نویدنو:28/02/1390  

 

 نویدنو  28/02/1390

 

در خصوص تزهای انحلال طلبانه"حزب سوسیالیسم قرن بیست ویکم" اثر سام وب

حزب کمونیست مکزیک – برگردان : مهرگان

 

در پاسخ به دعوت چوئل وندلند، سردبیر پلتیکال افیرز، که ما را از مقاله سام وب " حزب سوسیالیسم قرن بیست ویکم : چه ظاهری دارد، چه می گوید وچه می کند" ما برخی از نظرات خودرا اظهار می داریم .

به نظر ما می رسد که با هیچ ارزیابی سرراستی ، این نه تنها مسئله داخلی حزب کمونیست امریکا نیست ، بلکه  موضوع های مورد علاقه تمام جنبش کمونیستی را مطرح می سازد.

ما تعجب خودرا از روال غیر عادی طرح "موضعی غیر رسمی" اعلام می کنیم ، از آنجایی که رهبری ، بیشتر از همه دبیر کل ودر این مورد صدرحزب ، مسئولیت هایی به عهده دارند که نمی توان از آن طفره رفت . کادر رهبری در برابر  توسعه حزب ، دربرابر تاریخ مبارزه همان سازمان ، دربرابر اصول وبرنامه حزب مسئولند. آنها در برابر رفقایشان تکلیفی به عهده دارند  ، هر چند در این مورد پیداست که ، ورای حقیقتی که مقاله  بعنوان تفکر فردی نشان داده می شود ، آنچه سام وب عرضه می کند مجموعه ای از تز هایی است که انحلال حزب کمونیست امریکا را هدف گرفته است .    

***

توضیحی قبل از پرداختن به موضوع ضروری است . از نظر تاریخی ، حزب کمونیست امریکا وحزب کمونیست مکزیک روابط مستحکمی ونه فقط به دلیل نزدیکی جغرافیایی داشته اند .

بخش مکزیکی کمونیسم بین المللی از زمان تاسیس خود همکاری همتای امریکایی خودرا در بر می گرفت . این یک همکاری سازمانی وایدئولوژیکی بود ، که به ویژه ، در سال هایی که جنبش کارگری در کشور ما ، در دهه های سی وچهل قرن بیستم در حال خیزش بود پر ثمر بود. 

افکارکمونیست های امریکایی  در گستره عظیمی ، به طور مثبتی کمک کرد .هر چند تاثیر برودریسم عمیقا منفی بود. پذیرش آن ، همانند امریکا در حزب کمونیست مکزیک یک مسیر فرصت طلبانه وانحلال طلبانه راتغذیه کرد . نامه ژاک داکلو در آن سال ها  به رفقای امریکایی ، ونیز رفقای مکزیکی کمک کرد . تاثیر وپی آمد های ( برودریسم) با این حال مدت زیادی طول کشید . مثلا ، در حزب کمونیست مکزیک ، هسته هایی در میان  طبقه  کارگر واتحادیه هاتحت تاثیر واقع شده بودند . به جای رهنمود ساختن حزب ، حفظ استقلال طبقاتی وخود مختاری ، تلاش های نا سازگار با یک حزب کمونیست همانند اتحادیه سوسیالیست وحزبی چند طبقه ای مورد حمایت بود .

با این وجود هر دو حزب برای غلبه کردن بر چنین انحراف هایی تلاش کردند هر چند عناصری در سطح باقی ماندند.

همکاری در دوران مک کارتیسم ادامه یافت ، حزب کمونیست امریکا همیشه روی همبستگی قطعی کمونیست های مکزیکی حساب می کرد .

حزب کمونیست مکزیک در سال 1981خود را منحل کرد. از سال 1994 کار برای سازماندهی حزب طبقه کارگر، حزب کمونیست ، دوباره در کشور ما اغاز شد . در سال های دشوارتهاجم  ضد انقلاب نقطه کانونی حفظ چشم انداز کمونیستی ، همراه با سایر مارکسیست – لنینیست ها ، برای ما گس هال والبته حزب او بود .  گس هال ، همانند ویلیام فوستردر پیش رو، وسایر رفقای حزب کمونیست امریکا برای ما سرمشق کمونیست های مبارز هستند.

ما از نزدیک بحث های حزب کمونیست امریکا را در سال های ضد انقلاب تعقیب می کردیم . موضعی که به نظر ما نادرست می رسید از آن گروهی بود که شکل گیری کمیته های مکاتبات را متلاشی کرد . موضع درست – از سوی اکثریت مبارزان حزب کمونیست امریکا – دفاع از ماهیت طبقاتی سازمان ، مبارزه برای سوسیالیسم مبتنی بر اصول مارکسیسم – لنینیسم بود. 

***

ما با نگرانی عمیق از فعالیت هایی اطلاع پیدا کرده ایم که به تدریج  حزب کمونیست امریکا را خلع سلاح کرده بودند، مثل تصمیم بر عدم اتکا بر روزنامه چاپی ، تعطیل کتابفروشی ها ، انتقال پرونده های تاریخی حزب به موسسه ای  بورژوازی ، ترک فضا هایی که در طی سال ها مبارزه برای صلح وغیره وغیره ساخته شده بودند .  ما به لحاظ سیاسی ، هر گز نفهمیدیم چگونه کسی می تواند تهاجم سرمایه انحصاری علیه طبقه کارگر امریکا ، وطبقه کارگر ومردم سایر کشور ها را تحت عنوان  منزوی کردن " راست افراطی" با حمایت از نامزدهای حزب دموکرات ، نماد دیگر استثمار، جنگ ونظامی گری ، شکست دهد. اما اکنون ما با طرحی از سام وب برای نهایی کردن تغییر ماهیت و کاراکتر حزب کمونیست امریکا ، تبدیل آن به حزب سیاسی جدید ی نا سازگار با بنیاد های سازمانی وایدئولوژیک احزاب کمونیست رو در روئیم . 

اولا ، تصور " سوسیالیسم قرن بیست ویکم" مستلزم موضعی علیه ساختمان سوسیالیستی در قرن بیستم ، و طرد  تجربه طبقه کارگر در قدرت است. برای ما این امری از تفکر اپورتونیستی ،ویک منبع سر در گمی است ، اما ورای آن ، آن چه که سام وب بعنوان " حزب سوسیالیسم قرن بیست ویکم " پیکر بندی می کند اهمیت دارد.  

سلب بنیاد های نظری ، آنچه یک حزب سویالیسم قرن بیست ویکم بدان می اندیشد ؟
اظهار می شود که مار کسیسم – لنینیسم باید رها شود . استدلال ها جدید نیستند. آنها بار ها وبارها رد شده اند. "دگماتیک" ، "خارجی نما"، " فورمول وار"، " ایدئولوژی دولتی" . ما صفحات درخشان نوشته شده توسط کمونیست های امریکایی را در افشا کردن آن سرزنش ها ،  دوچندان درآثار تئوریک ، همچنان که در دادگاه هایی که توسط مک کارتیسم علیه آنها مورد استفاده قرار می گرفت فراموش نمی کنیم. آنها همان استدلال هایی هستند که ، درلحظه های دیگری ، توسط تروتسکیسم ، توسط چپ نووتوسط سازمان ها وافرادی که در زمان خودشان توسط وزارت کشور تامین مالی می شدند علیه مارکسیسم – لنینیسم علم شدند. امروز چه شده است که صدر حزب کمونیست امریکا با تسلیم شدن به منطق کمیته تحقیق فعالیت های ضد امریکایی کنگره (1) به آن پایان می دهد؟ 
کاراکتر جهانی ایدئولوژی طبقه کارگر ، از زمانی که توسط مارکس وانگلس طراحی شد ، ونیز توسعه بنیادی آن توسط لنین به محض ورود به مرحله انحصاری سرمایه داری وبه محض آغاز شدن مبدا انقلاب های پرولتری ، با ادعای بی ارزشی که (این ایدئولوژی) تفکری "خارجی" ، "ناسازگار" ، " ضد دموکراتیک" یا " دگماتیک " است نمی تواند تکذیب گردد. همان طور که در بخش های دیگری از مقاله سام وب مطرح می شود ، نا راحتی او از این تفکر از قطع علاقه او به انقلاب و راه انقلابی ، حزب طراز نوین ، تحلیل طبقاتی ، وفراموشی مبارزه ضد امپریالیستی  ناشی می شود .

سام وب برای توجیه انتقاد خود از مارکسیسم – لنینیسم وساختمان سوسیالیسم برافکار ضدکمونیستی تکیه می کند. او هیچ تردیدی درکاربست گفتمانی که نقش استالین راتحریف می کند ندارد ، درست همانند تحریف کنندگان تاریخ که امروز خیال دارند با شبیه سازی نقش اتحاد جماهیر شوروی با نقش نازی آلمان استالین را باز نویسی کنند. 
وچرا تمام این کارها انجام می شود؟ برای خوش آیند سازمان های غیر دولتی (ان جی او ها)، بخش های لیبرال حزب دموکرات . یعنی ، نه در خدمت کردن به منافع طبقه کارگر، بلکه در خدمت به منافع طبقه خورده بورژوا.

وب از آثار مختلف مارکسیست ها نقل قول می آورد و، .در آن مبنا، یک چنین داوری رامطرح می سازد. اما مارکسیسم – لنینیسم منحصر به برخی آثار منتخب نیست ، بلکه آثار عظیمی را پوشش می دهد. 

 کنار گذاشتن تئوری سرچشمه جملات مغلوط ایدئولوژیک دیگر مثل طرح " بازار تنظیم شده سوسیالیستی" گذاری مسالمت آمیز ( به سوسیالیسم) ، ترک انقلاب ، ونیز تحریف عمیق تئوری مارکسیستی لنینیستی دولت است .

امر برنامه ای،  حزب سوسیالیسم درقرن بیست ویکم چه می کند؟

 مورد سوال قرار دادن وتصمیم به تعویض ایدئولوژی حزب کمونیست امریکا با واقعیت تغییر دادن  اهداف سیاسی حزب مساوی است.  به محض محروم کردن حزب از تئوری آنقلابی آن به هواداری از یک ترکیب التقاطی از ایدئولوژی خرده بورژوایی ، مانع هر کنش انقلابی می شود . در واقع او خیال دیگری جز این ندارد .

علیرغم این واقعیت که او تصریح می کند که تامل او بعنوان نقطه آغاز(این را) دارد که " ....باز تولید شرایط استثمار کار وطبیعت به نظر می رسد به نهایت خود رسیده باشد "  ( اما بازهم)سوسیالیسم هدف دور دستی باقی می ماند که تنها پس از گذران بی نهایت مراحل تغییر باید فرا برسد. نقطه گسست ، در هم شکستن دولت سرمایه داری ، تصرف قدرت توسط طبقه کارگر ، در یک کلمه ، استراتژی ، تابع تاکتیک ها ، تابع اتحاد با بخش هایی از بورژوازی باقی می ماند چون ،" برخورد با تمام طبقه سرمایه دار زمانی که لازم نیست بی معنی است"، " ...شتاب مصنوعی دادن  به روند سیاسی زمانی که احتمالا پیگیری چنین گزینه ای به شکست منجرمی شود کله خری است " ، چون ما می توانیم "....زمینه را برای تغییر های  دموکراتیک ، اجتماعی ، و سوسیالیستی، هموار کنیم" وغیره 
گفته می شود که تحت هر شرایطی ،و در تمام مراحل ، راه   پیشرفت در چارچوب نهادهای بورژوایی ، نه در چالش  با آنها خواهد بود. در این صورت ، با توجه به اصلاح طلب ها ( رفرمیست  ها) آن امر گذراندن مراحل با تغییراتی در همبستگی نیروها واتحادها است ، که تا چه حد برای تعریف مرحله جاری از آنها پیروی می کنند. واین مرحله د رنگهداری دولت اوباما با حمایت از یک " محیط با کارگر مهربان تر " ویا با هدف " شکست دادن راست افراطی " خلاصه می شود.

واین ، با وجود این واقعیت که دولت اوباما نه تنها جنگ های اففانستان وعراق را ادامه وتقویت می کند ، بلکه دخالت در افریقا رانیز آزاد می سازد ، علیرغم این واقعیت که تمام اقدامات پذیرفته شده برای مدیریت بحران در راستای منافع انحصارات بوده است ، وبا وجود این واقعیت که سیاست ضد مهاجرین ادامه دارد ، علیرغم این واقعیت که همان عقب ماندگی در رفاه اجتماعی برای کارگران لاتینی وافرو-امریکایی ادامه دارد ، علیرغم این واقعیت که طبقه خودما نشانه هایی از رفع توهم از دولت را نشان می دهد ، وغیره  به اجرا در می آید

تمام این واقعیت ها حزب کمونیست را برای مبارزه ایدئولوژیک آماده نمی کند. بلکه بیشتر، حزب را برای منحرف کردن  طبقه کارگر ،و تبدیل کردن آن به "جناح چپ" حزب دموکرات تجهیز می کند.

تندترین کلمات محکوم کننده او نثار دشمنان طبقه کارگر که ترس اور ترین  بربریت را نمایندگی می کنند نیست  . نه ، انها نثار پیروان انقلاب و آن کسانی است که از ساختمان سوسیالیسم در قرن بیستم دفاع می کنند. 

تمام این افکار نه تازه ونه رسا هستند. اثبات  آن که آن افکار زائیده  مطالعه وباز خوانی مارکس ، انگلس، لنین وسایر کلاسیک ها بوده اند غیر ممکن است . این ها تز هایی هستند که در زمان خود توسط اپورتونیست های انترناسیونال دوم ، از سوی کمونیست های اروپایی ودر حال حاضر توسط به اصطلاح "احزاب چپ نو" علم شده بودند . سام وب پیش از این رها کردن عبارت "لنینیسم" راپیشنهاد کرد. او می توانست در رابطه با برنامه اش برای درخواست رها کردن عبارت "انقلاب " هم صادق تر باشد . 

مراجعه ها به نیو دیل سبز تنها بیانگر اشتیاق بازگشت به روزولت نیست . آنها ، فراتر از همه ستایش تعدیل سرمایه داری را پیشنهاد می کنند، یعنی تدارک شیوه  سرمایه داری بدون بحران های عمیق سیستم سرمایه داری . نیو دیل سبزجدیدی که  او (سام وب)از آن سخن می گوید در حقیقت پیشاپیش بخشی  از دستور کار محافل سرمایه داری انحصاری در امریکا را تشکیل می دهد . نیو دیل سبز نه تنها ،سرمایه داری را با بخشیدن یک ماسک سبز ، یلکه با هدیه کردن  فداکاری های جدیدی به طبقه کارگر تحت عنوان " فداکاری به خاطر سیاره" ونه به خاطر بقای طبقه انگلی سهامداران ، به ویژه ، با تضمین شرایط عمومی برای انباشت سرمایه دار،  به لحاظ نظری  توجیه می کند. 

نیو دیل سبز در وظایف عملی هم وارد می شود . به ارزش افزوده  سرمایه در فضا های جدید بازار راه  خروجی خواهد داد . در واقع حرکت های اقتصادی از قبل با وسایلی زندگی می کنند  که انحصارات با آن وسایل ، برای اشغال  این بخش های بازار می آید و سرمایه های کوچک ومتوسط را از میدان به در می سازد . نیو دیل سبز تحت عنوان محیط زیست، منابع را به وسیله وام ها ومالیات ها برای انتقال به انحصارات از دست مردم خارج خواهد کرد . روستائیان ، جوامع بومی ، ملتیت های ستم دیده آن کشورها ومنابع آنها را غارت خواهد کرد. به نظر می رسد  انحصارات به وصل کردن  بحران مدیریتشان  با یک گرایش صنعتی  نیاز دارند. تمام این گرایش  صنعتی  یک امربیرون کشیدن  کار مازاد از طبقه کارگر و استفاده بیشتر ، ودر مقیاسی بزرگتر، استخراج منابع طبیعی برای حفاظت از انحصارات است .  

این ورشکستگی برنامه ای ، علیرغم چشم پوشي اش از مشخصات ممتاز يك حزب كمونيست ، به آنچه  توسط انترناسيونال دوم درنقطه  پوسیدگی اش انجام داد  شباهت دارد : تغییرات تدریجی ، چشم پوشي از انقلاب به خاطر اصلاح، وتوجيه شيوه توليد سرمايه داري.
امر سازمان،حزب سوسياليسم قرن بيست ويكم چه شكلي دارد؟

با اين هدف  به كلي متفاوت یک نوع  کاملا متفاوتي از سازمان تطبیق می کند.

ازآنجايي كه مسئله نه  خلع يد از يك دولت بلكه به دست  آوردن  موقعیت هایی  درآن است ، نبايد به نيروهاي سياسي بورژوازي حمله كرد بلكه بايد براي تقویت کردن يكي از بخش هاي آن تلاش نمود، چون اين یک امر رفرميسم است ، پس سازمان انقلابي مي تواند كاملا متروک گردد .

سازگاري با ايده اي كه حزب  "حزبي است كه براي منافع تمام ملت مي جنگد" تركيب آگاهي طبقاتي حزب را مورد حمله قرار مي دهد.هر كس مي تواند صرفا با يك درخواست وارد حزب شود.انضباط شل شده وجاي آن با ليبراليسم اشغال مي شود . حزب تبديل به ان جي او مي شود.ازآنجايي كه اصلاحات ومشاركت در دولت سرمايه داري نه وسيله  بلكه هدف ودليل وجودي  اين "حزب سوسياليسم قرن بيست ويكم " است، پس تلاش هاي آن نه  به سمت نقطه ایجاد مجتمع  مهاجمی  از كارگران عليه ستمگران بر آنها  بلكه به سمت انجمن های صرفا مجازي موجود هدايت مي شوند.

اين پيشنهاد ساختگی است؟

هيچ كس نمي تواند با اين تلاش براي انحلال حزب كمونيست امريكا سازش كند.گفتن آن كه ( این طرح) "فقط يك اشتباه است " مي تواند اشتباه وجنايت باشد، آري ، جنايت.

رويگرداني  اپورتونيستي رهبري حزب كمونيست امريكا از تز ماترياليسم تاريخي استثنا نيست، بلكه يك بنيان عيني دارد. اين نوع چرخش وانحراف بايد در لحظات رشد مشكلات براي بورژوازي مورد انتظار باشد. آن ها لحظه هاي تند كننده بحران اضافه انباشت واضافه توليد سرمايه داري هستند، دوره هاي بهبود مختصر وضعيف اند ، در حالي كه دوره هاي كسادي وركود طولاني وعميقند. سرمايه صرفا براي بقا بعنوان سرمايه است که مي تواند با حمله به شرايط كار وزندگي طبقه كارگرمدیریت شود. اين حمله تقویت شده سست می گردد و سلطه دستگاه بورژوازي  در معرض خطر قرار مي گیرد ، براي  آن كه یک  بنیان واقعی  براي اعمال فشار ايدئولوژيك بر طبقه كارگر وبه ويژه بر احزاب پيشگام آنها وجود دارد .

لنين در مطلب  خريد آرا اشرافيت طبقه كارگر به خوبی  چگونگی تلاش انحصارات برای فاسد کردن وتطمیع بخش هایی از طبقه کارگر را شرح می دهد . انحصارات گذشته از خريدن وتطمیع ، به فشار هاي ايدئولوژيك ، به تهديد، به  تحريف واقعيت، به جعل تاريخ ، به تضعيف روحيه نیز متوسل مي شوند. آنها براي منزوي كردن و سرپوش گذاشتن بر روند های  انقلابي تلاش مي كنند. و در صورت نياز به خشونت هم متوسل خواهند شد . اين  ( منطق ) مبارزه طبقاتي است .

اما در همان زمان كه امپرياليسم اين حمله ايدئولوژيك را به اجرا مي گذارد، بحران نيز پديده مغایری ایجاد مي كند.حوادث سال هاي اخير طبقه كارگر را دوباره در مركز مبارزه طبقاتي قرار داده است . آنها نياز به حزب كمونيست و اعتبار و عدم محدودیت  ماركسيسم – لنينيسم را نشان داده اند. جنبش كارگري وكمونيستي جهاني تحكيم يافته است . قطب روشني از نيروهاي داراي آگاهي طبقاتي مجتمع شده موجود است .

كساني كه با این تصمیم به  انحلال حزب كمونيست امريكا مخالف هستند تنها نخواهند ماند. ما ، در حزب كمونيست مكزيك، اطمينان تام  داريم كه كمونيست هاي امريكايي از حزب تاريخي خود ، حزب كمونيست امريكا دفاع خواهند كرد،  كه براي نجات آن، همانطور كه در دوران پس از جنگ براي رهايي  از تزهاي دروغين انحلال طلبانه ارل برودرتلاش كردند ، همان گونه كه  در جریان ضد انقلاب عليه چريك هاي پروسترويكا  از آن دفاع شد ، تلاش خواهند كرد. گذشته از این، آنها در اين وظيفه به تنهايي مبارزه نخواهند كرد ، چون اين وظيفه كمونيست هاي ساير كشورها است كه چنين وظيفه اي را بعهده بگيرند.

یک نكته ديگر: خود انحلالي حزب كمونيست مكزيك بيش از يك دهه در مبارزه خلا ایجاد کرد .اما از نظر سياسي آن خلا تا مدت ها ادامه خواهد داشت ، به اين معني كه طبقه كارگر با دشمن طبقاتي خود مواجه خواهد شد .در بدترين شرايط ،چنين تجربه منفي اي نبايد در امريكا تكرار شود.

برعكس پيش بيني وب ، دوران های  متلاطم در مبارزه طبقاتي جهاني ، تضادهاي بين امپرياليستي ، بر افق انقلاب هاي اجتماعي  به رهبري طبقه كارگر دلالت می کند ، همان طور که در كمون پاريس، همان گونه که در جریان  انقلاب كبير سوسياليستي اكتبر.

كارگران جهان متحد شويد!

پاول بلانكو دبير اول حزب كمونيست مكزيك

ديگو توررس، دبير روابط بين المللي

 

توضیح برگرداننده:

1- كميته فعاليت هاي ضد امريكايي كنگره ،يك كميته تحقيقاتي در مجلس نمايندگان امريكا بود كه مامور پيگيري موارد مشكوك به  خرابكاري وبي وفايي (خيانت)به دولت امريكا بود.رفتار هاي كميته ...مادامي كه فعال بود توجه بخش اعظم افكار عمومي امريكا را جلب كرد، وادامه آن تبديل به نوعي از بحث وتحقيق بين اكادميسين ها گشت . دراصطلاحات عاميانه هم اغلب به دست دراز كميته اشاره می شود.

 

 


 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter