نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-06-28

نویدنو  07/04/1394 

 

مسئول افزایش تنش در آسیا و پاسیفیک کیست؟

نوشته: تونی کارتالوچی - برگردان: آمادور نویدی

به نظر می رسد که افزایش تنش در آسیا و پاسیفیک بین چین و کشورهای اطراف قلمروش تمام شدنی نیست٬ و ناچاراً منجر به درگیری منطقه ای و شاید حتی جنگ جهانی شود.

در واقع٬ برای کسانی که تاریخ را مطالعه کرده اند٬ این نمایشی دوباره است. اگر شخصیت ها را تغئیر داده و رویدادهای فعلی را در چهارچوب اوایل سال های۱۹۰۰قرار دهیم٬ می توانیم آن چه را که منجر به جنگ جهانی دوم شد ببینیم٬ به ویژه٬ رویدادهائی را که صحنه را برای جنگ در پاسیفیک آماده کرد .

برخی ها ممکن ست باور داشته باشند که این نمایش دوباره زمانی اتفاق افتاد که تنها متجاوز منطقه٬ ژاپن در حال گسترش مرزهایش فراتر از نیاز خود بود که در نهایت با رقیب خود روبه رو شد. براساس این تصور غلط٬ همان مردم باور دارند که چین جای خود را با امپراتوری ژاپن عوض کرده ست٬ و بی پروا در حال گسترش مرزهایش به حساب صلح جهانی و ثبات منطقه است.

بهرحال٬ در واقع این یک باور غلط است.

جنگ جهانی دوم: پیشینه

برای این که مسئول واقعی این تنش در آسیا و پاسیفیک روشن شود٬ باید کلمات معاصر را با دوران قبل از جنگ جهانی دوم و کلمات هشدار دهنده ژنرال نیروی دریائی آمریکا٬ اسمیدلی باتلر  در رابطه با ماهیت تنش آن زمان را در نظر بگیریم. ژنرال اسمیدلی باتلر٬ دوبار مدال افتخار دریافت نمود٬ و مردی بود که تمام دوران زندگی جوانی و بخشی از دوران کودکی خود را در جنگ های آمریکا در چندین قاره جنگید – او درباره سن خود دروغ گفت تا زودتر در نیروی تفنگداران دریائی آمریکا خدمت کند.

او در نوشته خود٬ «جنگ یک راکت (جنایت سازمان یافته) است»(۱)٬ به طور خاص درباره تنش در آسیا و پاسیفیک آن زمان صحبت می کند و نصحیت می کند که چه گونه می توان از آن چیزی که منجر به یک جنگ فاجعه بار می گردد جلوگیری نمود.(تأکید از ماست):

در هر جلسه کنگره درباره تخصیص بودجه بیش تری برای نیروی دریائی سئوال می شود. زیردست ترین لابی ها روی صندلی گردنده دریا سالاران واشنگتن (که همیشه تعداد زیادی از آن ها وجود دارند) نشسته اند٬ وخیلی هم باهوشند. آن ها فریاد  نمی زنند که « به کشتی های جنگی بیش تری برای جنگ با این یا آن کشور نیاز داریم.» اوه نه. قبل از هر چیزی٬ آن ها زمینه را فراهم می سازند که آمریکا توسط یک قدرت بزرگ دریائی تهدید شده است. تقریبا هر روز٬ این دریا سالاران به شما  می گویند٬ که ناوگان بزرگ این باصطلاح دشمن٬ ناگهان حمله می کند و ۱۲۵ میلیون جمعیت را نابود می سازد٬ درست .به همین سادگی. سپس برای نیروی دریائی بزرگ تر شروع به گریه و زاری می کنند. برای چی؟ جهت جنگ کردن با دشمن. اوه من٬ نه. اوه٬ نه. فقط برای مقاصد دفاعی.

سپس٬ اتفاقی٬ خبر شروع مانور هائی را در پاسیفیک اعلام می کنند. برای دفاع. آه ه ه.

این پاسیفیک یک اقیانوس بزرگی است. ما خط ساحلی عظیمی در اقیانوس آرام داریم. آیا مانورهای خارج از سواحل ما٬ در دویست یا سیصد مایلی است؟ اوه٬ نه. مانورها در دو هزار مایلی انجام می گیرد٬ بله٬ شاید هم حتی سه هزار و پانصد مایلی٬ خارج از سواحل آمریکا.

ژاپنی ها٬ مردمی مغرورند٬ البته خیلی خوشحال خواهند شد که ناوگان آمریکا را خیلی نزدیک به سواحل نیپون ببینند. و حتی به اندازه ساکنان کالیفرنیا که نور ضعیف را از طریق مه صبحگاهی تشخیص می دهند٬ ژاپنی ها مایلند که با  ناوگان خود در مانورهای جنگی نزدیک لس آنجلس شرکت کند.

کشتی های نیروی دریائی ما٬ باید طبق قانون٬ بطور خاص در درون ۲۰۰ مایلی خط ساحلی ما محدود باشند و دیده شوندچنان چه این قانون در سال ۱۸۹۸ وجود می داشت٬ کشتی مین هرگزنمی نوانست به بندرگاه هاوانا برود و هرگز منفجر نمی شد. جنگی با اسپانیا در نمی گرفت که منجر به از دست دادن جان انسان ها باشد. از نظر کارشناسان٬ برای مقاصد دفاعی٬ دویست مایل زیاد است. ملت ما چنان چه کشتی های خود را بیش تر از ۲۰۰ مایلی از خط ساحلی خود نبرد٬ نمی تواند یک جنگ تهاجمی را شروع کند. ممکن است که  جهت شناسائی دشمن به هواپیماهای تجسسی تا حد ۵۰۰ مایلی از ساحل اجازه داده شود. ولی ارتش هرگز نباید محدودیت ارضی کشورمان را ترک کند.

ژنرال باتلر به این واقعیت اشاره می کند که موضع آمریکا در آسیا و پاسیفیک ناچاراً به تحریک برای جنگ منجر می گردد.  جهت پاسخ دادن به این سئوال که چرا آمریکا دقیقاً قبل از آغاز جنگ جهانی دوم٬ مشغول انجام مانورهای دریائی در سواحل نزدیک به ژاپن بود٬ باید «سرنوشت آشکار» امپریالیست آمریکا را در نظر گرفت که آشکارا در صدد اشغال و تسخیر جزایر سراسر پاسیفیک و از جمله فیلیپین بود که تا امروز ادامه دارد و از اثرات حضور همیشگی مداخلات نظامی٬ سیاسی و اقتصادی  آمریکا رنج می برد- اما در آن زمان کشور جزیره ای فیلیپین به معنای واقعی کلمه به عنوان سرزمینی تسخیر شده توسط آمریکا اشغال شده بود .

آن زمان٬ تئاتر جنگ جهانی دوم در پاسیفیک٬ نه نبردی بین خوب و بد بود٬ و نه بین دمکراسی و امپراتوری –  نبردی بین دو امپراتوری بود که به دنبال تحمیل اراده خود بر سرزمین هائی فراتر از مرزهای خود بودند.

می توان استدلال کرد که اقدامات ژاپن ممکن ست بیش تر جهت نیاز به تعادل بلند مدت هژمونی غرب در پاسیفیک بوده است٬ تا میل به تسخیر سیاره . در حالی که ژاپنی ها قطعاً به دنبال امپراتوری بودند٬ ولی بسیاری از آن چه که حاصل جنگ جهانی دوم بود تلاش ژاپنی ها برای خارج ساختن امپریالیسم غربی بود که ژاپن را  محاصره کرده بود و آشکارا در نهایت به دنبال تحمیل حکومتش بر خود ژاپن بود

.

چین امروز

امروز می توانیم روند مشابه ای در آسیا و پاسیفیک ببینیم. هدف سیاست خارجی آمریکا٬ به ویژه «محور آسیا» جهت برقراری مجدد برتری آمریکا در منطقه پاسیفیک ست٬ که هزاران مایل از مرزهای آمریکا دور ست. سند پیش نویس موجود از اندیشکده ای که توسط شرکت های بزرگ و مالی٬ حمایت مالی می شود٬ آشکارا خواهان خنثی کردن رشد چین به عنوان قدرت نظامی و اقتصادی منطقه٬ اجرای سیاست محاصره و انزوای چین شده است.

این «محور آسیا» نه به این دلیل ست که آمریکا از  حمله توفان سربازان چینی به سواحل کالیفرنیا می ترسد٬ بلکه به این دلیل می ترسد که چین در حال تلاش برای جایگزینی نفوذ آمریکا در جائی ست که در وهله اول نباید باشد.

اصطلاح « رشته مروارید» «از گزارش انستیوی مطالعات استراتژیک (اس اس آی  ) سال ۲۰۰۶ » رشته مروارید گرفته شده است: رویا روئی با چالش افزایش قدرت چین در سراسر  منطقه ساحلی آسیا٬ به یک «رشته» از بنادر ژئوپولیتک مهم استراتژیک٬ خطوط لوله٬ و دیگر تأسیساتی که چین در حال ساختن آن هاست اشاره می کند که از خاورمیانه و شمال آفریقا(ام ای ان ای)٬ پاکستان٬ هند٬ و میانمار شروع می شود٬ و به سواحل چین در جنوب دریای چین ختم می شود.

گزارش انستیوی مطالعات استراتژیک آشکارا نقشه هائی جهت اختلال منافع چین در مسیر این «رشته٬ یک استراتژی در سال ۲۰۰۶ » طرح ریزی کرده٬ که به شکلی ملموس خود را با شروع مهندسی «بهار عرب» توسط آمریکا در سال ۲۰۱۱ نشان داد و تحت فشار افراط گرایان در نهایت منافع چینی ها از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا خارج شد٬ و با درگیرهای مختلف امروز در ارتباط با بی ثباتی میانمار و پاکستان٬ و هم چنین «مشاجره بر سر جزایر» در جنوب دریای چین هم چنان ادامه دارد.

عملاً در هر نقطه در مسیر این «رشته»٬ که گزارش انستیوی مطالعات استراتژیک پوشش داده شده ست٬ حال می بینیم که خشونت و هرج و مرج سیاسی هماهنگ شده ای ست که منبع آن ناشی از بودجه سازمان های غیر دولتی وزارت امور خارجه آمریکا ست و جنبش ها در هر جا از خاور میانه گرفته٬ تا بلوچستان٬ پاکستان٬ تا میانمار٬ و البته تا دولت های ژاپن و فیلیپین٬ پس از پایان جنگ جهانی دوم تابع منافع آمریکا ست.

گزارش انستیوی مطالعات استراتژیک با دقت جمله رمزی زیر را بیان کرده است:

آمریکا٬ از طریق دیپلماسی٬ سیاست های اقتصادی٬ و استراتژی نظامی خود جهت شکل دادن و نفوذ در مسیر آینده چین فرصت بی سابقه ای دارد. غلبه بر چالش های بالقوه ناشی از «رشته مروارید» و ادغام موفقیت آمیز چین به عنوان یک ذینفع مسئول در سیستم بین المللی برای رفاه و امنیت آینده کشورهای منطقه و جهان ضروری است.

البته٬ منظور انستیوی مطالعات استراتژیک از «سیستم بین المللی» آن ست که آن چه که را  وال استریت٬ واشنگتن٬ لندن٬ و بروکسل  ایجاد کرده٬ کنترل می کند٬ و تنها حامیان آن هستند. جهت اطمینان روشن بر این نقطه٬ مقاله ای قبلاً در سال ۱۹۹۷ توسط قانون گذار آمریکا روبرت کاگان با عنوان «چین چه می داند که ما نمی دانیم: موردی جهت استراتژی جدید مهار»٬ بر روی همین موضوع «ادغام چین» در «نظم بین المللی» موجود کشورها نوشته شده است (تأکید اضافه شده):

نظم جهانی حال در خدمت نیاز های آمریکا و متحدانش است٬ که آن را ساخته اندو جهت نیازهای دیکتاتوری چین که برای حفظ قدرت در داخل و افزایش نفوذ سیاسی در خارج تلاش می کند خدمت گذار ضعیفی است. رهبران چین از محدودیتی که بر آن ها می شود آزرده اند و نگرانند که آن ها(آمریکا و متحدانش – م) باید این قوانین سیستم بین المللی را تغئیر دهند قبل از این که قوانین بین المللی آن ها(چین و رهبران چینی – م) را تغئیر دهد .

تنش های جدید شبیه تنش های قدیمی است

روشن است این که چرا آمریکا پس از تنش در آسیا و پاسیفیک تلاش می کند به عنوان یک میانجی ضروری  مطرح شود٬ در واقع  به علت عواقب عمدی طولانی مدت٬ از قبل طراحی و به خوبی مستند شده سیاست خارجی آمریکا است. مشخص است که رشد چین دلیل آخرین جنگ جهانی نبود٬ و دلیل جنگ بعدی هم نخواهد بود. دلیل اما همان منافع خسته کننده خاصی است که تمام جنگ های جهانی را بوجود آورده است . آن هائی که قادر به قبول نفوذ منطقه ای و جهان چند قطبی نیستند و تنها برای هژمونی جهانی تلاش می کنند٬ در غرب  مستقر هستند. با شناسائی عاملان واقعی افزایش تنش در پاسیفیک٬ و مطالعه دقیق آخرین عواقب چنین تنش هائی٬ آن کشورهائی که با انتخاب بازی پروکسی/نیابتی برای  وال استریت و واشنگتن یا تنظیم مجدد و حتی بهره بردن از رشد چین مواجه شده اند٬ آخرین شانس را دارند که از این موقعیت طلائی استفاده کرده واطمینان یابند که تاریخ تراژیک خود را دو باره تکرار نکنند.

 

درباره نویسنده:

نونی کارتالوچی٬ ساکن بانکوک٬ محقق و نویسنده ژئوپولیتیک٬ به ویژه برای مجله اینترنتی «چشم انداز جدید شرقی » است.

http://journal-neo.org/

 

منبع:

(۱)-

War Is A Racket

By Major General Smedley Butler

http://www.ratical.org/ratville/CAH/warisaracket.html

برگردانده شده از:

http://journal-neo.org/2015/06/18/who-s-behind-asia-pacific-s-growing-tensions/

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: