نویدنو:09/10/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 

 نویدنو  09/10/1389

 

 

جنبش کارگری

 گونتر هیدن- برگردان شین میم شین

 

جنبش کارگری[1] به مبارزه بین المللی طبقه کارگر اطلاق می شود که در راه رهائی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی این طبقه از قیود نظام اجتماعی سرمایه داری صورت می گیرد.

جنبش کارگری بنا بر تضاد سرمایه و کار در کاپیتالیسم (سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد) در سندیکاها، انجمن ها و احزاب توسعه یافت.

جنبش کارگری در آغاز، به شکل مبارزات محلی و خودپو بر ضد سرمایه داران منفرد و یا بر ضد گروهی از سرمایه داران برای بهسازی شرایط اقتصادی بلاواسطه خود صورت می گیرد.

با پیوند جنبش کارگری با سوسیالیسم علمی از طریق حزب طبقه کارگر ـ بمثابه عالی ترین فرم سازمان طبقاتی آن ـ جنبش کارگری برنامه سیاسی مستقل خود را مبنی بر سرنگونی نظام اجتماعی سرمایه داری و استقرار نظام اجتماعی سوسیالیستی توسعه می دهد.

اتحادیه های محلی و موقتی جنبش کارگری که برای رهبری مبارزات محلی تشکیل شده بودند، به سازمان های طبقاتی سیاسی بین المللی تبدیل می شوند تا به رهبری آگاهانه بخش های ملی جنبش کارگری در مبارزه مشترک بر ضد سرمایه و به نفع صلح، دموکراسی و سوسیالیسم بپردازند.

انجمن کمونیست ها که بوسیله مارکس و انگلس تأسیس یافته بود و مانیفست حزب کمونیستی[2] جریانات خودپوی جنبش کارگری را با سوسیالیسم علمی، با تئوری رسالت تاریخی ـ جهانی طبقه کارگر برای نجات بشریت از استثمار، ستم و جنگ و برچیدن بساط سرمایه داری و برقراری جامعه کمونیستی پیوند می دهند.

انجمن کمونیست ها و اتحادیه بین المللی کارگری[3] تأسیس یافته در سال 1864 جنبش کارگری را از زیر نفوذ ایدئولوژیکی، سیاسی و سازمانی بورژوازی بیرون می آورند و به تدارک تشکیل احزاب کارگری انقلابی در تک تک کشورهای سرمایه داری می پردازند.

بدین طریق حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان در سال 1869 در آیزناخ تأسیس می شود.

نقطه اوج این دوره مبارزه سازمان یافته جنبش کارگری را کمون پاریس[4] تشکیل می دهد.

کمون پاریس اولین تلاش قهرمانانه انقلاب پرولتری و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا بوده است.

 

در اواخر قرن نوزدهم، کاپیتالیسم (سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد) بتدریج وارد مرحله انحصاری امپریالیسم می شود.

تضاد اصلی جامعه سرمایه داری در کلیه کشورهای پیشرفته شدت می یابد.

جنبش کارگری نیرو می گیرد و قوی تر می شود.

در این زمان، سوسیال ـ دموکراسی آلمان به پیروی از رهنمود های مارکس و انگلس و تحت رهبری ببل و لیب کنشت در مبارزه بر ضد قانون ضد کارگری موسوم به «قانون سوسیالیست ها» (1878 ـ 1890) [5] به متنفذترین و معتبرترین حزب توده ای جنبش کارگری بین المللی بدل می شود.

سوسیال ـ دموکراسی آلمان اما از کمون پاریس درس نمی گیرد و به انتقاد مارکس در کنگره گوتا (1875) در جریان وحدت همه کارگران آلمان در «انجمن کارگری سراسری آلمان» که بوسیله لاسال تأسیس یافته بود، اعتنا نمی کند. [6]

 

بین الملل دوم[7] که در پاریس تشکیل یافته بود، بنا بر نیاز رشد سریع جنبش کارگری بین المللی، تشکیل احزاب کارگری در تک تک کشورهای اروپا را برای اشاعه و پیشبرد مارکسیسم  و برای آماده کردن پرولتاریا به نبرد تعیین کننده در جهت برچیدن بساط سرمایه داری توصیه می کند.

 

با شروع توسعه امپریالیستی کاپیتالیسم در نقطه عطف قرن، تضاد میان بورژوازی انحصاری میلیتاریستی و توده های خلق تشدید می شود.

مبارزه طبقاتی ـ اجتماعی طبقه کارگر و متحدین آن در هر کدام از کشورها فرم تمام ملی به خود می گیرد.

 

جنبش کارگری در حزب بلشویک، تحت رهبری لنین رشد می کند.

حزب بلشویک حزبی رزمنده، بلحاظ سیاسی یکپارچه و وحدتمند و بلحاظ تئوریکی آماجگرا و انقلابی طراز نوین بوده است و تنها حزبی بوده که تحت شرایط نوین قادر به رهبری توده ها به سوی انقلاب بوده است.

این حزب به پیشاهنگ جنبش کارگری بین المللی بدل می شود و طبقه کارگر روسیه تحت رهبری آن در انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر به تسخیر قدرت دولتی نایل می آید.

انقالب اکتبر موج نیرومندی از جنبش های رهائی بخش ملی و انقلابی در سراسر جهان پدید می آورد و دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی را به راه می اندازد.

در کشورهای دیگر، اوپورتونیسم و رویزیونیسم[8] جنبش کارگری را تحت تأثیر قرار می دهد.

بورژوازی امپریالیستی در این کشورها می تواند از طریق  لایه های به فساد کشیده شده طبقه کارگر و بوروکراسی حزبی و سندیکائی به تجزیه و تلاشی وحدت ایدئولوژیکی، سیاسی و سازمانی جنبش کارگری نایل آید.

از سوی دیگر، در کلیه احزاب بین الملل دوم ـ کم و بیش ـ نیروهائی گرد می آیند که به مارکسیسم وفادارند و آماج ها و منافع طبقه کارگر را قاطعانه نمایندگی می کنند.

در آلمان، گروه اسپارتاکوس تحت رهبری لیبکنشت و روزا لوکزمبورگ[9] کارگران را به مبارزه انقلابی بر ضد جنگ و امپریالیسم سوق می دهد، به لنینیسم نزدیکتر می شود، ولی به گسست سازمانی بموقع از نیروهای اوپورتونیستی و رویزیونیستی نایل نمی آید.

 

پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر برای جنبش کارگری اولین کشور سوسیالیستی وظایف نوینی تعیین می شوند که به شرح زیرند:

اداره کشور.

سازماندهی اقتصاد.

اجرای انقلاب فرهنگی.

هدایت توده ها در راه سوسیالیسم.

پیشاهنگی جنبش کارگری بین المللی و سرچشمه نیرو برای آن شدن.

 

با تشکیل بین الملل سوم (مسکو، در سال 1919) جنبش کارگری ـ کمونیستی در مقیاس بین المللی پا می گیرد.

در کشورهای منفرد، احزاب کمونیستی تشکیل می شوند.

مارکسیسم ـ لنینیسم در جنبش کارگری انقلابی کسب اعتبار می کند و تقویت می شود.

 

در دسامبر 1918 در آلمان ـ در جریان انقلاب نوامبر ـ حزب کمونیست آلمان تأسیس می شود و ملاط تشکیل یک حزب مارکسیستی ـ لنینیستی ریخته می شود.

حزب کمونیست آلمان تحت رهبری ارنست تلمان[10] به حزب توده ای انقلابی و به پیشاهنگ مبارزه بخاطر آزادی اجتماعی و ملی خلق آلمان بدل می شود.

رهبری سوسیال ـ دموکراسی راستگرا ـ اما برعکس ـ نه فقط با چند دسته کردن جنبش کارگری به بورژوازی انحصاری خدمت می کند، بلکه به نماینده دستگاه دولتی سرمایه داری انحصاری بدل می شود و به سرکوب جنبش کارگری انقلابی می پردازد.

رهبری سوسیال ـ دموکراسی راستگرا از همکاری با کمونیست ها در جبهه متحد سر باز می زند و بدین طریق به تضعیف طبقه کارگر می پردازد.

در نتیجه نیروی کافی برای جلوگیری از پیروزی فاشیسم فراهم نمی آید.

حزب کمونیست آلمان با قاطعیت و سرسختی تمام بر ضد فاشیسم به مبارزه برمی خیزد و تلفات سنگینی را متحمل می شود.

سوسیال ـ دموکراسی گرایش نیروهای ضد فاشیستی مبتنی بر عمل مشترک بر ضد فاشیسم هیتلری را ـ حتی در صفوف خود ـ لگدمال می کند.

حزب کمونیست آلمان اما برعکس، در برنامه مصوبه خود در (بروکسل 1935، برن 1939)، برچیدن بساط فاشیسم و بر قراری جمهوری دموکراتیک ضد فاشیستی را به مبارزه برخاست و آنتی فاشیست ها و مردم آلمان را به مبارزه فراخواند.

پیروزی اتحاد شوروی بر فاشیسم به رشد نیرومند جنبش کارگری انقلابی در همه کشورهای جهان منجر شد.

و پس از غلبه بر تشتت و تفرقه در جنبش کارگری، راه برای پیروزی انقلاب دموکراتیک خلقی تحت رهبری طبقه کارگر در کشورهای مختلف هموار شد.

در شرق آلمان، حزب کمونیست و حزب سوسیال ـ دموکرات متحد شدند و حزب سوسیالیستی متحده آلمان تشکیل شد.

در جمهوری آلمان دموکراتیک بزرگترین انقلاب در تاریخ آلمان صورت گرفت.

در سال 1963 پلنوم ششم حزب تشکیل شد و برنامه حزب به تصویب رسید.

«اندیشه اصلی برنامه را آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی مربوط به رسالت تاریخی طبقه کارگر ـ بمثابه خالق نظام اجتماعی سوسیالیستی و نماینده منافع کل خلق و ملت آلمان تشکیل می داد.» [11]

 

در آلمان غربی و برلین غربی، سرمایه داران بزرگ و زمینداران ارتجاعی در همدستی با امپریالیسم آمریکا و رهبران راستگرای سوسیال ـ دموکرات مانع وحدت جنبش کارگری شدند و راه را برای احیای سرمایه داری انحصاری و تقسیم آلمان هموار ساختند.

در سال 1956 حزب کمونیست آلمان را ممنوع اعلام کردند و جناح راست سوسیال ـ دموکراسی در آلمان غربی آشکارا به نمایندگی از سیاست امپریالیستی پرداخت و به کرنش در مقابل احزاب انحصارت تن در داد.

 

در اتحاد شوروی، حزب کمونیست در سال 1961 شکوفاسازی جامعه را در دستور کار خویش قرار داد.

«پلنوم 22 حزب کمونیست اتحاد شوروی فصل نوینی را در تاریخ جنبش کارگری بین المللی و تمامت بشریت گشود.

برنامه جدید حزب که بر مارکسیسم ـ لنینیسم استوار بود، برای اولین بار در تاریخ بشریت ساختمان جامعه کمونیستی را بر طبق برنامه علمی آغاز کرد.» [12] 

 

وحدت نظر احزاب کارگری و کمونیستی بین المللی بر بنیان مارکسیسم ـ لنینیسم آنها را در مبارزه بخاطر صلح، دموکراسی و سوسیالیسم به کانون قدرت جنبش های رهائی بخش ملی، جنبش های سندیکائی، جنبش های دموکراتیک زنان و جوانان و صلح جهانی بدل کرد.

بدیت طریق، سیستم جهانی سوسیالیستی به نیروی مهمی تبدیل شد و برای اولین بار در تاریخ، جبهه متحد همه طرفداران صلح امکان طرد جنگ از زندگی خلق ها را بدست آوردند.

در حالیکه رهبران راست سوسیال ـ دموکراسی به حمایت مستقیم از سیاست ضد سوسیالیستی، ضد دموکراتیک و امپریالیستی بورژوازی انحصاری می پرداختند، منافع ملی را فدا می کردند و زحمتکشان را به قربانگاه میلیونرها روانه می ساختند، جنبش کارگری ـ کمونیستی انقلابی به دفاع از منافع ملی و بین المللی خلق ها برخاست.

 

ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی جهان بینی احزاب کارگری و کمونیستی و جنبش کارگری انقلابی را تشکیل می دهد و آنها را به درک ضرورت گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و نقش تاریخی طبقه کارگر آگاه می سازد.

این جهان بینی وحدت و یکپارچگی در هر حزب منفرد، در جنبش کارگری و در سیستم جهانی سوسیالیستی را تضمین می کند.

فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی از طریق کردوکار احزاب کارگری ـ کمونیستی با جنبش کارگری گره می خورد.

نفوذ ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی در مقیاس جهانی با توسعه جنبش جهانی کارگری رشد می کند.

مراجعه کنید به طبقه کارگر، مبارزه طبقاتی، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی. [13]

 


 

[1]Arbeiterbewegung

[2]Bund der Kommunisten und das Manifest der Kommunistischen Partei

[3]Internationale Arbeiterassoziation

[4] Pariser Kommune

[5]BEBEL und W. LIEBKNECHT das Sozialistengesetz (1878-1890)

[6] LASSALLE Allgemeinen Deutschen Arbeiterverein

[7] II. Internationale

[8]Opportunismus und à Revisionismus

[9] Spartakusgruppe unter Führung von K. LIEBKNECHT und R. LUXEMBURG

[10]E. THÄLMANN

[11](Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung 8, 406)

[12]Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung 8, 305 ff

[13]Arbeiterklasse à Klassenkampf à Partei, marxistisch-leninistische

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter