نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-03-08

نویدنو  16/12/1393 

 

 

 

کار مبارزه و مراحل انقلاب - بخش دوم

احمد سپیداری

 

با این مقدمه به بحث ابتدایی خود باز می گردم و سوال را بدین شکل مطرح می کنم: انقلاب یا رفرم و اگر انقلاب، چگونه و در طی کدام مراحل.

انقلابیون اما در مقابله با رفرمیست های بی باور به انقلاب، نیازمند تدارک نظری و عملی برای انقلابی هستند که ضرورت های فرارسیدن آن را از تحلیل اوضاع کشور درمی یابند. در سنت مارکسیست لنینیستی، انقلاب نیازمند «تئوری انقلاب» است. به همین دلیل مارکسیست لنینیست ها با تاکید بر «تحلیل مشخص از اوضاع مشخص» از تحلیل وضعیت سیاسی افتصادی جهانی که در آن به سر می بریم و وضعیت کشورمان آغاز می کنند که با آن در پیوند است.

اگر به تاریخ مبارزه چپ در کشور نظری بیندازیم، می بینم که کنگره ها، کنفرانس ها، نشست های مرکزیت سازمان ها و یا هر تجمع فراگیری از یک سازمان و حزب که کار تدوین سیاست های آن حزب یا سازمان را بعهده داشته، از تحلیل جهان و وضعیت کشور آغاز شده و با تحلیل نیروهای درگیر در مبارزه طبقاتی سرنوشت ساز که ستون فقرات تحولات سیاسی را تشکیل می دهند، مرحله انقلاب مشخص شده و مشی و برنامه ای برای پیشبرد انقلاب ارائه شده است.

برای مثال در برنامه مصوب کنگره ششم حزب توده ایران ضمن بررسی مفصل و همراه با استنادها و فاکت های گسترده برای «مشخصه های عمدهٔ جهان و ایران»  آمده:

 

«بر این اساس میهن ما به یک نحول بنیادی که عرصه های گوناگون زندگی مردم را فرا گیرد، نیازمند است. حزب ما همچنان معتقد است که دسترسی به تحول های بنیادی تنها از راه شرکت فعال و سازمانیافته نیروهای اجتماعی در جنبش سراسری ضد استبداد ولایی و تغییر شیوه حکومت مداری در میهن ما امکان پذیر است».

 و ادامه می دهد:

«چون نظام سرمایه داری در هر شکل سیاسی آن در کشور ما نمی تواند معضل هایی همچون عقب ماندگی و بی عدالتی دهشتناکی که سرتاپای جامعه را فراگرفته است، حل کند، بنا بر این ایران همچنان در مرحله انقلاب ملی و دمکراتیک قرار دارد که هدف اجتماعی- اقتصادی چنین انقلابی را می توان بدین سان تعریف کرد:

  • محدود شدن سرمایه داری بزرگ

  • باز تقسیم امکان های مادی و ثروت های انباشته شده ای که در اختیار عده انگشت شماری از نهادهای انگلی وابسته به سران رژیم قرار دارد

  • و حرکت به سمت عملی کردن عدالت اجتماعی یعنی گسستن زنجیرهای فقر، عقب ماندگی و بی عدالتی.»

هدف از تعیین مرحله انقلاب پیشگویی یک تغییر خود به خودی موجود در دستور کار تاریخ نیست. تعیین مرحله انقلاب در واقع روشن کردن هدف مرحله ای یک نیروی انقلابی برای رسیدن به جامعه ای است که هدف آن نیروی سیاسی عنوان شده است. برای مثال اگر ما خواهان زندگی در جامعه ای هستیم که در آن استثمار فرد از فرد از زندگی انسان کنار گذاشته شده باشد (کمونیسم)، باید مرحله ای به نام سوسیالیسم را برای بر پا کردن زیر ساخت های چنین جامعه ای طی کنیم. برای برقرار یک جامعه سوسیالیستی نیز مقدماتی مورد نیاز است. مهمترین کار گرفتن قدرت دولتی توسط طبقه کارگر و متحدان آن و ادراه آن با هدفِ زمینه سازی برای گذار به چنین اقتصادی است. انقلاب ملی و دمکراتیک در واقع طرح چنین گذاری است.

اما تعیین مرحله انقلاب هنوز بدون یک نقشه راه ناکامل است. برای همین منظور است که در برنامه حزب سرفصل مستقلی زیر عنوان «تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری» به آن داده شده است:

جبههٔ واحد ضد دیکتاتوری کلیهٔ آن حزب ها، سازمان ها و نیروها و شخصیت های مترقی و آزادیخواه کشور را در بر می گیرد که در راه طرد رژیم ولایت فقیه مبارزه می کنند و هدفشان استقرار آزادی، استقلال، صلح و عدالت اجتماعی است.

 برای آنکه چنین جبهه ای شکل بگیرد و به پیش برود، باید «طبقه کارگر» متشکل و قدرتمندی شکل بگیرد که برخوردار از آگاهی عمیق طبقاتی است.از دیدگاه لنینی چنین کاری جز با وجود یک حزب کمونیست پیشاهنگ فعال در میان طبقه کارگر به سرانجام نمی رسد. این نیروی طبقاتی متشکل باید از چنان جایگاهی برخوردار شود که سایر نیروهای کار و سایر اقشار مردم را پشتیبان خود داشته باشد.

طبقه کارگر و نیروهای سیاسی چپ هوادار آن در خلاء مبارزه نمی کنند. نیروهای دیگری و از جمله اصلاح طلبان و دیگر نیروهای لیبرال و دمکرات در صحنه حضور دارند که در مبارزات بین بالایی ها (سرمایه داران حاکم بر کشور) و نیز بین پایینی ها (مردم) و آن بالایی ها شرکت می کنند. مجموعه ای از تضادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و غیره نیروهای سیاسی و بخش های مختلف مردم را به واکنش وامی دارد و صحنه سیاسی را شکل می دهد. تقویت و گسترش پایگاه حزب در میان طبقه کارگر و تبدیل آن به یک «طبقه برای خود» کاری پیگیرانه و پر از تلاش و مبارزه است. در طی دوران طولانی تدارک انقلاب، طبقه کارگر و سایر اقشار متحد آن یعنی زنان، جوانان و دانشجویان، معلمان و زحمتکشان شهر و روستا در مبارزات صنفی و سیاسی مختلفی مشارکت می کنند که گاه ماهیت اصلاح طلبانه دارد. حزب یا سازمان چپ انقلابی نه تنها در این مبارزات با تمام وجود باید شرکت کند و به نوبه خود زحمتکشان را در رسیدن به اهداف کوتاه مدتشان یاری دهد، بلکه باید در کنار نیروهای فعال اجتماعی تجربه کسب کند. شرکت در این مبارزه دوشادوش مردم است که حزب را به جامعه پیوند می دهد. به همین دلیل، مبارزه برای تحقق هر مرحله از انقلاب جدا از مبارزات روزمره سیاسی- اجتماعی نیست.

در چنین فضایی است که می باید تحلیل احزاب و سازمان های سیاسی چپ را مورد بررسی قرار داد و درستی و نادرستی آن را در مبارزات روزمره به محک آزمون زد. بدین معنی که ما هم با مدعیانی روبروهستیم که مرحله بندی در کار مبارزه و هر نوع تمرکز بر مبارزات روزمره کارگران، زحمتکشان و سایر مردم را «خورده کاری» و به نوعی طفره رفتن از هدف غایی می دانند (اپورتونیسم چپ)، و هم با سیاست ورزانی که داشتن هدف انقلابی و ربط دادن آن به مبارزه روزمره را «رمانتیسیسم انقلابی»، «آرمانگرایی منسوخ شده» و «تفکرایدئولوژیک» باز شناخته و حل شدن در برنامه عمل احزاب و سازمان های رفرمیست را «واقعبینانه ترین کار ممکن» جلوه می دهند.

باید توجه داشت که یک حزب یا سازمان اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدتی دارد. این اهداف در کوتاه مدت روشن تر و دارای جزئیات دقیق تری می تواند باشد و در بلند مدت به شکل گرایش های مسلط و سرفصل بندی های کلی در می اید.. دلیل آن هم روشن است. جامعه ایستا نیست و ظرفیت تغییر و تحولات بسیاری را در درون خود دارد. نه جهان و نه کشور ما در همین جایی نمی ایستد که امروز ایستاده است.

 

با شکل گیری «طبقه کارگر»، اتحاد عمل پایینی ها به وقوع می پیوندد و با قدرتمند شدن زحمتکشان کشور و حضور آن ها در صحنه سیاسی، بسیاری از معادلات دگرگون می شوند. طبقات بهره کش جامعه یعنی سرمایه داران و نیروهای سیاسی متشکل آن که حاکمیت را در دست دارند، دست به تغییر آرایش می زنند، گفتمان های تازه ای را مطرح می کنند. نیروهایی جذب و نیروهایی را دفع می کنند تا برای مبارزات هدفمند طبقاتی شان در ادامه بهره کشی ضد انسانی آماده باشند.

در چنین شرایطی بحث های متمرکز برخی چپ ها برای روشن کردن قدم به قدم آنچه در مراحل بعد باید انجام شود، می تواند به ذهن گرایی منجر شود. ما سال های سال شاهد بحث هایی ذهنی بودیم که مدعی بود انقلاب را باید به وسیله محاصره شهرها از طریق روستا ها پیش برد و برای این «پیشبرد» هم سندهای تاریخی می آورد، استدلال می کرد،به اصطلاح نقشه می ریخت و بدون توجه به واقعیت های موجود در جامعه و بویژه در میان نیروهای کار، توقع داشت دیگران هم به دنبالش کشیده شوند. و اگر نیرویی سیاسی چیزی کمتر از آن می گفت، کار مبارزه با آن نیرو گاه نسبت به مبارزه با رژیم اولویت می یافت.  نتیجه آن را هم بعدها دیدیم. چقدر اولین نشریه احزاب و سازمان هایی را خوانده ایم که مدعی بودند، هر چه تا کنون بوده اشتباه است و مارکسیسم لنینیسم برای اولین بار در تمام طول تاریخ توسط آن ها درک شده است. چقدر با چشم خود دیده ایم که با گذشت چند سال، مدعیان کشف مارکسیسم لنینیسم انقلابی بدون پیداکردن پایگاهی در میان مردم، دچارهمان مشکلاتی شدند که تمام هم و غم خود را صرف بی اعتبار کردن دیگران به خاطر دچار بودن به آن می کردند.

در کشور ما دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیهی حاکم است. هر گونه ندای آزادیخواهی و حتی دادخواهی «فتنه» نام گرفته و به شدت سرکوب می شود. حق تشکل برای نیروهای کار به رسمیت شناخته نمی شود. قانون اساسی کشور مدت هاست به ارتجاعی ترین ماده آن یعنی ولایت فقیه خلاصه شده و کار به جایی کشیده که مجلس خبرگان برگزیننده رهبرباید از رهبر فعلی تبعیت کند و این از التزامات عملی به ولایت فقیه شناخته می شود.

دانشگاه ها زیر دوربین های اطلاعات و سازمان های امنیتی گوناگون تحت رهبری ولی فقیه به بازداشتگاه هایی بزرگ  تبدیل شده. تلاش برای آزادی برای زنان یک جرم تمام عیار و فعالیت نیروهای «غیر خودی» در هر زمینه به شدت ممنوع است.

طبیعی است که در چنین شرایطی، مبارزه برای دمکراسی و برخورداری از حداقل شرایط مبارزه سیاسی برای تشکل کارگران و زحمتکشان و نیروهای میانی جامعه به خواستی عمومی تبدیل شود. مردم خواهان پایان داد به استبداد قرون وسطایی اند و این به خواستی سراسری فراروییده است. به همین دلیل مبارزه برای طرد رژیم ولایت فقیهی به مهمترین هدف این مرحله از مبارزه مردم و نیروهای سیاسی پیشرو آن تبدیل شده و در برنامه های مصوب نیروهای سیاسی به اشکال مختلف بازتاب یافته است. مجموعه وسیعی از نیروهای سیاسی در این راه هم هدف اند و اگر صف متحد آنان تشکیل شود، نیروی لازم برای چرخش اجتماعی فراهم می شود.

به همین دلیل، انقلابی ملی دمکراتیک در این مرحله از مبارزه هدف قرار می گیرد و تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری نقشه راهی است که می توان حول آن به مبارزه پرداخت و نیروی لازم را برای پیش بردن آن انقلاب گردآورد. هر نوع هدف گذاری دیگری که از «اصول» یا یک الگوی از پیش تعیین شده به جای «تحلیل مشخص از اوضاء مشخص» استخراج شود، می تواند به دام خواست اندیشی بیفتد، از گردآوری نیروی اجتماعی لازم  برای پیشبرد آن بازماند و در محافل روشنفکری و بحث های بی سرانجام و بی حاصل محو شود.

انقلاب نبردی بینهایت دشوار و پیچیده است. نیرویی که بخواهد هدایت سکان آن را به عهده بگیرد، باید بتواند کادرهای بسیار ورزیده، و نیروهای واقعا متعهد و پیگیر انقلابی را در دامانش تربیت کند، ریشه هایش رادر جامعه  مستحکم نماید، در نبردهای مختلف تاریخی بزرگ و کوچک مشارکت فعال داشته باشد ، زخم ببیند و تجربه کسب کند و به حزبی فرا بروید که نبض جامعه با تپش های قلب او می زند. چنین حزبی ست که می تواند به یک دانشگاه زنده و فعال برای پرورش نیروهای انقلابی تبدیل شود و تاثیر گذار باقی بماند.

و این خود مرحله بسیار مهمی در پیش روست که نیروهای جوان به صف پیکار پیوسته باید تشخیص دهند و با حس غروری سعادتمندانه از شرکت در یک مبارزه سرنوشت ساز پا در تحکیم آن نهند.

  

کار مبارزه و مراحل انقلاب – بخش اول

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: