجی باشد .این فرمان برمر زمانی ارائه شد که دولت های اشغال گر حق قانون گذاری در یک سر زمین اشغالی را نداشتند. ولی این قوانین به حدی سرنوشت ساز بود که تنها راه قابل عبور برای دولت های بعدی را به انها نشان می داد .این دونمونه اول واخر از شکل گیری دولت نولیبرال در سایه وحشت بود که برای تایید حقیقت دمکراسی گرای این مکتب ارتجاعی اورده شد، اما تناقض درعملکرد ان نمونه های فراوانی دارد که در این نوشته به ان اشاره خواهد شد.
اتکای به اخلاق در نولیبرالیسم واینکه نمود عملی ان به کجا می تواند ختم شود از موضوعات قابل توجه است . تردیدی نیست که چهار چوب اخلاقی نولیبرالیسم متاثرازسنت های محافظه کارانه جوامع غربی است . در لیبرالیسم کلاسیک نیز اموزه های اخلاقی به حد کافی مشاهده می شود .اما در زمان خود نقش مترقیانه در فرارفتن از قید وبند های دولت های استبدادی وقت واریستوکراسی موجود داشت .خواه در اثار "اسمیت " مانند نظریه "احساسات اخلاقی"و " ثروت ملل" و چه در اثار فیزیو کرات های معا صر او، ما شاهد گرایش های محافظه کارانه و متافزیکی هستیم .اما موضوع رقابت ازاد در اقتصاد ومقوله دمکراسی مرتبط با ان زمانی مطرح بوده است که اریستوکراسی هنوز دارای قدرت و نفوذ زیادی بوده وانحصار در اقتصاد شکل پیدا نکرده بود . در ادامه موضوع بایستی گفت که بانی اندیشه نولیبرال «فون هایک» نیز به لحاظ موضع اخلاقی جایگاهی کاملا محافه کارانه دارد . حتی می تواند نزدیک به اندیشه های ادموند برک فیلسوف انگلیسی قرن 18 باشد که با انقلاب فرانسه نیز مخا لف بود .ولی در شرایط کنونی خطر اصلی این است که نولیبرالیسم با نومحافضه کاری پیوند خورده است . نمونه بارز ان جنبش {تی پارتی }است که نوعی مذهب گرایی ارتجاعی از نوع مذهب گرایی جورج بوشی را تبلیغ می کند واز طرف دیگر اختلافات قومی ونژادی را در خود کشور امریکا دامن می زند . اما نکته قابل توجه از زمان بحران کشنده اخیر این است که در عمل ازادی نولیبرالی چیزی فراتر از ازا دی ها ی بی حد ومرز برای شرکت ها وموسسات مالی ودر هم شکستن ازادی های اجتماعی نیست . رشد نولیبرالیسم در انگلیس بادر هم شکستن اتحادیه های با سابقه مثل اتحادیه کارگران زغال سنگ ودر امریکا نیز با تضعیف ودر هم شکستن کارگران صنایع اتومبیل سازی در ایالت های مرکزی ، وسندیکا های خطوط هوایی در زمان ریگان همراه بوده است . واین موضوع در مورد تمام کشور هایی که از اقتصاد کینزی دهه هفتاد به اقتصاد نو لیبرالی روی اوردند مصداق  دارد وعبارت است از محدود کردن سازمان های اجتماعی ومتلاشی کردن همبستگی های طبقات پایین ومتوسط ومحدود کردن قدرت سندیکا های کارگری ، وهمه اینها نمود عملی عدم پایبندی نو لیبرالیسم به ازادی های فرد است
باید بدون تردید گفت که پا گیری اقتصاد و دولت نولیبرالی ناشی از بحران سیستم سرمایه داری بوده است .در اواخر 1960 بحران سرمایه داری در اقتصاد بازساری شده پس از جنگ دو باره رخ نمود،  و این بحران علائم یک بحران جدی انباشت سرمایه بود که دنبال فضا بری باز تولید مجدد خود می گشت .این بحران در دهه 1970 نمود وگسترش بیشتری پیدا کرد .در سال 1976- 1975 کشور بریتانیا دچار چنان بحرانی شد که صندوق بین المللی پول به کمک ان کشور شتافت .و در تمام کشور های سر مایه داری که دولت های رفاه که با نظریه موسوم به کینز در دولت بودند با بحران روبرو بودند .همزمان با بحران، هم سوسیال دمکرات ها و هم احزاب کمونیست اروپا موسوم به کمونیست اروپایی مثلا به رهبری بر لینگوئر در ایتالیا وکاریلو در اسپانیا قدرت یافته ومورد اقبال مردم قرار داشتند .اما همه احزاب نامبرده به جای روی اوری به یک مبارزه جدی در تلاش بودند که با نوعی اشتی طبقاتی بحران را حل کنند .در حالی که این بحران ناشی از بحران در سیستم بود و روش کینزی برای برون رفت از بحران برای سیستم سرمایه داری دیگر به روش منسوخ ونا کارامد تبدیل شده بود .در نتیجه سرمایه داری ، نولیبرالیسم را برای برون رفت از بحران در سیستم ارائه داد و در مقابل احزاب سوسیال دمکرات وکمونیسم اروپایی جز اشتی طبقاتی هیچ برنامه روشن وراهگشایی را ارائه ندادند .واین در حالی بود که سیتم سرمایه داری برابر امار های ان زمان برای ادامه متابولیسم باز تولید خود وبرای برون رفت از مرگ وزندگی فضای گسترده تری را جستجو می کرد . در حقیقت توافق دوران بعد از جنگ در تمام کشورهای سرمایه داری این بود که سهم بیشتری از در امد ملی نصیب کارگران وطبقات محروم شود ودرامد طبقات بالا کنترل شود وان  درحقیقت متاثر از فشاری بود که جاذبه های سوسیالیم به سرمایه داری تحمیل کرده بود. مثلا در ایالات متحده امریکا که سهم یک در صد از طبقات بالا 16 در صد از در امد ملی در قبل از جنگ بود ، این سهم بعد از جنگ به 8 در صد تنزل پیدا کرد . سوئد جایی بود که سرمایه داری بیش از هر کشوری به صورت مسالمت امیز در ان به خطر افتاده بود. در این کشورکه از سال 1930 سوسیال دمکرات هاقدرت را در دست داشتند توازن قوا بر مبنای چانه زنی  با اتحادیه کارگری متمر کز وقوی صورت می گرفت واز بعد از بحران سال 1960 وبا ارائه طرح رن - مایدنر قرار بر این شد که 20 در صد از در امد مالیات بر شرکت ها به صندوق مزد بگیران واریز شود تا این پول از نو در شرکت ها سرمایه گذاری شود.و این کار بطور ادامه دار قدرت سرمایه خصوصی را کاهش می داد . در چنین شرایطی در دهه هفتاد بحران سرمایه داری پدیدار شد . وبنا بر این دوراه حل موجود بود .یا انتخاب سمت گیری سوسیالیستی ویا راه حل دیگری که سر مایه داری را در پروسه دیگری از تنازع وبقاء ان قرار دهد . در نتیجه گزینش روش اقتصادی نولیبرالیستی ، پیدایی عملکرد افراطی یکی دیگر از دوران های زندگی سرمایه داری گردید . که این نظام اجتماعی را در دوره ای ارتجاعی تر وضد بشری تر درتاریخ حیات ان قرار داده است
بحران در عملکرد نو لیبرالیسم 
سیاست های نولیبرالی از بدو حیات خود ودر همه جا منافع بورژوازی مالی را بر منافع اکثر توده های مردم ترجیح داده است . در اولین نمونه ان که بطور مشخص وقابل ذکر می توان انرا در بحران شهرداری شهر شیکاگو مشاهده کرد ، این نظر را ثابت می کند . در اوج بحران مالی شهر شیکا گو در سال 1975 که موسسات مالی با عدم تمدید باز پرداخت وام ان را ایجاد کردند ، قرار براین شد که برای باز پرداخت قرضه های موسسات مالی انها دست روی در امد های مالی شهر بگذارند . و اما نتیجه به کجا منتهی شد ؟ محدود کردن خواست اتحادیه های شهرداری ، اجرای تثبیت دستمزد ها و کاهش ان، ومحدود کردن میزان اسخدام ها در مراکز عمومی وخدماتی از قبیل اموزش و بهداشت عمومی وخدمات حمل ونقل شهری وتعیین شهریه برای نهاد های اموزشی ودانشگاه ها در نیویورک ، و کار تحقیر امیز دیگر وادار کردن اتحادیه کارگری شهرداری ، که پول های صندوق باز نشستگی خود را در اوراق قرضه شهر سرمایه گذاری کنند .و با این کار موسسات مالی تمام زندگی کارگران شهرداری را به گروگان گرفتند واما پی امد این سیاست همانطور که امار ان سال ها نشان می دهد گشترش فقر وبدبختی وگسترش حاشیه نشینی وگسترش بزهکاری وفراتر از ان رقم بیکاری پانزده در صدی  بود که تا اکنون نیز ادامه دارد 
نولیبرالیسم در بریتانبا با یک انتخاب ظا هرا دمکراتیک که مارگارت تاچر را روی کار اورده بود رخ داد ، اما سیاستی را که در پیش گرفت با سیاست کلی نولیبرالی یکسان است .و شروع ان جدال با نیرومند ترین وقدیمی ترین اتحادیه های کارگری ان کشور ودر هم شکستن انها بود . تاچر می گفت که چیزی به نام اجتماع وجود ندارد وهمه چیز فرد است .دوره او مصادف بود با مبارزه با همه نوهمبستگی اجتماعی، برچیدن ویا کم کردن تعهدات دولت رفاه ، خصوصی سازی موسسات عمومی ، از جمله خانه سازی اجتماعی ، کاهش مالیات شرکت های بزرگ و ایجاد جو تجارت برای جذب سرمایه های خارجی ، مخصوصا شر کت های ژاپنی  .
سیاست نولیبرال سازی برای کشورهای جهان سوم فاجعه امیز تر بوده است . این سیاست ها تمام تعهد های دولت ها را نسبت به انبوه توده های مردم ان کشور ها از میان بر داشت ویا به شدت کاهش داد . بنگاه های اقتصادی و مالی این کشور ها را در دست کمپانی های امپریالیستی قرار داد وبا قبول تجارت ازاد و گشودن سیاست درهای باز، اقتصادهای سنتی وبومی این کشور ها رادر هم شکسته است ولشکری از بیکار شدگان اقتصاد بومی را بر جای گذاشته است وشکاف در بین طبقات را عمیق تر کرده .و بین قشرکوچکی از نخبگان مالی این کشور ها با موسسات امپریالیستی پیوند هایی ایجاد کرده است که نمونه هایی از ان قابل بحث است ، که دراینجا به ان اشاره می شود
بحران اقتصادی مکریک 1984 -1982 یکی از نمونه های غارتگری امپریالیستی وخانه خرابی توده های مردم در کشور های جهان سوم است . شوک اقتصادی ولکر رئیس خزانه داری دولت ریگان کشور مکزیک را در موقعیتی قرار داد که از باز پرداخت وام های خود باز ماند .در همین زمان صندوق بین المللی پول به ایفای نقش پرداخت . وبه تعویق انداختن باز پرداخت وام های این کشور را منوط به اصلاحات نولیبرالی از طرف دولت کرد. درست همان تجربه ای که در مورد شهر شیکاگوبدست امده بود این بار در مورد یک کشور به کار گرفته شد.و در مراحل بعد در مورد بسیاری از کشورها به اجرادر امد . این اصلاحات منجر به این شد که تمام موسسات بزرگ اقتصادی مکزیک با قیمتی بسیار ارزان در دست کمپانی های امپریالیستی وشرکای داخلی انها قرار گیرد . خانواده هایی مثل «اسلیم» باخرید مخابرات این کشور یکشبه ملیاردر شدند . اما حاصل این اصلاحات برای کشور ومردم فاصله عمیق طبقاتی ، گسترش بی اندازه فقر، بالا رفتن بیست در صدی بیکاری ، وشکل گیری گروه های مافیایی مواد مخدر بود که سر تاسر کشور را فراگرفت .
کشور ارژانتین نمونه دیگر از راهزنی امپریالیستی با شیوه نولیبرالیستی است .باروی کار امدن کارلوس منم در سال 1992 او سیاست اقتصادی نولیبرالیستی را به سیاست اقتصادی کشور تبدیل کرد . منم دروازه های کشور را بر روی تجارت وسرمایه های خارجی باز کرد .شرکت های دولتی را خصوصی کرد . تامین اجتماعی را به بخش خصوصی واگذار کرد . دست مزد ها را کاهش داده وسیاست بازار کار انعطاف پذیر را به اجرا گذاشت . سیاست خصوصی سازی به سرعت قشر نازکی از نخبگان را ثروتمند کرد . به مدت دو سال پول به ارژانتین سرازیر شد . اما این رشد به ظاهر رویایی بیش از دو سال دوام نیاورد در سال های 1996 -1994 بحران تکیلا به این کشور نیز سرایت کرد .فقط در ظرف دو هفته بانک های ارژانتین 18 در صد از سپرده های خود را از دست دادند . شوک اقتصادی ولکر اینجا نیز کار خودش را کرد .وبهره بانکی که دولت ارژانتین می بایست پرداخت می کرد از سال 1994 تاسال 1996 حدود 50 در صد افزایش یافت پول ملی به کلی ارزش خود را از دست داد وبیکاری به 20 در صد رسید .پی امد این بحران این بود که تمام موسسات اقتصادی بزر گ در ارژانتین در چنگال موسسات مالی وکمپانی های امپریالیستی قرار گرفت  .
اما نکته ای که قابل توجه است از این قرار است که اصلاحات نولیبرالی اگر چه در اول کار به عنوان یک شیوه برای خارج کردن کشور ها از بحران تلقی می شد ، مخصوصا برای کشور های در حال توسعه ،  اما بعدا به یک روش اشکار اخاذی بین المللی از طرف کمپانی ها وموسسات مالی امپریالیستی تبدیل گشت .بحران هایی که در سال های 1997 کره جنوبی ودر سال 2004 کشور های موسوم به ببر های اسیا را فرا گرفت واز کره تا مالزی ، تایلند ، اندونزی ، سنگاپور ، تایوان را در نوردید ، به نظر می رسد که نخست ناشی از نوعی بحران مصنوعی و یا دامن زدن بحران برای در اختیار گرفتن اقتصاد این کشور ها از طرف موسسات مالی بزرگ امپریالیستی بوده است . این سیاست با پرداخت وام های کلان به کشور مورد نظر آغاز می شد وزمانی که کشور مورد نظر از باز پرداخت ان باز می ماند ، بالا بردن نرخ بهره به صورت سرسام اور سبب ورشکستگی مالی می گشت ودر چنین شرایطی موسسات مالی امپریالیستی معروف به سر مایه لاشخوربرای در اختیار گرفتن بنگاه های اقتصادی کشورپا به میان می گذاشتند . این موضوع در بحران کره خود را به خوبی نشان داد .البته گاهی وقت ها نیز ممکن است که عنان کار از دست خارخ شده و بحران به یک بحران بزرگ با وسعت بیشتری تبدیل شود . اما بحران های سال های 2008 تا اکنون نشان می دهد  که روش نولیبرالیستی سرمایه داری را وارد مرحله ای از بحران کرده است .که از ان می توان به عنوان بحران جدی ساختاری نام برد ، که جز با تغییرات جدی ساختاری در مان پذیر نخواهد بود .

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: