نویدنو:06/11/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 

 نویدنو  06/11/1389

 

  

حفاری در یک سوراخ

جان پیلجر- برگردان: مهرگان

روبین هانل استاد اقتصاد در دانشگاه امریکن است .آخرین کتاب او عدالت اقتصادی ودموکراسی وهمکار مایکل آلبرت دراقتصاد سیاسی اقتصاد مشارکتی است . در این مصاحبه او والکس دورتی ازسایت  برنامه چپ نو از سوء مدیریت ادامه دار بحران اقتصادی در بریتانیا ، ایرلند وامریکا صحبت می کنند.

آیا گزینه  رو در روی اقتصاد بریتانیا  واقعا کاهش بلافاصله کسری بودجه است ،آن چه که دولت در حال اجرای آن است، یا اجرا کردن آن در مدتی طولانی تراز زمان،  به موازات رشد  اقتصادی است؟

برنامه ریاضت دولت محافظه کار / لیبرال دموکرات نه تنها بی عاطفه وناعادلانه است ، بلکه کاملا ضد تولیدی است از آنجایی که آن برنامه اقتصاد را بیشتر افسرده خواهد کرد نه تنها بیکاری را افزایش خواهد داد بلکه تولید، در آمد وبنا بر این درآمدهای مالیاتی  را نیز کاهش خواهد داد. در دل بزرگترین کاهش اقتصادی در طی هشت سال ،آن چه مورد نیاز است تحرک مالی است نه ریاضت مالی . سیاست ریاضت محافظه کارفقط به اقتصاد بریتانیا آسیب خواهد رساند وحتی تعدیل بودجه را در آینده دشوارتر می سازد.محافظه کاران در حال عملی کردن اقتصاد گمراه کننده قرن نوزدهم هستند- طوری عمل می کنند که گویا کینز هر گز متولد نشده بود، وهیچ درسی از بحران بزرگ در باره آنچه برای حل کارکردهای  رکود اقتصادی لازم است نیاموخته اند.

"عقل" عوامانه ای که اقتصاد ها را توسعه داد دیگر نمی تواند "از عهده" تدارک خدمات اجتماعی با کیفیت بر آید و(ادعای) برنامه های رفاهی مناسب نهایت دو رویی است . ظرفیت تولیدی در اقتصاد های پیشرفته امروز به صورت قابل توجهی بزرگتر از آن چیزی است که در دوران اوج دولت های رفاه وجود داشت ، یعنی این که امکان تدارک خدمات اجتماعی با کیفیت عالی حتی راحتروزیادتر از برنامه های رفاه در گذشته است .

وقتی ما به تصویر بودجه دردراز مدت نگاه می کنیم،آنچه تغییر کرده آن است که شرکت های بزرگ وثروتمندان تلاش کرده اند از پرداخت مالیات هایی که موظف به پرداخت آن بوده اند فرار کنند. نه تنها محافظه کارها بلکه حزب کارگرنیز اراده سیاسی وادار کردن آنها به پرداخت سهم متوسطی ازآن چه را که برای فراهم آوردن خدمات عمومی مناسب ورفاه هزینه می کند از دست داده است . این همان  چیزی است که در دراز مدت مشکلات کسری بودجه در بریتانیا را ایجاد می کند، یعنی پس ازآن که اقتصاد ترقی کرد ودوباره به حرکت در آمد راه حل هر مشکل کسری بودجه وادار به باز پس دادن کسانی است که طی سی سال گذشته به صورت وحشتناکی از کنترل بیش از 90درصد افزایش تولید بهره مند شده اند. 

آیا پاسخ شما به استدلال مطرح شده از سوی برخی اقتصاددانان ارتدکس که( ادعا می کنند) در عین حال که برخی از مردم به ناگزیر از گذار به یک اقتصاد کارآمدتر رنج خواهند برد ، در دراز مدت اکثریت مردم ( از آن) بهره مند خواهند شد چیست ؟به عبارت دیگر، حتی اگر حقیقت باشد که قطع جنبه های معینی ازهزینه دولت وکوچک کردن بخش عمومی در کوتاه مدت به تعدادی از مردم آسیب وارد خواهد کرد، آیا در دراز مدت ما با انتخاب بین حرکت دادن منابع خود به جایی که تولیدی ترهستند یا استفاده از آنها برای کمک به صنایع غیر تولیدی وغیر رقابتی مواجه نمی شویم؟ 

چرا مردم باید به شنیدن تغذیه کنندگان همان روغن مار اقتصادهای قدیمی  بخور ونمیر که نه تنها در گذشته بیماری آنها را شفا نداد بلکه اغلب آنها را حتی بیمارتر کرد ادامه دهند؟  اگر چپ می توانست پاسخی به آن سوال تدارک ببیند ما می توانستیم در راه خود به سوی قدرت راحت باشیم!

 درهر چیزی که به درستی اقتصاد را ابزار کارامد تری  سازد ، بنا به تعریف ، یک " افزایش بهره وری" وجود دارد. افزایش بهره وری می تواند هر شکلی بگیرد. بهره وری می تواند شکل ماشین های ورزشی بیشتر، یا حمل ونقل عمومی بیشترداشته باشد . می تواندشکل خانه های تجملی بیشتر یا مسکن مناسب کم درآمد بیشتر بگیرد. می تواند شکل فراغت بیشتر – زمان تعظیلی بیشتر ، مرخصی زایمان بیشتر،بازنشتگی زودتر، یا حتی کاهش ساعت کار هفته – یا می تواند شکلی ازمصرف بیشترداشته باشد.  بهره وری می تواند حمل ونقل هوایی یا مناسب سازی هوای ساختمان های عمومی برای کاهش مصرف انرژی آنها باشد .بهره وری می تواند اکنون شکل مصرف بیشتر، خواه خصوصی یا عمومی ، یا سرمایه گذاری بیشتر برای افزایش تولیدی نسل های آینده باشد . 

افزایش بهره وری نیزمی تواند به شیوه ای تقسیم گردد. افزایش در درامد می تواند از سوی آنهایی که پیش ازاین بسیارثروتمند بودند تصرف شود وبنا براین نابرابری اقتصادی افزایش یابد. می تواند بین آنهایی که درآمد کافی ندارند توزیع گردد واز این رو نابرابری کاهش یابد. می تواند به شیوه ای توزیع شود که هر کسی بخشی از افزایش بهره وری را دریافت نماید ، شیوه ای که اقتصاددانان آن راعامل بهبود تعادل می نامند. در این مورد اگر آنهایی که ثروتمند تر هستند سهم بیشتری از افزایش بهره وری را تصرف کنند نابرابری افزایش خواهد یافت ، ودر صورتی که کم درامد ها سهم بیشتری از افزایش بهره وری را متصرف گردند نابرابری کاهش خواهد یافت. اما امکان دیگری هم وجود دارد: سیاستی که تولید افزایش بهره وری عملا برخی از مردم را کم درآمدترمی سازد درحالی که سایرین را ثزوتمندتر. در این مورد ، کسانی که ثروتمندتر می شوند نه تنها تمام افزایش بهره وری را تصرف می کنند ، بلکه باخت های بازنده ها را هم تصرف می کنند. این همان چیزی است که در طی سی سال گذشته جریان داشته است ، وبه این خاطر است که باید به کسانی که شما اندرزهای آنها را درپیشنهاد بالا تفسیر کردید اجازه دهیم ادامه دهند. 

تبصره1: اگر افزایش بهره وریی وجود داشته باشد جبران کردن هر باختی ممکن است وبازهم دیگران را برخوردار باقی می گذارد.در این حالت دروغ " برخی از مردم به ناگزیر در دوران گذاررنج می برند" را مطرح می کند. مثلا ، زمانی که افزایش بهره وری ناشی از تخصصی کردن بزرگ تر وتجارت وجود دارد، امکان جبران کردن کارگرانی که کار خود را در صنایع واردات ازدست می دهند ازطریق جبران بیکاری وبرنامه های بازنشستگی تا زمانی که آنها دوباره در صنایع صادراتی مشغول به کار شوند وجود دارد – وهنوز دیگران را بر خوردار باقی می گذارد. در حالی که این امر هیچ گاه در امریکا اجرایی نشده بود اما به طور موفقیت آمیزی در دهه های 50، 60 و70میلادی در سوئد به اجرا در آمد.

تبصره2: جدایی زیرکانه ای بین سوال اول ودوم شما وجود دارد. شما به طور ضمنی فرض کردید که کوچک کردن بخش عمومی ارزانی داشتن افزایش بهره وری به اقتصاد است . هر چند دلیلی برای اعتقاد به این واقعیت وجود ندارد. اندازه بخش عمومی باید با چگونگی انتخاب ما برای مصرف بازدهی ما سازگار باشد. بخش عمومی کاری به این که ما چقدر مولد هستیم نداشته است . یک بخش عمومی بزرگتر به سادگی به این معنی است که مردم مصرف کردن آموزش عمومی ، کتابخانه ها، پارک هاوغیره ...- ودر بریتانیا خدمات بهداشتی –بیشتر ومصرف کالاهای خصوصی کمتررا انتخاب کرده اند. اگر مصرف یک پوند در خدمات عمومی سلامت بیشتری از مصرف یک پوند در مصرف خصوصی ایجاد می کند، پس این امر می تواند برای انتقال منابع ، همانطور که شما مطرح می کنید ، از بخش عمومی به بخش خصوصی نا کار آمد باشد.

تبصره 3: در باره حفظ صنایع " غیر مولد وغیر رقابتی " چه؟

گسترش دادن منابع کمیاب تولیدی جایی که آنها کمتر مولد هستند نسبت به جای دیگری که مولد بوده اند هر گز ایده خوبی نیست . البته درست هم اکنون  وقتی که سهم قابل ملاحظه ای از نیروی کار وظرفیت صنایع در بریتانیا بیکار است منابع دقیقا نا کارا نیستند، آیا هستند؟بنابراین بهترین راه برای افزایش تولید در بریتانیا درست هم اکنون اختصاص  منابع بیکارمانده برای تولید چیزی است. اما وقتی منابع کمیاب هستند ما باید در تلاش بهترین استفاده از آنها باشیم .هر چند، فقط به این دلیل که کسب وکاری  سود آور نیست به معنی آن نیست که نا کار آمد است ، و همین طور تنها به این دلیل که کسب وکاری سود آور باشد به این معنی نیست که کار آمد است . بسیاری از کسب وکار های خصوصی کاملا نا کار آمد آما در عین حال سود آور هستند ، چون آنها به طور موفقیت آمیزی هزینه ها را به حساب دیگران خارجی می کنند. واگر قیمت های تعیین شده برای خدمات تدارک شده از سوی  شعبات عمومی عمدا پایین نگه داشته می شوند،این شعبات حتی اگرخیلی کارآمد باشندهمیشه روی خط قرمز حرکت خواهند کرد .تلفیق کارآمدی وسوداوری اقدام مطلوب مدافعان سرمایه داری است ماهر گزنباید دردام آنها بیفتیم، وفرض کنیم که بخش خصوصی همیشه کارآمد است در حالی که بخش دولتی هر گز نمی تواند قابل اعتماد باشد .    

در اقلیم جاری جریان اصلی کنزگرایی ، آنچنان که اقتصاددانانی چون کروگمن واستیگلیتز عقیده دارند تقریبا چپ گرایانه به نظر می رسند. آیا شما فکر می کنید انتقاد کنزگرایان از ریاضت اقتصادی چیز درستی است، وآیاآنچه ما نیاز داریم بازگشت به کنزگرایی است؟ 

بله. وبرای این که اعتقاد دارم این نکته نیازبه تاکید دارد، به ویژه در بین کسانی از ما که در چپ کنزگرا ها قرار دارند مثل کروگمن واستیگلیتز. من دچار وسوسه رها کردن پاسخ خود به آن هستم .آری ، بدون " هیچ اگر وامایی"

کنزگرایی تنها چپ به نظر می رسد چون مرکز به غار جناح راست فرو رفته است .

اول، اگر شما در رد حکمت وچالش کنزگرایان فرضی که بازار های بی قید وبند را همیشه بهترین می دانند پافشاری کنید امروز حتی یک جایزه نویل هم کسی را ازمعرض طرد جریان مسلط حرفه علم اقتصاد محافظت نمی کند. باور کردن این امر برای غیر اقتصاد دان ها ممکن است دشوار باشد، استیگلیتزوکروگمن اکنون درداخل حرفه علم اقتصاد مزاحم هستند.

 دوم ، در دهه 1950-1960حتی محافظه کاران وجمهوری خواهان به صورت غیورانه ای مجبور به موافقت با حکمت تعدیل مالی وسیاست های مالی وپولی کنز گراها بودند.اما آن روز خیلی وقت است که گذشته است .اکنون حتی حزب کارگرودموکرات هاداخل خریداران افسانه ای هستند که بازارها، ازجمله بازار های مالی، می توانند به خود تعدیلی متکی باشند ودولت ها باید زمانی که رکودها تولید کسر بودجه موقت می کننددرگیر ریاضت مالی باشند. وقتی که مرکز به راست فرو می رود، چپ مرکز به نظر می رسد چپ باشد .

دو درس گرفتنی مهم وجود دارد

.1- مادامی که سوسیالیست ها نتوانند مجبور به حمل اتهام برای سیاست های کینزی در بهبود بدبختی های سرمایه داری باشند، متاسفانه همان وضعیتی است که در آن به سر می بریم. درست هم اکنون ما باید نه تنها وظیفه خودمان را انجام دهیم- روشن کردن آن که چرا تمام نسخه های سرمایه داری نسبت به سوسیالیسم مشارکتی ودموکراتیک بسیارکمتر مطلوب هستند- بلکه وظیفه اصلاح گران کینزی را که نفوذ خود را در تمام حزب های سیاسی عمده از دست داده اند ایفا کنیم.

2- درتلاش برای توضیح دادن به محافظه کاران وجمهوری خواهان که چراسیاست های آنها ناقص است هیچ امتیازی وجود ندارد. آنها درآغوش گرفتن سیاست های اقتصادی ابلهانه وآبرو باخته قرن نوزدهم را بر گزیده اند چون این سیاست هابه نیات بسیار مهم انها خدمت می کنند- تحت فشار بیشتری قرار دادن جنگ طبقاتی ای که آنها بیش از سه دهه درآن برنده بوده اند. اولین غریزه آنها زمانی که بحرانی به آنها ضربه می زند جستجو برای سیاست هایی نیست که بتواند عملا این بحران ها را حل کند . بر عکس آنها "لیست آرزو" هایشان را برای استفاده بیشترازاین بحران برای فشار وارد کردن برای تغییراتی را جستجو می کنند که به منافع طبقاتی آنها خدمت می کند - قطع بیشتر هزینه های اجتماعی، امتیاز های بیشتردررابطه بادستمزدها،مزایا ووضعیت کارگران، کاهش بیشترمالیات برای شرکت ها وثروتمندان ، والبته حقوق رفاهی بیشتر نظیر کمک های( بیل اوت) اهدا شده به صنعت مالی. این حقیقت که هر یک از این سیاست ها تنها وابسته به بحران های جاری خواهد بود موجب هیچ نگرانی برای آنها نیست .    

وقتی که سرمایه داری ناتوانی به کار گیری پتانسیل تولیدی ما را برای استفاده مفید کاملا اثبات می کند آنچه فرا خواندنی است جایگزینی سرمایه داری با سوسیالیسم است . باز گشت به کینز گرایی می تواند تنها برای بخشی از یک قرص نان عملی گردد،ومارا در برابردست آورد های دشوارعقب راندن ضد انقلاب دیگری، مثل همینی که ما در درون آن زندگی کرده ایم آسیب پذیر رها سازد.هرچند، جزآن که من به طور خوش ایندی غافلگیر شوم ، وچپ ها وفاداری وحمایت اکثریت جمعیت رابرای جایگزینی سوسیالیسم با سرمایه داری بسیار زودترازآن چه من پیش بینی می کنم به دست آورند، هیچ راه دیگری برای سوسیالیسم مشارکتی ، دموکراتیک وجود ندارد که از میان کارزارهای اصلاحی متعددی برای  متداول کردن سیاست های کینز گرا ها پیموده نشود .

 آیا شما طرفدار ملی کردن بانک ها هستید؟اگر موافق هستید چه شرایطی برای عملی شدن ملی کردن لازم است؟

من یک سوسیالیست وطرفدار ملی کردن تمام صنایع هستم. هر چند اگر من مجبور به ملی کردن تنها یک صنعت باشم ، من صنایع مالی را به دلایل متعدد ملی می کنم:

 1- شکست در کنترل درست صنعت مالی سبب آسیب های بیشتری نسبت به شکست در کنترل صنایع دیگر شده است .

2- صنعت مالی  در بازی کردن با مقررات نسبت به سایر صنایع زبر دست تر است، بنا بر این جایگزین برای ملی کردن، کنترل ، همیشه احتمالا حل کردن است.

3-درست هم اکنون صنعت مالی با سود هایی که در تابعیت از برخی سیاست مداران به دست آورده آن چنان  چاق است که در حال ساختن قتلگاهی برای دموکراسی سیاسی است . وسرانجام.

 4- اگر شما از تحمل سنگینی حل کردن چگونگی تغییر دادن کسب وکار ساده پس انداز های مردم مقروض برای اعتباردرخوروام گیرندگان درداخل کازینویی که سقوط قیمت خانه ها منافع عظیمی در بردارد خلاص شده اید ،این امر یک کسب وکار منصفانه آسانی برای ادامه دادن است .         

به هر حال ، آن چیزی که من حمایت می کنم ملی کردن صنایع مالی بدون تاوان سهامداران یا ضمانت داران ، ومنظم کردن وام ها بر مبنای در آمدهای اجتماعی است . نباید نگران تلفات اجتماعی و ثروت خصوصی بود.برای ملی کردن بانک ها واقعا تحلیل بردن تلفات در دارایی های سمی آنها ، وسپس باز گرداندن آنها به سر سهامداران وقتی که آنها قروض ملی هستند بدتر از ملی نکردن است .باید مراقب اداره بانک های ملی به طور متفاوتی نسبت به بانک های خصوصی بود.اگر مدیران بانک های ملی در خواست وام ها را مطابق سود دهی دقیقا ارزیابی کنند ، سود دهی اندک است .هدف سیستم اعتبار ملی وام دادن طبق نرخ در آمد اجتماعی است ، که  اصلا همانند سود آوری تجاری نیست .

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter