نویدنو:05/03/1390  

 

 نویدنو  05/03/1390

 

 

 اندیشه هایی در باره یک انترناسیونال جدید

انترناسیونالیسم در نظریه مارکسیستی

 النی مپللو    مهرگان - [1]

 برای حزب کمونیست یونان این یک امر اصولی است که پیشگام طبقه کارگر درسطح جهانی ازلحاظ ایدئولوژیک ، سیاسی وسازمانی باید با یک رفتار متمایز ویک پارچه ای جلوه نماید .   

مبانی نظری این اصل که  در آثار مارکس وانگلس بنیاد نهاده شده ، می تواند در فعالیت  وبعد جهانی سرمایه ، که ما در روشنای پیشرفت های معاصرمطالعه خواهیم کرد بنا گردد.   

 برای آن که سرمایه خودرا بعنوان رابطه ای اجتماعی – اقتصادی باز تولید نماید تا هم اکنون  از مرز"ملت-کشور" فراتررفته است ، که بعنوان فرمی از از کشور- قدرت سیاسی  برای دایر کردن خود وغلبه بر روابط فئودالی ،و بر انداختن تنگی( محدودیت) اقتصاد طبیعی وبازار محلی ، وتولید دستی ایجاد شد.     

 پدیده تجارت جهانی وشرکت سهامی ، که مارکس تحلیل کرده بود ، در پایان قرن نوزدهم وبه ویژه در قرن بیستم ، از طریق صدور گسترده سرمایه برای سرمایه گذاری های مستقیم خارجی ، ایجاد بازار های بورس جهانی وبازار های دیگر برای سرمایه مالی ( مثل بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول وغیره ) ، وترکیب جهانی  سهامداران در شرکت های سرمایه گذاری،  ابعاد ومشخصات جدیدی به خود گرفت .  

 بر چنین پایه ای ، پس از جنگ جهانی دوم وبا وجود تداوم حاد شونده رقابت سرمایه داری ( بین شرکت ها وبین دولت ها ) ، مراکز قدرتمندی برای بسط راهبرد مشترک برای سیستم جهانی امپریالیسم علیه طبقه کارگر ، سازمان انقلابی آن وفعالیت وجنبش آن در داخل کشورهای سرمایه داری وحتی بسیار بیشتر علیه قدرت – دولت طبقه کارگر در کشورهایی که در حال ساختمان سوسیالیسم بودند ایجاد شدند.   

 چنین مراکزی برای فراهم آوردن راهبرد مشترک وفعالیت جهانی سرمایه به هماهنگی تصمیم گیران( مثلا جی 7 که امروز به جی 20 گسترش یافته است ) وارگان های رهبری کننده اقتصادی ( صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی وغیره) ومداخله  نظامی ( ناتو ، ارتش اروپایی وغیره) وابسته بودند

البته توسعه نا متوازن سرمایه داری ورقابت ، که صفت ممیزه این سیستم است ، منجر به چالش هایی در تعادل قوا بین این مراکز گشت ، در عین حال هم زمان  مراکز منطقه ای دیگری شکل گرفتند ( نظیر اتحادیه اروپا ، ای ال سی ای[2] ، البا[3]، مرسوسور[4]، اس ان[5] ، شانگهای پکت[6] وغیره )  

 در تمام این مراکز ، جایی که اتحادی از دولت – قدرت سرمایه در رابطه با رقیب خود طبقه کارگرجلوه گر است ، پیوستگی دولت سرمایه داری صرف نظر از رنگ امیزی ایدئولوژیک – سیاسی هر دولت خاص حفظ می شود  .  

 نمونه خصلت نمای این واقعیت ترکیب "گروه بیلدربرگ " معروف است که صنعتگران ، صاحبان کشتی ها ، بانک داران ، دیپلمات ها ، نظامی ها ، اقتصاد دانان ، روزنامه نگاران، روشنفکران وسیاست پیشگان از تمام جریان های  بورژوازی از سراسر جهان " پشت درهای بسته" به هم اندیشی می پردازند .

 به موازات این ، جریان ها ی سیاسی یورژوازی  و نمایندگان  فردی سرمایه در اتحادیه های جهانی ومنطقه ای سازمان دهی شده اند .

 کدام طبقه در رابطه با قدرت سرمایه ، که در سطح ملت – کشور ودر سطح جهانی سازماندهی شده است، جلوه ی جهانی ندارد؟ طبقه کارگر .

 گذشته از نیاز آشکار به این جلوه ، آنچه ما باید مورد بررسی قرار دهیم  علت های  مشکلات در رابطه با توسعه سازمان جهانی پیشگام ایدئولوژیک وسیاسی طبقه کارگر است .

 به نظر حزب کمونیست یونان، مشکل به طور عمده مشکل سازمانی نیست ، بلکه ایدئولوژیک – نظری است ، که البته شکاف تفرقه طبقه کارگر در سطح ملی را بازتاب می دهد . 

 وحدت ایدئولوژیک جنبش جهانی کمونیستی تخریب شده است واین چیزی است که ضرورت دارد  ترمیم گردد. این تکلیف بنیادی تمام  احزاب کمونیست – صرف نظر از اسامی مختلف آنها- است که محتوی ضروری طبقه کارگر را درپایه و در بدنه رهبری خود داشته باشند  ، که اراده  پیشگام طبقه کارگربرای سازمان دادن مبارزه علیه استعمار سرمایه داری  ونه آشتی با آن را تضمین می کند.

  بحران عمیق ایدئولوژیک ، سیاسی وسازمانی جنبش جهانی طبقه کارگر در طی 25 سال گذشته جلوه گر بوده است  وریشه های آن حتی به خیلی عقب تر بر می گردد .( در حقیت دهه ها )

به نظر حزب کمونیست یونان از کار افتادن  این وحدت ایدئولوژیک به تدریج به تقویت وگسترش تجدید نظر طلبی منجر شده است .

البته آنچه در سطح آگاهی رخ می دهد ،دراین مورد تجدید نظر طلبی ، باز تابی از تحولات اجتماعی – اقتصادی بخش هایی از طبقه کارگر در کشورهای پیشرفته سرمایه داری است که دستمزهای بالاتر وشرایط زندگی بهتر را به خاطرسود سرشاری که سرمایه ،در کشور آنها  مثلا با در اختیار داشتن انحصار تجارت خارجی ( بریتانیا در پایان سده نوزدهم )، قدرت استخراج مواد اولیه وکارارزان در جوامع کمتر توسعه یافته،  به دست آورده   تجربه کرده اند .    

 فرزندان این بخش های طبقه کارگر وفرزندان اشرافیت کارگری در اتحادیه های کارگری وجنبش سیاسی ، تبلیغات بورژوازی را از طریق سیستم آموزشی جذب کردند ، و درساز وکار های گسترش یافته دولتی-خواه  در "خدمات" دولت بورژوازی ( اموزش وپرورش ، بهداشت ، رفاه) یا در ساز وکار های  کاملا اداری ( اداره مالیات ، بدنه دولت های محلی ، تاسیسات دولتی وغیره) یا در صنایع دولتی یا شبه دولتی ( بانک ها، تسهیلات عمومی ، انرژی، آب، صنایع ارتباطات، گردشگری وغیره )- مشارکت داده شدند .  

 تطمیع  بخش هایی از طبقه کارگر و در بخش های پویای صنعت سرمایه داری ، در ترکیب با تطمیع گسترده دانشمندانی حاصل شد ، که  از زمینه کارگری بر خوردار بودند  ، از این رو ما شاهدیم که گسترش پایه های اجتماعی اپورتونیسم وتحکیم تجدید نظر طلبی پدیده هایی به هم پیوسته اند. توانمندی نیروهای سیاسی بورژوازی برای تطمیع ورشوه دادن به بخش هایی از طبقه کارگربه هدف سیاسی فاسد کردن جنبش کارگری ، انحراف جنبش از هدف استراتژیک انقلاب سوسیالیستی در اروپا  وبه طور کلی تر در جهان پیشرفته سرمایه داری و در حقیقت در اوضاع  زمانی که تعادل نیروهای جهانی برای پیش راندن سوسیالیسم بعد از جنگ جهانی دوم بهبود یافته بود ، خدمت کرد .  

 تجدید نظر طلبی واپورتونیسم در احزاب کمونیست در کشورهای قدرتمند سرمایه داری، احزاب کمونیست حاکم را در شرایط بسیار پیچیده ای تحت فشارقرار داد- 

الف – دوران تاریخی جهانی ( مثلا تولید بمب اتم برای اولین بار توسط امریکا ، سیاست "جنگ سرد" علیه شوروی بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم) ، زمانی که تلفات سرمایه داری درترکیب  باتوانایی آن برای بهبود جایگاه آن  به صورت واقعی سنجیده نشده بود.

ب – ضعف واشتباه در ایجاد یک راهبرد جهانی جنبش کمونیستی علیه سیستم جهانی امپریالیستی ،بعد از چندین مورد ویکی از موارد  بسیار مهم در آن که ، جبهه مبارزه علیه اشغال خارجی ومحور هیتلر از مبارزه برای دولت– قدرت طبقه کارگر تفکیک شده بود.   

ج- شوروی با وظایف نظری وعملی بی سابقه ای مواجه شد، ( مثلا محدودیت وسپس لغو روابط کالایی ، تضاد بین کارگر یدی وفکری ، توسعه سازمان کار در بخش های تولیدی صنعت سوسیالیستی ، مشارکت گسترده کارگران در سازمان ومدیریت تولید،خدمات ، در کنترل کارگری مدیریت وسازمان های عمومی تر دولت – قدرت ) مبارزه برای توسعه سوسیالیستی وارد مرحله جدیدی شد .  

 تجدید نطر واپورتونیسم احزاب کمونیست حاکم را با  پی آمدی که منجر به سرنگونی ضد انقلابی آنها  ، احیا  شدید یا کنترل شده سرمایه داری شد ، روندی که هنوز در حال تحول است  به طور تغییر ناپذیری فاسد کردند  .

 جریان دیگر تجدید نظر طلبی واپورتونیسم معروف به " اروکمونیسم"، جنبش کارگری را در جوامع پیشرفته سرمایه داری فاسد کرد وبه این کارادامه می دهد  ، در حالی که  از یک سو تداوم تاریخی وسمبل های جنبش کمونیستی راحفظ می کند  واز سوی دیگر با ایجاد یک سازمان اپورتونیست اروپایی (احزاب چپ اروپا)  ادامه می دهد. احزاب چپ اروپایی با استفاده وتحریک ضعف ها ومشکلات موجود در احزاب کمونیست مثلا در امریکای لاتین ودر آسیا ، رهایی از توسعه سرمایه داری نسبتا به تاخیر افتاده در این کشور ها را تضعیف می کند.

 در شرایط امروز ، احزاب کمونیست در کشورهایی که دولت – قدرت های بورژوایی در تلاش ارتقا مواضع خود در سطح قاره ای وجهانی هستند، با چالش زیر مواجه هستند – برای پیچیده کردن راهبرد به حساب آمدن وعلبه بر مشکلات راهبردی در جنبش جهانی کمونیستی با آن که  آنها احزاب توسعه یافته ای داشتند.

  دررو در رویی با تمام این ، احزاب کمونیست به ایدئولوژی کمونیستی ، مارکسیسم – لنینیسم ، نقش تاریخی طبقه کارگر برای پیشرفت اجتماعی وضرورت سوسیالیسم ، ضرورت انقلاب سیاسی و قدرت دولتی انقلابی طبقه کارگر ( دیکتاتوری پرولتاریا) ، با تاکید بر وظایف زیر بعنوان اولویت ها متوسل شدند. 

1- مطالعه عمیق و انتشارایدئولوژی کمونیستی، از طریق انتشار آثار بنیان گذاران آن به هر زبانی ، (ایجاد) مدارس حزبی برای آموزش سازمان یافته مارکسیستی کادرهای خود، گسترش این آموزش به اعضا حزب ، عملی کردن همان کار با کادرجوانان کمونیست

2-شکل دادن به یک روشنفکری کمونیست ، یعنی ایجاد کادر علمی حزب با آموزش مارکسیستی وآموزش مشابه کادر طبقه کارگر که قابلیت های لازم برای کار روشنفکری داشته باشد. هر حزب کمونیست  با استفاده از روشنفکر کمونیست قادر به مطالعه علمی – نه صرفا مشاهده صادقانه -  اوضاع اجتماعی – اقتصادی وسیاسی کشورش ، جایگاه آن در سیستم امپریالیستی ، و روابط بین المللی آن ، خواهد بود . در نتیجه  منش علمی مطالعاتی که به طور علمی بر نیروهای کمونیست متکی باشد ، به ناسازگاری با منش طبقاتی حزب  تبدیل نخواهد شد .   

 برای آنکه احزاب کمونیست اسیر دست ایدئولوژی بورژوایی نشوند ، باید بر گرایش ناچیز گرفتن کار ایدئولوژیک ونظری ، بر گرایش خرافه پنداری کار عملی ، برگرایش رها کردن کار نظری در خارج از بدنه رهبری حزب غلبه نمایند .این کارنیازمند آن است که این امر در داخل کمیته مرکزی برقرار شود ونتایج این کار نظری باید مورد بحث وپذیرش کمیته مرکزی قرار گیرد ، وگرایش به بحث و به عهده گرفتن این وظایف باید به تمام بدنه حزب و سازمان های پایه ، و بین جوانان کمونیست گسترش یابد.  

 یکپارچگی خلاق نظریه انقلابی کمونیستی نه تنها نیاز به یک پارچه شدن آن بلکه توسعه آن را ، به موازات توسعه دائمی جامعه ومبارزه طبقاتی در بر می گیرد . 

 درست است که نظریه انقلابی که توسط مارکس وانگلس بنیاد گذاری شد خیلی پیشرفته بود ، اما نظریه ای که لنین به ویژه در رابطه با حزب ، انقلاب ، و دولت طبقه کارگرتوسعه داد، نیروی محرکی به عمل انقلابی بخشید، هم این طوردرست است  که آنها پدیده ها ووقایعی  را که هنوز وجود نداشتند یا یک قرن ونیم پیش هنوز کامل نشده بودند به طور عینی پوشش ندادند.  

با این حال چنین پدیده هایی امروزه می توانند به صورت نا درستی تفسیر شوند ویک حزب کمونیست را به خط مشارکت با بخش هایی از طبقه بورژوازی هل دهند.  

تنظیم استادانه یک راهبرد انقلابی در هم تنیده است .  وظیفه گسترش دادن نظریه انقلابی ما با وظیفه

امروز بنیاد های نظری برای موضع گیری راهبردی احزاب کمونیست در رابطه با پدیده هایی مانند اقتصاد، سیاست واتحاد های نظامی دولت های سرمایه داری ، مانند اتحادیه اروپا ، ناتو، صندوق بین المللی پول وغیره ، ودر باب سایر پدیده ها مانند اشرافیت کارگری وجود دارد  . همین طور بنیاد های نظری برای رد خط مشی نظری بورژوازی در باره " پایان طبقه کارگر" ، پایان مبارزه طبقاتی" ،" کهنگی سوسیالیسم وسرمایه داری" به این  دلیل که  جامعه امروز به اصطلاح پسا- صنعتی است،  یا ساختارهای ایدئولوژیکی که ادعا می کنند بحران های اقتصادی ناشی از " سرمایه داری کازینویی " بعنوان یک شکل متفاوت از سرمایه داری صنعتی است وغیره موجود است.   

 با وجود این ، چون این بنیاد های نظری یک پارچه نبوده اند، تزهای قدیمی تجدید نظر طلبانه با پدیدار شدن بعنوان به اصطلاح " معاصر" وبعنوان پی آمد سر در گمی ایدئولوژیک ومشکلات راهبردی که خودرا در احزاب کمونیست آشکار می سازند .  زمینه به دست می آورند.  

 اپورتونیسم معاصر خطی از صف آرایی علیه "سودهای شگفت انگیز" را ، با معرفی کردن این به عنوان پدیده ای که از سود صنعتی ، از توسعه " سالم" سرمایه داری انحراف دارد به نمایش می گذارد.

 برای ما کافی است ،  برای کشف ماهیت پایداراین پدیده ومواضع بورژوازی که امروزه  به ما بعنوان" اندیشه معاصر جناح چپ که واقعیت جدید اجتماعی را بازتاب می دهد" قالب می کنند ، به نوشته های انگلس در باب بحران اقتصادی در انگلستان در نیمه اول قرن نوزدهم بر گردیم.

 بر این مبنا ، چشم انداز به اصطلاح " راهبرد مدرن " ، این است که " احزاب کمونیست بعنوان نیروی رهبری کننده چپ باید نیروهای پراکنده چپ را در یک قطب برای تلاش در جهت (تشکیل) دولت چپ جمع آوری کنند" . این راهبرد فریبکارانه ، با پی آمدهای منفی ، در تمام طول قرن بیستم و تا امروز آزمایش شده اند .ریشه آن در درک غلط  از اتحادها نهفته است ، که اولویت را به اتحاد " از بالا" با نیروهای سیاسی ای می دهد که اپورتونیسم را در داخل جنبش انقلابی کارگری نمایندگی می کنند، این نیروها  تغییر تعادل نیروها در پارلمان بورژوازی را به خاطر تشکیل دولتی در راهبرد خود دارند که ( آن دولت )  قادر یا مایل به ورود به مبارزه با حکومت سرمایه دار نخواهد بود .  

 سیاست اتحادیک حزب کمونیست ،به عبارت دیگرسیاست طبقه کارگر ولایه های اجتماعی ستم دیده ، نمی تواند سیاست آرمانی اصلاح سرمایه داری از مرحله انحصاری آن به مرحله پیش از انحصاررا هدف خود قرار دهد . آن  سیاست می تواند وباید اتحادی باشد که لایه های متوسط میانی را به داخل مبارزه برای گسست از انحصارات واتحادیه های امپریالیستی آنها هل دهد . اتحاد باید خطی برای بالندگی عامل عینی در مبارزه برای سوسیالیسم باشد ، حتی اگر نمی تواند درخواست کند که نیروهای اجتماعی متحد شده این امر را کاملا درک کنند  وبپذیرند . حتی اگر قدرت دولتی ، مثلا " قدرت خلقی" ، و مناسبات اقتصادی مربوطه ، مثلا " اقتصاد مردمی" در عبارت های عام  تشریح شوند ، همان طور که درمورد جبهه مبارزه  ضد انحصاری – ضد امپریالیستی حزب کمونیست یونان وجود دارد ، این امر نمی تواند سر در گمی ایدئولوژیک درباره امکان یک شکل میانجی قدرت دولتی ، یک مرحله میانی بین سرمایه داری وسوسیالیسم را توجیه نماید .    

 لازم است بین حزب های کمونیست ، که در جامعه های سرمایه داری ، صرف نظر از جایگاه  آنها در سیستم جهانی سرمایه داری  عمل می کنند، دید گاه مشترکی در این موضوع وجود داشته باشد . این حقیقت بنیادی در سال 1887توسط انگلس در مقدمه چاپ امریکایی " شرایط طبقه کارگر " فرمول بندی شد ، " همان طور که پیش از این گفتم ، نمی تواند شکی وجود داشته باشد که خط مشی نهایی طبقه کارگر امریکا باید وضرورتا همانی باشد  که اکنون از سوی تمام طبقه کارگر رزمنده اروپا پذیرفته شده است ، همسان ، همان طور که حزب سوسیالیست کارگر المانی – امریکایی یک سان است ."[7] این موضع به تفاوت های تاریخی توسعه سرمایه داری در امریکا ،المان، بریتانیا وفرانسه اشاره می کند.   

 البته پدیده هایی وجود دارند ،که بررسی تاریخی از هر یک از آنها (پدیده ها ) منجر به عمومیت نظری از منظر استراتژی انقلابی یک پارچه علیه سیستم امپر یالیستی جهانی نمی شود . وآنها با به حساب آوردن این امر،جزئیات راهبردی حزب های کمونیست را حتی دشوار تر می سازند . 

 موضع یک حزب کمونیست در رابطه با جنبش ملی ای که هنوز از طرف طبقه بورژوازی حاکم کشور واحد متحد جذب نشده  است یک چنین برآمد  یا در واقع  مخالف است ، موضع یک حزب کمونیست در باره یک جنبش ملی تجزیه طلب.    

 نیازبرای آن وتبلیغ یک راهبرد جهانی کمونیستی انقلاب ، نیاز به چشم اندازی برای یک انترناسیونال کمونیستی جدید ، در اندیشه حزب کمونیست یونان از طریق این نوع تحقیقات نظری وراهبردی ، که در باره آنها سخن خواهم گفت  به کار گرفته می شود

 به ویژه در طی قرن های 18 و19 ، با تشکیل دولت های سرمایه داری، نه تنها جلوه ملی محمل طبیعی روابط سرمایه داری آفریده شده بود، مثلاطبقه بورژوای  مخصوص به خود فرانسه ، المان یونان وغیره ، بلکه همچنین طبقه کارگر مخصوص به خود هم ایجاد شد .  

کشورهای ویژه ، بسته به  میراث  پیشا -سرمایه داری  ومختصات تاریخی خود ، در پیش برد انقلاب بورژوازی وتشکیل دولت سرمایه داری، در حد کمتر یا بیشتری به " هموارشدن" پیوند ملت ها ، در ایجاد بیش وکم آگاهی یکسان ملی مشارکت دارند.  جایی که سازمان اجتماعی واشکال مربوط به دولت سرمایه داری با تاخیر مواجه شده، جایی که امپراتوری ها مدت طولانی تری از زمان عمر کردند ، مثل امپراطوری عثمانی ، گذر به شکل دولت سرمایه داری نتوانست احتلافات ملی را از نقطه نظر منافع یگانه سرمایه هماهنگ سازد .   

 بر این مبنا جنبش های تجزیه طلبانه گسترش یافتند.برخی کشورهای سرمایه داری از این جنبش ها حمایت کردند وبرخی دیگر بنا به تضاد ها واتحاد هایی که در چارچوب گرایش به  رقابت بر سر تقسیم بازار ها ، که یک قانون سرمایه داری است، علیه انها موضع گرفتند.

 در دوران ارتجاعی امپریالیسم ، که طبقه کارگرآشکارا راهبرد خودرا از بورژوازی ، قطع نظر از پس زمینه های ملی ، زبان وسایرمیراث های فرهنگی گسسته است ،  ما معتقدیم که حزب های کمونیست باید مواضع خود را  طبق معیارهای طبقاتی ،موافق با اتحاد طبقه کارگر علیه بورژوازی شکل دهند ، اهمیتی ندارد اگر به نظر می رسد بورژوازی در سطح ملی متفرق باشد .    

ما فکر می کنیم که موضع زیر از انگلس هم مربوط به ( موضوع) وهم درست است:

" کمونیست ها" – نامی بود  که ما در آن زمان انتخاب کردیم ونامی که حتی اکنون ما از انکار کردن آن فاصله داریم -  " کمونیست ها حزب جداگانه ای مخالف منافع  دیگرحزب های طبقه کارگرتشکیل نمی دهند. آنها منافع جدایی غیر از منافع کل طبقه کارگر ندارند.  

" آنها هیچ اصل فرقه گرایانه ای از آن خود،  برای شکل دادن  وساختن جنبش پرولتاریا مستقر نمی کنند. کمونیست ها از سایر حزب های طبقه کارگر تنها به این خاطر متمایزند که: 1-در مبارزه ملی پرولتاریای کشورهای مختلف ، منافع مشترک تمام پرولتاریا، منافع مستقل از ملیت را پیش می کشند ونشان می دهند. 2- در مراحل مختلف توسعه که مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه سرمایه دارجریان دارد ، آنها همیشه وهمه جا منافع کل جنبش را نمایندگی می کنند.    

 " کمونیست ها ، از این رو ، از یک طرف ، از نظر عملی پیشرفته ترین وثابت قدم ترین بخش حزب های کارگری تمام کشورها هستند ، آن بخشی که همیشه دیگران را به سمت جلو هل می دهد ، واز طرف دیگر ، به لحاظ نظری ، بر فراز توده های بزرگی از پرولتاریا ، ازمزیت درک صریح خط پیشروی ، شرایط، ونتایج عمومی  نهایی جنبش کارگری بر خوردارند.

بنا براین آنها برای دست یابی فوری به اهداف ، برای عملی کردن منافع آنی طبقه کارگر مبارزه می کنند ، اما در جنبش حاضر ، آنها آینده جنبش را نمایندگی واز آن مراقبت می کنند." [8]   

 حزب کمونیست یونان موضع خودرا در این موضوع ها طبق این معیارها شکل می دهد مثلا هم  در رابطه با منافع طبقه کارگر قبرسی یونانی تبار وهم طبقه کارگر قبرسی ترک تبار در جدا کردن خودشان از بورژوازی یونانی وترکی قبرس . بر همین مبنا ، حزب کمونیست یونان همبستگی  طبقه کارگر یونان را با  طبقه کارگر ترکیه ( ونیزبا طبقه کارگر کرد ،طبقه کارگر امریکا وغیره ، صرف نظر از ریشه قومی ) اعلام می کند علیرغم تفاوت ها بین بورژوازی که ممکن است قدرت دولتی خودرا مستقر کرده باشند(یونان وترکیه ) یا نکرده باشند (کردستان)   

 در نتیجه  مسئله تعیین کننده اتحاد بخش های مختلف طبقه کارگری است ، که به طور عینی در چارچوب  موجودیت یک دولت سرمایه داری معینی ساخته شده اند ،  هم برای شکست آن  وهم برای برانداختن سلطه قومی بورژوازی ، که برای عملی کردن هر یک از آنها با محدودیت های معینی مواجه می شود.   

 اگر چه تشکیل دولت های بورژوازی ملی تا آغاز قرن بیستم پیشرفت در تایخ توسعه بشریت را نشان می داد ، اما امروز سرنگون کردن گروه های قومی وتشکیل دولت های سرمایه داری جدید ، تحت شرایط سلطه سرمایه داری در سطح جهانی ، نمی تواند هیچ دست آورد مثبتی برای جنبش کارگری  فراهم آورد  اما سبب تغییراتی درروابط نیروها در داخل سرمایه داری می گردد. 

 از این رو ،  این موضع که وطن پرستی وانتر ناسیونالیسم خصلتی طبقاتی ، سرمایه داری یا  کارگری دارد ، که ازسوی طبقات اصلی جامعه سرمایه داری ثابت شده است ، امروز ، بیشتر ازآن که در عصر لنین ، در امپراطوری تزاری  چند ملیتی و نیز درهر دولت بورژوازی صرف نظر از درجه سنخیت آن واقعیت داشت واقعیت می بابد.   

این به معنی آن است که هیچ وطن دوستی برای لایه های میانی مستقل از انحصار جهان گرایی ( کاسموپلتیسم )نمی تواند وجود داشته باشد . لایه های میانی مجبور به جانب داری از وطن دوستی سرمایه خواهند بود که تضاد بین دفاع از ساختار دولت ملی وجهان گرایی را در بر می گیرد ، یا جانب وطن دوستی کارگران را خواهند گرفت که همبستگی جهانی کارگران را بدون هیچ تناقضی شامل می شود ( انترناسیونالیسم پرولتری)    

 طبقه کارگر نقش رهبری عینی خود را در مبارزه برای محو استثمار سرمایه داری تحقق می بخشد ، بنا براین محو تفاوت های ملی رانیز تا اندازه ای  که جنبش انقلابی کارگری – تبلور یافته در حزب های کمونیست – آگاهانه بخش هایی از لایه های میانی را به اقدام مشترک  با طبقه کارگر علیه قدرت سرمایه داری هدایت کند ، تا اندازه ای  که لایه های میانی را به اقدام مشترک با طبقه کارگر دولت های همسایه ونیز در یک سطح منطقه ای وجهانی متقاعد سازد، درک می کند.  

 بنا بر این ، هر حزب کمونیستی مبارزه انقلابی در کشور خودرا با پیش قدم شدن وحمایت از کسانی از احزاب دیگر که اتحاد سیاسی ایدئولژیک را تقویت می کنند ارتقا می بخشد . این فعالیت ها ممکن است اشکال متعددی از اقدام را شامل گردد که در گذشته مورد ازمایش قرار گرفته بودند ، مثلا اعلامیه مشترک در مسائل مشترک طبقه کارگر جهانی ، همبستگی وحمایت از هر طبقه کارگری که با مشکلات حادی در کشور خود مواجه است ، فعالیت مشترک در راستای اطلاع رسانی وبسیج ، ابتکارات مشترک برای انتشار ایدئولوژی کمونیستی وتوسعه تئوری انقلابی از طریق مدارس حزبی ، سمینارها ، انتشارات وغیره . علاوه بر این ، چنین فعالیت هایی وحدت سازمانی را تحکیم می بخشد . 

 شکل سازمان انترناسیونال کمونیستی نمی تواند محصول تفکر انتزاعی در شرایطی باشد که در آن اتحاد ایدئولوژیک وسیاسی حزب های کمونیست کشورهای مختلف  ونیز در هر کشوری به طور جداگانه ، جایی که ممکن است بیش از یک حزب کمونیست موجود باشد ، هنوزسر نرسیده است . سررسید شدن این اتحاد مستلزم  موضع استوار متحدانه جنبش نسبت به اپورتونیسم ، و در نظر داشتن آن بعنوان دشمن ونه تحمل کردن آن بعنوان یک نیروی سیاسی است  که باید بر پایه " برنامه حداقل" با آن مشارکت داشت .

 مطالعه عمیق تر انترناسیونال های کمونیستی پیشین وبه ویژه انترناسیونا سوم به این نتیجه گیری منجر خواهد شد که انترناسیونال ها برای باز سازی ایدئولوژیک وسیاسی جنبش جهانی کمونیستی وتجدید حیات آن ضروری هستند .

جلوه جدید سازمانی این اتحاد باید به صورت قطعی این بالندگی را بازتاب دهد.به این معنا که  جلوه سازمانی آن ازانترناسیونال سوم متفاوت خواهد بود ، چرا که  انترناسیونال سوم بر پیروزی انقلابی حزب کمونیست روسیه ( بلشویک) در روسیه وتاثیری که بر نیروهای انقلابی حزب های قدیم که توسط سیستم حزب های سوسیال دموکراسی جذب شده بودند اعمال کرد ، بنا شده بود.  این نیروها خودشان را در ابتدا از " سوسیال دموکراسی"  و در درجه اول از جنبش اتحادیه های کارگری جدا نکرده بودند تا بیشترین بخش رزمنده طبقه کارگر را با خود همراه کنند.    

 با این حال این ها جنبه هایی از تحقیق تاریخی هستند که باید با جزئیات بیشتری مورد بحث قرار گیرند .

========

 


 

[1] - Article of Eleni Mpellou, member of the PB of the CC of the KKE, written after the invitation of the Turkish Communist party to the meeting organized by the Marxist-Leninist Research Centre of Turkey. The article was published in the journal of the Communist Party of Greece (KOMEP, issue 6 of 2010).

[2] - ALCA

[3]- ALBA

[4] -MERCOSUR

[5] -ASEAN

[6] -Shanghai Pact

[7] -. Marx Engels Werke,τ. 21, σελ. 335-343, Marx Engels Collected Works, τ. 26, σελ.434-442.

 

[8] -Marx Engels Werke,τ. 21, σελ. 335-343, Marx Engels Collected Works, τ. 26, σελ.434-442.

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter