نویدنو:27/06/1390  

 

 نویدنو  27/06/1390

 

 

 

هفتاد سال مبارزهٔ پیگیرانه

به مناسبت هفتاد سالگی حزب توده ایران

م . پایداری

در طی هفتاد سال تاریخ پر فراز و نشیب حیات پر بارشان، توده ای ها بی شک بسیار بیش از همهٔ احزاب، سازمان ها و تشکل های سیاسی ترقی خواه، بر رشد و توسعه فرهنگ سیاسی کشور ما تاثیر گذاشته و در این راه با تار و پود زندگی اجتماعی مردم ما گره خورده اند.

در هم تنیدگی تاریخ معاصر مردمان ما با حیات و پراتیک حزب توده ایران به حدی است که بسیاری (اگر نگوییم اغلب) بزرگان  این سرزمین چند سالی را در کارگاه های آموزشی پر بار حوزه های این حزب یا محافل رفیقانهٔ پیرامون آن به فراگیری گذرانده و با بینش حاکی از رئالیسم جانبدار مردمی، روحیهٔ ایثارگری و اخلاق انقلابی، اصول کار جمعی، تلاش پیگیرانهٔ هدفمند، و نیز فرهنگ غنی جهانی آشنا شده اند.

توده ای ها توانسته اند در زیر تقریبا هفت دهه سرکوب امنیتی، حملات سازمان یافتهٔ مرگبار برای قتل عام رهبران و کادرهای برجسته و نیز اعضای موثرشان، و هم چنین پرونده سازی های رذیلانه برای ضربه زدن به اعتبار و زیر سئوال بردن ریشه های مردمی شکل گیری و تداوم فعالیت های فداکارانه شان، و همچنین تبعید و اجبار به مهاجرت و محرومیت های اعلام شده و نشده از حقوق اجتماعی و ... در دو رژیم دیکتاتوری شاهنشاهی و ولایت فقیه مقاومت و مبارزه کنند و منشا خدمات ارزنده ای به تاریخ معاصر وطنمان شوند. یورش وسیع به حزب هم زمان و بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد و دستگیری وسیع رهبران و تلاش برای نابودی کامل فیزیکی و تخریب روانی حزب با ترتیب دادن اعترافات تلویزیونی تحت شکنجه های قرون وسطایی در یورش های پی در پی سال های  ۱۳۶۱ و ۶۲ و کشتار اکثر اعضای دستگیر شدهٔ کادر مرکزی حزب در فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ ٰ از مهم ترین این نوع اقدامات ددمنشانه بوده است که علیرغم عمق و وسعت رذیلانه شان قادر به نابودی حزب نشدند.

توده ای ها در طی این دوران طولانی به طور طبیعی دچار اشتباهات، خطاها، و خواست اندیشی های متعددی نیز شده اند که تاوان سختی نیز بر دوش آنان گذاشته است. (کدام گروه سیاسی می تواند این ادعا را داشته باشد که در کارزار بسیار دشوار سیاسی آن هم در شرایطی اغلب بحرانی و در حال دگرگونی دچار هیچگونه خطایی نشده است.) اما اگر منصفانه قضاوت شود، این خطاها قابل قیاس با تحلیل های درست، برآوردهای دقیق، اتخاذ تاکتیک های خلاقانه موثر برای بردن افکار ترقی خواهانه میان مردم بویژه نیروهای کار، و سازماندهی مبارزات جانانه با صاحبان مزور قدرت سیاسی و اقتصادی نبوده و نیست.

این نارسایی ها دستاویز پرونده سازی و جرم تراشی هایی شده و می شود که با تکرار و تکرار متنوع و دیوانه وارشان در رسانه های مخالف برای برخی از افراد به یک حقیقت غیر قابل تردید تبدیل شده است. توده ای ها بسیار بیشتر از همهٔ دیگر فعالان سیاسی – اجتماعی در تاریخ کشور ما در بارهٔ حوادث زندگی و مبارزات خود و حزبی که هنوز در صفوف آن می رزمند و یا روزی به هزار و یک دلیل از آن فاصله گرفته اند، گفته و نوشته اند و هنوز می گویند و می نویسند. (این «یک دلیل» در بیشتر موارد هزینهٔ وحشتناک سنگین دفاع از حقانیت حزب بوده است.) این نوشته ها گاه نگاهی مثبت به این تاریخ پربار دارد و در این تلاش اند حقانیتی را مستند کنند که در رسانه های رایج ناگفته مانده و تکذیب شده، یا به نقد گذشته پرداخته و تلاش داشته حداقل از انگیزه های مثبت نویسندهٔ نقد نامه برای همراهی با این جریان دفاع کنند و یادداشت هایی را فراهم آورند که راه را برای پیگیری آرمان های مردمی و وطن پرستانه توسط آیندگان آسان کند ( اشارهٔ من به نوشته هایی است که صادقانه به رشتهٔ تحریر درآمده اند و نه سیاه نامه های سفارش- نویسی شده ای که با هدف «عملیات روانی» بر علیه حزب توده ایران انتشار یافته و می یابد- اگرچه متوجه تاثیر این نوشته ها بر نوشته های مورد نظرم نیز هستم).

اگر به نوشته های انتقادی جداشدگان از حزب نظری بیندازیم و لعن و نفرین ها و گاه پرخاش جویی های این نوشته ها را به کناری بزنیم، در اغلب آن ها با اعتراف به تاثیر عمیق آموزش های حزب بر نویسنده روبرو هستیم و در بسیاری از موارد دست به قلم شدن مولف نیز ارمغانی ست که همان آموزش ها ببار آورده اند – گو که امروز این قلم تلخ آن حقیقت را نادیده می گیرد. آنچه آنان برای آینده توصیه می کنند نیز در مجموع همان راهیابی هایی ست که از حزب فراگرفته اند، اگر چه امروز به ظاهر معلمان دیروزشان را بی صلاحیت و مقصر می یابند و به باور یا تجربهٔ خویش چیزهای درست و غلطی را به آن می افزایند و با استناد ناخواسته به کیفرخواست انتشار یافتهٔ «کتاب سیاه» که مدام از در و دیوار تکرار می شود، از دیروزشان برائت می جویند. و نکتهٔ آخر اینکه اغلب این نوشته ها هیچ گروه سیاسی دیگری را هم درست کار تر و درست پندارتر از حزب توده ایران نمی یابند که خوانندگانشان را به آن راه راهنمایی کنند.

توده ای ها به کار در زیر آتش سنگین اتهامات ناروا و عملیات روانی سازمان یافته خو گرفته اند. آن ها به خوبی می دانند که «فضای روانی» ایجاد شده، نه تنها جسارت دفاع از حزب را از بسیاری از افراد که ناچارند در فضاهای اجتماعی زیر چتر این بمباران دائمی زندگی و فعالیت کنند، می گیرد، بلکه باعث و مشوق آن می شود تا برخی اشخاص ضعیف النفس برای برائت از اتهام توده ای بودن خود به خود تخریبی های مشخص و معینی دست بزنند. برای توده ای شدن و توده ای ماندن همیشه می بایست از دیوار آتش مهیبی عبور کرد که کاری بس دشوار بوده است، و درست به همین دلیل، توده ای ها بخشی از فداکارترین، آگاه ترین و مبارزترین افراد این کشور را تشکیل می دهند.

توده ای ها به پیروزی نهایی راهشان باور دارند. بزرگ ترین دلیل ایمان آن ها به این پیروزی، برخورداری از یک نگاه واقعبینانه و تاریخی ست، چرا که هرگاه کوچکترین فرصتی برای فعالیت های گسترده این حزب فراهم شده، به بزرگ ترین تشکیلات اپوزیسیون سیاسی کشور تبدیل شده اند.

همه به خوبی به یاد داریم که درست در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ چه جوَ سنگینی علیه حزب وجود داشت و سرکوب های مستمر ساواک شاه تا چه حد به پایگاه حزب در میان زحمتکشان و روشنفکران ضربه وارد ساخته بود و حزب فعالیت خود را در چه شرایط دشواری گسترش می داد. ما فراموش نمی کنیم حزب چگونه توانست در کمال ناباوری رقبایش که گاه به تمسخر آن می پرداختند و پیشنهاد می دادند حزب نامش را تغییر دهد تا مردم به اصطلاح «خیانت!» های آن را به خاطر نیاورند، در ظرف مدت کم تر از چند سال مهر خود را بر سیر رویدادهای کشور کوبید و چنان جذبه ای را آفرید که آن را به جریان ترقیخواه  مسلط  کشور تبدیل کرد تا با جذب نیروهای ترقیخواه کشور به صفوفش به شکلی تصاعدی رشد کند و هر چند ماه یکبار دو برابر شود و نسلی را در کارگاه ایثار و مبارزه اش آموزش دهد که امروز بخش بزرگی از بار توسعه و ترقیخواهی در کشور را به دوش بکشند و آنچنان تاثیری بر حیات سیاسی کشور بگذارند که به هیچ روی نمی توان آن را کتمان کرد.

ما همچنین فراموش نکرده ایم که چگونه با بالا گرفتن جنبش اعتراضی اخیر مردم (جنبش سبز) هزاران تن از فاصله گرفتگان و منفعل شدگان از فعالیت های حزب، در کنار نیروهای وفادار به آن، در کارزار مبارزه مشارکت جستند و باز هم برنامه و سیاست های حزب برای شرکت گسترده در صحنه حضور میلیون ها تن از مردم را منطقی تر و درست تر از دیگر راهکارهای پرطمطراق اما غیر واقع بینانه و حتی گاه ضربه زننده به آرمان های چپ یافتند. نیروهای متحد حزب در آن دوران که با فاصله گرفتن از حزب در سال های پس از یورش خونین، تلاش جدی داشتند ساز دیگری را به صدا درآورند و بزرگ ترین اشتباه تاریخی خود را اتحاد با حزب توده ایران در دوران پس از انقلاب بهمن ارزیابی می کردند نیز چاره ای جز پیمودن همان راه نداشتند و باز به تبعیت از همان روش هایی پرداختند که از حزب آموخته بودند- گو اینکه این همه را دستاوردهای تلاش های مستقل خویش بخوانند و این بار در سمت راست برنامه های حزب بایستند.

هم توده ای ها و هم دشمنان استقلال و آزادی ایران در داخل و در خارج به خوبی می دانند که حزب حماسه های گذشته را تکرار خواهد کرد و به همین دلیل با بالا گرفتن جنبش آزادی خواهی و عدالت طلبی در سطح جهان هر دو - و در دو جهت مخالف- بر عزم خود می افزایند.  ارتباط عمیق مردمی، بویژه با نیروهای کار و درک عمیق حزب از روندهای پیچیده سیاسی به آن قدرتی می بخشد که این بار هم از زیر خاکستر حجم عظیم دشمنی، افترا و تخریب سر بلند کرده و با راهیابی های موثر در نقطه های چرخش تاریخی، برنامه دگرگونی عمیق اجتماعی برای ایجاد جامعه ای فارغ از استبداد و جهل و استثمار را میان مردم و بویژه نیروهای کار ببرد و آن را به نیرویی مادی تبدیل کند.

حزب توده ایران محصول و عصارهٔ تاریخی قرن ها مبارزهٔ مردم ماست، آن را نه می توان نابود کرد، نه جایگزینی برای آن یافت، نه نادیده گرفت و نه در نهایت می توان مردم را با دیوار آتشی از نفرت پراکنی رذ‌یلانه و مبتنی بر عوامفریبی از آن دور داشت.

و آن روز که مردهٔ دروغ را

 چون لاشهٔ گندیدهٔ ابلیس

 در تابوت می برند

 عروس حقیقت

 به دلربایی یک پری

 با سایبانی از زر

خواهد گذشت ...

آه ای امید نیرو بخش

 ای سر سختی مقدس ...

( از میان ریگ ها و الماس ها – احسان طبری – انتشارات حزب توده ایران ).

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter