نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2014-12-12

نویدنو  20/09/1393 

 

 

 

مبارزه در راه جبهه واحد علیه فاشیسم وجنگ – بخش سوم

 

  مبارزه در راه جبهه واحد علیه فاشیسم وجنگ – بخش سوم

تحکیم احزاب کمونیست و مبارزه برای وحدت سیاسی پرولتاریا

تحکیم احزاب کمونیست

وحدت سیاسی طبقه ی کارگر

نتیجه

 

مبارزه در راه جبهه واحد علیه فاشیسم وجنگ – بخش سوم

 

تحکیم احزاب کمونیست و مبارزه برای وحدت سیاسی پرولتاریا

رفقا، در مبارزه برای تشکیل جبهه ی واحد،اهمیت نقش رهبری کننده ی حزب کمونیست فوق العاده افزایش می یابد. در واقع  هم تنها حزب کمونیست است که مبتکر ،سازمان دهنده و نیروی محرکه ی جبهه واحد طبقه کارگر می باشد.

احزاب کمونیست تنها زمانی می توانند توده های وسیع زحمتکش را برای تشکیل جبهه ی واحد ضد فاشیستی علیه تعرض سرمایه تجهیز نمایند که قبل از همه صفوف خود را به طور همه جانبه استحکام بخشند،ابتکارات خود را بسط و گسترش دهند،از سیاست مارکسیستی – لنینیستی پیروی کنند و چنان تاکتیک های صحیح و انعطاف پذیری به کار برند،که در هر زمان و مکان بتوانند اوضاع و احوال کنکرت و نیز آرایش نیروهای طبقاتی را در نظر گرفته و روی آن ها حساب کنند.

تحکیم احزاب کمونیست

در فاصله ی بین کنگره های ششم و هفتم،احزاب کمونیست کشورهای سرمایه داری بدون تردید رشد کرده و به نحو قابل  ملاحظه ای آبدیده شده اند.اما اگرما بخواهیم خودمان را تنها به این موفقیت دلخوش سازیم دچار اشتباه بسیار خطرناکی شده ایم . زیرا هراندازه که جبهه ی واحد طبقه ی کارگر بیش تر رشد کند و گسترش یابد ،به همان اندازه بیش تر مسائل تازه و غامض در برابر ما قرار خواهد گرفت .بدین جهت است که ما موظفیم بیش از پیش به تحکیم سیاسی و سازمانی احزاب خود بپردازیم.ارتشی که جبهه ی واحد پرولتاریا به وجود می آورد تنها در صورتی قادر به انجام رسالت خود خواهد بود که در راس آن نیروی رهبری کننده ای قرار بگیرد که اهداف مبارزه و طرق پیروزی را به او نشان دهد. و یک چنین نیروی رهبری کننده ای فقط می تواند یک حزب نیرومند و انقلابی پرولتاریا باشد.

اگر ما کمونیست ها تمام نیروی خود را برای تشکیل جبهه ی واحد به کارمی  بریم ،هدف ما از این کار هرگز به خاطر جلب اعضای جدید به حزب کمونیست نیست.ما یک چنین هدف تنگ نظرانه ای را دنبال نمی کنیم .ولی این به آن معنی نیست که احزاب کمونیست وظیفه ی مهم تقویت و تحکیم همه جانبه ی صفوف خود را ندارند. احزاب کمونیست باید با افزایش اعضای حزب ، صفوف خود را تحکیم بخشند. و تحکیم و تقویت حزب صرفا به خاطر آن صورت می گیرد که ما به طور جدی علاقمند به تحکیم جبهه ی واحد می باشیم.افزایش قدرت احزاب کمونیست و استحکام آن ها نمی تواند یک علاقه و یا یک هوس تنگ نظرانه باشد.بالعکس این چیزی است که منافع و علاقه ی تمام طبقه ی کارگر آن را حکم می کند.

وحدت و اتحاد انقلابی و آمادگی رزمجویانه ی احزاب کمونیست ،گرانبهاترین سرمایه ای است که تنهامتعلق به ما کمونیست ها نیست.این سرمایه متعلق به تمام طبقه ی کارگر است. ما آماده بوده و هستیم که به اتفاق احزاب و سازمان های سوسیال دمکرات علیه فاشیسم مبارزه کنیم.اما این آمادگی ما برای مبارزه ی مشترک علیه فاشیسم به این معنی نیست که ما علیه سوسیال – دمکراتیسم به مثابه ایده ئولوژی وپراتیک سازشکارانه با بورژوازی و نتیجتا علیه هرگونه رخنه ی این ایده ئولوژی در صفوف خود، مبارزه ی آشتی ناپذیر نخواهیم کرد. ما آن همکاری ها و این مبارزه را همیشه با هم تلفیق کرده ایم و در آینده نیز تلفیق خواهیم کرد.

در جریان اجرای سیاست شجاعانه و قاطعانه ی خود در زمینه ی جبهه ی واحد،ما در داخل صفوف احزاب کمونست به موانعی برخورد می کنیم که باید به هر قیمت و در کوتاه ترین موعد ممکن این موانع را از سر راهمان دور کنیم.

پس از کنگره ی ششم کمینترن(بین الملل کمونیست) درهمه ی احزاب کمونیست کشورهای سرمایه داری ،مبارزه ای که بر ضد تمایلات و جریانات اپورتونستی دمساز شدن با شرایط تثبیت سرمایه داری،و علیه اشاعه ی توهمات رفرمیستی فعالیت در چارچوب قانون آغاز گشته بود و به نحو موفقیت آمیزی پایان یافت.احزاب کمونیست صفوف خویش را از انواع گوناگون اپورتونیست های راست پاک کردند و بدین ترتیب توانستند وحدت بلشویکی و رزم آوری شان را استحکام بخشند .اما در عین حال این احزاب یا علیه سکتاریسم مبارزه نمی کردند و یا فعالیتشان دراین زمینه کمتر با موفقیت همراه بود.ضمنا به این واقعیت هم باید توجه داشت که در اشکال تظاهر سکتاریسم تغییراتی حاصل شده  بود.برخلاف سال های نخست تشکیل انترناسیونال کمونیستی که سکتاریسم به صورت ابتدایی و علنی نمودار می شد،حالا دیگر با قبول ظاهری تزهای بلشویکی کوشش می کرد تا خود ش را در پشت پرده نگاهدارد و بدین ترتیب  در راه رشد و پیشرفت سیاست توده ای بلشویکی سد ایجاد کند.البته در دوران ما دیگر نمی توان سکتاریسم را "مرض بچگانه" پنداشت،بلکه آن طور که لنین خاطر نشان کرده است این عیب و نقص آنچنان ریشه دوانده که بدون از بین بردن و خلاصی از آن نه می توان وظیفه ی تشکیل جبهه ی واحد پرولتری را با موفقیت به انجام رسانید و نه توده ها را از مواضع رفرمیستی به جانب انقلاب سوق داد.

در اوضاع و احوال کنونی ، سکتاریسم ،یا آن طور که ما آن را در طرح قطعنامه ی خود سکتاریسم از خود راضی توصیف کرده ایم ، بیش از همه در راه مبارزه ی ما برای تشکیل جبهه ی واحد سد ایجاد می کند. سکتاریسم شیفته و مفتون آئین های کوته نظرانه ی خویش است و از زندگی واقعی توده ها به دور بوده و با آن بیگانه می باشد. سکتاریسم می خواهد با ساده کردن اسالیب و بر اساس طرح های قالبی، پیش پا افتاده و مبتذل به حل پیچیده ترین مسائل جنبش کارگری دست یابد. او ادعا دارد که همه چیز را می داند و علامه ی دهر است. سکتارسم مدعی است که آموختن ازتوده ها واز جنبش کارگری کاری عبث و بیهوده ای است. در یک کلمه سکتاریسم ،به قول معروف، فقط تا نوک دماغش را می بیند. سکتاریسم از خود راضی نمیخواهد و نمی تواند درک کند که رهبری طبقه ی کارگر از جانب حزب کمونیست به خودی خود حاصل نمی شود. با صدور اعلامیه و با حرف و ابراز تمایل هم نمی توان به این مقصود دست یافت،بلکه فقط با شرکت در مبارزات طبقه ی کارگر است که نقش رهبری حزب تامین می گردد. باید با کار توده ای روزانه و اجرای سیاست صحیح شایسستگی جلب اعتماد طبقه ی کارگر را بدست آورد. و بعد، این امر زمانی امکان پذیر می گردد که ما کمونیست ها در کارهای سیاسی خود سطح آگاهی واقعی توده ها و درجه ی انقلابی بودن آنان را به درستی ارزیابی کرده و روی آن حساب کنیم، وشرایط کنکرت را نه بر اساس تمایلات شخصی و آرزویمان ، بلکه بر پایه ی واقعیت های موجود هشیارانه مورد ارزیابی قرار دهیم. ما باید گام به گام و با صبر و حوصله تسهیلات لازم را جهت گذار توده های وسیع به سوی کمونیسم فراهم سازیم. ما هرگز نباید سخنان لنین را فراموش کنیم که با قاطعیت به ماهشدار می داد که " جان کلام اتفاقا در همین است که آنچه را برای ما کهنه شده است ، برای طبقه  و .... برای توده ها نیز کهنه شده نپنداریم."1

رفقا، هم اکنون در صفوف ما معدودی عناصر سفسطه جو وجود دارد که همه وقت و همه جا در سیاست جبهه ی واحد تنها و تنها خطرات را می بینند. در نظر اینگونه رفقا، راه جبهه ی واحد از نقطه آغاز تا پایان آن پر از مخاطره است .اما این "اصولی بودن" سکتاریستی چیزی جز عجز سیاسی در قبال دشواری های ناشی از رهبری مستقیم مبارزه ی توده ها نیست!

سکتاریسم به طور عمده در چه چیزهایی تظاهر پیدا می کند؟ در این که او به پروسه ی انقلابی شدن توده ها و به آهنگ و سرعت عقب نشینی آنان از مواضع رفرمیستی پر بها می دهد و تاب و توان طی کردن مراحل دشوار را ندارد و وظایف غامض جنبش را نادیده می گیرد .از سوی دیگر سکتاریسم غالبا شیوه های رهبری توده ها را با شیوه های رهبری یک گروه قلیل حزبی، عوض می کند. به نیروی پیوند سنتی توده ها با سازمان ها و رهبران آن کم بها می دهد. و زمانی که آنها پیوند خود رایکباره با رهبری خود قطع نمی کنند نسبت به توده ها مانند سران ارتجاعی این سازمان ها با خشونت رفتار می نماید. تاکتیک ها و شعارهای سکتاریست ها برای همه ی کشور ها از یک قالب برون می آید . آن ها ویژگی های کشورهای جداگانه را ابدا مورد توجه قرار نمی دهند. نسبت به ضرورت مبارزه ی دشوار میان توده ها برای جلب اعتماد و اطمینان آنان بی اعتنایی می نمایند. مبارزه برای مطالبات جزئی و جداگانه ی کارگران و کار در میان اتحادیه های صنفی رفرمیستی و سازمان های توده ای فاشسیستی را نادیده می گیرند. اجرای سیاست جبهه ی واحد از سوی سکتاریست ها ، غالبا با دعوت های خشک و خالی و تبلیغات منحرف کننده همراه است.

نظریات سکتاریستی از جهات دیگر نیز تا کنون به کارهای ما زیان های جدی وارد کرده است. در این جا می توان به نظریات غلط سکتاریست ها در زمینه ی طرق انتخاب صحیح افراد و آموزش و پرورش آنان، بالا کشیدن کادرهای مرتبط با توده ها، که در عین حال از اعتماد آنها نیز برخوردار هستند، اشاره کرد. رویه و مقاصد سکتاریستی بازدارنده ی فعالیت آن دسته از کادرهای انقلابی گردید که در پیکارهای طبقاتی از بوته ی آزمایش گذشته بودند و می توانستند تجربه ی عملی کار توده ای را با متانت اصولی بلشویکی تلفیق نمایند.

بدین ترتیب سکتاریسم تا حد قابل ملاحظه ای رشد و پیشرفت احزاب کمونیستی را کند کرده و اجرای سیاست راستین توده ای را دشوار نموده است. سکتاریسم مانع از این شده است تا از دشواری های دشمن طبقاتی  جهت تحکیم مواضع جنبش انقلابی استفاده شود. سکتاریسم به علت خصلت و ماهیت خود مانع از جلب شدن توده های وسیع پرولتری به احزاب کمونیست گردید.

ما مبارزه ی خود را تا محو کامل و ریشه کن شدن آخرین بقایای سکتاریسم ادامه خواهیم داد. اما در عین حال، ما به طور همه جانبه و با هشیاری کامل مبارزه ی خود را علیه اپورتونیسم راست و علیه تمام مظاهر آن تقویت و تشدید خواهیم نمود. تاکید بر این امر ضرور است زیرا همگام با بسط و گسترش جبهه ی واحد، خطر رشد اپورتونیسم راست نیز افزایش می یابد. ما هم اکنون شاهد کوشش هایی هستیم که هدفش پایین آوردن نقش حزب کمونیست در صفوف جبهه ی واحد و آشتی دادن آن با ایده ئولوژی سوسیال- دمکراسی است. باید این مساله را همیشه به خاطر داشت که تاکتیک جبهه ی واحد اسلوبی است عینی و مستقیم جهت اقناع کردن کارگران سوسیال – دمکرات به صحت سیاست کمونیستی و نادرستی سیاست رفرمیستی. این تاکتیک ها برای آشتی کردن با ایده ئولوژی و پراتیک سوسیال دمکراسی نیست. و برای آن که مبارزه در راه تشکیل جبهه ی واحد با موفقیت همراه باشد، باید علیه کسانی که سعی دارند نقش حزب را تنزل دهند و یا در مورد اجرای سیاست ی جبهه واحد و سرنگون کردن فاشیسم در موضع جریانات خود به خودی و اتوماتیسم قرار می گیرند، به طور پیگیرو بی امان پیکار کنیم. ما همچنین مصمم هستیم تا علیه کسانی که در یک لحظه ی عمل قطعی کوچک ترین شک و تردیدی به خود راه می دهند مبارزه نمائیم.

وحدت سیاسی طبقه ی کارگر

رفقا رشد و تکامل جبهه ی واحد، کار و فعالیت مشترک کارگران کمونیست و سوسیال- دمکرات علیه فاشیسم و تعرض سرمایه، طبیعتا مساله ی وحدت سیاسی و مساله ی حزب توده ای سیاسی واحد طبقه ی کارگر را نیز به پیش می کشد. کارگران سوسیال- دمکرات با تجربه ی شخصی خود بیش از پیش به این واقعیت پی می برند که مبارزه علیه دشمن طبقاتی مستلزم وحدت رهبری سیاسی است. زیرا رهبری دو گانه پیشرفت و رشد و تحکیم آتی مبارزه ی مشترک طبقه کارگر را دشوار می سازد.

بدیهی است که منافع مبارزه ی طبقاتی پرولتاریا و موفقیت انقلاب پرولتری ضرورت وجود یک حزب واحد پرولتری را در هر کشوری ایجاب می کند. البته رسیدن به این هدف آسان و ساده نیست. در این راه مبارزه ی دشواری در پیش است. این مبارزه در عین حال طولانی خواهد بود. احزاب کمونیست باید با تکیه به علاقه ی فزاینده ی کارگران به اتحاد احزاب سوسیال – دمکرات و یا سازمان های جداگانه ی آنها با احزاب کمونیست ، مصممانه و با اطمینان ابتکار این اتحاد و اتفاق را به دست خویش بگیرند. امر اتحاد نیروهای طبقه ی کارگر در حزب واحد پرولتری و انقلابی، زمانی دیگر که دیگر جنبش بین المللی وارد مرحله ی غلبه بر انشعاب است ، امری است که به ما، به انترناسیونال کمونیستی مربوط می گردد.

و اما اگر برای تشکیل یک جبهه ی واحد از احزاب کمونیست و سوسیال- دمکرات فقط توافق در زمینه ی مبارزه علیه فاشیسم و تعرض سرمایه و جنگ کافی است، ولی برای تحقق وحدت سیاسی شرایط فرق می کند. وحدت سیاسی تنها بر اساس یک رشته شرایط معین و مشخص که دارای اهمیت اصولی است امکان پذیر می باشد.

تحقق یافتن وحددت ساسی تنها با وجود شرایط زیر امکان پذیر است:

شرط نخست ، عبارت است از استقلال کامل در قبال بورژوازی و جدایی کامل ائتلاف سوسیال – دمکراسی با بورژوازی.

شرط دوم، برای به ثمر رسیدن وحدت سیاسی این است که نخست وحدت عمل تحقق یافته باشد.

شرط سوم ، قبول ضرورت واژگون کردن انقلابی حاکمیت بورژوازی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا به شکل حکومت شوراها است.

شرط چهارم، عبارت است از خودداری از پشتیبانی بورژوازی خودی در جنگ امپریالیستی .

شرط پنجم، این است که حزب بر پایه ی سانترالیسم دمکراتیک بنا شود؛ زیرا تنها به این ترتیب است که می توان وحدت اراده عمل را تامین نمود.

تجربه ی بلشویک های روس این حقیقت را با وضوح تمام نشان داده است.

ما باید با صبر و حوصله و شیوه ی رفیقانه به کارگران سوسیال – دمکرات توضیح دهیم که چرا وحدت سیاسی طبقه ی کارگر بدون این شرایط امکان پذیرنیست. ما باید به همراه آن ها و متفقا معنی و اهمیت این شرایط را مورد بحث و مذاکره قرار دهیم.

چرا برای تحقق یافتن وحدت سیاسی پرولتاریا استقلال کامل در قبال بورژوازی و گسستن ائتلاف سوسیال – دمکراسی با بورژوازی ضرورت دارد؟ زیرا که تمامی تجربه ی جنبش کارگری به ویژه تجربه ی 15 سال سیاست ائتلافی در آلمان نشان داده است که سیاست همکاری طبقاتی و سیاست وابسته بودن به بورژوازی منجر به شکست و ناکامی طبقه ی کارگر و پیروزی فاشیسم می گردد. و اما راه مطمئن به سوی پیروزی ، راه مبارزه ی طبقاتی آشتی ناپذیر علیه بورژوازی و راه بلشویک ها است.

چرا استقرار وحدت عمل باید شرط مقدماتی و پیش زمینه ی وحدت سیاسی باشد؟

زیرا نخست باید با وحدت عمل تجاوز و تعرض سرمایه و فاشیسم را دفع نمود تا بدین وسیله زمینه ی لازم برای متحد شدن اکثریت کارگران بر اساس برنامه ی مشترک سیاسی به منظور سرنگونی سرمایه داری فراهم و ممکن گردد. از سوی دیگر، برای رسیدن به توافق کامل و یکپارچه کردن نظریات و عقاید درباره ی طرق و اهداف عمده ی مبارزه ی پرولتاریا، که بدون آن وحدت احزاب ممکن نیست، به زمان نسبتا طولانی نیاز خواهد بود. و بالاخره نباید فراموش کرد که در حین مبارزه ی مشترک بر ضد دشمن طبقاتی است که به بهترین وجهی می توان به یکپارچگی و وحدت عقاید و نظریات دست یافت. اگر قبل از پیشنهاد تشکیل جبهه ی واحد فورا و یکباره موضوع وحدت سیاسی مطرح گردد، این به آن می ماند که اسب را در پشت گاری ببندند و آن وقت انتظار داشته باشند که گاری به جلو حرکت کند! و این نکته ی مهم را نیز خاطر نشان کنیم که چون ما موضوع وحدت سیاسی را به عنوان یک مانور تلقی نمی نماییم و به کار نمی بریم، آن طور که اکثریت سران احزاب سوسیال – دمکرات عمل می کنند، لذا ما با تمام قوا برای به  ثمر رساندن اتحاد عمل، به مثابه یکی از عمده ترین مراحل مبارزه به منظور دست یافتن به وحدت سیاسی پیکار خواهیم نمود.

چرا قبول سرنگون کردن انقلابی بورژوازی و برقراری دیکتاتوری پرولتری به صورت حکومت شوراها ضرور است؟

زیرا که تجربه ی پیروزی انقلاب کبیرسوسیالیستی اکتبر از یک سو و درس های تلخ آلمان ، اتریش و اسپانیا در جریان سال های بعد از جنگ از سوی دیگر یکبار دیگر ثابت کرد که پیروزی پرولتاریا تنها از طریق سرنگون کردن انقلابی بورژوازی امکان پذیر است. در وضع امروز بورژوازی ترجیح می دهد که برای درهم شکستن جنبش کارگری دریایی از خون راه بیاندازد ولی نگذارد که پرولتاریا سوسیالیسم را از راه مسالمت آمیز تحقق بخشد. تجربه ی انقلاب اکتبر با صراحت و روشنی تمام نشان داده است که محتوای اصلی انقلاب پرولتری چیزی جز مساله ی دیکتاتوری پرولتاریا نیست.

دیکتاتوری پرولتاریا وظیفه دارد تا مقاومت استثمارگران سرنگون شده را درهم شکند، انقلاب را برای مبارزه با امپریالیسم مجهز و مسلح نماید و آن را تا پیروزی کامل ،به سوی سوسیالیسم رهنمون گردد. برای آنکه دیکتاتوری پرولتاریا به مثابه دیکتاتوری اکثریت قاطع بر اقلیت ناچیز، یعنی براستثمارگران تحقق یابد، باید حکومت شوراها تشکیل شود و این شوراها باید تمام اقشار طبقه ی کارگر، توده های اصلی روستائی و سایر زحمتکشان را در بر گیرند .زیرا بدون جلب این توده ها به جبهه ی مبارزه ی انقلابی ، تحکیم پیروزی پرولتاریا امکان پذیر نیست.

چرا عدم پشتیبانی از بورژوازی در یک جنگ امپریالیستی یکی از شروط وحدت سیاسی است؟

زیرا که بورژوازی جنگ امپریالیستی را به بهانه های مختلف، ولی در واقع به خاطر هدف های غارتگرانه ی خود ، علیه منافع اکثریت عظیم خلق ها، شعله ور می سازد. زیرا امپریالیست ها تهیه و تدارک جنگ را با حداکثر استثمار زحمتکشان خودی و ظلم و ستمگری وحشیانه نسبت به آن ها توام می کنند. بدین ترتیب پشتیبانی از بورژوازی در یک چنین جنگی به معنی خیانت به منافع کشور و خیانت به طبقه ی کارگر بین المللی است.

و بالاخره ، چرا ساختمان و بنا کردن حزب بر پایه ی سانترالیسم دمکراتیک یکی دیگر از شروط وحدت است؟

زیرا فقط حزبی که براساس سانترالیسم دمکراتیک استوار باشد می تواند وحدت اراده و عمل را تضمین کند. می تواند پرولتاریا را تا پیروزی کامل بر بورژوازی ، که دستگاه متمرکز دولتی را به عنوان سلاح نیرومند در اختیاردارد، رهبری نماید. به کاربستن اصل سانترالیسم دمکراتیک از بوته ی آزمایش تاریخ و از تجربه ی حزب بلشویک روس،  حزب لنین به نحو درخشانی سربلند بیرون آمده است.

آری رفقا، ما هوادار یک حزب سیاسی واحد و توده ای طبقه ی کارگر هستیم و همان طور که رفیق استالین گفته است ما به " یک حزب مبارز، یک حزب انقلابی ، حزبی به قدر کفایت جسور تا بتواند پرولتاریا را به مبارزه در راه تصرف حکومت سوق دهد، به اندازه ی کافی مجرب تا بتواند در شرایط غامض و پیچیده ی اوضاع انقلابی به کنه کارها پی برده و به اندازه ی کافی دارای قابلیت انعطاف تا از هرگونه موانع نامرئی در راه مقصود بگذرد" 2 احتیاج داریم.

به این دلایل است که ما باید برای وحدت سیاسی براساس شرایط مذکور در فوق مبارزه نماییم.

ما هوادار وحدت سیاسی طبقه ی کارگر هستیم! به این دلیل ما حاضریم با سوسیال دمکرات هایی که موافق جبهه ی واحد هستند و صادقانه ازاتفاق و اتحاد براساس شرایط بالا جانبداری می کنند نزدیک ترین همکاری را برقرارکنیم. و درست به همان علت که ما موافق وحدت هستیم قاطعانه علیه هرگونه دماگوژی ((چپ)) که تلاش می کند تا از یاس کارگران سوسیال – دمکرات برای تشکیل احزاب سوسیال دمکراسی و یا انترناسیونال جدید، که هدفش در واقع در جهت مخالف جنبش کمونیستی است استفاده کند و بدین ترتیب شکاف میان طبقه ی کارگر را ژرف تر نماید مبارزه خواهیم کرد.

ما به تمایل فزاینده ی کارگران سوسیال- دمکرات که موافق ایجاد یک جبهه ی واحد با کمونیست ها هستند تهنیت می گوییم. ما این تمایل آنها را به حساب رشد آگاهی انقلابی کارگران سوسیال- دمکرات و آغازغلبه بر شکاف موجود در میان طبقه ی کارگرمی گذاریم. ما در حالی که وحدت عمل را به مثابه یک ضرورت و مطمئن ترین راه برای ایجاد وحدت سیاسی پرولتاریا می دانیم اعلام می کنیم که انترناسیونال کمونیستی و شعب آن آماده اند تا با انترناسیونال دوم و شعب آن به منظور پایه ریزی وایجاد وحدت طبقه ی کارگر در مبارزه علیه تعرض سرمایه، علیه فاشیسم و خطر جنگ امپریالیستی وارد مذاکره شویم (کف زدن ها).

نتیجه

رفقا!

 گزارش من به پایان رسید .به طوری که ملاحظه می کنید ، ما در گزارش خود، با در نظر گرفتن تغییراتی که بعد از کنگره ی ششم در اوضاع و احوال پدید آمده است، و با توجه به درس هایی که از مبارزه آموخته ایم و همچنین با تکیه به درجه ی استحکام احزاب مان، یک رشته از مسائل، و در درجه ی اول مسائلی از قبیل جبهه ی واحد، تلقی و طرز برخورد ما با سوسیال دمکراسی، سندیکاهای رفرمیستی و سایر سازمان های توده ای را،  به طریق نوین و از زاویه ی تازه ای مطرح کرده ایم.

اما کسانی پیدا می شوند که خود را عقل کل تصور می کنند و تمام این مسائل مطروحه را به عنوان عقب نشینی از مواضع اصولی ما و یک نوع چرخش به سوی راست از مشی بلشویسم ارزیابی می کنند. باشد، عیب ندارد. درکشور ما بلغارستان می گویند: " جوجه ی گرسنه همیشه خواب ارزن می بیند." (خنده و کف زدن های ممتد).

بگذار این جوجه های سیاسی این طور فکر کنند (خنده،کف زدن های ممتد).

این امر خیلی برایمان جالب نیست. برای ما این مساله مهم است که احزابمان و توده های وسیع سراسر جهان به صحت راهی که ما پیش گرفته ایم واقف شوند و بفهمند که ما چه می خواهیم.

رفقا، اوضاع و احوال تغییر کرده است. در جنبش کارگری دگرگونی هایی در جریان است. ما باید سیاست و تاکتیک خود را در رابطه با این تغییرات بازسازی کنیم، در غیر این صورت ما نمی توانیم خود را مارکسیست های انقلابی بدانیم و نخواهیم توانست شاگردان شایسته ی مارکس، انگلس و لنین باشیم.

اگر ما از تجربه ی شخصی خود و از تجربه ی توده ها نیاموزیم نمی توانیم خودمان را از جمله انقلابیون راستین به حساب آوریم.

ما می خواهیم احزاب ما در کشورهای سرمایه داری به مثابه احزاب سیاسی راستین طبقه ی کارگر مبارزه کرده و واقعا نقش عامل سیاسی را در زندگی کشور خویش بازی نمایند. ما می خواهیم که این احزاب همیشه از یک سیاست توده ای و فعال بلشویکی پیروی کنند، و فقط به تبلیغات و انتقاد و یا به دعوت های توخالی برای مبارزه به خاطر دیکتاتوری پرولتری اکتفا ننمایند.

ما مخالف و دشمن هر گونه ساده کردن مسائل هستیم. ما می خواهیم شرایط کنکرت در هر زمان و درهر مکان به حساب آورده شود. نباید همیشه و همه جا از الگوهای معین استفاده گردد. نباید فراموش کرد که مواضع و رویه ی کمونیست ها در شرایط مختلف نمی تواند یکسان و یکنواخت باشد.

ما می خواهیم که تمامی مراحل پیشرفت و تکامل مبارزه ی طبقاتی و رشد آگاهی طبقاتی خود توده ها اکیدا در نظر گرفته شود تا بدین ترتیب بتوانیم در همه ی این مراحل وظایف مشخص و معین جنبش انقلابی را که باآن مرحله هماهنگ باشد پیدا کرده و حل کنیم.

ما می خواهیم با توده های وسیع زبان مشترک پیدا کنیم، تا بتوانیم علیه دشمن طبقاتی پیکارنمائیم و طرق غلبه ی قطعی بر انفراد پیشاهنگ انقلابی را از توده ی پرولتاریا و همه ی زحمتکشان بیابیم.

ما همچنین باید برایزوله بودن خود طبقه ی کارگر از متحدین طبیعی وی در مبارزه علیه بورژوازی و فاشیسم فایق آئیم، زیرا این مساله برای طبقه ی کارگر یک امر حیاتی است.

ما می خواهیم هر چه بیشتر توده های وسیع را به مبارزه ی طبقاتی انقلابی جلب کنیم.و برای آنکه بتوانیم توده های وسیع را به سوی انقلاب بکشانیم باید منافع و نیازمندی های فوری آنان را در نظر گرفته و به تجارب شخصی خود آنها نیز توجه کافی مبذول داریم.

ما می خواهیم مانند بلشویک های پر افتخار روس و از روی نمونه ی حزب رهبری کننده ی انترناسیونال کمونیستی – حزب کمونیست اتحاد شوروی ، قهرمانی انقلابی کمونیست های آلمان ، اسپانیا ، اتریش و کمونیست های سایر کشورها را با رئالیسم انقلابی تلفیق نمائیم و به آخرین بقایای تلقی ها و تعبیرو تفسیر های پوچ و بیهوده ی اسکولاستیکی در باب مسائل سیاسی جداً خاتمه دهیم.

ما می خواهیم احزاب کمونیست وظایف سیاسی فوق العاده بغرنجی را که با آن روبرو هستند به طور موفقیت آمیز حل و فصل کنند. و برای آن که احزاب ما از هر نظر آمادگی انجام این وظایف را داشته باشند سطح تئوریک این احزاب باید بیش از پیش ارتقاء یابد. آن ها باید با روح مارکسیسم – لنینیسم زنده پرورش یابند نه با روح سفسطه جویی و آئین پرستی بی جان.

ما می خواهیم سکتاریسم از خود راضی را از صفوف خود ریشه کن کنیم، زیرا که سکتاریسم به عنوان یک نیروی بازدارنده ، راه رسیدن و نزدیک شدن به توده ها را مسدود می کند.

ما می خواهیم به هر طریق، مبارزه ی خود را بر علیه تمام مظاهر اپورتونیسم راست تشدید نماییم. و نباید فراموش کرد که خطر از سوی اپورتونیسم راست درست به هنگام عمل و اجرای سیاست و مبارزه ی توده ای افزایش می یابد.

ما از کمونیست های تمام کشورها می خواهیم که به مثابه پیشاهنگ انقلابی پرولتاریا،با تجربه ی شخصی خود از تمام درس های گذشته پند بگیرند و آن ها را به موقع خود به کار ببندند. ما از آن ها می خواهیم که هر چه زودترو سریع تربیاموزند که چگونه در دریای توفانی مبارزه ی طبقاتی شنا کنند. ما نباید در ساحل، به عنوان ناظر و ثبت کننده ی امواج خروشان در انتظار هوای خوب و مساعد بنشینیم (کف زدن ها).

این ها چیزهایی است که ما انتظار داریم و می خواهیم!

ما از این خواسته ها دفاع نموده و برای تحقق بخشیدن به آن ها مبارزه خواهیم کرد. زیرا فقط بدین طریق طبقه ی کارگر می تواند در راس تمام زحمتکشان، در حالی که به رهبری انترناسیونال کمونیستی در ارتش میلیونی متحد می گردد، وظیفه و رسالت تاریخی اش را ایفا کند،ی عنی فاشیسم و به همراه آن سرمایه داری را از عرصه ی زمین بروبد ونیست ونابود سازد.

ما در پیروزی طبقه ی کارگر هیچگونه شک و تردیدی نداریم!

(همه به پا می خیزند و به رفیق دیمتروف تهنیت می گویند.)

از همه ی کشورها و به زبان های مختلف فریاد های هیات های نمایندگی به گوش می رسد:

"هورا ،زنده باد رفیق دیمتروف!"

"انترناسیونال " به همه ی زبان ها خوانده می شود.

فریاد " برای رفیق دیمتروف ، پرچم دار کمینترن هورای بلشویکی!"  به گوش می رسد.

و به زبان بلغاری " برای رفیق دیمتروف مبارز قهرمان انترناسیونال کمونیستی علیه فاشیسم ،هورا!"

هیات های نمایندگی سرود های انقلابی خودشان را می خوانند " باندا روسا " به ایتالیایی، " به سوی باریکادها " به لهستانی ، " کارمالونا " به فرانسه، " ویدنگ سرخ " به آلمانی ، " مارش ارتش سرخ چین "  به چینی .

 

 

1.لنین،جلد 31 ، صفحه 40. لنین،" بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم"، ترجمه فارسی،صفحه 30 ،از انتشارات حزب توده ایران ،سال 1353

2.ی.و.استالین،"مسائل لنینیسم" ،1949،صفحه 116-117

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: