نویدنو:03/02/1390  

 

 نویدنو  03/02/1390

 

مطلب دریافتی

پرچم سرخت را برافراز

 

روز جهاني کارگر در حالي فرا مي‌رسد که در جاي جاي کشور اعتصابات و اعتراضات کارگري برپاست.واگذاري اقتصاد به بخش نظامي در قالب خصوصي‌سازي، وصل کردن شير نفت به کشتي‌هاي وارد کننده اجناس خارجي و شتاب بيش از پيش صنعت‌زدايي کارگران را در يکي از سخت‌ترين وضعيت‌ها در سال‌هاي اخير قرار داده است.

هرچه بيش‌تر مي‌گذرد، اثرات سياست‌هاي مخرب دولت محمود احمدي‌نژاد براي طبقه کارگر – چه کارگران صنعتي و چه کارگران بخش خدمات – روشن‌تر مي‌شود.همين سه ماه کافي بود تا فريبي که در طرح به اصطلاح تحول اقتصادي و پرداخت يارانه‌هاي نقدي نهفته بود بر همگان و خصوصاً بر کارگران آشکار شود.کارگران خيلي زود اثرات بيکار کننده افزايش قيمت سوخت و حذف يارانه‌ها را دريافتند، و امروز با گوشت و پوست‌شان لمس مي‌کنند که فاصله يارانه‌هاي نقدي تا گراني همين قبض و آب و گاز و برق چه اندازه نامتناسب، و به ضرر زندگي آنان است.

بخش بزرگي از کارگران صنعتي و خدمات که سال‌ها است مجبور به کار براي پيمانکاران هستند و نيروي کارشان را به واسطه مي‌فروشند امروز به‌خوبي مي‌بينند که اقدام دولت در تصويب قرار داد مستقيم با کارگراني که براي بخش‌هاي دولتي کار مي‌کنند فريب تبليغاتي ديگري است براي جذب حمايت آن‌ها بدون اين‌که دولت واقعاً مايل باشد قيمت واقعي کارشان را بدون واسطه کردن پيمانکاران بپردازد.

اعتصاب بزرگ پتروشيمي ماهشهر و بندر امام که وارد دومين هفته خود شده است، اعتصابي است مشخصاً براي اجراي مصوبه‌اي که دولت خود تصويب کرده ولي خود در اجراي آن تعلل مي‌کند.

چنين است که روز کارگر مي‌رسد و کارگر بي‌روزي است.کارگر نه تنها بي‌روزي که بي‌زور است.نه تنها کار و نان و بهداشت که بيش و پيش از آن قدرت از کارگر گرفته شده است.دولت و کارفرما نمي‌خواهند کارگر اتحاد و اتحاديه از خود داشته باشد تا نتواند هر وقت حقش را گرفتند صدايش را بلند کند.دولت و کارفرما صداي کارگر را خفه مي‌خواهند و سرش را افکنده.کارگر بايد ارزان باشد، بايد محتاج باشد و بايد ناامن باشد تا تن به هر مزد و بي‌مزدي‌اي بدهد.

کارگر در اين حکومت نه از اصلاح طلبش خير ديده و نه از اصولگرا.هر يک بر سر کار بودند بسته به مطامع‌شان کار اورا ارزان مي‌خواستند و بيش ازآن و سراو را به زير.همين وحدت اين دو قطب متضاد بوده است که در دوسال مبارزه ضداستبدادي مردم که معلم و دانشجو و کارگر يقه آبي و يقه سفيد درآن حضور داشتند باعث شد که کارگر هيچ گاه به حيثيت کارگري‌اش وارد نشود.کارگر از همراهي با کساني که نمي‌توانست بداند تا چه حد همراه او خواهند ماند پايش مي‌لرزيد، و گلوي فشرده کارگر به دست فشار معيشت نمي‌گذاشت که با فرياد ضدديکتاتوري يک‌صدا شود واز اين بيش مي‌ديد که بسياري از کساني که تا پيش ازآن درفشردن همين گلوسهيم بودندامروزخوداز ظلم فرياد برمي‌آوردند.

امروز پيداست که نيرويي که کارگران رااستثمارمي‌کند تا چه حد باقدرتي که همه را سرکوب مي کند يکي شده است.کارگري که براي اعتراض به بيکارشدن و بي‌حقوق ماندن اعتصاب مي‌کند‌، خيلي زود باهمان نيروي سرکوبي روبه رومي‌شودکه شعاردهندگان عليه ديکتاتور. به اين ترتيب کارگري که براي نان شب اعتراض مي‌کند ، همان ديکتاتور رادر برابر خود مي‌بيند.

اين است که کارگران امروزدليل کافي براي مبارزه باديکتاتوري دارند.امروز کارگران بايد بيش ازهر کسي اهميت دموکراسي يعني واگذارکردن قدرت به خود مردم را فهميده باشند چراکه هيچ کس به اندازه کارگران ازاين حق محروم نيست .اما دقيقاً به همين دليل ،اگرکارگران بخواهند حق خود راازديکتاتور بگيرند ، بايد واقعاً حق«خود»را بگيرند.

مبارزه کارگران باديکتاتوري، بايداهداف مشخص کارگري داشته باشد.ازدل طرح‌ هدف‌هاي مشخص کارگري،ازخلال مشخص کردن چهره دموکراسي مورد نظر کارگران است که آن‌ها مي‌توانند در مبارزه ضد ديکتاتوري ائتلاف‌هاي خود را با ديگران شکل دهند.

کارگران امروزاز مبارزه باديکتاتوري ناچارند:اگرخاموش بنشينند، بدبخت‌ تر و بي‌قدرت ‌تر از هميشه خواهند شد و به‌دست آوردن آن‌چه مي‌خواهند،جزباجنگيدن محال است.اماآن‌ها دراين ميدان تنهانيستند و بايد تکليف خود را با بقيه نيروها مشخص کنند. مبارزه عليه ديکتاتوري يک هدف نزديک دارد که همانا برداشتن نظم شوم استبدادي است.اما پس از رهايي از ديکتاتور، اين که سهم هر کسي درآزادي بعدي چقدر خواهد بود به تلاش امروز و فرداي او بستگي خواهد داشت.

درچشم بسياري سرنوشت مبارزه امروزايرانيان عليه ديکتاتوري به جهت گيري نيروي کار بستگي خواهد داشت. آيا نيروي کار با آگاهي و اتحاد به اين مبارزه وارد خواهد شد؟ يا مي‌نشيند تا ديگران سرنوشتش را رقم زنند؟ حرکت‌هاي کارگري در آستانه روز جهاني کارگر نشان از عزم کارگران زخم خورده براي گرفتن حق خود دارد.آينده نشان خواهد داد که کارگران تا چه حد آگاهانه وارد مبارزه براي احقاق حقوق خود مي‌شوند و تا چه حداهميت اين رادريافته‌اند که بايد بازودر بازوي ديگر نيروهاي مترقي دراين نبرد پيش آمد؛ بازو در بازوي ديگران، اما با پرچم سرخ خويش.

سرچشمه :  http://mikhak.info

۳۰ فروردين ۱۳۹۰

 

پي نوشت ارشیا :

 چکيده:

مطلب بالا را در يک وبلاگ نو يافته خواندم ، در مورد دو پاراگراف آخر با نويسنده هم راي نيستم. اميدوارم که بتوانم نظرات خود را به نويسنده محترم اين مقاله ارائه دهم. به نظرم کارگران امروز در نبود سنديکاها و تشکل هاي پيگير کارگري و حضوراجتماعي احزابي که حامي منافع زحمتکشان و طبقه کارگر ومرامنامه آن بر اين اصول شکل گرفته باشد در مقابل فشارهاي اقتصادي راهي جز اتحاد و وحدت حول منافع طبقاتي خود ندارند و از گذر اين اتفاق مي توانند  به خود باوري رسيده ودر مسير رشد آگاهي طبقاتي قرار گرفته ودر کنارپايه ريزي زير بنايي ترين و حداقلي ترين خواست خود که همانا دست يابي به تشکل هاي مربوط خوداست. قادر به گفتگو باديگرگفتمان ها براي رسيدن به خواست هاي مشترک واتحاد بر سر منافع مشترک مي شوند.

 

انتخاب از ارشیا


 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter