نویدنو:18/02/1390  

 

 نویدنو  18/02/1390

 

دیالکتیک آگاهی و خودپوئی
پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن - برگردان شین میم شین

خودپوئی، در زبان محاوره ای به معنی خود به خودی بکار می رود. خودپوئی به طرز تفکر و طرز رفتاری اطلاق می شود، که بطور غریزی ـ بدوی، بدون تأمل و تعقل زیاد صورت می گیرد.
 
مفهوم «خودپوئی» در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان، به معنی فعالیت فکری و معرفتی بکار می رفت، که بدون تأثیر دیگران و بدون اجبار از خارج صورت می گیرد (لایب نیتس، کریستیان ولف، کانت)
خودپوئی در فلسفه و جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی نیز اهمیت مفهومی خاصی کسب کرده است:
اصطلاح خودپوئی اینجا بیانگر کیفیت اجتماعی معین عمل افراد، گروه ها و طبقات اجتماعی و یا کیفیت روندهای اجتماعی است، که از این اعمال ناشی می شوند.
این دو دو طرف سکه واحدی را تشکیل می دهند.
ضد خودپوئی، عبارت است از آگاهی که بیانگر کیفیت اجتماعی عمل و یا کیفیت اجتماعی روندهای توسعه اجتماعی است. مفهوم «آگاهی» را نباید با مفهوم «شعور» یکی گرفت که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است.
کردوکار عملی انسانها، اگرچه در رابطه با نتایج مستقیم آن، همیشه با شعور و سازماندهی هدفمند همراه است، ولی چون آن در سیستمی از مناسبات اجتماعی و روابط طبقاتی انجام می یابد و به تأثیرات و نتایج اجتماعی معین منجر می شود، تعین کیفی تمام اجتماعی به خود می گیرد.
مفاهیم «خودپوئی» و «آگاهی» بر این مبنا مطرح می شوند.
اگر عمل فردی و دسته جمعی، با شعور کامل نسبت به تأثیرات دوربرد اجتماعی و تاریخی مهم آن صورت گیرد، اگر در تعیین هدف و سازماندهی، قصد تحقق این تأثیرات در میان باشد و اگر روی هم رفته جامه عمل بپوشد، آنگاه از «عمل آگاهانه» و یا «روند آگاهانه» سخن می رود.
عمل اجتماعی افراد، گروه ها و طبقات و یا روندهای اجتماعی ناشی از آن، وقتی «خودپو» نامیده می شود، که علاوه بر نتایج مستقیم برنامه ریزی شده و از مغز انسانی گذشته، در عین حال بناگزیر و بطور ناخواسته و بدون داشتن قصد و نیت قبلی، نتایج و تأثیرات دوربرد مهم دیگری پدید آیند، تأثیرات و نتایجی که سوبژکت هرگز نمی توانسته پیش بینی کند.
خودپوئی را نباید با عدم وجود شعور یکی پنداشت. صرفنظر از این که انسان همواره به مثابه یک موجود شعورمند و هدفمند عمل می کند، خودپوئی می تواند، هم از آنجا ناشی شود، که سوبژکت عمل، اصلا تصوری از تأثیرات دوربرد اجتماعی عمل خود نداشته باشد و هم از آنجا ناشی شود، که سوبژکت عمل، تصوری وارونه و یا شعور آلوده به توهم از این تأثیرات دوربرد داشته باشد.
خودپوئی و آگاهی تضاد مجردی را تشکیل نمی دهند. آن دو بطور بی واسطه رو درروی هم قرار نمی گیرند، بلکه بواسطه پل هائی با همدیگر رابطه برقرار می کنند. عمل افراد قاعدتا در مرز این دو وجه افراطی صورت می گیرد. آن سان که گاهی یکی و گاهی دیگری مسلط می شود و برای عمل، نقش تعیین کننده به عهده می گیرد.
باید ـ بویژه ـ توجه داشت، که در اینجا هم پشت سرعمل خودپو، منافع طبقاتی قرار دارند و لذا عمل خودپو خصلت طبقاتی دارد.
تغییرات و تحولات انقلابی با جنبش های توده ای ساده آغاز می شوند که بیانگر تضادها و نارضایتی های اجتماعی عمیق و نشانگر خواست مردم نسبت به تغییر شرایط اجتماعی موجود است.
جنبش های خودپوئی از این دست، متناسب با نیازهای تاریخی و اهداف طبقاتی، امکانات ارزشمندی را برای بالا بردن سطح آگاهی و سازماندهی عمل آگاهانه توده ها در اختیار حزب طبقه کارگر قرار می دهند.
از این رو ست که لنین، خودپوئی را «فرم نطفه ای آگاهی» می نامد.
خودپوئی، اما با این حال، عملی معیوب، نارسا و بی هدف است که می تواند تأثیرات زیان باری به جا گذارد و مورد سوء استفاده نیروهای ارتجاعی و ضد انقلابی قرار گیرد.
از این رو ست، که حزب طبقه کارگر باید با کار پیگیر سیاسی ـ ایدئولوژیکی و سازمانی خود، جنبش توده ها را از مرحله خودپوئی به مرحله آگاهی ارتقا دهد.
 «
کمونیست ها به خودپوئی دل نمی بندند، آنها به توده مردم عمل سازمان یافته، هدفگرا، واحد، بموقع و سنجیده را می آموزندوظیفه کمونیستها «مبارزه علیه خودپوئی است
هرگونه ستایشی از جنبش خود به خودی، هر تلاشی در جهت سوق دادن جنبش کارگری از سطح موجود آگاهی به خودپوئی، هر تلاشی برای بی اعتبار کردن نقش رهبری و سازماندهی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی، از سنگر ارتجاع امپریالستی و ضد انقلاب سر در می آورد.
این درسی است، که تمامت تاریخ جنبش کارگری، بویژه تاریخ انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم می آموزد.
خودپوئی را نباید با خودکوشی، ابتکار عمل فردی و غیره یکی پنداشت. خودکوشی و ابتکارعمل فردی انسان سوسیالیستی مترقی، فقط بر مبنای آگاهی سوسیالیستی ممکن می گردد. خودپوئی مشخصه اصلی فرماسیون های اجتماعی ماقبل سوسیالیستی است.
علل اصلی تسلط خودپوئی در روند تاریخی گذشته به شرح زیر اند :
1
- وابسته طبیعت بودن و محدودیت اوضاع اجتماعی در دوره های قبل
2
- مناسبات تولیدی مبتنی بر مالکیت خصوصی، بویژه مالکیت خصوصی سرمایه داری
3
- تقسیم جامعه به طبقات استثمارگر و استثمار شونده.
علیرغم نطفه بندی عناصر مختلف آگاهی اجتماعی در میان نیروهای طبقاتی مترقی و علیرغم کلیه تشبثات تنظیم گرانه سرمایه داری انحصاری ـ دولتی معاصر در جهت لگام زدن حتی المقدور به تأثیرات خودپوی روندهای اقتصادی معینی در گروهی ازروندهای مهم اجتماعی، تحت شرایط کاپیتالیستی نظام اجتماعی، حرکت کلی جامعه همچنان خودپو صورت می گیرد.
غلبه بر خودپوئی، یعنی تحول بنیادی در نحوه و نوع پیشرفت روند تاریخی و در کیفیت اجتماعی ـ تاریخی عمل انسانی، تنها در مبارزه طبقه کارگر زیر رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و قبل از همه در روند ساختمان سوسیالیسم تحقق می یابد.

تنها در مبارزه طبقه کارگر زیر رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی است، که شرایط عینی اجتماعی و شرایط ایدئولوژیکی لازم پدید می آیند، تا انسان بتواند تاریخ خود را با آگاهی کامل و با شناخت گرایشات توسعه اجتماعی  آتی بسازد.

آگاهی

مقوله «آگاهی»، مفهومی است، که به تئوری اجتماعی مارکسیسم ـ لنینیسم تعلق دارد و بیان گر کیفیت تمام ـ اجتماعی بنیادی عمل افراد، گروه ها و طبقات اجتماعی و یا روندهای ناشی از آن است.
عمل فردی و یا دسته جمعی (و یا روند اجتماعی) را زمانی آگاهانه می نامیم که با آگاهی نسبت به تأثیرات دوربرد اجتماعی و تاریخی اساسی خود همراه باشد، در تعیین هدف و سازماندهی، قصد تحقق بخشیدن به این تأثیرات را داشته باشد و روی هم رفته، به انجام آن نیز نایل آید.
اگرچه جنبش های طبقاتی در قرن های قبل، در مراحل انقلابی خود، دارای عناصری از آگاهی بوده اند، اما تحول اجتماعی در خطوط اصلی خود خودپو بوده است. آگاهی برای طبقه کارگر، در مبارزه برای انجام رسالت تاریخی خویش، یک ضرورت تاریخی اجتناب ناپذیر است. آگاهی نیروی محرکه تعیین کننده این مبارزه است.
لنین «توده کارگران و دهقانان را، آگاهی و سازماندهی آنان را» به مثابه «مهمترین سرچشمه قدرت» در مبارزه برای ساختمان جامعه سوسیالیستی می نامید.
مرکز این سرچشمه قدرت، عبارت است از رهبری طبقه کارگر بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی.
ماهیت این آگاهی ـ قبل از همه ـ در عوامل زیرین نهفته است:

1-  در شعور طبقاتی.

2-  در اقناع طبقه کارگر به رسالت تاریخی ـ جهانی خود (که تنها بوسیله حزبی می تواند صورت گیرد، که مسلط بر مارکسیسم ـ لنینیسم باشد و مبارزه خستگی ناپذیری را در اشاعه ایدئولوژی سوسیالیستی میان توده های زحمتکش رهبری کند.)

3-  در استفاده از تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم به مثابه راهنمای عمل، یعنی تدوین برنامه انقلابی، انترناسیونالیستی و مبتنی بر پیش بینی ، تدوین تاکتیک مبارزه طبقاتی منضبط و انعطاف پذیر.

4 -  در توسعه و تحکیم سازمان های رزمنده طبقه کارگر، که در رأس آنها حزب مارکسیستی ـ لنینیستی قرار دارد و دولت سوسیالیستی را نیز شامل می شود.

5-  در ترویج انضباط سوسیالیستی، قاطعیت، پیگیری و آماج گرائی متناسب با این سازمان ها.

6 -  در توسعه و تکامل رهبری علمی سازمان های سیاسی و دولتی طبقه کارگر و طبقات متحد با آن و توده های دمکراتیک در پرتو قوانین اساسی مارکسیسم ـ لنینیسم.

آگاهی سوسیالیستی

آگاهی سوسیالیستی به معنی توسعه نیروهای خلاق تاریخی خلق زحمتکش است.  آگاهی سوسیالیستی وسیله تعیین کننده و نیروی محرکه تعیین کننده برای برقراری و توسعه آگاهانه حاکمیت زحمتکشان بر حیات اجتماعی خویش است که تنها بر مبنای قوانین اساسی علمی و بر مبنای سازماندهی آگاهانه و دسته جمعی می تواند تحقق یابد.
حاکمیت آگاهانه، اما به معنی آزادی است، به معنی آزادی اجتماعی و آزادی فردی است.  زیرا آزادی فردی، تنها با توسعه همه جانبه استعدادهای فردی و با به خدمت گرفتن آنها در همبود سوسیالیستی انسان ها می تواند وجود داشته باشد .
گذار از خودپوئی (که توسعه تاریخی جامعه بشری را در گذشته تحت تسلط خود داشته) به آگاهی (که شاخص توسعه اجتماعی در جامعه سوسیالیستی است) بخش ماهوی گذار بشریت از «عالم ضرورت» به «عالم آزادی» است. (انگلس)
اعتلای مداوم آگاهی توده ها از وظایف تعیین کننده حزب طبقه کارگر و از اهداف اصلی کردوکار نظری و عملی به معنای مارکسیستی آن است .
امروزه، به دلایل زیر هم امکان و هم ضرورت اعتلای آگاهی سوسیالیستی به درجه بالاتر وجود دارد:

1-  چون اولا امپریالیسم حملات خود را بر ضد آگاهی سوسیالیستی، بر ضد نقش رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و ایدئولوژی آن و بر ضد وحدت حزب ـ طبقه ـ توده تشدید کرده است.

2-  ثانیا ساختمان جامعه سوسیالیستی پیشرفته ایجاب می کند، که برنامه ریزی دولتی بر مبنای پیش بینی علمی، همراه با شکوفائی ابتکار عمل زحمتکشان توسعه یابد.

3-  ثالثا جنبش کمونیستی ـ بطور کلی ـ وظیفه دارد، که تحت شرایط عصر کنونی، استراتژی مبارزه کمونیست ها را در کشورهای سوسیالیستی، سرمایه داری و در ممالک آزاد شده از قید استعمار تدوین و ترویج کند، که متکی بر پیش بینی روندهای اصلی انقلاب جهانی باشد.

4 -  رابعا توسعه علوم مدرن، وسایل علمی متنوعی (سیبرنتیک، پژوهش عملیاتی، بررسی داتاهای الکترونیکی) را در اختیار انسان ها قرار می دهد که امکان اعتلای فعالیت رهبری را بر مبنای دموکراسی سوسیالیستی و لذا آگاهی سوسیالیستی پدید می آورد.

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter