نویدنو:09/02/1390  

 

 نویدنو  09/02/1390

 

دایرة المعارف مارکسیستی بحران

مطالب حاضر حاصل تلاش سازمان جوانان سوسیالیستی - کارگری آلمان است . لازم دیدیم برای آشنایی با این نهاد انقلابی توضیح مختصری بیان کنیم .

مختصری راجع به سازمان جوانان سوسیالیستی ـ کارگری آلمان

جوانان سوسیالیستی ـ کارگری آلمان، سازمان خودسازمانیافته ای از دانش آموزان، کارآموزان، کارگران جوان و دانشجویان دختر و پسر است ک در آلمان زندگی می کنند، صرفنظر از ملیت و شناسنامه شان   ما برای جهانی فارغ از استثمار و راسیسم مبارزه می کنیم.  ما برای جهانی مبارزه می کنیم که در آن نه کنسرن ها و رئیسان و مدیران، بلکه انسان ها تصمیم گیر باشند .  سوسیالیسم آلترناتیوی است که ما در راهش مبارزه می کنیم . از راه اصلاح مناسبات موجود نمی توان به این آلترناتیو دست یافت.  برای نیل به این آلترناتیو باید با سیستم حاکم، یعنی با کاپیتالیسم قطع رابطه کرد.  گسست با سیستم حاکم برای بهسازی شرایط زندگی، برای برقراری جامعه سوسیالیستی ضرورت بی چون و چرا دارد .  ما به همین دلیل سازمان ضد کاپیتالیستی و انقلابی جوانان هستیم .
اگر کسی قصد تغییر چیزی را دارد، باید دست به کار شود!
اما اگر او به تنهائی مبارزه کند و یا به شرکت در اقدامات خود به خودی قناعت ورزد، نمی تواند بر ضد طبقه حاکم کاری کارساز انجام دهد.  طبقه حاکم دستگاه دولتی بزرگی در اختیار دارد و هر وقت خواست می تواند آن را به خدمت گیرد.  طبقه حاکم به خوبی سازمان یافته است . از این رو ست که ما هم باید سازمان بیابیم تا بتوانیم به عمل مشترک و متحد دست زنیم.  ما در سراسر آلمان در سازمان «جوانان سوسیالیستی ـ کارگری آلمان» متحد گشته ایم، زیرا ما نه به تنهائی، بلکه متحد با هم قصد نیل به آماج خود را داریم.

 

دایرة المعارف مارکسیستی بحران

برگردان شین میم شین


پیشگفتارمترجم

حداقل از اواخر سال 2008، واژه «بحران» ورد همه زبان ها ست. رسانه های بورژوائی مدارک مستند راجع به بحران اقتصادی جهانی سال های 1929 را از گورها بیرون می کشند وحکومت ها مبالغ نجومی غیرقابل تصوری را به بخش مالی اقتصاد پمپاژ می کنند.
راستی بحران چگونه پدید می آید؟
کدامین مکانیسم، کدامین ساز و کار در پشت سر بحران در کار است؟
نگارندگان دایرة المعارف مارکسیستی بحران به دنبال پاسخ به پرسش هائی از این قبیل بوده اند.
ما این دایرة المعارف مختصر و موجز را خواندنی یافتیم و برای خوانندگان خود عرضه می کنیم «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید

 

1- بحران اقتصادی

بحران های اقتصادی ظاهرا سرنوشت انسان اند.  قحطی و گرسنگی همیشه بوده است.  در تورات ـ حتی ـ از تعویض قحطی و گرسنگی هفت ساله با فراوانی و وفور هفت ساله سخن در میان است . آیا یهودیان و مصریان باستان نیز دست به گریبان بحران اقتصادی بوده اند؟
اگر چنین است، چرا صدراعظم معظم آلمان فراموش کرد تا به تقلید از فراعنه انبارهای غله را به موقع از غله پر کند؟

2 - منشاء بحران ها چیست؟

این پرسش حاکی از آن است که ما با دو چیز متفاوت سر و کار داریم:  انسان ها در ایام باستان و در همه دوران های ماقبل سرمایه داری گرسنگی می کشیدند، اگر شرایط و حوادث ناگوار طبیعی غله آنها را فنا می ساخت.  یعنی اگر میزان تولید مایحتاج مردم کاهش می یافت .
امروزه اما بدی آب و هوا و یا یورش حشرات ـ حداقل در کشورهای صنعتی ـ نمی تواند موجب گرسنگی و قحطی شود.  علت بحران ها امروزه این نیست که «کمتر تولید می شود  علت بحران ها امروزه این است که «بیش از حد تولید می شود
مسئله اکنون خالی بودن انبارها از غله نیست.  مسئله اکنون لبریز بودن انبارها از غله است!
صاحبان کارخانجات تولیدی برای کالای خود مشتری نمی یابند.  عرضه بیش از حد موجب تنزل قیمت ها می شود.  کارخانه ها تولید را متوقف می کنند و ورشکست می شوند.
کاهش تولید و یا توقف تولید در کارخانه ها سبب می شود که مولدین و آورندگان مواد اولیه نیز تولید خود را کاهش دهند و یا متوقف سازند.  کارگران و کارمندان کارخانه ها و شرکت ها بدین طریق بیکار می شوند.
به سبب بیکاری ممر درآمد خود را از دست می دهند.  با کاهش درآمد، قدرت خرید آنها کاهش می یابد .
سیکل ابلیسی عجیبی بکار می افتد که ظاهرا راه خروجی از آن متصور نیست.
بحران کاپیتالیستی مسئله ضد و نقیض و پارادوکسی است:  انسان ها به سبب وفور بیش از حد نعمات مادی دچار فقر و ذلت می شوند.  توده بی شمار بیکاران در گوشه خیابان ها می ایستند، زیرا ماشین های کارخانه ها از کار ایستاده اند.  فقر توده ها به سبب وفور کالاها ست!
می شد تصور کرد که حل این مسئله آسان است:  اگر انبارها از غله لبریزند و توده های بی شمار مردم گرسنه و بی چیز، چرا در انبارها را به روی مردم باز نمی کنند و مواد اضافی را میان آنها قسمت نمی کنند؟
اگر ماشین ها در کارخانه ها از کار ایستاده اند و توده های بیکار در گوشه خیابان ها، چرا در کارخانه ها را به روی بیکاران باز نمی کنند، تا ماشین ها را بکار اندازند و مایحتاج مردم را تولید کنند؟  
اگر تقاضا اندک است و قدرت خرید مردم پائین، چرا دستمزدها را افزایش نمی دهند، تا قدرت خرید کارگران بالاتر رود و مسئله حل شود؟
پاسخ همه این پرسش ها ساده است و کوتاه است:  برای اینکه ما در کاپیتالیسم بسر می بریم.  برای اینکه هدف تولید کاپیتالیستی نه تأمین مایحتاج مردم، بلکه تحصیل هر چه فزونتر سود است!  تولیدی که سودآور نباشد، بلافاصله متوقف می شود، بی اعتنا بر این که به فراورده تولیدی احتیاج هست و یا نیست!

3- راه های خروج از بحران

برای خروج از بحران چه راه هائی وجود دراد؟  برای خروج از بحران، اصولا دو راه وجود دارد:

I -  راه کاپیتالیستی خروج از بحران

راه کاپیتالیستی خروج از بحران از به اصطلاح پاکسازی بازار می گذرد.  برای پاکسازی بازار باید اقدامات زیر انجام گیرد:

 1-  نابود سازی کالاهای «مازاد»

2-   نابود سازی وسایل تولید و کارخانجات «مازاد»

3-   و چه بسا نابود سازی انسان های «مازاد»، یا از طرق اقتصادی و یا مؤثرتر، از طریق جنگ افروزی.
وقتی که به قدر کافی کالا و کارخانه و انسان نابود شد، آنگاه بازار برای کسانی که از نابودی جان سالم بدر برده اند، تا بحران بعدی تطهیر خواهد شد.

II-  راه سوسیالیستی خروج از بحران
راه سوسیالیستی خروج از بحران عبارت است از پایان دادن به تولید به خاطر سود و شروع به تولید به خاطر انسان ها.
در حال حاضر برای راه سوسیالیستی خروج از بحران، در آلمان، لوبی وجود ندارد.
 
(لوبی به سالن دلباز در پارلمان های انگلیس و آمریکا و غیره اطلاق می شود که محل ملاقات نمایندگان مجلس با انتخاب کنندگان و گروه های ذینفع است. مترجم)
خیلی ها هم چنان بر این باورند که تنها شیوه تولید به خاطر سود سرمایه داران می تواند به تشکیل جامعه مرفه منجر شود.  عقیده ای که حتی مؤلفین کتب مقدس را از خنده روده بر می کند!

4- بحران اقتصادی 1929

در 24 اکتبر سال 1929 در روز معروف به «پنجشنبه سیاه» بازار ارز (بورس) نیویورک را وحشت فراگیری فراگرفت. پس از سال ها رونق اقتصادی ناگهان حباب بورس بازانه غول آسائی تشکیل شد. ارزش سهام بطرز هراسناکی تنزل یافت. روز بعد بازار ارز آلمان فروپاشید. از همین رو ست که در کتب تاریخ آلمان از «جمعه سیاه» سخن می رود.
اندیس سهام داو جونس آمریکا از قله ارزشی خود (381 پوئن در سپتامبر 1929) به قعر دره ارزشی اش (41 پوئن در ژوئیه 1932) سقوط کرد.
 
این امر برای اکثر قریب به اتفاق بورس بازان به معنی خانه خرابی مطلق بود و برای بانک ها به معنی ورشکستگی تام و تمام.

5 - فروپاشی جهانشمول

فروپاشی بازار ارز و سیستم مالی فقط آغاز فاجعه بود.  به دنبال آن، تولید صنعتی در سراسر جهان در هم شکست .
در امد ملی آلمان در فاصله سال های (1929 ـ 1932) 40 درصد و درآمد ملی آمریکا 58 درصد کاهش یافت.  ارزش ناخالص تولید صنعتی آلمان در سال 1928 بر 84 میلیارد بالغ می شد. در سال 1932 به 38 میلیارد مارک تنزل یافت.  بیکاری در آلمان به 44 درصد و در آمریکا به 23 درصد رسید.   آلمان و آمریکا فقط به عنوان مثال نام برده می شوند .
به استثنای یک کشور به نام اتحاد شوروی، همه کشورهای جهان را بحران جهانی در نوردید.
مسئله اما فقط گسترش جهانشمول بحران و ژرفای فوق العاده آن نبود.
بدل گشتن این بحران به حادثه تعیین کننده تاریخی دلیل دیگر دارد. مسئله این بود که این بحران پایان نمی گرفت. اگر به دنبال بحران اقتصادی عادی و معمولی رونق اقتصادی تازه ای از راه می رسد، در این دوره به دنبال رکود اقتصادی بحران روحی و روانی از راه می رسید.
پته «قوای باصطلاح خودشفابخش بازار» بکلی روی آب افتاده بود. تغییرات به عمل آمده در سیاست اقتصادی کارگر نمی شد.  حکومت وضع اظطراری آلمان (برونینگ، پاپن و اشلایشر) مؤسسات دموکراتیک را تعطیل کردند و چپاول دستمزد و پس انداز لگام گسیخته ای را به راه انداخت. ولی اوضاع اقتصادی بمراتب وخیم تر گشت.
رژیم آمریکا به ریاست فرنکلین روزولت سیاست اقتصادی جدیدی تحت عنوان «معامله جدید»  ( New Deal) به راه انداخت و با زیر قرض رفتن دولت به سرمایه گذاری دست زد تا پیامدهای بحران را تعدیل کند.
اما سیاست اقتصادی «معامله جدید» هم به رونق اقتصادی خودکفا منجر نشد.
وقتی هم که دولت آمریکا در سال 1937 برای کاهش اقراض دولت دست به اقداماتی زد، اقتصاد آمریکا دوباره به قعر قهقرا لغزید.

 

6 - از بحران اقتصادی به بحران سیاسی

 بود و نبود دموکراسی بورژوائی مطرح بود.  پرسشی بر لب ها بود:  کدامیک جان سالم بدر خواهد برد، دموکراسی و یا حاکمیت بورژوائی؟
شکست جنبش کارگری و پیروزی فاشیسم در آلمان و تقریبا در تمامت اروپا پاسخ خونین این پرسش را داد.
نازی ها در آلمان هر راه سوسیالیستی برای غلبه بر بحران روحی و روانی را مسدود ساختند.
نازی ها راه حل نوینی را نوید می دادند:  جنگ چپاول گرانه نابود کننده ای در مقیاس بی سابقه ای به راه خواهیم انداخت تا برای سرمایه آلمانی ذخایر و معادن زیر زمینی و نیروی کار اجباری رایگان تأمین شود، رقبای بین المللی به زانو در آورده شوند و سرکردگی اقتصادی و سیاسی جهانی آن تضمین شود.
اگرچه بر همه این نقشه های ضد انسانی خط بطلان کشیده شد، ولی جنگ جهانی دوم به بحران خاتمه داد.
توسعه تسلیحاتی غول آسا، کشتار بی حد و مرز توده های انسانی، تخریب مهیب کارخانه ها، مراکز و وسایل تولیدی شرایط لازم را برای رونق اقتصادی در سال های پس از جنگ جهانی دوم پدید آورد.

سرمایه داری جان سالم بدر برد، 60 میلیون انسان اما نه.

 

دولتی کردن


تبدیل مالکیت خصوصی به مالکیت دولتی را دولتی کردن می گویند.  دولتی کردن یکی از وسایل و طرق معمول در سیاست کاپیتالیستی است .

 

I -انواع مختلف دولتی کردن

1- دولتی کردن ضررها و زیان ها
برای مثال:  از طریق تزریق پول.  از طریق دادن وام ،  از طریق ضمانت و غیره ، اخاذی از مردم به نفع سرمایه متعلق به بخش خصوصی

 

2 -  سلب مالکیت به نفع «منافع عمومی»
برای مثال:  سلب مالکیت از صاحبان کوچک اراضی برای ساختن اوتوبان، کارخانه برق و غیره.

 

3 -  دولتی کردن بانکها، شرکت ها و کارخانه های ورشکسته
در دوره های بحرانی از دولتی کردن برای حفظ روند بازتولید کاپیتالیستی و برای تضمین مالکیت بورژوائی استفاده می شود.

 

4 -  دولتی کردن برای تضمین انفراساختار(ساختارهای بنیادی)
این فرم دولتی کردن وقتی لازم می آید که سرمایه داران خصوصی قادر به تهیه و تولید مواد و خدمات مهم برای جامعه نباشند.
فرم خاص دولتی کردن در این گونه موارد، کارخانه های دولتی اند که برای تأمین مایحتاج جمعیت کشور، مثلا مدارس، بیمارستان ها، مراکز ورزشی، کتابخانه ها، مؤسسات فرهنگی و غیره به خدمت گرفته می شود.
این کارخانه های دولتی یا بطور غیرمستقیم برآورنده مایحتاج بخش خصوصی اند:
مثلا تربیت نیروی کار متخصص، آماده کردن ایدئولوژیکی مردم.
و یا امتیازاتی اند که مردم در نتیجه جانفشانی ها بدست آورده اند.

 

II -تأثیرات دولتی کردن

همه این فرم های دولتی کردن در چارچوب کاپیتالیسم قرار دارند و هرگز به معنی گسست با فرماسیون اجتماعی نیستند.
انگلس با اخطار به کسانی که به غلط، دولتی کردن را در هر حال مترقی تلقی می کردند، می گوید:
دولتی کردن راه آهن در بلژیک به دلایل سیاسی و مالی صورت گرفته است.
دولتی کردن راه آهن در دولت پروس به هدف نظامی انجام یافته است.
هیچکدام از این جور دولتی کردن ها را نمی توان گام سوسیالیستی تلقی کرد.
وگرنه کارخانه ظروف چینی اعلیحضرت و یا کارگاه سلمانی گروهان ارتش می بایستی مؤسسات سوسیالیستی محسوب شوند.

 

III -تأثیر ات مثبت دولتی کردن

دولتی کردن البته می تواند تأثیرات مثبتی به دنبال آورد:

1- دولتی کردن می تواند گسست عملی با ایدئولوژی لیبرالیسم اقتصادی را بدنبال آورد، که مدعی و مبلغ ان است که «بازار» همواره بهترین وسیله برای رفع حوایج مردم است.

2-  وجود کارخانه های دولتی در عرصه های معینی پیش شرط لازم برای تضمین حداقل استاندارد زندگی است.

3 -  دولتی کردن می تواند تحت شرایط معینی به بهبود شرایط مبارزاتی طبقه کارگر منجر شود.

 

IV - دولتی کردن به مثابه بنیانی برای سوسیالیسم

برای ساختمان جامعه سوسیالیستی، در آوردن مهمترین وسایل تولید تحت مالکیت (نخست دولت و بعد) جامعه یکی از مهمترین شرط های بنیادی است.
تنها زمانی که وسایل تولید از دست وابستگان به نخبگان حاکم خارج شوند و تحت مالکیت جامعه در آیند، بهره وری از آنها می تواند به سود اکثریت مردم کشور تمام شود و کنترل دموکراتیک بر روند تولید امکان پذیر گردد.
پیش شرط این امر اما این است که دولتی که به دولتی کردن چیزها اقدام می کند، نه دولت سرمایه داران، بلکه دولت زحمتکشان باشد.

 

فصل سوم
آمار بیکاری

هر ماه یکبار، اداره کاریابی آلمان تعداد بیکاران کشور را رسما اعلام می کند.
آمار رسمی ابزاری است برای نشان دادن شیوه نگرش رسمی ـ حکومتی بازار کار است.
1
- آمار بیکاری و واقعیت (رئالیته)

در سپتامبر سال 2009 در آلمان رسما 3.5 میلیون نفر بیکار بودند.
اقتصاددانان متمایل به سندیکاهای کارگری اما از ارقام دیگری پرده برمی دارند.
گروه پژوهشی سیاست اقتصادی آلترناتیو که مجمعی از علمای اقتصادی است، تعداد بیکاران را حداقل 5.6 میلیون نفر تخمین می زند.
رژیم های مختلف آلمان از دموکرات ـ مسیحی تا سوسیال ـ دموکرات، شیوه ی شمارش تعداد بیکاران را طی سال های گذشته دستکاری و «اصلاح» کرده اند و با حوایج سیاسی خود دمساز. در نتیجه این «اصلاحات» بخش اعظم بیکاران از قلم می افتند.
برای مثال افراد زیر بیکار قلمداد نمی شوند:
1
-  همه کسانی که با مزد ساعتی یک یورو کار می کنند.
2
-   همه کسانی که در دوره به اصلاح «کسب تخصص» شرکت می ورزند.
3
-   کسانی که به کارهای کوتاه مدت مشغولند.
4
-   کسانی که قبل از موقع مقرر بازنشسته شده اند.
5
 کسانی که نمی توان برای آنها «دنبال کار گشت.«
6
 کسانی که کارآموزان دائم نامیده می شوند.
7
 کسانی که به پرستاری از نزدیکان خویش مشغولند.
8
 بیماران
9
-   کسانی که از مزایای «کمک بیکاری» برخوردار نیستند.
10
 کسانی که بدلیل دلسردی نسبت به پیدا کردن کار و یا بدلیل بدرفتاری کارکنان اداره کاریابی خود را بیکار ثبت نکرده اند.

 11 - کسانی که از زور بیکاری به خانه داری روی می آورند.

12 -  پناهنده ها که در هر حال اجازه کار ندارند.

 

2 -آمار بیکاری برای چیست؟


آمار رسمی بیکاران نه تعیین رئالیستی تعداد بیکاران را امکان پذیر می سازد و نه مقایسه معنامند توسعه در طول سال ها را.
اداره کاریابی آلمان ادعا می کند که از سال 2001 تا 2008 تعداد بیکاران 600 هزار نفر کاهش یافته است.
اما نمی گوید که تعداد کارگران تمام وقت 1.6 میلیون نفر کاهش یافته است.
اگر افزایش چشمگیر تعداد کارگران کوتاه مدت را بر آن اضافه کنیم، به این نتیجه می رسیم که از سال 2001 در مجموع، حدود 2 میلیون محل کار تمام وقت از بین رفته است.
اما اعلام آمار رسمی بیکاران واقعا برای چیست؟
 
آمار بیکاران مسلسلی است که بر سینه کارگران نشانه می رود. مسلسلی است که بر سینه کارگرانی نشانه می رود که هنوز بیکار نگشته اند، تا از ترس بیکار شدن به سیاست تحمیلی کارفرمایان تن در دهند.
در کلیه اقدامات در جهت تخریب شبکه رفاه اجتماعی و از بین بردن حقوق مبتنی بر قرارداد کار در طول سی سال گذشته بهانه سردمداران کشور همیشه این بود که می خواهند تعداد بیکاران را پائین بیاورند.
و درست به همین هدف به آمار بیکاران نیاز دارند.
آمار بیکاران باید به عنوان بهانه مورد استفاده قرار گیرد. تعداد بیکاران باید به اندازه کافی بالا باشد تا مردم به یاوه های سردمداران باور کنند و در مقابل تداوم غارت اجتماعی مقاومتی از خود نشان ندهند.
تعدا بیکاران باید به اندازه کافی پائین باشد تا میزان توسعه فاجعه بار در بازار کار را سرپوش نهند.
با توجه به همین دو نکته است که شیوه شمارش تعداد بیکاران را مرتب، بسته به حوایج سیاسی خود تغییر می دهند.
با آمار کذائی بیکاران هرگز نمی توان به صدور حکمی علمی راجع به واقعیت اجتماعی آلمان نایل آمد.
اما بکمک آن، سردمداران می توانند هر چه می خواهند به خورد مردم دهند.

 

سرچشمه : جوانان کارگری ـ سوسیالیستی آلمان
http://www.sdaj-netz.de

انتشار نخست : دائره المعارف روشنگری
 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter