نویدنو:27/09/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 

 نویدنو  27/9/1389

 

 

مطلب دریافتی
 

بازنگري درجنبش دمكراتيك مردم ايران و راههاي تداوم آن

رحمان

آتشی که شراراه هاي آن سراسر ایران را فرا گرفت، از اعماق دلها ریشه برمي گرفت و در منتهای اوج و شکوه، دربرآمدي عظیم و باورنکردنی، دیگر بار به جان و اندیشه مردم راه جست و در تلاقی باور و واقعیت، رویا و حقیقت، فکر و عمل،  پهنه جامعه را فراگرفت و زندگی را سراسر بارور و شکوفا ساخت. می گويند اندیشه، زمانی که به نیروی مادی بدل شود، مي تواند، نظم حاکم را به چالش کشد و بر آن فائق آید. از این رو، قدرت مادی را با نیروی مادی می توان تغییر داد. و این جوهر کلام مارکس است که در کتاب مسئله یهود و نقد فلسفه حق هگل می گوید: «...اسلحه انتقاد البته نمی تواند جای انتقاد با اسلحه را بگیرد. نیروی مادی باید با نیروی مادی برانداخته شود، ولی تئوری هم همین که توده ها را فراگیرد به نیروی مادی بدل می شود.» اندیشه که خود حاصل و نتیجه نیروی مادی است وقتي كه به منتهای رشد و اوج برسد، خواستار نشاندن زندگی واقعی و انسانی، به مناسبات بردگی مدرن و سرمایه سالاری مي شود که همواره در اشکال متفاوت بر روی روابط ظالمانه خویش پرده ساتری از ریا و تزویر و دروغ می کشد و بدین وسیله ماهیت واقعی خویش را پنهان می سازد. پوپولیسم مذهبی، سوسیال دمکراسی، سوسیاليسم مسیحی، نظام های جمهوری یا پادشاهی، چه در قالب ایدئولوژی بنیادگرای دینی و مذهبي و چه در اشکال متعدد نئولیبرالیستي آن، ، تنها پوششي بردنياي درون و شکلی از محتوای نظام چرکین و دستان آغشته به خون هزاران هزار انسانی است که در تلاش دریدن چهره نظام پلید حاكم، لحظه ای از آوردگاه کار و سرمایه، دموکراسی و استبداد، برابری و استثمار، غافل نمانده و پاپس نکشیده اند.

این گونه است که اندیشه هرگاه كه از واقعیت زندگی انسان ها جدا مانده وتنها درگير امور ذهنی و تجریدی شده،  فارغ از شناخت شرایط اجتماعی راه به جایی نبرده ؛ اما همواره اصالت و حقانیت خویش را زندگی واقعي بازيافته است. مي توان گفت كه اندیشه در آینه زندگی و پراتیک همواره به خود می نگرد و در بازکاوی مسیرهای پر پیچ و خم مبارزه، درگيرودارانحرافها و کژراهه ها، پالایش مي پذيرد و بر درستی و حقانیت راهی پا می فشارد کهدرجريان مبارزه اجتماعی گشوده شده است.

1. بدین سان، نیرويی مادی که در ایران به حرکت درآمد، از اندیشه تجریدی و به دور از زندگی و جامعه ریشه نمی گرفت.  این نیرو ریشه درخود زندگی و در روابطی داشت که در تقابل با قطب متضاد خویش، یعنی قدرت اهریمنی استبداد، به مثابه عامل اساسی فقر، محرومیت، بهره‏کشی، خفقان، واپس ماندگی، و رکود پس از شکست انقلاب 22بهمن ، به حرکت درآمد. همین نیرو است که با تداوم حرکت خویش و در هم شکستن سکون و سکوت جهنمی حاكم برجامعه، میدانیبه فراخناي ایران و حتی فراتر از آن در مقابل اندیشه ها گشود و اندیشمندان مومن و وفادار به خویش را به تکاپو واداشت و بسیاری از انسانها را به ادامه راه فراخواند و بسیاری دیگر را از سکون و خستگی و خواب زمستانی بیرون آورد تا این چنینآتش خویش را همچنان برافروختهنگه دارد.

2- اندیشمندانی که در طول یک سال و نیم گذشته به تکاپو درآمدند، سرود مبارزه خویش را از همین نیرو برگرفتند که هم اکنون ذهن و روح جامعه و فکر و زبان آن را تسخیر کرده است. جنبش مردمی با کنار زدن سایه سنگین استبداد، روزنه های امید و روشنایی بر دل ها گشود، در آسمان تیره و سیاه کشورمان آذرخشی پرتوافشانی کرد که همه را در زيرپرتو درخشان خودگرفت. چهره های نظام استبدادی، با تابش این پرتو آشكارشدند. و اهداف و انگیزه هاي پلید و شیطانی دیکتاتور و مهره های ریز و درشت اودر مقابل دید همگان قرار گرفت. باراه انداختن کشتار در خیابان ها و شکنجه و تجاوز به زنان و مردان آزادی خواه در زندان ها، چهره کریه استبداد بیشتر آشکار شد و شکاف عمیقی ميان مردم آزادی خواه و حاکمیت تمامیت خواه ایجاد شد. جنبش، مرز بین اصلاح طلب و اصول گرا را در نور دید و اختلاف از دایره حکومت به خارج از آن کشانده شد تا این بار در پهنه واقعیت، به تئوری اصلاح پذیری حکومت برای همیشه خط بطلان كشد. اطلاق واژه‏ی " فتنه" آنهم به

با شکوه‏ترین جنبش مردمی که حیرت و تحسین مردم جهان را برانگیخت، چهره دیکتاتوررا که در رأس هرم دولت قرار داشت، باز هم عریان‏تر ساخت و نقشه های نفرت انگیز او برای به بند کشیدن ملت و تداوم حکومت تمامیت خواه برملا شد. نفرت مردم زمانی اوج گرفت که احمدی نژاد، کسی که از طریق کودتای انتخاباتی به نام رئیس جمهور منتخب بر مردم تحمیل شد، با خس و خاشاک خواندن مردم معترض، آشکارا جنبش اعتراضی مردم را مورد تمسخر و توهین قرار داد. آمرین و طراحان کودتای انتخاباتی.با به میدان آوردن همه نیروی نظامی- امنیتی خود، عزم و اراده خود را در سرکوب جنبش اعتراضی با قاطعیت یک حکومت فاشیستی دنبال کردند. نظامی کردن فضای جامعه و توسل به ابزار زور از سوی دولتيان ، همگرایی را در صفوف مردم به بار نشاند و«اتحاد» را در جنبش عظیم مردمی به صورت یک اصل انکارناپذير درآورد. به قول لنین: « نیاز به اتحاد بهمان نسبتی که زیر فشار و دستخوش فشار پیگرد بوده است، اینک با شدت بیشتری رخ می نماید.» تجربه و آزمون سترگ جنبش دموکراتیک، حول محور «اتحاد» بار دیگر تکرار شد و همه جریان ها و تشکلهای مردمی که برای پیشبرد دمکراسی و آزادی تلاش می کردند در پیوند و همبودگی با جنبش جایگاه واقعی خویش را بازیافتند و این چنین بود که تپش قلبشان با ضرباهنگ موزون جنبش تپیدن گرفت.

جنبش گفتمان جدیدی را در پیش روی نخبگان و فرهیختگان جامعه قرار داد که مرز آن از فاصله سکون و تلاطم و رکود و اعتلا مي گذشت. و در همین خط فاصل بود که خودآگاهی همراه با زدودن سستی از خویشتن خویش، بر جسم و جان نخبگان مرتبط با جنبش مردمی رخنه کرد. فرایند گسترش، تعمیق و پویایی جنبش در عبور از هر مرحله، به عنوان امري مسلم، خود را بر هر ذهنیت واخورده و بیگانه با زندگی و هر اندیشه که با واقعیت فاصله داشت، تحمیل کرد. پالایش فکر و تحليل اندیشه در تلاقی واقعیت با گرايش ازتفكر خودآگاه به پندارش ناخودآگاه در هم آمیخت و حقیقت همچون آفتاب درخشان  بر قلب جامعه روشنفکری تبش گرفت که هنوز در باور به ظهور جنبش مردمی ناباورانه تردید روا مي داشت، و در آستانه حضور پی درپی مردم در خیابان ها، در درون پهنه وجود خویش به مرزهاي یقین رسید. نقطه باور آن با گفتمانی که از مضمون و پیام جنبش بیرون می تراویدتلاقي كرد؛ پهنه جامعه را از نو سیرآب كرد وصفوف آن را از نو آراست. و این چنین بود که جنبش روشنفکری جایگاه واقعی خود را بازیافت و پیوند تنگاتنگ با بدنه جنبش را، هم به انگيزه تأثیرپذیری از آن و هم برای اثرگذاری بر آن، به پیش برد.

3- برخلاف تصور برخی تحلیل گران سیاسی، جنبش دموکراتیک به پایان راه خود نرسیده است. واقعیت اين است: جنبشی که در ابعاد فراگیر خلوص كامل خویش را به نمایش گذاشت، پدیده ای خلق الساعه نبود که ناگهان از بین برود. این جنبش مانند هر جنبش اجتماعی قائم به وجود خویش است از قوانينی پیروی می کند که ازدرون وجودش برمی خیزد و حرکت و مکانیسم آن را شکل و جهت می دهد. مطابق با این قوانین، تا زمانی که جنبش اجتماعی به مطالباتی که باوجودش در آمیخته ودر گوهر آن درهم تنیده است جامعه عمل نپوشاند، از پا نمي نشيند. سرکوب و فشار تنها این مطالبات به حق همچون خود زندگي را به تعویق می اندازد، اما نخواهد توانست آنها را از بین ببرد. از این رو، بر خلاف تصور رهبران ج- ا که حکومت فاشیستی را برای بقاء و تداوم سلطه خویش مستقر ساختند، هر روز که از عمر  جنبش دموکراتیک بگذرد، بر میدان عمل آن افزوده می شود گستره آن به سراسر کشورمان تسری می یابد و لایه های اجتماعی بسیاری را با خود همسو و همراه می كند. مسئله مهم اين نیست که رژیم هم چون تمامی رژیم های ضد مردمی خود را فاتح میدان نشان می دهد و اين ادعايي است که حتی بسیاری از جریان ها و افراد «خودی» هم به آن باور ندارند" آنچه اهميت محوري دارد اين است که تأثیر جنبش دموکراتیک بر لایه های اجتماعی که همواره خود را با آن همسو می سازند و نیز بر سطوح روشنفکرانی که به درک واقع بینانه ای از جنبش رسیده اند بدون وقفه ادامه می یابد. تلاش این روشنفکران، چه در دایره تشکل های اجتماعی یا سیاسی و چه در خارج از آن، در سایتهای اینترنتی که در صدد بازکاوی پیام و محتوای جنبش هستند، به گونه اي  بسیار موثر و چشمگیرنمايان است. بحث، بررسی و نقد جنبش و روشن ساختن اهداف کوتاه (تاکتیکی) و همچنین تعیین آماج های بلند مدت (استراتژیک) آن و جستجو ي راهکارها و شیوه های نوین مبارزه، به رغم محدودیت و سانسور خبري و آگاهی رساني از وظایف مهم جنبش است که نمی توان ؤ نباید نادیده انگاشت.

4- د ر اين راستا، و درمسيراستمرار و نیز ارتقاء جنبش دو دیدگاه وجود دارد که هر چند هر دو با صمیمیت و خلوص نیت خواستار تداوم جنبش با پیگیری سیاست و روش های خويشاند، دیدگاههايشان و بازتاب آنها در جامعه بسیار متفاوت است. یک دیدگاه براينباور استوار است که چون سرکوب فاشیستی جنبش را به ركود كشانده، باید از راه های تبلیغی و تهیجی، هر چه سریعتر مردم را بسیج کرد و آنها را به خیابانها کشاند. براساس این تحلیل، ادامه رکود، باعث تسلط کامل حاكميت بر جامعه خواهد شد و در نتیجه شکست جنبش قطعی است. بنا براین نگاه، باید هر چه سریعتر مرحله رکود را پشت سر گذاشت و راه حضور مردم در تظاهرات خیابانی را هموار کرد. یکی ازنقص هاي این تحلیل اين است که تنها شکل و شیوه مبارزه را حضور مردم در خیابان ها می داند و به  شیوه های دیگر مبارزه مانند، اعتصاب، تحصن، نافرمانی مدنی و تلاش جهت سازماندهی و آگاهی رسانی و..... را چندان مورد توجه قرار نداده ويا آن را  در دستور کار فعالین سیاسی قرار نمی دهد. نقص دیگر این نگاه اين است که بدون توجه به حضور گسترده نیروهای امنیتی- نظامی رژیم در شهرهای بزرگ که از آمادگی لازم جهت سرکوب هرگونه تجمع خیابانی برخوردارند، مداوم به ترویج و تشویق حضور مردم در خیابان ها می پردازد. آیا ترغیب و تشویق مردم برای رفتن به خیابانها آنهم در شرایطی که پلیس سیاسی تا به دندان مسلح هر حرکتی را زیر نظر گرفته و می تواند با شدت تمام با آن برخورد کند، ریشه در اندیشه انقلابی گری شتابنده و بدون برنامه دقیق و محاسبه شده ندارد که نتیجه آن چیزی جز به انزوا کشیدن مردم نخواهد بود؟ لنین در همین مورد می گوید:« ما باید به خاطر بسپاریم که هر جنبش خلق اشکالي بی نهایت متنوع به خود می گیرد. بدین معنی که پیوسته اشکال نو پدید می آورد و اشکال کهنه را به دور می افکند، تغییراتی در آنها وارد می کند و یا اشکال نو و کهنه را به گونه ای تازه با هم در می آمیزد. وظیفه ماست که در ساختن و پرداختن این اسلوب ها درروند مبارزه شرکت فعال داشته باشیم.» شکل تجمع و اعتراض خیابانی مردم یکی از اشکال موثر مبارزه است که در شرایط مقتضی، هم از حیث حضور گسترده و عینی توده ها جهت طرح مطالباتشان و هم از جهت به چالش کشیدن مستقیم رژیم بسيار كارساز است؛ اما،  پر واضح است، نباید از مردم گوشت دم توپ ساخت تا نظاميان و لباس شخصي هاي رژيم  با به راه انداختن حمام خون هزینه جبران ناپذیری را بر جنبش مردمی تحمیل كنند.

تحلیل دیگر، نگاه جامع تر و دقیق تری به تداوم جنبش مردمی دارد و با بازبینی و نتیجه گیری از تجربه سترگ جنبش مردمی در یک سال و نیم گذشته، باور به ادامه جنبشي دارد که هم اکنون به زعم آن نمي تواندخود را در معرض نمایش قرار دهد، و عظمت راهپیمایی پس از انتخابات را هم اینک، باز تولید کند. براساس این نگاه، اولاً نمی توان جنبش را به صورت تصنعی و مکانیکی ایجاد کرد و سپس آنرا تازاند و فراگیر کرد. ثانیاً حرکت مردمی بیش از هر چیز متکی به اراده و خواست مردم به ویژه توده هاي محروم است و عوامل بیرونی مانند رهبری سیاسی و سازمانی و تاثیرگزاری فکری در مرحله بعد قرار دارد و طبیعی است چنانچه جنبش حضور نداشته باشد، رهبری سیاسی در خلاء کاری ازپیش نخواهد برد. ثالثاً همه عوامل و شرایط لازمرا، چه به لحاظ کیفیت و عزم و روحیه اعتراضی مردم و چه به لحاظ موقعیت رهبری سیاسی ، و نیز نیروهایی را که رژیم متشکل و منسجم و آماده جهت سرکوب نگه مي دارد، و همه عوامل دیگر را باید در نظر گرفت. و بدون توجه به آنها نمی توان تاکتیک مناسبی را اتخاذ کرد.

بدین ترتیب، نمی توان گفت که دیگر جنبش وجود خارجي  ندارد و یا در اثر سرکوب خشن از بین رفته است. جنبش اعتراضی مردم وجود دارد و در اشکال متفاوت نمود خویش را آشکارو باز تولید می كند و در فرصت مناسب به شکل اعتراض خیابانی فراگیر حضورش را به نمایش خواهد گذاشت.

برای حصول اين هدف، باید فعالیت تبلیغی و ترویجی و سازمانی را به موازات هم به پیش برد و آگاهی رسانی لازم را، همان گونه که آقای موسوی در پیام 16 آذر برآن انگشت نهاده است، از طرق متفاوت چه به دست نخبگان و فعالین سیاسی و چه به همت احزاب و سازمانهای سیاسی و مردمی، با دقت و ظرافت و سازماندهی مناسب انجام داد و از وظایف اساسی در چارچوب جنبش دموکراتیک، غافل نبود. هم اکنون زمان آن رسیده است كه همه درس هایی را که از جنبش سبز مردمی آموخته ایم در راه شکوفایی آن بکار بندیم و از هرگونه انقلابی‏گری شتابان و حرکت جدا از مردم که لطمات جبران ناپذیری بر جنبش مردمی وارد می‏کند، پرهیز کنیم.

   

                                                                                        27/9/1389


 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter