نویدنو 29/10/1392

نویدنو  29/10/1392 

 

نویدنو: رفقا هاتف رحمانی واحمد سپیداری باب گفتگویی را باز کرده واز نویدنو خواستار انعکاس آن شده اند. همان گونه که برای رفیق رحمانی نوشتیم ، ما از این گفتگو ها استقبال می کنیم وبا انتشار آن ها انتظار داریم دوستان ورفقای دیگری هم که در زمینه گفتگوها نظری دارند از ابراز آن خود داری نکنند. تنها چشم داشت ما رعایت احترام واصول اخلاقی رفیقانه است . باشد که سرآغازی برای هم اندیشی های بیشتر در موضوع های مطرح شده گردد و درک وشناخت همه مارا ارتقا دهد .

 21/10/92

دیالکتیک فاجعه در غیبت خانم/آقای واقعیت

هاتف رحمانی

 رفیق گرامی

اول یک مقدمه ای را بگویم وبعد برسم به اصل مطلب . در گفتگویی قرار شد از دغدغه ها ودل نگرانی هایم بنویسم . فکر خوبی است اما به شرط آن که به گفتگویی دو جانبه وحتی احتمالا چند جانبه تبدیل شود. دغدغه های من ونیز تو مسائل خیلی شخصی نیستند ، از این رو می توانند مطرح شوند واحتمالا باز خوردهایی هم ازسوی خوانندگان یا علاقمندها پیدا کنند. انگار که داریم بلند بلند فکر می کنیم. هیچ قطعیت پیشینی هم برای این ایده ها متصور نیستم و گمان می کنم در دیالکتیک گفتگو پخته خواهد شد . من می نویسم ومنتظر پاسخ تو( والبته پس از انتشار احتمالی پاسخ دیگر رفقا ودوستان)  می مانم . با رفقای نوید نو هم در میان گذاشته ام که اگر موافقتی داشتند این بحث ها را در حاشیه مطالبشان منتشر کنند . تا این جا که نه تنها روی خوش نشان داده اند بلکه می توانم بگویم استقبال خوبی هم کرده اند.

راستش همان طور که شاید کفته باشم مدت هاست که ذهنم درگیر شکست پس از انقلاب حزب است . در این رابطه مطالب زیادی خوانده ام که هیچ یک مرا به اقناع کامل نمی رساند. یک جمع بندی دارم که اسم آن را گذاشته ام " دیالکتیک فاجعه در غیبت خانم / آقای واقعیت ".

اکنون که در همین راستا به خیلی از نوشته ها به برکت دنیای پر راز ورمز اینترنت نگاه می کنم ، انگار این "دیالکتیک فاجعه" به نوعی اپیدمی شده است . در زیر مواردی را فقط بعنوان نمونه هایی اندک ، که متاسفانه نمونه ها بسیارند ، برایت شرح می دهم .

اخیرا مقاله ای منتشر شد از رفقای ویتنام در رابطه با رسانه های اجتماعی . رفیق نویسنده به موضوع های مختلفی پرداخته است ، اما در اساسی ترین بخش نوشتار که در واقع توضیح تحول های اجتماعی است یک سره به وادی ایده الیسم در می غلطد وازجمله می نویسد :" شبکه های اجتماعی بعنوان  یک فن آوری برای گسترش اختلاف های سیاسی پدیدار شد و سبب بدترین تحول سیاسی در منطقه اززمان جنگ جهانی دوم گشت . هرچند این اعتراض ها خود بخودی و بدون هیچ دستورعملی از سوی سازمان یا حزب مخالفی آغاز شد ، اما به سرعت با یک تاثیر دومینو وار گسترش یافت . چون اعتراض کننده ها در جمعیت های بزرگی گرد هم آمدند و از شبکه اجتماعی هم چون ابزاری برای بر انگیختن قیام ها استفاده کردند ."[1] در این نوشته متاسفانه "خانم/آقای واقعیت" که مثلا همان وضعیت وخیم دیکتاتوری های حاکم ، یا سرکوب عمومی ، یا فقر و... است عملا نادیده گرفته می شود . طبیعی است که بازتاب این نادیده گرفتن  و تلقی "بدترین تحول" از رخ داد های پیش امده می تواند به دفاع از دیکتاتوری های حاکم برای "حفظ وضع موجود" بیانجامد.

یا مثلا مقاله رفقای یونان در در باره پانزدهمین همایش بین المللی حزب های کمونیست وکارگری در لیسبون سرشار است از جزم اندیشی انقلابی نمایانه. این رفقا تا جایی به یک سان سازی اراده گرایانه واقعیت های متفاوت جهان امروز می پردازند که عملا انقلاب های ملی ودموکراتیک را انکار می کنند :" متن تحت نفوذ دیدگاهی است که ( اعتقاد دارد ) بین سرمایه داری و سوسیالیسم یک سامانه میانی اجتماعی و در نتیجه  یک قدرت بینا بینی وجود دارد ، اما این نظر هیچ رابطه ای با واقعیت ندارد ". معنی این سخن جز آن نیست که بازهم "خانم/آقای واقعیت" درباره شرایط مثلاحاکم بر بورکینافاسو و المان یا مغولستان و روسیه غایب می شود . 

یا نمونه دیگر همین آقای عاصمی خودمان ونقد او بر جزوه واکاوی ...است[2] که عملا با نادیده گرفتن  اصل "تغییر کمی به کیفی دیالکتیک" برای پیش برد حرف وانتقاد خود به " دیالکتیک احتمال" متوسل می شود ، چرا؟ چون در جزوه واکاوی ... نویسندگان با در نظر داشت واقعیت "مشخص" جامعه ما نوشته اند " اقتصاد سوسیالیسم" برنامه مرحله کنونی ما نیست .و از این نمونه ها بسیار است ...

آنچه همه این ها را در ذهن من به هم مربوط می سازد ، همان نا دیده گرفتن "خانم/آقای واقعیت" ، نا دیده گرفتن اصول خارایین دیالکتیک و توسل به "اراده" با توجیه های "دیالکتیکی" است . مثلا حزب در مقطع 57 یکی از درخشان ترین تحلیل های شاید تاریخی و شاید در سطح جهانی را مطرح می سازد . اما در اجرا با توسل به همین "دیالکتیک احتمال" که به نظر من ضرب المثل زیبای فارسی به خوبی از عهده بیان ان بر می اید یعنی " انشاالله گربه است" ، عملا از توجه به ماهیت نیروهای عمل کننده باز می ماند و با ایجاد "توهم" در ذهن افرادنسبت به ماهیت نیروهای عمل کننده پس از انقلاب، عملا چنان ضربه فاجعه آمیزی به حزب وارد می شود که شاید 50سال دیگر هم قابل جبران نیست . یک بار هم توجه نمی کند که آن تقسیم بندی روشن بین و... به چه دردی می خورد؟ و...

امروز هم دچار همین "دیالکتیک فاجعه در غیبت خانم/اقای واقعیت" هستیم . کافی است کمی به اطراف خود دقیق تر شویم . نمونه های فراوانی را مشاهده خواهیم کرد . به نظر من این نوعی بیماری است که باید مورد توجه قرار گیرد ، درمان شود و در دراز مدت مانع از تکرار "فاجعه " های دیگری گردد.  

باقی بقای تو

تا بعد

هاتف

پاسخ احمد سپیداری

رفیق گرامی

در نامه شما تحت آنچه «دیالکتیک فاجعه» نامیده اید نکات و مباحث مختلف اما به هم پیوسته ای به صورت فشرده بیان شده که :

-      علت شکست انقلاب و بحث های پیرامون آن از دیدهای مختلف

-      نقش اینترنت و شبکه های مجازی در زندگی امروزین ما و موضعگیری های مختلف پیرامون آن (موضعگیری رفقای ویتنامی)

-      تحلیل درست و واقعبینانه از جهان امروز و موضعگیری کمونیست ها و وبویژه رفقای یونانی پیرامون آن

-      مشی انقلابی و انتقاد ها از موضع چپ روانه به برنامه حزب توده ایران

از جمله مواردی است که در یک نگاه به ذهن من می رسد.

مدتی است بیشتر خوانده ام و کمتر نوشته ام. مدت هاست به این نتیجه رسیده ام که در کنار فعالیت های هدفمند و متشکل حزبی و سازمانی، ما نیاز به فعالیت های روشنفکرانه، اطاق های گفتگو، و طرح سئوال های دقیق و مسئولانه داریم، تا به نوبه خود به پیشبرد جنبشی واقعا مردمی برای رسیدن به صلح، آزادی، و عدالت اجتماعی به شکلی هر چه موثر تر و موفق تر کمک کنیم.

اما شما بهتر از من می دانید که روشنفکران کمتر در این راه قدم زده اند و بیشتر در جهت نفی مبارزات متشکل و اصولی و واقعا حماسی چپ ها و بویژه توده ای ها می نویسند و گاه خودنمایی، بی مسئولیتی، تخریب دیگران و رقیب تراشی های کذایی و .. را می توان در تلاش هایشان برجسته دید. در واقع «فضای گفتگو» و بحث دچار سوء تفاهم ها و نارسایی هایی است که می تواند این قبیل بحث ها را به بیراهه و سوء استفاده بکشاند. (کسی از من می پرسد: آیا با خواندن تا اینجای همین نامه نگاری از جا برنخاسته اند؟ نمی دانم.)

اما در هر حال دغدغه ها بسیار است و می توان و باید در جهت ایجاد یک «فضای گفتگوی» سازنده و هم افزا بدون ترس از خرده گیران و پرخاشگران بر اساس «اصول علمی» تلاش کرد.

مهم ترین اصل علمی در کار بحث ما شاید این باشد که از ابتدا به سراغ خود موضوع «بحث» و «و چگونگی یک بحث موثر و ارزش افزا» برویم.  به همین دلیل مطلبی را در مورد بحث با نام «نکاتی پیرامون جایگاه بحث در فعالیت های سیاسی » می نویسم و ارائه می کنم. این مبانی اگر با یک فکر جمعی تکمیل و اصلاح شود و مبنای کار قرار گیرد، می تواند راهنمای عمل ما باشد و کارمان را ثمر بخش کند.

احمد سپیداری

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter