آيا باند قتل
های زنجيره ای دوباره فعال شده اند؟
مهستی شيرازی
کلمه- مهستی شيرازی: محمد جعفر بهداد در يک جمع خودی گفته است که «يک محفل»
ميخواهد حلقهٔ احمدينژاد را «ترور» کند. بهداد به اندازهٔ کافی از اعضای
اين محفل «کد» داده است و ظاهراً بايد سراغ آنها را از مدير مسئول کيهان
گرفت. از طرفی ديگر، امير عاملی شاعر مشهور کيهان هم، به فاصلهٔ چند روز
همين ادعا را تکرار کرده است و گفته است شريعتمداری ميخواهد احمدينژاد را
در مقابل رهبری قرار دهد تا « حکم قتلش» را بگيرد.
اگر «اين دو نفر» روزگاری نه چندان دور با حسين شريعتمداری سروسری نداشتند
و اگر نام حسين شريعتمداری برای افکار عمومی يادآور قتلهای زنجيرهای
نبود، شايد ميشد از کنار اين ادعاها و اسامی گذشت و آن را به حساب
دروغهای رايج پروردگانِ دولت گذاشت. اما هم بهداد و هم امير عاملی از
زمرهٔ کسانی هستند که بر «سفرهٔ کيهان» نشستهاند و سالها با حسين
شريعتمداری دم خور بودهاند و لابد در عالم دوستی چيزهايی ميدانند. حسين
شريعتمداری هم سهواً يا عمداً! همواره افکار و منش و نوشتههايش را با
عاملان قتلهای زنجيرهای مخصوصا سعيد امامی پيوند زده است، تا جايی که
وقتی حجاريان ترور شد، در يک تيتر دو پهلو و زهردار نوشت «مگر سعيدِ ما چه
کرده بود؟»
معلوم نيست شايد هم فقط بر ما معلوم نيست! که چرا مسئولين امنيتی و
انتظامی کشور به راحتی از کنار اين اظهارات ميگذرند؟ مگر محمد جعفر بهداد
معاون سياسی دفتر رياست جمهوری با دفتر رئيس جمهور اشتباه نشود نيست؟ مگر
در يکسال اخير شاهد چندين ترورِ پر سر و صدا در کشور نبودهايم؟ بهداد و
شريعتمداری و امير عاملی که از اهالی فتنه نيستند و «بصيرت»شان هم برهمه
آشکار است و عامل موساد و جيزه خوار انگليس که نيستند؛ انگيزهٔ تغيير
ناگهانيِ آنان هم بر کسی که پوشيده نيست! پس اگر ارادهای برای جلوگيری از
ترورهای مورد ادعای حلقهٔ «نو اصولگرايان» وجود دارد بسم الله! از قديم
گفتهاند «بز حاضر، دزد حاضر». قوهٔ قضائيه اگر از عهدهٔ برادر حسين و
پيگيری «ترورها» بر نيامد، دست کم بهداد و امير عاملی را به همان اتهام
مشهور ِ «تشويش افکار عمومی» محاکمه کند تا قضات بيطرف!! هم از دخالتهای
مسئول دفتر احمدينژاد بيشتر از اين نرنجند.
شايد هم جعفر بهداد و اميرعاملی چندان بيخبر نيستند، که از دور دستی بر
آتش دارند. گاهی شاهد از غيب ميرسد. در يکی از همين هفته نامهٔ جديدی که
نَسَبش بر کسی پوشيده نيست، فردی «دقيقاً» با همان «عنوان و سمتِ سعيد
امامی» پشت به مخاطب و روبروی گردانندگان سايت رجانيوز نشسته است و بر
همان نهج و مرام، در آميزش راست و دروغ و تهمت زنی دستِ «حاج سعيد» را از
پشت بسته است.
در مصاحبهای که اين نشريه اقتدارگرا منتشر ساخته است و حاشيههايش را به
سخنرانی «سردار مشفق» آراسته است، کافی است «پروژه تهاجم فرهنگی» را بر جای
«پروزه جنگ نرم» بنشاند، تا «روح سعيد اسلامی» در شخصی به نام «شکری» حلول
کند. گردانندگان نشريه نيز ابايی نداشتهاند که او را هنوز هم «تخريب چی»
بنامند.
اما اين تنها شاهد ماجرا نيست. سعيد امامي، مشاور و معاون سابق وزارت
اطلاعات بود و «شکری» نيز می گويد قبلاً معاون وزير بوده است و هنوز هم! به
مشاورهٔ وزير مشغول است. رويکرد و ادبيات «باند قتلهای زنجيرهای» برای
«منافق سازی» در مصاحبهٔ شکری هويداست. او برای رسيدن به منظور خود و لابد
برای زنده نگهداشتن همان باند بروشورهای انتخاباتی را اسناد براندازی
ميداند و جلسات انتخاباتی را جلساتی برای براندازی نظام و فعالان
انتخاباتی را سمپات مجاهدين خلق معرفی ميکند. حتی جزوهٔ «الگوی زيست
مسلمانی» را که برای ماهها قبل از انتخابات برای بزرگان نظام و رهبری
ارسال شده بود، سند توطئهای ميخواند که وزارت اطلاعات آن را از جاسازی
منزل «کشف» کرده است.
پيشترها، مشهورترين و شايد تنها مقام بلند بالايی که در وزارت اطلاعات
بود و مثل آبِ خوردن دروغ ميگفت، مرحوم سعيد امامی بود. هر کس که يکبار
سخنرانی سعيد اسلامی را در دانشگاه همدان شنيده و يا خوانده باشد، بر اين
امر گواهی ميدهد. معاون وقت وزارت اطلاعات، در آن سخنرانی مشهور به
پشتوانهٔ جايگاه رسمی خود، بيمحابا راست و دروغ را درهم و برهم ميآميزد و
به ياری آنها تحليلهای خود را به خورد مخاطبان ميدهد. البته از
مشهورترين متهم قتلهای زنجيرهای هم جز اين انتظاری نميرفت، به هر حال
«پروژهٔ تهاجم فرهنگی» و «قلع و قمع» عاملانِ شبيخون فرهنگي، طرح توجيهی
ميطلبيد و برای ارباب قدرت چه توجيهی بهتر از راست آميخته با دروغ!
دوستی به مناسبت
۲۶
دی ماه، در فيس بووک نوشته بود «شاه که رفت، کاش سلطنت را هم با خود
ميبرد»، همين آرزو را ميشود به سعيد امامی هم تعميم داد. حالا که سعيد
اسلامی از ميان ما رفته است، معلوم نيست اين ميراث اوست که بجا مانده است
يا روح سرگردان سعيد اسلامی است که هر روز در يکی از آقايان حلول ميکند و
تحليلهايی از همان دست را به خورد مخاطبان ميدهد. تحليلهايی که
دستاويزی جز دروغ ندارند و تنها به اعتبار جايگاه رسمی گوينده، از پريشان
گوييهای يک ذهن معيوب، قابل تفکيک ميشوند. بيخود نيست که عدهای باور
دارند «سعيد امامی زنده است» و بيعلت نيست اگر بهداد و امير عاملی از
«قتلهای محفلی» و «حذف فيزيکی» ميگويند و هنوز کسانی از شبح سعيد امامی
ميترسند.
مطلب
را به بالاترین بفرستید: