نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

2014-09-10

نویدنو  19/04/1393 

 

 

بازاریابی سیاسی و مهندسی انتخابات- بخش سوم

احمد سپیداری

 

در بخش اول[ii] و دوم [iii] مقاله، اشاره ای به مبانی و سازوکار بازاریابی سیاسی کردم. بر چنین مبنایی، باید دید چپ ها چه می توانند در این بازار انحصاری بکنند و چه کرده اند.

ذکر یک نکته نیز در اینجا ضروری است. مبارزه سیاسی اجتماعی را نمی توان به نوع خاصی از آن، مثلا انتخاباتی تقلیل داد. پذیرش تنوع شیوه مبارزه در مراحل مختلف تحولات سیاسی اجتماعی واقعیتی است که یک بار دیگر صحت آن در آخرین انقلابهای سیاسی منطقه و جهان مورد تاکید قرار گرفته است. مصر و تونس و .. را همه شاهد بوده ایم. به باور من حتی در یک زمان هم مبارزه ممکن است تنها به یک شیوه محدود نماند.  بحث اما بحث بازاریابی سیاسی و انتخابات است و به همین دلیل تنها در چارچوب بحث پیش گفته- یعنی انتخابات- باقی خواهم ماند. 

در کشورهایی که فضای رقابتی پیش گفته در بازار سیاسی، برای چپ ها هم (گیریم با انواع محدودیت ها) فراهم است، طبعا معرفی کاندیداها (چه مستقیم و چه ائتلافی) آن هم با برنامه مشخص انتخاباتی با هدف گرفتن پارلمان و دولت و یا شهرداری ها در دستور کار بوده و هست. بسیاری از چپ ها توانسته اند با پیروزی در انتخابات، در تسخیر دولت و پارلمان مشارکت کنند و در همان چارچوب نظام حاکم، اصلاحات عمیق اجتماعی را پیش ببرند و به عمق جامعه بکشند. آن ها با تجربه اندوزی از سازوکارهای روزآمد شده حکومتی و دسترسی گسترده به اطلاعات و درک واقعبینانه تر از مسائل متنابه جامعه، توانسته اند استراتژی و تاکتیک های مرحله ای خود را برای رسیدن به اهداف میان مدت و بلند مدتشان- سوسیالیسم-  ارتقاء دهند و از این طریق پایگاه اجتماعی خود را به صورت تاثیر گذاری در جامعه وسعت ببخشند.

تجربه  نیروهای ترقیخواه در آمریکای لاتین (ونزوئلا، برزیل، شیلی و ...) نشان داد که آن ها نیز می توانند مشاوران زبده انتخاباتی برای خود تربیت کنند و بکار بگیرند و گاه در نبردهای نابرابر با سرمایه داری داخلی و جهانی پشتیبانی کننده از آن به پیروزی برسند. (شاید بتوان گفت: امروزه  بازاریابی سیاسی دیگر منحصر به راست ها نیست و این علم و فن تاثیر گذار دارد از انحصار آن ها خارج می شود.) برخی از مشاوران نام آور مبارزات انتخاباتی در آمریکای جنوبی امروز اسم و رسمی هم برای خود رقم زده اند و از این کشور به آن کشور در سفر اند.

اما در کشور ما همانطور که در بخش های قبلی بازگو شد (نیازی هم به بازگویی ندارد و اظهر من الشمس است؟!) شرایط حداقلی برای چنین مبارزاتی از طرف چپ وجود ندارد. برای چپ ها در جمهوری اسلامی نه تنها امکان شرکت در انتخابات نیست، بلکه هیچ نیروی عدالتخواه دیگری هم امکان شرکت در انتخابات ندارد که چپ ها با ائتلاف یا حتی بدون ائتلاف از آن پشتیبانی کنند و پیچیدگی کار از همینجا آغاز می شود و درست در همین جاست که نوعی بی تفاوتی (به نام تحریم) و یا دنباله روی برای همراه جماعت شدن(در واقع همرنگ شدن) در کنار روش درست برخورد به نمایش گذاشته می شود.

برای چپ ها جدا از اینکه بتوانند در انتخابات نماینده ای داشته باشند یا نه دو ویژگی انتخابات بسیار مهم است.

-      سرنوشت انتخابات عملا موجود

-      کارزار انتخاباتی

سرنوشت انتخابات عملا موجود: منظورم از سرنوشت انتخابات با همین ویژگی های ضد دمکراتیک آن است که مبارزه جناح های مختلف در امر انتخابات به نتایجی ممکن است منجر شود که برای کشور، مردم و چپ ها دستاوردهای هرچند محدود داشته باشد. از سوی دیگر پیروزی نیروهایی در انتخابات ممکن است فجایعی مرگبار برای حیات کشور ببار آورد یا به تثبیت هر چه بیشتر دیکتاتوری بینجامد (روی کار آمدن احمدی نژاد در دور اول). ممکن است صف بندی جناح ها در انتخابات طوری باشد که با ایجاد برخی دوگانگی ها این ثبات متزلزل شود و فضایی برای تحرک های دمکراتیک فراهم شود (دوم خرداد و روی کار آمدن خاتمی). ممکن است بازار سیاسی در اساس تغییری نکند و سرمایه داری انگلی حاکم قرار نباشد از اریکه قدرت به زیر کشیده شود، اما در هر حال این نتایج مهم است و بر میزان مشارکت مردم بویژه زحمتکشان و لایه های میانی و رای آن ها تاثیر می گذارد و برای چپ های مسئول و واقعبین نیز از جنبه های مختلف اهمیت ویژه دارد.

کارزار انتخابات : کارزار انتخابات در واقع اوج فعالیت بازار سیاسی است (بازار شب عید در مقایسه با بازار اقتصادی). این دورانی است که بخش بزرگی از مردم به جستجوی فاکت ها، شیوه های برخورد، ساز و کارهای رسیدن به خواست ها، و تعیین چهره های نمایندگی کننده آن می پردازند. بویژه برای زحمتکشان که کارزار مرگ و زندگی تامین معیشت جایی زیادی برای تخصیص زمان مناسب برای مطالعات سیاسی اقتصادی در جریان زندگی روزمره نمی گذارد. این زمان یک فرصت استثنایی است.

در عرصه اول، سرنوشت انتخابات،  وظیف چپ ها آن است که بطور مشخص و با دقت لازم صف بندی جناح ها را تحلیل کنند و به طور روشن تفاوت های نیروهای درگیر را برای مردم توضیح دهند و ضمن پشتیبانی از هر امکان مثبت، هیچ چشم انداز امید بخش (حتی کورسویی از امید) را از نظر دور ندارند. متاسفانه برخی از رفقای چپ ما با یکی دانستن ماهیت جناح ها و اعلام «سگ زرد برادر شغال است»، خیال خود را راحت می کنند. (یک بار در جایی نوشتم «سگ زرد برادر شغال» است، نه خود شغال، نه لزوما عین شغال. برادرها گاه بسیار با هم متفاوتند. البته عضو یک خانواده اند و پیوند خویشاوندی اتحاد عمل هایی را بین آن ها باعث می شود. بد نیست معنای ضرب المثل ها را دقیق بفهمیم و آن ها را درست بکار بگیریم.)

باید بدانیم، جدا از اینکه جناح های درگیر چقدر و از چه جنبه هایی با هم متفاوت اند (این می توان زیاد و یا کم باشد)، موتور تحرک سیاسی مردم در کارزار انتخابات شکاف بوجود آمده از همین تفاوت هاست و کلیت فضای سیاسی ای که کارزار انتخابات در آن بوقوع می پیوندد، در همین شکاف گاه باریکی است که باید از قبل دیده و برایش آماده شده. (در انتخابات ۱۳۹۲ تفاوت بین دو روش مدیریت دولتی اقتدار گرای و نظامی گرایانه از یک سو و اعتدالی و همراه با تدبیر از سوی دیگر شکل گرفت- به این موضوع در بخش بعدی بر می گردم.)

از مهمترین دلایل ندیدن تفاوت ها و یکی پنداری، آن است که گاه ما باورهای خود را به جای واقعیت ها می گذاریم و بر مبنای آن ها تفاوتی بین نیروهای درگیر نمی بینیم. یعنی متوجه نیستیم، گفتمان مورد تمرکز در انتخابات را صاحبان بازار سیاسی تعیین می کنند و این گفتمان در شرایطی که ما به سر می بریم انتخاب بین سوسیالیسم یا بربریت نیست و نخواهند گذاشت باشد. (اصرار ما و یا کنار کشیدن ما هم چیزی را عوض نمی کند.)

هر نیروی سیاسی جدی باید نتایج انتخابات را جدی بگیرد و در مورد آن موضع دقیق داشته باشد. این جدی گرفتن و موضع دقیق حتما نباید پشتیبانی از این یا آن باشد (آنچه انتخاب بین بد و بدتر عنوان می شود) ولی باید حاوی روشنگری پیرامون آنچه در پیش است (هم نکات مثبت و هم نکات منفی) بشود.

در عرصه دوم، کارزار انتخاباتی، وظایف چپ ها آن است که بر اساس شکاف موجود در گفتمان محور قرار گرفته در انتخابات و فضای سیاسی نضج یافته، کارزار برنامه ریزی شده ای را برنامه ریزی کند. یعنی:

-      بر سرنوشت انتخابات به جهت مثبت (هر چند ناچیز)  تاثیر گذار باشد

-      برنامه ترقیخوانه چپ خود به میان ببرد و در جهت افزایش اقدام های جمعی و متشکل آن ها عمل نماید

کارزار انتخاباتی حزبی و چپ تنها وقتی می تواند موثر باشد که:

-       ذهنیت و روانشانسی مخاطبان بالقوه و بالفعل چپ در فضای شکاف های پیش گفته به درستی شناخته شوند (یعنی تحقیق در بازار سیاسی یا نظر سنجی های مداوم به علت تغییر و تحول های سریع و اوج گیرنده در طی روزهای انتخابات)،

-      پیام های سیاسی ما (برنامه حزب یا سازمان چپ) به گزاره های ساده و موثر قابل تکثیر و چه بسا خود تکثیر مطابق با گفتمان های مطرح، جمله بندی و ارائه شود،

-      سازماندهی شبکه ای و منعطف مناسب برای توزیع و پخش پیام های سیاسی با موفقیت به پیش برده شود،

-      و در نهایت چرخه ای همانند آنچه در بخش اول گفته شد، ما را به بدنه اجتماعی فعال شده از نظر سیاسی پیوند عمیق تر ببخشد.

به راه انداختن کارزار انتخاباتی را نمی توان به داشتن نمایندگان مناسب و یا نداشتن آن ها گره زد. این کاری است همیشه ضروری که البته با توجه به شرایط مختلف سازماندهی های متفاوتی می تواند به خود بگیرد. (تجربه شرکت در انتخابات با ۱۳۸۸ و همراهی با اعتراضات و پشتیبانی از جنبش سبز برآمده از آن مثال خوبی است.)

یک نکته می ماند. نکته ای که به نظر من درک مشابهی از آن ممکن است نداشته باشیم : «تحریم انتخابات»

اگر بازاریابی نارسا و ناتوان از طرف صاحبان بازار سیاسی، بازاری نیافریند که پای «مردم» را به آن بکشد و «مردم» خود را از بازار سر هم بندی شده به کنار بکشند و بازار را سوت و کور بگذارند، معمولا شکافی که فضای بحث های اجتماعی را سامان می دهد نه در بازار سیاسی بلکه در بیرون آن و بین «مردم» و برگزار کننده نمایش انتخاباتی شکل می گیرد. در چنین حالتی گفتمان های طراحی شده جناح های حاکم رنگ می بازد و راه برای گفتمان های دیگری با مضامین رادیکال تر باز می گردد. از این دیدگاه کارزار انتخاباتی این بار در بیرون بازار باید سازماندهی شود و تحریم انتخابات مهم ترین پیامی است که پیشاپیش همه گزاره های تکمیلی دیگر سر لوحه تبلیغات سیاسی نیروهای بیرون نگه داشته شده از فرایند انتخابات قرار می گیرد.

اگر به انتقاد و انتقاد از خود قائل باشیم و بی طرفانه به انتخابات سال ۱۳۹۲ نگاه کنیم، فضای انتخابات ۱۳۹۲ فضایی نبود که سیاست تحریم را توجیه کند. یعنی آن هایی که رای ندادند محور بحث های انتخاباتی قرار نگرفتند. بازاریابی سیاسی سازماندهی شده توسط جناح های شرکت کننده و شکاف های موجود بین آن ها گفتمان های انتخابات را سازمان داد و محور حرکت بخش مهمی از مردم قرار گرفت.  

به نظر من این بدین معنی بود که کارزار انتخاباتی حتی بدون داشتن نماینده ای میان هشت کاندید تایید شده توسط شورای نگهبان باید در فضای گفتمانی انتخابات شکل می گرفت و تنها در آنجا بود که کارایی داشت. محورهایی که شکل گرفت نظیر جنگ و صلح، مذاکره با غرب و آمریکا، مدیریت علمی و یا «احمدی نژادی» اقتصاد، آزادی های سیاسی و اقتدارگرایی، جامعه مدنی و جنبش سبز، آزادی زندانیان سیاسی، زنان، جوانان و ... همه و همه بحث هایی بود که ما چپ ها حرف های بسیاری در مورد آن داشتیم. متاسفانه بحث عدالت اجتماعی بسیار بسیار کمرنگ و بی رنگ بود، اما در بحث آزادی های سیاسی و اقتصادی قابلیت گزاره سازی های موفق را داشت تا به میان مردم برده شود.

در چنین شرایطی سیاست تحریم می توانست به انفعال سیاسی بینجامد  که تا حد زیادی انجامید. تجربه انتخابات ۱۳۹۲ باید برای همه ما درسی شود که تدارک یافته تر به سراغ انتخابات ۱۳۹۴ مجلس شورا و خبرگان برویم و این در حالی است که از هم اکنون زمزمه عدم شرکت به دلیل «مهندسی انتخابات» از اینجا و آنجا شنیده می شود. امید که از سیر وقایع بیاموزیم و شیوه های عمل خود را با اتکا با دانش امروزین، تجربه نیروهای ترقیخواه و سنت های گرانقدر مارکسیست لنینیستی برای تسخیر بازارهای سیاسی حاکم بر سرنوشت کشورمان ارتقاء دهیم.

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: