نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-10-23

نویدنو  01/08/1394 

 

 

كارل اشمیت نظریه پردازِ تفاوت گذاری وتبعیض سیاسی ویژه بین خودی وبیگانه!

محمد علی رجایی

كارل اشمیت (۱۹۸۵ - ۱۸۸۸) حقوقدان و نظریه پردازسیاسی محافظه کار آلمانی نویسنده كتاب های بحران دموكراسی پارلمانی، مفهوم سیاست، رمانتیسم سیاسی، مفهوم امر سیاسی، الهیات سیاسی،... آثارش بیشتر در توجیه محافظه کاری سیاسی، اقتدار مطلق قوه مجریه در مقابل پارلمان، دولت توتال، تفاوت گذاری وتبعیض سیاسی ویژه بین خودی وبیگانه! و علیه ساختاردموکراسی لیبرالی است.

اعتقاد اشمیت به حاكمیت مطلق قوه مجریه مخالفت با تفکیک قوا و قانون اساسی وایمار بود كه قدرت را بین رئیس جمهور و پارلمان آلمان (رایشتاك) تقسیم می كرد، در دوران ركود اقتصادی پایان دهه بیست و بحران های سیاسی ناشی از آن اشمیت مصرانه از هیندنبورگ رئیس جمهورآلمان درخواست كه زمام امور را به تمامی در دست گیرد.

با تفسیر وی در مورد قانون اساسی، نظرش درباره ماهیت حاكمیت، تعریف وتفسیر از مفهوم حیات سیاسی در کتاب «مفهوم امر سیاسی» (۱۹۲۷) اشمیت یكی از بحث برانگیزترین نظریه پردازان آلمان شد. پس از آن که هیتلر وحزب ناسیونال سوسیالیست به قدرت رسید، کارل اشمیت دراول ماه مه سال1933 به حزب نازی پیوست. اشمیت از تغییرات حقوقی هیتلر دفاع می كرد واز سوزاندن کتاب های نویسندگان یهودی به عنوان مطالب غیر آلمانی وضد آلمانی حمایت می کرد. اوخواستار پاکسازی بیشتر در مورد کتاب هایی می شود که تحت تاثیر یهودنوشته شده اند.

اشمیت در ماه جولای از سوی هرمان گورینگ مشاور دولتی پروسیا می شود ودرنوامبرهمان سال رئیس اتحادیه حقوقدانان وقضات ناسیونال سوسیالیست وجایگزین هرمان هلر در دانشگاه برلین می گردد، موقعیتی که تا پایان جنگ جهانی دوم وشکست نازیسم حفظ کرد. نظریه پردازی های سیاسی وحقوقی او یکی از پایه های ایدئولوژیک رژیم نازی بود. او دولت «پیشوا» را از نظر فلسفه حقوق توجیه و تایید می کرد . کارل اشمیت در 1934 سردبیر نشریه «حقوقدانان آلمان» شد. اوقتل عام سیاسی «شب چاقوهای بلند» را به عنوان بالاترین شکل اجرای عدالت توجیه وتایید کرد.

اشمیت خود را به عنوان یک ضد یهود رادیکال وافراطی معرفی می کرد اوهمچنین رئیس کنوانسیون مدرسین حقوق در برلین بود وهمانجا تقاضا کرد که حقوق وقوانین آلمان باید از «روح یهودی» پاک شود. (1936) اوتا آنجا پیش رفت که خواستار چسباندن علامتی خاص ومشخص کننده برروی تمام کتاب های دانشمندان یهودی شد. این احیا سنت به غایت ارتجاعی وشرم آور قرون وسطایی برچسب زدن به لباس یهودیان برای نشانه گذاری در عرصه کتاب و آثار فرهنگی بود.

دراواخر سال 1936 در نشریه اس-اس از اوانتقاد شد که فرصت طلب وطرفدار دولت هگلی است و ضد یهودی بودنش هم ظاهری است. ولی به کمک گورینگ از عواقب این گونه اتهامات مصون ماند فقط از یکی از موقعیت هایش یعنی «رهبری گروه متخصصان رایش» استعفاداد ولی مشاورت دولت در پروسیا واستادی دانشگاه برلین را حفظ کرد. بعد ازجنگ به مدت یک سال در حبس متفقین بود وسپس آزادشد وبه موطن خود پلتنسبورگ رفت وتا آخر عمر طولانیش به نوشتن ودیدار علاقمندان و طرفدارانش پرداخت.

نقد كارل اشمیت، شاگردان ومریدانش بر لیبرال دموکراسی و لیبرالیسم کلاسیک علاقه بسیاری از راست گرایان اروپایی، محافظه کاران ونومحافظه کاران سیاسی جهان، جنبش ها واحزاب راست ونئوفاشیست رابه خود جلب کرده است .کارل اشمیت هرچند از سیاست های توسعه طلبانه آمریكا انتقاد می کرد ولی هیچ گاه حمایت خود را از حکومت های خودکامه وفاشیست دریغ نکرد . اوهمیشه وحشت و نفرت خود را ازجنبش های رهایی بخش ملی واحزاب كمونیست وکشورهای سوسیالیستی پنهان نمی كرد.

اشمیت در سال1962 به اسپانیا تحت حکومت فاشیستی ژنرال فرانکو رفت . در آنجا دو سخنرانی مفصل علیه مبارزان ضد فاشیست وضد فالانژهای طرفدار ژنرال فرانکو ایرادکرد، که به صورت کتاب «مسئله پارتیزان ها» چاپ شد. او جنگ داخلی اسپانیا را به عنوان جنگ آزادیبخش علیه کمونیسم بین الملل ارزیابی وتحلیل کرد. البته اودر اسپانیا علائق خانوادگی هم داشت دخترش مترجم ومروج نظریاتش وداماد حقوقدانش عضو حزب فالانژ اسپانیا بودند.

کارل اشمیت مورد توجه وعلاقه بسیاری از ادامه دهندگان سنت های نومحافظه کاری در فلسفه، حقوق و سیاست و تاثیر پذیرفتگان از هایدگر از جمله والتر بنیامین، لئو اشتراوس، راینهارت کوزلک، ارنست یونگر، فریدریش هایک، ژاک دریدا، هانا آرنت، کارل لویت، هانس یوناس، جورجوآگامبن، آنتونیونگری و ... بود.

كارل اشمیت در كتاب مفهوم سیاست به خصلت ویژه سیاست می پردازد كه آن را از سایر فعالیت های عرصه های دیگر متمایز و مجزا می كند. اخلاق به خیر و شر، زیبایی شناسی و هنر به زیبا و زشت، اقتصاد به سود و زیان می پردازد اما سیاست به چه چیز می پردازد و معادل آن چیست؟ به عبارت دیگر منطق حاكم بر سیاست  چه چیزی است كه موفقیت و یا فعالیت در آن، آن را از سایر حوزه ها متمایز می كند؟ وی در كتاب مفهوم  سیاست این مسئله را روشن می كند. اشمیت می نویسد: «تفاوت گذاری سیاسی ویژه، كه فعالیت ها و انگیزه های سیاسی به آن مربوط می شوند تفاوت گذاری بین دوست و دشمن است." همچنین می نویسد: "لازم نیست دشمن سیاسی از لحاظ اخلاقی شرور باشد و یا از لحاظ زیبایی شناسی زشت باشد. لازم نیست به صورت رقیب اقتصادی پیشرو باشد و شاید حتی سروكارداشتن با او می تواند مفید به نظر رسد. دشمن دقیقاً چیز غیر است، بیگانه است و برای او كافی است به شیوه ای به ویژه گسترده، از لحاظ موجودیتی چیزی دیگر و بیگانه باشد."(مفهوم امر سیاسی)

در نظر اشمیت، سیاست چیزی نیست مگر تصمیم‌گیری فرد حاکم در وضعیت استثنایی؛ یا به عبارت دیگر، کنش ترسیم یک مرز در فضای استثنایی برخاسته از تعلیق هرگونه قانون به قصد مشخص‌ساختن قلمرو حاکمیت و ایجاد تمایز میان درون و برون، خودی و غیرخودی، و نهایتاً دوست و دشمن. از این ‌رو، گرد آوردن  گروهی از آدمیان در قالب یک گروه یا ملت واجد حاکمیت سیاسی در تقابل با سایر گروه‌ها، و (امکان) وقوع جنگ، مضمون اصلی مفهوم امر سیاسی است.(همان جا)

اشمیت برآن است که همان‌طور که اخلاق به خیر و شر، زیبایی‌شناسی و هنر به زیبا و زشت، اقتصاد به سود و زیان می‌پردازد، سیاست نیز به «دوست» و «دشمن» می‌پردازد. سیاست به حوزهٔ خاصی از فعالیت انسان مربوط نیست... گروه‌بندی واقعی دوست- دشمن بنا به ماهیت خود چنان قوی و قاطع است که جای معیارها و انگیزه‌های دینی، اقتصادی یا فرهنگی را می‌گیرد.(همانجا)

در حالی که سیاست علم وفن اداره و رهبری جامعه سازمان یافته ومتشکل،با تکیه بر سایرعلوم اقتصادی-اجتماعی، فنون وروش های کنترل، تصمیم گیری ومدیریت تدبیر، ، تعیین فرم ومحتوای وچگونگی مشارکت افراد ، نهادها، موسسات اجتماعی، گروه ها ، احزاب، ملیت ها در اداره امورکشور،تنظیم مقررات وقوانین حدود وظایف واختیارات سازمان های دولتی وغیر دولتی وهمه اجزاء تشکیل دهنده جامعه است."سیاست با تعیین دقیق علمی وفنی ضروریات حیات مادی ومعنوی جامعه وضعیت ومنافع گروه ها وطبقات اجتماعی وملیت ها ی ساکن یک سرزمین صورت می گیرد. سیاست منعکس کننده منافع ومبارزات طبقاتی و طبق تعریف لنین "بیان متبلور ومتمرکز اقتصاد است." (امیر نیک آیین، واژه نامه مفاهیم سیاسی اجتماعی)

در تحلیل مارکسیستی: سیستم نظریات واندیشه های مدون حقوقی، سیاسی، هنری، مذهبی واخلاقی بخشی از روبنای جامعه ودارای خصلت طبقاتی است بنابراین در آخرین تحلیل منعکس کننده مناسبات تولیدی واقتصادی جامعه است. این مناسبات شامل شکل وچگونگی مالکیت وسایل تولید(زمین، سرمایه...) اشکال توزیع سود و ثروت، موقعیت طبقاتی واجتماعی در جامعه وروابط حقوقی بین آنهاست. نظریه پردازان ومدافعان سرمایه داری این تحلیل ومناسبات را قبول نداشته وبه شدت رد می کنند در حالی که این مناسبات زیر بنایی غیر آنچه تاکنون بیان شده است حتی روابط ومناسبات عاطفی واخلاقی بین افراد وخانواده ها را هم تحت تاثیر قرار می دهد.

ارسطودر تعریف سرشت وماهیت سیاست وجامعه سیاسی می نویسد:"هردولتی عبارت از نوعی جامعه است وهر جامعه ای به این منظور که سودی به اعضای خود برساند تاسیس شده است. زیرا فعالیت افراد بشر همواره به این قصد صورت می گیرد که آنچه را متضمن خیر وصلاح آنهاست به دست آورد اما اگر غرض نهایی جامعه ها تحصیل خیر وصلاح باشد غرض دولت یا جامعه سیاسی عبارت از تحصیل بزرگترین خیرها در عالی ترین صورت های آن برای اعضای جامعه سیاسی است."(ارسطو، سیاست،کتاب اول فصل 1و2)

افلاطون تفاوت جامعه سیاسی با جامعه بدوی وغیر متشکل یا «شهرنخستین و بدوی» یا به تعبیر کنایه آمیز گلاکون «شهر خوکان» را در این می داند که : "جامعه سیاسی «نظارت مبنی برمقصود» را جانشین غریزه صِرف وقانون طبیعت می سازد که گله های حیوانات (یعنی جوامع فاقد تشکیلات سیاسی) از آن تبعیت می کنند. این جامعه سیاسی باید دارای دوچیز باشد اول وجود فرد یا هیئت حاکم (مدیر) که وظیفه اش تشخیص منافع کلی وهمگانی وانتخاب بهترین راه برای آن منافع است دوم وجود منشور اساسی دولت(جامعه) که وسوسه حفظ منافع شخصی را از وجود حاکمان سلب وانگیزه مفسد را که ممکن است باعث انحراف آنها از خط مشی صحیح یا غفلت از حفظ منافع عام گردد از حرم نفس شان دور سازد." (افلاطون، جمهوریت کتاب چهارم بندهای 427 تا 434)

در دوران جدید لیبرالیسم کلاسیک وانقلابی تحت تاثیر رنسانس واندیشه روشنگری بود، تا حدودی به عقلانیت سیاسی فلاسفه یونان مانند افلاطون وارسطو متکی بود و کم وبیش درپی خیر ونفع عام بود. فایده گرایان (لیبرال های اولیه مانند جرمی بنتام...) به دنبال نفع ولذت بیشتر ورنج کمتر برای اکثریت مردم وجامعه اند وهر چه در پی دستیابی به این هدف باشد درست ومفید است. در حالی که پراگماتیست ها تابع سیاست قدرت و سلطه اند ، به اندیشه، نظریه، حقیقت وصدق وکذب به عنوان ابزارپیش بردن کار وهدف می اندیشند که اگر به درد بخور بود درست وحقیقی است و اِلا نیست. مثلا در مورد دستگاهی برای شکنجه واقرار گیری از نظر سیاست  قدرت و پراگماتیست ها اگر کارایی دارد وبه درد بخور است استفاده اش خوب ودرست وعادلانه است. ولی ازنظر فایده گرایان چون باعث رنج وصدمه به دیگران می شود درست نیست." (برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب)

هگل هم زندگی سیاسی-اجتماعی انسان یا جامعه را به سه بخش تقسیم می کند که هریک حد وحدود نسبی خود را داراست. " جامعه وقتی به عنوان وسیله ای برای تحقق منافع شخصی تصور می شود، جامعه مدنی است. در حالی که وقتی به عنوان نظمی قانونی واخلاقی تصور ‌می‌شود که در آن انسان ها هم آن منافع شخصی وهم منافع دیگر را بدست ‌می‌آورند، دولت است." (فلسفه اجتماعی وسیاسی هگل،بشیریه،ص217) هگل گرچه به دولت جنبه آرمانی می دهد ولی تجسم دستاورد‌های عصرجدید وروشنگری است. هگل کارگزاران دولتی را فرمانروایان بی چون وچرا بحساب نمی‌آورد بلکه به آنها به چشم قانون‌گذاران وسیاست گذاران نگاه می‌کرد.(همان،ص214) دولت یک کل اجتماعی معقول است، دارای ساختار حقوقی وقانونی که تابع قدرت مطلق خرد است که غایت آن شادی شهروندان است." ( فلسفه حق،ص281)

هگل علیرغم تایید شکل مجسم دولت با عقلانی وقانونمندکردن آن بیشتر در برگیرنده نابودی فرم مطلقه واستبدادی موجود دولت بود . در اینجا بهتر است براساس نظریه‌ اریک وایل، شاگرد کاسیررکه پس از 1933مجبور به مهاجرت شد؛ در نظریات رایج که هگل را طرفدار پر وپاقرص استبداد پروسی معرفی ‌می ‌کنند قدری تامل کنیم! (اریک وایل، هگل ودولت) چرا که قانون اساسی که هگل از آن دفاع ‌می‌کرد در اروپای آن روز که اسیر ارتجاع فئودالی بود قانونی مترقی بود. دفاع از این قانون، دفاع از ایجاد پارلمان ملی و پارلمان‌ها‌ی محلی، علنی شدن مباحثات مجلس، ایجاد هیئت منصفه بود. بعد از شکست ینا، پروس سعی کرد بی طرف بماند وبه ضرورت اصلاحات پی برد. فردریک سوم بعضی از سیاستمداران اصلاح‌طلب و روشن بین پروسی مانند بارون فن اشتاین، هومبولت، هاردنبرگ و...برای انجام اصلاحات بکار گمارد و دست آن ها را بازگذاشت. در فرمان اکتبر 1807 رژیم سرواژ وامتیازات اشرافیت ازجمله محاکمه رعایا لغو شد. در نوامبر 1807 نهادهای محلی انتخابی بوجود آمد.

وضعیت پروس بعد از اصلاحات درسال 1820 درمقایسه با کشورهای انگلیس قبل از جنبش چارتیست ها واصلاحات ، فرانسه بازگشت ارتجاع سلطنتی بوربون ها واسپانیای گرفتار استبداد مخوف فردیناد هفتم یا اطریش وروسیه به غایت ارتجاعی بسیار پیش رفته‌تر بود. وبه همین دلیل در سال 1821 به هنگام نگارش فلسفه حق هگل دولت پروس را مناسب ترین نوع دولت ازلحاظ روح زمانه خویش‌، یعنی بالاترین شکل تحقق آزادی می‌داند.

ولی آلفرد روزنبرگ نظریه پرداز رسمی نازیسم به تبعیت از فردریش جولیوس اشتال، جیوانی جنتیله وکارل اشمیت حمله به هگل را با نقد و طرد مفهوم عقلانی دولت از نظر او آغاز می کند. او می نویسد :"به دنبال انقلاب فرانسه آیین قدرتی بیگانه با خون ما پدیدار شد که با هگل به اوج خود رسید وسپس مارکس آن را در یک قالب جدید سفسطه تحویل گرفت...به دولت شأن مطلق داد وصفت هدف فی نفسه بخشید..امروزه ما دیگر دولت را چون بت مستقلی نمی‌انگاریم که مردم دربرابر آن زانو بزنند. دولت حتی یک هدف نیست. اقندار توده مردم بالاتر ازاقتدار دولت است، آن کس که این واقعیت را نپذیرد دشمن مردم است..." (اسطوره قرن بیستم، ص525 نقل ازخردوانقلاب)

کارل اشمیت نظریه پرداز دیگر فاشیسم ضمن تایید تقسیم جامعه به دولت‌، جنبش(حزب نازی) ومردم، معتقد است، که دولت [جامعه سیاسی] به هیچ روی واقعیت سیاسی فرجامین نیست، بلکه جنبش( حزب ناسیونال سوسیالیست و رهبری آن) بردولت حاکم است وآن راتعیین می کند.(کارل اشمیت، دولت ص12) کارل اشمیت نظریه پرداز«دولت توتال» بود، دولتی رمانتیک، غیرمبتنی برعقل، بی برنامه، فراگیر که دربرگیرنده اجتماع خلق به رهبری جنبش (حزب نازی) وپیشوا است. کارل اشمیت در کتاب مفهوم امرسیاسی در پاسخ به این پرسش که تا کی روح هگل در برلین زندگی کرد؟ می گوید: "به هرروی مکتبی که پس از1840 در پروس مسلط گشت فلسفه اشتال را ترجیح داد حال آن که هگل ازکارل مارکس به لنین ومسکو منحرف شد... "در روز به قدرت رسیدن هیتلر، باید گفت که هگل مرد." (خردوانقلاب، ص424)

در این‌جا تقسیم بندی سه گانه هگل وحق نسبی هربخش ناپدید ‌می‌شود، به جای آن فقط جنبش(حزب نازی)و رهبری آن براجتماع خلق به‌عنوان یک هستی طبیعی منبعث ازنژاد که تابع هیچ ضابطه یا ارزش معقولی نیست، نشسته است. به نظرهگل توده خلق بخشی ازدولت است که هنوزبه آگاهی دست نیافته است، وهنوز فاقد دانشِ به مصلحت خود است ودر عرصه سیاسی بیشترعنصری منفعل است. به نظراو برپایی یک جامعه/دولت معقول نیاز به این دارد که مردم به صورت «توده‌ها» وجود نداشته باشند بلکه به صورت همبستگی افراد آزاد ومتشکل تغییر شکل دهند. ولی ناسیونال سوسیالیسم توده‌ها را می‌ستاید وآنها را در همان وضع ماقبل معقول آنها درنظر ‌می‌گیرد.(اوتو دیتریش، فلسفه ناسیونال سوسیالیسم ص29) حتی در همین وضع هم به آنها اجازه داده نمی‌شود نقش سیاسی فعالی داشته باشند وقیم آنها جنبش(حزب نازی) ورهبری آن ودرنهایت شخص پیشواست که تصمیم گیر، قانون گذار، مجری وقاضی ونمود اراده خلق است.

در قرن بیستم بویژه پس از انقلاب کبیر اکتبر نظریه پردازان سیاسی وحقوقی سرمایه داری برای حفظ منافع ومناسبات طبقاتی موجود وبرون رفت از بحران همه جانبه سرمایه داری، بیش از پیش برنظریات ارتجاعی ومحافظه کاری تکیه کردند. آنها با عدول فاحش از نظریات لیبرالی اولیه، بانفی متافیزیک وعقلانیت سیاسی باستان به نظریه پردازی ضدعقل گرایانه، رومانتیک ، نومحافظه کارانه وفاشیستی روی آوردند. آنها با تکیه بر فلسفه اثباتی حفظ وضع موجود اگوست کنت، ونظریات محافظه کارانه اشتال و ضد عقل گرایانه . اگزیستانسیالیست ها گوی سبقت را از تئوریسین های ارتجاع و محافظه کاری سابق ( ادموند بِرک، اگوست کنت، گابریل بونالد، لودویک هالر، ژوزف دومیستر، فردریش اشتال...) ربودند. در این زمینه کارل اشمیت جیوانی جنتیله، وآلفرد روزنبرگ تئوریسین های فاشیسم از همه برجسته ترند.

نظریه پرداز سیاسی فاشیسم کارل اشمیت در قرن بیستم، در تعریف منجز ونهایی خود سیاست را تابع قانون طبیعت وغریزه یافتن دوست ودشمن وقانون جنگل می سازد. یا به تعبیر گلاکون جامعه سیاسی را به جامعه بدوی خوکان تبدیل می کند. کارل اشمیت وهایدگر وسایر نظریه پردازان طرفدارفاشیسم، دیکتاتوری وارتجاع سیاسی هماهنگ با آنها، وبه نفع سیاست قدرت وامپریالیسم مسلط وموجود، فلسفه وسیاست را به دوران ماقبل سلطه عقلانیت ولوگوس بر غریزه ومیتوس درجهان سیاست وفلسفه یونانی برمی گردانند. عجیب نیست که نشریات نومحافظه کار داخلی، ضد کمونیست ها، نوفاشیست ها ومدافعین سیاست های نولیبرالی امپریالیست ها در پوشش توجیهات گوناگون با نگاهی به ظاهر بی طرفانه، علمی و آکادمیک، نظریه پردازی های کارل اشمیت واضع نظریه فاشیستی دولت توتال، ونظریه ارتجاعی سیاست وامر سیاسی به مفهوم یافتن و تفاوت گذاری سیاسی ویژه بین خودی وبیگانه ( یا دشمن به مفهوم متفاوت در نژاد، رنگ پوست، زبان، ملیت، مذهب، اندیشه وعقیده سیاسی –اجتماعی) را تبلیغ وترویج کنند.

برگرفته از صفحه فیسبوک نویسنده

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: