نویدنو:30/08/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 

 نویدنو  30/8/1389

 

آگراندیسمان-10

یورش قلدرانه دولتی ها وقهوه تلخ

 

مهران مدیری  با کار تازه خود ، قهوه تلخ بازار را فتح کرده است . او در این روایت با دستمایه قرار دادن تکه ای از پازل تاریخ ایران که ظاهرا در هیچ کتاب تاریخی باز تاب نیافته است، قهرمان خود را که فارغ التحصیل تاریخ است از زمان حال به 200سال قبل پرتاب می کند. نویسندگان مدیری در داستان خود نظامی را به تصویر می کشند که نظامی کامل است با : حاکم ، اطرافیان دربار، ارتش ، پلیس، اگاهی ، روابط خارجی ، روابط داخلی ، صدا وسیما (شهر فرنگ ) وصد البته مردم کوچه وبازار ودریا دریا حماقتی که جز به تاراج هر چه بیشتر مردم عادی منجر نمی شود.

داوری در باب قهوه تلخ محتاج زمان است واتمام حکایت. اما نمی توان از کار ارزشمند مدیری بعنوان امری فاصله گذار در سیر داستان یاد نکرد . هرکجا قهرمان داستان با سیل جاری بلاهت وستم وبیداد مواجه می شود ، به دوربین زل می زند و دوربین را که چشم تماشاگر است دعوت به داوری می نماید.

قبل از مدیری سریال خارج از نمایش سیمای "قلب یخی" منتشر شده بود که بعنوان اولین تجربه موفقیتی نسبی کسب کرده بود. اما کار مدیری با استقبال گسترده تری روبرو شده است . شاید یکی از دلایل استقبال گسترده از این اثر ، صرف نظر از محبوبیت مدیری همانا عدم حضور ایشان در ملاقات هنرمندان با آیت الله خامنه ای باشد . می گویند مهران مدیری در شب بزرگداشت جمشید مشایخی گفته بود :  من عاشق ان گفته شما در صحنه ای هستم که کمال الملک خطاب به فتحعلی شاه می گوید : در دیار فرنگ صدها چون من وجود دارند که بر صدر می نشینند ، حال آن که شما با تنها منی چه ها که نمی کنید .(نقل به مضمون)

رسانه های دولتی همه به نوعی به قهوه تلخ پرداخته اند. حکایت زیر بخشی از هجوم به قهوه تلخ است .
 

قهوه تلخ تاریخ ما است؟!

غلامعلی دهقان

آفتاب- غلامعلی دهقان*: مدتی است مهران مدیری که می‌توان او را سرآمد هنرمندان طنزپرداز دو دهه اخیر معرفی کرد با ارائه کار جدید خود «قهوه تلخ» بار دیگر به عرصه طنز کشور بازگشته و باز هم مخاطبان قابل توجه‌ای را به خود جذب نموده که بخش قابل توجهی از آنان را جوانان و نوجوانان تشکیل می‌دهند. همین که قهوه تلخ توانسته اوقات فراغات بخش قابل توجهی از نسل امروز را به خود اختصاص دهد پدیده‌ای مبارک است. با این وجود درباره محتوای طنز جدید مدیری از جهت تاریخی نکاتی وجود دارد که می‌بایست به آنها توجه شود.

1). واقعیت این است تاریخی که قهوه تلخ روایتگر آن است نه تنها وجه‌غالب تاریخ ما نبوده بلکه صرفاً روایتی از بخش بسیار کوچک آن است. همان‌طور که طنز «اخراجی‌ها»ی ده‌نمکی هم نشان‌دهنده تمامی وضعیت جبهه‌های جنگ نبوده بلکه نمایشگر بخش بسیار کوچک آن بود. اگر بخواهیم واقعیت‌های قهوه تلخ را به درصد اعلام کنیم شاید 5 درصد آن در تاریخ عینیت داشته و الباقی خیالات نویسندگان محترم ـ الوند و ژوله ـ است. شاید برای همین بود که نویسندگان سریال، زمان وقوع حوادث قهوه تلخ را مقطعی مبهم از تاریخ معاصر قرار داده تا عرصه قابل توجهی برای مانور خیالات خود داشته باشند. مقطعی که میان زوال «زندیه» و برآمدن «قاجاریه» است.

2). با وجود اینکه زمان انتخاب شده برای قهوه تلخ، مقطع قبل از آغاز حکومت قاجار است اما ذهنیت بیشتر مخاطب به سمت حکومت قاجار می‌رود. اما پرسش اساسی این است که آیا آنچه در این سریال روی می‌دهد با واقعیت‌های تاریخی این سلسه همخوانی دارد؟ برای مثال حاتم‌‌بخشی‌های «جهانگیرشاه»، در بذل و بخشش خاک ایران با واقعیت تاریخی مطابقت دارد؟ در پاسخ این پرسش باید گفت، آقا محمدخان‌قاجار برسر حفظ ایران بزرگ ـ ماوراء ارس ـ در لشکرکشی به گرجستان کشته شد و فتحعلی‌شاه‌قاجار در یک مقطع 10سال و در زمانی دیگر 2 سال با روس‌ها جنگید تا خاک ایران بیش از این مورد تعرض روسیه قرار نگیرد. 

درک جانفشانی‌ها و مبارزات «توده مردم» با روس‌ها آن هم با کمترین امکانات فقط با مطالعه دقیق تاریخ آن دوران میسر است. حتی محمد‌شاه‌ قاجار هم در قضیه مربوط به هرات، به محاصره این شهر پرداخت اما لشکرکشی انگلیسی‌ها به جنوب و تهدید به اشغال نظامی جزایر ایرانی خلیج‌فارس سبب عقب‌نشینی وی از هرات گردید و تمامی این ناکامی‌ها نه به‌واسطه بی‌توجهی ایرانیان به آب و خاک خود بلکه به دلیل قدرت نظامی برتر روس‌ها و انگلیس‌ها در عرصه پیشرفت تکنولوژی نظامی بود. در حقیقت ضعف بنیه علمی کشور که علاوه بر حاکمان، آحاد ملت نیز در آن دخالت داشتند، علت اصلی شکست ایرانیان بود و نمی‌توان شکست‌ها را صرفاً به صاحبان قدرت نسبت داد.

3). اصولاً منطق ما در تحلیل تاریخ اولاً نباید گزینشی باشد. تاریخ را باید با نگرش ترکیبی و یا به تعبیر دیگر همه جانبه دید. نگاه یک‌بعدی به تاریخ ارزیابی درستی از تاریخ به ما نمی‌دهد. ثانیاً با منطق امروز به‌راحتی دیروز را محکوم نکنیم. برای رعایت قاعده انصاف می‌بایست خود را در شرایط زمانی و مکانی وقوع یک حادثه قرار دهیم و ثالثاً تاریخ را از اول به آخر بخوانیم نه اینکه از آخر به اول! امروزه به‌راحتی می‌توان از کاستی‌ها و نواقص گذشتگان سخن گفت اما یک پرسش اساسی «راستی اگر خودمان در برخی مقاطع محکوم شده تاریخی بودیم چگونه عمل می‌کردیم»؟!

*عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه

کد م http://www.aftabnews.ir/vdcaeen6m49n6w1.k5k4.html طلب : 113035

 

یادداشت فارس نیوز در نقد قهوه تلخ

فارس: مجموعه «قهوه تلخ» ساخته مهران مديري رونوشتي ضعيف از سريال «شب‌هاي برره» است.

مجموعه «قهوه تلخ» به كارگرداني «مهران مديري» در زمان ساخت خود با حواشي بسياري روبرو شد. ابتدا بحث سر پخش تلويزيوني آن بود كه پس از عدم توافق سازندگان با شبكه سه، پخش سريال از تلويزيون منتفي شد و تهيه كنندگان سريال خود را براي توزيع آن در شبكه نمايش خانگي آماده كردند و با صرف هزينه‌هاي هنگفت و حتي قراردادن جوايز ميلياردي طوري برنامه‌ريزي كردند تا مخاطبان آثار تلويزيوني مديري، لوح‌هاي فشرده آن را هر هفته در قبال پرداخت 2500 تومان پرداخت كنند و در نهايت با پرداخت 75 هزار تومان بتوانند اثر تازه مديري را به تماشا بنشيند.

برنامه‌ريزي‌هاي سازندگان «قهوه تلخ» با واسطه قرار دادن جان مديري و تبليغات هنگفت مجموعه جواب داد و سري اول مجموعه با استقبال خوبي روبرو شد و تهيه‌‌كنندگان اين مجموعه دلگرم شدند كه تا قسمت نود اين برد را كرده‌اند، اما پس از توزيع سري‌هاي بعدي، ورق برگشت و دست مديري در قهوه تلخ رو شد.

مجموعه «قهوه تلخ» رونوشتي ضعيف و تكراري از مجموعه «شب‌هاي برره» بود كه در زمان پخش خود از تلويزيون مخاطبان بسياري را جذب كرده بود. اين سريال كه ماجراهاي آن در شهري خيالي مي‌گذشت قصد داشت تلويحا به نقد جامعه بپردازد و البته در اين ميان گاهي اغراق به حدي زياد مي‌شد كه لودگي جاي آن را مي‌گرفت.

اين اتفاق در «قهوه تلخ» نيز افتاده است، با اين تفاوت كه در «شب‌هاي برره» جامعه مردمي مورد نقد بود اما در «قهوه تلخ» حاكمان بخشي تاريخي كه معلوم نيست چه دوره‌اي است، نقد مي‌شوند. البته اين نقد معلوم نيست كه سر به كجا مي‌برد و از كجا سر بر مي‌آورد. چون آدم‌هاي قهوه تلخ هركدام هر كاري دوست دارند انجام مي‌دهند و هرچه دوست دارند بر زبان مي‌آورند تا مخاطب را پاي اثرشان نگه دارند.

شخصيت‌هاي قهوه تلخ از جهانگير خان دولو تا بانوي اول دربار و نوچه‌هايي كه دارند، هر كدام به سهم خود دريچه‌اي از بي‌ادبي و لغات من درآوري به روي مخاطب باز مي‌كنند تا او را بخندانند و استفاده از برخي لغات دو پهلو و گنگ نيز چاشني اين اثر است.

همچنين علي‌رغم تلاشي كه مديري داشته، پس از توزيع سري ششم «قهوه تلخ» بسياري از مخاطبان اين اثر به خاطر طولاني شدن و افت كيفي كار، از ادامه آن صرف‌نظر كردند و بايد ديد مديري مخاطبان باقيمانده خود را براي ديدن ادامه كار با چه برنامه‌ريزي نگه مي‌دارد.

از نكات قابل توجه ديگر در اين مجموعه توجه ويژه مديري به جايگاه زنان است. علي‌رغم بازي بسيار زيباي اليكا عبدالرزاقي در نقش بانوي اول دربار، زنان اين دربار كه مشت و نمونه‌اي از زنان ايران هستند، همه زن‌هايي فاقد شعور و ادب و متانت هستند و تنها دغدغه‌شان آوردن فرزند پسر است و در اين ميان كاترين، همسر فرنگي پادشاه اين دربار، الگويي براي زنان ايراني قرار مي‌گيرد تا با توجه به نظر او لباس بپوشند، غذا بخورند و حتي ياد بگيرند كه از عطر استفاده كنند!

شايد قصد مديري در تصوير اين دربار و حوادثي كه در آن مي‌گذرد، نشان دادن بي‌لياقتي برخي پادشاهان ايراني بوده است كه مثلا پادشاه در ازاي علاقه به قطاب بخشي از سرزمين خود را به باد مي‌دهد و يا اطرافيان او فقط به فكر چاپلوسي و به دست آوردن منافع خود هستند. شايد اين داستان كه البته نسخه اصل‌تر آن در شب‌هاي برره خرج شد، قصد دارد برخي موارد را كه در تاريخ بوده است، نقد كند، اما چه بهايي در قبال اين نقد پرداخت مي‌شود؟

آيا همه مخاطبان اين اثر فقط آن را از وجهه تاريخ نگاه مي‌كنند و يا جذب ساير بخش‌هاي سريال نيز مي‌شوند؟ آيا مخاطبان نوجوان اين اثر بيشتر به موقعيت‌هاي طنز كه پر از لودگي و الفاظ زشت است، بيشتر توجه دارند يا آنچه كه مديري قصد دارد در لابلاي ديالوگ‌هاي غير مستقيم آنها را به مخاطب برساند؟

چرا در سريال مهران مديري شخصيت‌هاي مثبت اثر كه قرار است تاثير اين هجويات را كم كنند، وجود ندارند و مخاطب فقط بايد از طريق زل زدن‌هاي سيامك انصاري به دوربين متوجه اين امر شود؟
علي‌رغم اين كه در مجموعه «قهوه تلخ» به برخي از رويدادها و حوادث تاريخي و يا بلاهت پادشاه و اطرافيان آن به خوبي پرداخته شد، اين مجموعه با الگوگيري از «شب‌هاي برره» ساخته شده و مديري تلاش كرده است اين بار رنگ و لعاب بيشتري به كار ببخشد و با استفاده از دكورهاي عظيم و چشمگير مخاطبان خود را خارج از تلويزيون حفظ كند.

 

انتقاد شدید ايرنا از "قهوه تلخ"

ایرنا خبرگزاری رسمی دولت نوشت: مهران مدیری به عنوان مجموعه ساز طنزپرداز نو زبان از ساعت خوش به بعد همزمان یا پس از نمایش هر مجموعه خود مورد نقد قرار گرفته و سپس به فراموشی سپرده شده است.

کارنامه هنری مدیری و گروه نویسندگانش شاید بیش از دیگر هنرمندان و سناریونویسان عرصه تلویزیونی قابل نقد باشد، زیرا افزون بر حساسیت سوژه ها در جمع پرکارترین ها نیز قرار گرفته است.

تلویزیون به عنوان سکوی پرتاب این هنرمند و گروه تقریبا همیشه همکار وی نقش ایفا کرده است و در موضوع قهوه تلخ نیز با افت و خیزهای فراوان پخش یا پخش نکردن آن، زمینه گفت وگوها و توجه مردمی در این زمینه را هر چه بیشتر فراهم کرد.

این نقد نمی تواند ناظر بر تمامی کارنامه مهران مدیری از ساعت خوش تاکنون باشد بلکه بیشتر نگاهی گذرا به سیر دگرگونی کاری وی از شب های برره به بعد است که تقریبا در قهوه تلخ نیز می توان نشانه های قوی آن را یافت.

در 'شب های برره' جامعه روستایی بالا و پایین دستی در زمانی نه چندان دور به تصویر کشیده می شود که در هیچ جای آن نشانی از فرهنگ ایرانی و اسلامی نیست اما با نام بردن مکرر از شهری در استان فارس برای واقع نمایی هر چه بیشتر تلاش می شود.

در این مجموعه، روابط حاکم و کاملا نکوهیده ای در جامعه روستایی ایران نمایانده شد که تمامی عرصه های زندگی آنان را دربرگرفته بود در حالی که هیچ نشانی از واقعیت نداشت.

در حالی که روستاییان بی دفاع برره با لباس محلی از نگاه مدیری و گروه نویسندگانش برخوردار از مجموعه صفات قابل سرزنش بودند، سیامک انصاری کت و شلوار پوش آنکادر شده در نقش منطق نگر، جلوه خرد اجتماعی و نگرش عقلی به مسائل به میدان آمد تا مهر محکومیت روستاییان را به بهانه برره بر صفحه تلویزیون و فهم بینندگان بکوبد.

تمامی عادات و روابط و طنزهای گفتاری و کرداری غیر موجه نسبت داده شده به برره نشینان با توسل به الگو و روش های مورد نظر مدیری نفی و رسوا اعلام می شود در حالی که در هیچ جامعه روستایی ایران نمی توان نشانی از این کوته رفتارها پیدا کرد.

در قهوه تلخ نیز سیامک انصاری با همان کت و شلوار بدون کراوات و تیپ و رفتاری که حتی برای تغییر جدی آن کوچکترین زحمتی کشیده نشده فقط با تعویض عنوان روزنامه نگار و روشنفکر در برره با مستشار، به دوران دربار منقرض شده منتقل می شود تا مانند قبل رفتارهای نسبت داده شده کارگردان به مجموعه هدف را باز هم از زبان کارگردان تقبیح کند.

هرچند مدیری در این مجموعه می خواهد رفتارهای منفی را که خود و نویسندگانش به مردم نسبت داده بودند، تکرار نکند اما بر روال ماندگاری عادت کهنه، موفق نبوده و باز هم فرهنگ ایرانی را هدف قرار داده است.

کت و شلوار پوش برره این بار با رفتارهای متمدن نمایانه غلیط تر پاپیون بر گردن نشان می دهد که نسبت به مردم عصر قهوه تلخ بسیار بیشتر از دوران شب های برره می فهمد و رفتارهای غربی و نگاه های تحقیر آمیزش به شخصیت ها و فتارهای این مجموعه هم بیانگر این موضوع است که مستشار ماموریت دارد همه را سیاه ببیند و سیاه تر اعلام کند.
کارگردان قهوه تلخ باز هم همچون برره، اما این بار به بهانه نمایش زشتی های دربار، با اطلاق رفتارهای نکوهیده به جامعه هدف، از این رویه برای خنده سازی استفاده کرده است.

در قسمتی از این مجموعه که زنان ایرانی شاه در حرمسرا با کاترین وارادتی در ماراتن برای تصاحب هر چه بیشتر اوقات 'پیرشاه' وقت می گذرانند، فلاش بک یکی از این زنان همراه خواهرش به عنوان رختشور و چهره ای کاملا زشت به نمایش درمی آید.

در همین زمان 'شاه جهان بعدها' در شغل غازچران وارد محل می شود و این زن با رفتار عجیبی که سعی شده حتی در آواها و فریاد کمک خواهی از بستگانش نیز کاملا روستایی نمایانده شود، غازچران را وادار به ازدواج با خود می کند که در نهایت هر دو به دربار راه می یابند.

این واقعیت که در هنرها بویژه فیلم و تئاتر، سوژه قرار دادن جزء بهانه تعمیم عمومی می شود و برای نمایان تر کردن آن، واقعیت های کمرنگ برجسته تر می شود، یک ضرورت است؛ اما نسبت دادن رفتارهایی که هیچگاه مردم ایران از آن خاطره ای در ذهن خود ندارند، در چارچوب این قانون مجازی نمی گنجد.

براساس همین دیدگاه، رفتارهایی مانند تن پروری، مفتخوری، اخاذی، کلاهبرداری، چندرویی و نفاق بین اعضای خانواده در برره عادی نمایانده می شود و سپس در قهوه تلخ روستاییان بعدا به دربار راه یافته هدف قرار می گیرند تا روشنفکر چند سال پیش برره این بار با عنوان مستشار و توسل به دانش و فهم فرا زمانی خود، آنان را محکوم کند.

البته این مجموعه مانند شب های برره یا باغ مظفر که کمتر از رویکرد محکوم کردن عموم مردم استفاده کرده بود، ارزش های روانی بیان، ساختار شکنی هنری، نفی چاپلوسی و توانمندی در بازی گرفتن از بازیگران را دارد و محورهای موفقیت در ایجاد ارتباط با بینندگان است که به خنده گرفته می شوند.

البته هر چند هنوز شش بخش (18 قسمت) قهوه تلخ بیشتر پخش نشده و همچنان فرصت برای نقد نقائص یا بیان قوت ها باقی است که شاید با آمدن کارگردان در نقش بازیگر، حساسیت بیشتری پیدا کند اما برداشت پایه ای نشان می دهد مقوله طنازی در مسائل اجتماعی و مردمی شاید بی مسئول باشد، اما بی اهمیت نیست.

این سخن نغز که 'با هم نه بر هم بخندیم' شاید اشاره ای به این موضوع باشد که نباید خودزنی کنیم و رفتارهای ارزشمند ریشه مند در سنت و زبان های محلی، بازیچه خنده آفرینی هنری شود. از آن فراتر رفتارهایی جعلی را به مردم بویژه روستاییان زحمتکش و کاملا قانع و عزتمند نسبت داده تا با نگاه نقد مسلط و تحقیرآمیز یک کت و شلوار پوش پاپیون بر گردن به قیمت خنده سازی محکوم شود.

 

میرباقری: قهوه تلخ مهران مديری براي تلويزيون ساخته نشده

ایسنا: در نشست معاون سيما و مديران شبكه‌هاي تلويزيوني با خبرنگاران به پرسش‌هايي درباره رويكرد حال حاضر شبكه اول، ممنوع التصويربودن فاطمه معتمدآريا، بودجه‌هاي ميلياردي سريال‌ها، آخرين وضعيت پخش سريال «قهوه تلخ» مهران مديري، حذف نتايج نظرسنجي درباره سريال‌ها و تعطيلي برنامه‌هاي نقد تلويزيون پاسخ گفته شد.

دكتر مرتضي ميرباقري (معاون سيما) و مديران شبكه‌هاي هفتگانه تلويزيوني صبح 25 خرداد ماه با حضور در سالن همايش‌هاي صداوسيما به پرسش‌هاي خبرنگاران پاسخ گفتند.

* معاون سيما در پاسخ به پرسشي درباره ممنوع‌التصويربودن فاطمه معتمدآريا نيز گفت: درباره خانم معتمدآريا دستگاه نظارتي تذكراتي داده است كه بايد مراحل خود را طي كند و اگر به نتيجه قطعي در مورد ممنوع‌التصويربودن ايشان برسيم حتما اعلام خواهيم كرد.

در اين نشست هم‌چنين خبرنگاري ديگر درباره تأثير عملكرد هنرمندان در زندگي خصوصي بر دستاوردهاي صداوسيماي پرسيد كه ميرباقري گفت: مجموعه عوامل توليدي ما براساس چارچوب‌ها و فرهنگ پذيرفته‌اي كارهاي خود را شروع مي‌كنند و نبايد زمينه‌هايي را فراهم كنند كه در كارها اختلال ايجاد شود. اين توصيه ما به همكارانمان است چراكه در غيراين‌صورت به لحاظ مالي و اجتماعي ضررهايي را در پي دارد.

* دكتر ميرباقري در پاسخ به پرسشي درباره آخرين وضعيت پخش سريال «قهوه تلخ» به كارگرداني مهران مديري گفت: اين مجموعه به سفارش صداوسيما ساخته نشده است. كاري را پخش مي‌كنيم كه هم از نظر متن و هم از نظر نحوه ساخت با ضوابط و استانداردهاي صداوسيما همخوان باشد. «قهوه تلخ» به سفارش ما شروع و پيگيري نشده است. با اين‌حال پس از ساخت، درباره اين‌كه آيا اين كار شايسته پخش از تلويزيون است و اين‌كه آيا صلاح است آن را پخش كنيم، مي‌توانيم نظرمان را اعلام كنيم.

معاون سيما تأكيد كرد: نظر فعلي ما اين است كه نحوه ساخت اين كار هيچ هماهنگي با ضوابط و استانداردهاي تلويزيون ندارد.

* معاون سيما در پاسخ به پرسش خبرنگاري درباره تأكيد بر استفاده از فيلم‌ها و سريال‌هاي ايراني اظهار كرد: ما در طول تابستان 600 قسمت فيلم و سريال داريم كه در سريال‌ها غلبه با توليدات داخلي به نسبت دو به يك خواهد بود. درباره فيلم‌هاي سينمايي نيز غلبه با توليدات خارجي است.

* ميرباقري در پاسخ به پرسش خبرنگاري درباره اين‌كه براي جذاب‌ترشدن برنامه‌هاي تلويزيون و مقابله با شبكه‌هاي ماهواره‌اي چه تمهديداتي را انديشيده‌ايد، گفت: توليد برنامه‌هاي خوب وظيفه هميشگي و همگاني ماست؛ ما وظيفه داريم دايما وضعيت مخاطبان‌مان را بسنجيم و از دغدغه‌ها و نيازهاي آن‌ها مطلع باشيم. همگان مي‌دانند كه صداوسيما به لحاظ آشنايي مخاطبان در وضعيت ممتازي قرار دارد. در سراسر كشور عواملي كه كار نگرش سنجي از مخاطبان را انجام دهند در اختيار داريم. ما در طول هفته مجبور هستيم كه دهها نگرش‌سنجي و نظرسنجي را انجام دهيم كه اطلاعات ما نشان مي‌دهد كه تلويزيون ايران با فاصله طي‌نشدني و بسيارزياد با شبكه‌هاي ماهواره‌اي، توانسته است رضايت مخاطب را جلب كند. دليل عمده هم اين است كه ما در ساختارهاي مختلف برنامه پخش مي‌كنيم.

وي ادامه داد: ما در عرصه نمايشي از ده‌ها كارگردان برجسته‌ي ايراني براي توليد سريال دعوت به عمل آورده‌ايم. كم‌تر بازيگر سرشناسي در ايران است كه در ده‌ها كار با تلويزيون همكاري مستمر نداشته باشد. در ساختارهاي ديگر از جمله مستند، مسابقه، انيميشن و غيره هم برنامه‌هاي متعددي را توليد كرده‌ايم.

* ميرباقري هم‌چنين در پاسخ به پرسشي درباره صرف بودجه‌هاي ميلياردي براي سريال‌ها و اين‌كه تلويزيون پس از ساخت از سازندگان اين پروژه‌ها براي پاسخ‌گويي حمايت نمي‌كند، گفت: بنا به اين‌كه يك مجموعه نمايشي در چه مدت زماني ساخته شود، هزينه‌هايي كه صرف مي‌شود، متفاوت خواهد بود. ضمن اين‌كه كار تاريخي و غيرتاريخي بودجه متفاوتي را مي‌طلبد. شايد درحال حاضر بسياري از عوامل توليدي ما علاقه‌اي به اين نداشته باشند كه نرخ پروژه‌ها اعلام شود. ما نرخ‌هايي كه در خصوص پروژه‌ها اعلام مي‌شود را هيچ‌كدام تأييد نمي‌كنيم. برخي جرايد براي بازيگران و ساير عوامل نرخ‌هايي را اعلام مي‌كنند كه حتي ما يك‌پنجم آن را هم نمي‌پردازيم. توصيه ما به اصحاب رسانه اين است كه اجازه ندهيد چنين مطالبي مطرح شود. اطلاعات درباره بودجه سريال‌هاي تلويزيوني و همچنين دستمزد عوامل از نظر ما كاملا شفاف است ولي برخي جرايد فكر مي‌كنند كه اگر به اين مسايل بپردازند مخاطب بيشتري خواهند داشت وگرنه رسانه اين رويه را توصيه نمي‌كند.

* دكتر ميرباقري در پاسخ به پرسش ايسنا، درباره حذف نظرسنجي‌ها درباره مجموعه‌هاي نمايشي و عدم ارايه آماري درست به رسانه‌هاي ديگر، تأكيد كرد: مركز تحقيقات و نظرسنجي سازمان صداوسيما همچنان كار نظرسنجي درباره ميزان مخاطب و رضايتمندي آن‌ها انجام مي‌دهد و اين نتايج به ما كه مسوولان كارها هستيم مستمرا اعلام مي‌شود و اختلالي در اين امر به وجود نيامده است. نتايج حاكي از اين است كه ما به لحاظ بيننده و رضايتمندي با رشد مواجه بوده‌ايم اما اين‌كه چرا اين آمار در اختيار ساير رسانه‌ها قرار نمي‌گيرد، مي‌توانيم با دوستان مطرح كنيم چراكه اعلام نتايج اين نظرسنجي‌ها به افكار عمومي و پيشرفت و ارتقاي كارها كمك مي‌كند. ما مدافع اين امر هستيم.

* او درباره تعطيلي نقدهاي تلويزيوني درباره برنامه‌هاي سيما و عدم به كارگيري رويه‌اي ثابت در اين زمينه، اظهار كرد: نقد برنامه‌ها تعطيل نشده است. برنامه‌هاي نمايشي ما در شبكه‌ها همچنان به نقد گذاشته مي‌شوند كه در اين زمينه مي‌توان به نقد سريال «دارا و ندار» و «به كجا چنين شتابان» در شبكه تهران اشاره كرد. شبكه‌ اول سيما نيز برنامه نقد را به روي آنتن فرستاد. توليد برنامه‌هاي نقد و سازنده همچنان در دستور كار شبكه‌ها بايد قرار گيرد و معاونت سيما بر اين امر تأكيد دارد. آقاي پورحسين در زمان مديريت‌اش در شبكه چهار سيما از نقد برنامه‌ها در اين شبكه استقبال كردند، ولي با آمدن مدير جديد (رستم‌وندي) مدير جديد شبكه چهار اولويت‌هاي ديگري از جمله اجتماعي و فرهنگي در دستور كار قرار گرفت. درحال حاضر نيز اگر شبكه‌اي براي نقد برنامه‌هاي شبكه‌هاي ديگر اعلام آمادگي كند اين اتفاق رخ خواهد داد.

*ميرباقري در پاسخ به پرسشي درباره برنامه‌هاي نمايشي ماه رمضان سيما اين‌گونه گفت: پاسخ به اين پرسش را به جلسه بعد موكول مي‌كنم.

 

خسرو معتضد وقهوه تلخ

خلیج فارس آنلاین : خسرومعتضد تاریخ دان و کارشناسی مسائل تاریخی معاصر که برنامه های وی در شبکه دوم سیما با استقبال همگان مواجه شده است در یادداشتی اختصاصی برای سایت بولتن با نگاهی از منظر تاریخ و منطقی به تحلیل و نقد سریال طنز مهران مدیری پرداخته است.


به گزارش خبرگزاری انتخاب ، در این نوشتار مفصل آمده است:

تابلوها و پلاکاردهای سریال
D.V.D قهوه تلخ در بیشتر شهرهای کشور در خیابان‌ها به صورت عرضی و طولی دیدگان مردمی را که خواهان تماشای اثری جالب، طنزآمیز و سرگرم‌کننده‌اند، به خود معطوف می‌دارد. از تعدد آگهی‌های رنگی در روزنامه‌های کشور برای معرفی این سریال و هزینه‌های گزاف آن در شگفتم. جرأت مدیری در هزینه‌کردن‌ها مرا متعجب می‌کند.

مهران مدیری مورد احترام و علاقه من است زیرا به میلیون‌ها ایرانی لذت تماشای آثار نمایشی خوب و دیدنی و نشاط‌انگیز را عرضه می‌دارد. مهران مدیری عاشق کار خود است و منکه عاشق کار خودم هستم او را که چون من به کارش عشق می‌ورزد ارج می‌نهم.

مهران مدیری متهور است زیرا دست به کاری نو و ابداعی جالب زده است. او سینمای خانوادگی را به صورت
D.V.D های سریال هفتگی از طریق فروشگاه‌ها، سوپرمارکت‌ها، خواربارفروشی‌ها و هر مغازه‌ای در هر محله‌ای با یک شبکه توزیع سراسری به خانه‌های مردم فرستاده است، ای کاش کاری را که قرار بود کارگردانی کند «ماشاءالله خان در بارگاه هارون‌الرشید» را با آن سناریوی قوی و شسته رفته ایرج پزشگزاد تولید و عرضه می‌کرد و قهوه‌تلخ را فراموش می‌کرد.

تعیین جایزه
مهران مدیری رویاروی قاچاقچیان و کپیه‌برداران آثار سینمایی و نمایشی ایستاده است. جوایزی نظیر خانه و آپارتمان و خودرو که او برای خریداران واقعی
D.V.D‌هایش تخصیص داده و تعیین کرده که به قید قرعه‌کشی به آنها بدهد مرا یاد ابتکار روزنامه‌نگاران و مجله‌نویسان سال‌های دهه 1320 و 1340 می‌اندازد که برای مبارزه با پدیدة زشت و متقلبانه کرایه‌دادن روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها و مجلات هفتگی به سودجویانی که نشریات را کرایه می‌کردند، مجلات را در پاکت‌های سربسته زرورقی یا نایلونی عرضه می‌کردن دو برای هر نسخه با زدن شماره مشخصه‌ای تعیین می‌نمودند که خریدار نشریه در پایان یک قطع زمانی می‌توانست از جوایزی چون خانه، آپارتمان، خودرو، دوچرخه، چرخ‌خیاطی، یخچال و انواع کتب برخوردار شود و مجلات صبا، خواندنی‌ها، ترقی، آسیای جوان مبدع و مبتکر آن شیوه مبارزه با مجانی‌خوانی مجلات خود و تقلب بعضی از روزنامه‌فروشان آن زمان و سودجویانی بودند که می‌خواستند روزنامه و هفته‌نامه و مجله بخوانند اما به جای ارزش نشریه با یکی دو ریال به عنوان کرایه یک شب نشریه، عطش مطالعة خود را تسکین دهند.

مهران مدیری و مشاوران او با ابتکاری جالب به میدان آمده‌اند و به‌ویژه سخنان او در ابتدای نخستین
D.V.D که مردم را قسم می‌دهد از روی اثرش کپیه برندارند و بگذارند هر آن کس علاقه به تماشای سریال او دارد، برود و سریال‌های سریال را که هفته به هفته تولید و توزیع می‌شود، بخرد. یقیناً در مردم اثر شایانی کرده است.

مهران مدیری که آثار متعددی طی 20 سال گذشته از او بر صفحه تلویزیون نقش بسته است هنرمندی محبوب و مردمی است. در امیدجوان آورده شده بود با استقبالی که مردم از سریال ویدئویی او کردند و روز اول توزیع 500.000 نسخه خریدند احتمال دارد در پایان یک رقم 37 میلیارد تومانی خستگی او و همکارانش را رفع کند، اما من تا این اندازه خوش‌بین نیستم، زیرا هزینه‌های تولید، بالاسری، تبلیغات، لباس، گریم، دستمزد هنرپیشگان که بسیار سنگین تمام خواهد شد. زمانی بازده خواهد داشت که سناریو نیز جالب و تأثیرگذار باشد. این تبلیغاتی که او آن را در سطح اغلب مطبوعات کشور و سطح خیابان‌ها آغاز کرده است به بهای سنگینی تمام خواهد شد اما تهور او در این است که نهراسیده و مردانه پا پیش نهاده است.

من امیدوار بودم اقدام او و همکارانش می‌تواند مقدمه گشایش شبکه‌های تلویزیونی کابلی و تلویزیون‌های خصوصی باشد که کشور ما سخت بدان نیاز دارد تلویزیون دولتی ایران، علی‌رغم حسن نیت و سعه صدر و روشنگری مدیرعامل و معاونین و مدیران شبکه‌ها در گیر و دار محظورات و قیودی است که دست و پای آن را می‌بندد، در حالی که در کشورهای همسایه ما از عراق تا افغانستان و از قفقازستان (باکو) تا تاجیکستان و از مصر تا اردن و از سوریه تا بسیاری از ممالک همسایه تلویزیون‌های خصوصی راه‌اندازی شده‌اند و می‌بینید که چند شبکه خصوصی تجاری ایرانی که تولیدات چینی و کره‌ای و انگلیسی و آلمانی و فرانسوی را تبلیغ می‌کنند و ظاهراً کسی با آنها کاری ندارد زیرا شماره تلفن تجارتخانه‌هایی در تهران و شهرهای ایران را می‌دهند چه بازار گرم فروشی برای تولیدات وسایل خانگی و مخصوصاً آشپزی به راه انداخته‌اند. چه عیبی داشته و دارد که دولت اجازه دهد همچنان که بانک و بیمه خصوصی دایر شده‌اند تلویزیون‌ها و حتی رادیوهای خصوصی تجاری، فرهنگی، علمی مجاز دایر گردند و چند صدایی و تنوع فضای کشور را پر از نشاط و تنوع کند.

متاسفانه من درباره سریال قهوه تلخ سخنانی تلخ دارم که در سطور بعدی این مقاله برای بهبود قسمت‌های آینده آن یا کاربرد در آثار بعدی خواهم نوشت اما بر این نظرم که کارهایی که مهران مدیری و تیم لایق و کارآمد و صاحب قریحه او عرضه می‌کنند مانع و رادع منطقی خوب و بهینه آن در مقابل ماهواره‌هایی است که بیگانگان راه‌اندازی کرده‌اند و به تدریج قصد تسخیر فضای رسانه‌ای تصویری کشور را دارند. افسوس که قهوه تلخ وارد فضایی شد که سناریست‌ها از درک آن عاجز بوده‌اند و هستند و لطائف آن را در نیافته‌اند.

از منظر تاریخ
عده زیادی از دوستان فرهیخته، نویسنده تلفنی یا حضوری از من پرسیده‌اند آیا چنین شخصیت‌هایی در تاریخ بوده‌اند؟ آیا در 1201 واقعاً ایران فاقد دولت ؟؟؟ بوده است. من تصور نمی‌کنم خبط و خطای فاحش نویسندگان سناریو عمدی باشد. به نظرم می‌رسد مدیری نخواسته خود را درگیری تنش‌ها و دلخوری‌های بقایای خانواده‌های قاجاری بکند. زیرا کیست که نداند این لباس‌ها و سرووضع‌ها به حدود 90 سال پیش اوایل قرن بیستم تعلق دارد و نه 200 سال و نه 300 سال پیش. اگر نویسندگان این سریال وقتی برای مطالعه تاریخ می‌یافتند لابد مردم را به سخره نمی‌گرفتند که پوشاک و ظاهر هنرپیشگان مربوط به سال‌های 1290 هجری شمسی به بعد است و نه 200 سال یا 300 سال پیش کسانی که این سریال را تماشا می‌کنند اغلب دچار سردرگمی می‌شوند.

آیا در فیلم‌های سینمایی سراسر طنز لورل هاردی، چارلی چاپلین، هارولد لوید، بودابوت لوکاستلو، نورمن ویزدم، جری لوییس و برادران مارکس دیده‌ایم که چارچوب زمان و مکان این چنین بی‌ربط و سرگشته و من‌درآوردی باشد؟ آیا می‌توان هیتلر را در جامه ناپلئون و ناپلئون را در کسوت هیتلر به پرده سینما آورد. آخر تاریخ من درآوردی چه فایده‌ای دارد؟ هدف از این سناریونویسی سرگشته چیست؟ من که با شور و احساسات و قدردانی از ابتکار مهران مدیری در ارائه کاری که می‌تواند سرآغاز راه‌اندازی تلویزیون‌های خصوصی باشد به تماشای دومین مجموعه نشستم پس از حدود 15 دقیقه از تماشا چشم پوشیدم و اتلاف وقت را صحیح ندیدم. چیزی که فایده‌ای نصیب انسان نکند، چه ارزش دیدن دارد؟ به هر حال سال 1201 هجری قمری در تاریخ یکی از سال‌های انتقال قدرت بین دولت در حالت فروپاشی زندیه به قاجار است و ارتباطی با مناظری که در این سریال دیده‌اید ندارد. نه از نظر اونیفورم‌های نظامی، دکوراسیون و مثلاً استفاده از میز کار سناریونویسان حتی اوراق کتاب‌های تاریخی را ورق نزده‌اند.

بی‌ذوقی در اسماء القاب
نام پرسوناژی که نقش یک جلاد را به زیبایی و هنرنمایی اجرا می‌کند، «شکوفه» نهاده‌اند. اگر آقایان نویسنده یک بار تاریخ قاجار را ورق زده بودند، این نام بی‌مسمی را انتخاب نمی‌کردند. صدها نام جالب برای میرغضب‌ها و جلادها در تاریخ ثبت شده است که خواننده و تماشاگر را دچار اضطراب می‌کند. شکوفه نام بی‌مسمایی است که فقط به دلیل سرسری‌بودن و عجله داشتن آقایان به قلمشان جاری شده و بسیار بی‌مسمی و بی‌دلیل است. راستی چرا نگاهی به کتاب‌های تاریخی نیفکندند. این اسامی عجیب و مسخره مانند بلد‌الملک چیست به کار برده‌اید؟
داستان بی‌هدف است. در شگفتم که سی مجموعه بعدی را چگونه تولید کرده یا خواهند کرد. طی شش ماه گذشته سریال «سفری دیگر» مردم را پای متأسفانه شبکه‌ای خارجی که سریال‌های کلمبیایی تهیه شده با سرمایه کمپانی‌های آمریکایی را عرضه می‌کند میخکوب می‌کرد. سریال سفری دیگر معجزه خداوند، را توجیه می‌کرد که خدا برای برقراری عدالت و نصفت در جهان می‌تواند به هر امر شگرفی اراده فرماید.

چون پیرمردی بی‌آزار، پاکدل، سخی و مهربان پیرانه سر عاشق زنی زراندوز و جاه‌طلب و فرصت‌جو شده و به دست آن زن و با همکاری مردی که پیرمرد او را از خضیض ذلت به اوج ثروت و رفعت رسانده مسموم شده بود، به ارادة خداوند روح سرگشته پیرمرد مقتول در کالبد مرد روستایی بی‌سواد و ابتدایی و قشری دمیده شد که چهره زیبا و قامتی سترگ داشت و روحی که در کالبد مرد روستایی حلول کرده بود توانست انتقام خود را بگیرد و آن زن و مرد عاشق او و خدمتکار نابکار خانه و همه کسانی که به او خیانت ورزیده بودند را به مکافات برساند و پس از پایان این مأموریت روح ناپدید شد و مرد روستایی «سالوادر» دوباره همان بود که شد.

داستان قهوه تلخ بی‌هدف است. لباس‌های عالی، دکوراسیون مجلل، شهرت هنرپیشگان، دقت نظر و قریحه و فراست کارگردان در قبال داستانی سست و سرهم‌بندی‌شده و بی‌جا و بی‌زمان و مکان از نظر تاریخی افاقه نمی‌کند.

ای کاش مدیری هنگام تولید این اثر دست بسته تسلیم سناریونویسان خود که قریحه سرشارشان را در آثاری اجتماعی و طنز چون برره و جایزة بزرگ و مرد هزار چهره و مرد دو هزار چهره نشان داده‌اند نمی‌شد و وقتی اراده می‌کرد وارد مبحث طنز تاریخی شود و دست کم مشورت‌هایی می‌نمود به هر ترتیب مردم به خاطر اینکه به مهران مدیری علاقه دارند و همین روزها چندین مجله پرزرق و برق خانوادگی و سینمایی و ورزشی تصاویر رنگی بزرگی از سریال او را روی جلد چاپ کرده‌اند.
D.V.D‌های او را خواهند خرید. امیدوارم همانطور که نویسنده امیدجوان پیش‌بینی کرده بود، 37 میلیارد تومان بهای پیش‌بینی شده نصیب او و شرکتش شود و هنرپیشگان بااستعدادی که او در سریال از آنها استفاده کرده و تمام کادر تولید منفع شوند، اما من به شخصه از کاری که مدیری عرصه کرده راضی نیستم و این سریال را مجموعه‌ای سرگشته و مبهم می‌دانم که از درک تاریخ و شیرینی‌ها و لطافت‌های آن محروم مانه است و باعث سردرگمی تماشاگران بی‌شمار خود می‌شود.

شاید علت عمده اضطراب و دغدغه غیرلازم مهران مدیری برای این موضوع است که نمی‌خواهد هیچ کس را برنجاند و تصور می‌کرده اگر صحبت از قاجاریه و افراد خاصی بشود احتمال شکایت و مزاحمت برای او وجود دارد. کما اینکه ثبت احوال یکی از شهرستان‌ها در مورد سریال قبلی او مرد هزار چهره طرح شکایتی کرده بود که خوشبختانه گویا چندان جدی انگاشته نشد.

پاسخ یک سؤال
این نشریه از من درباره حفره تاریخی اشاره شده در سریال که باعث گمراهی و سرگشتگی تماشاگران شده یعنی سال‌های مرگ کریم‌خان زند تا تاجگذاری آقامحمدخان قاجار یعنی از 1193 هجری قمری تا 1210 هجری قمری پرسش کردند.

در سریال گفته می‌شود در این زمان دولت مرکزی در ایران وجود نداشته است، خبر برداشت و استنباط سناریست یا مشاور تاریخی او کاملاً غلط است.

با مرگ کریم‌خان زند در سال 1193 بین دو فرزند جوان او که در پایتخت کشور یعنی شیراز می‌زیستند و عموها و پسرعموها مانند صادق‌خان و شیخعلی‌خان و جعفرخان و علیمرادخان زند اختلاف بر سر به دست گرفتن قدرت پیش آمد. دو فرزند جوان کریم‌خان هر دو از سلطنت و ولایتعهدی عزل و متاسفانه به دست یکی از عموهای قشری و ظال نابینا شدند.
اختلال پس از مرگ یک پادشاه قدرتمند در ایران امری عادی بود. پس از اینکه ساسانیان فروپاشیدند سلسله‌های ملوک‌الطوایفی متعددی در ایران تأسیس شدند که روادیان، ازدیان در آذربایجان، طاهریان در خراسان، صفاریان در سیستان، سامانیان در ماورالنهر، از آن جمله بودند و عبدها آ زیاد و آل‌بوی نیز بر این سلسله‌های منطقه‌ای اضافه شدند.

سلسله‌های بزرگی چون غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان بر سراسر ایران فرمان نمی‌راندند و اغلب سلسله‌های کوچک بر سر جای خود بودند منتها به سلسله‌های بزرگتر خراج می‌دادند. با یورش مغولان در قرن هفتم هجری این اوضاع بدتر از گذشته تکرار شد. صفویان اولین دولتی بودند که بین سال‌های 907 تا 1135 هجری قمری توانستند تمام ایران را به صورت یک پارچه درآورند. پس از اضمحلال صفویان مجدداً ملوک‌الطوایفی تجدید شد. پس از قتل نادر در سال 1160 باز هم این وضعیت تکرار شد. ایل زند، افغان‌ها، بختیاری‌ها و قاجارها هر کدام در بخشی از ایران حکومت‌هایی تأسیس کردند گرچه کریم‌خان برای حدود دو دهه توانست یک حکومت مرکزی در ایران آن هم در شهر شیراز که جایگزین اصفهان و مشهد پایتخت‌های دو گانه نادرشاه شده بود، تأسیس کند. اما با مرگ او، جنگ میان خوانین زند این انسجام گسیخت و در همان زمان آغامحمدخان که عمة او همسر کریم‌خان زند بود به استرآباد و مازندران گریخت و دو طایفه آشاقه‌باش دیوخاری باش را تجهیز کرد.

آغامحمدخان پسر محمدحسن قاجار بود که یکی از سرداران زند پدر او را کشته بود. پدر محمدحسن خان، موسوم به فتحعلی‌خان قاجار نیز به‌وسیله نادر قلی در زمانی که سردار شاه طهماسب دوم بود به قتل رسیده بود. به هر ترتیب اوضاع کشور دگرگون شده و در هر نقطه از ایران خانی فرمانروایی می‌کرد پایتخت رسمی کشور نیز شیراز بزرگ و پرجمعیت بود نه تهران کوچک و فراموش شده با 15000 تن جمعیت آغامحمدخان که یک مرد ژنی و شجاع و حسابگر و در عین حال آکنده از عقده‌های گرانبار بود (علیقلی‌خان افشار برادرزادة نادرشاه که مدت کوتاهی به نام عادلشاه بر ایران سلطنت کرده بود روزی که بر محمدحسن خان چیره شد، چون محمدحسن خان قاجار گریخته بود. محمد خان پسر او را اسیر کرد و خواجه نمود. آثار خواجگی بر چهره آغامحمدخان اثر گذاشته و اور را بسیار زشت و کریه نشان می‌داد...
توانست از بی‌تدبیری، عناد و لجاجت خوانین زند و دشمنی آنها با هم بهره‌برداری کند و بالاخره لطفعلی‌خان زند آخرین شهریار زند را دستگیر کرد و به تهران آورده نابینا کرد (پس از اینکه فرمان داد فراشان به وی تجاوز جنسی کردند) آن شهریار جوان را به فرمان شاه قاجار طناب‌کش کردند و در امامزاده زید در جنوب تهران به خاک سپردند (پس تجاوز جنسی به مرد هم سوابق تاریخی دارد).

1 - آغامحمدخان در سال 1209 توانست در تهران تاجگذاری کرد و سی و دو سال بعد در جریان لشکرکشی به قفقاز در کنار قلعه شوش به دست سه تن از نوکران خود کشته شد. بنابراین چه حفره تاریخی در این مقطع از تاریخ وجود دارد که مشاور تاریخی سریال وقت خود در تماشاگران را با آن گرفته است؟! (و وقت مرا بیش‌تر با پرسش‌هایی که نوجوانان و جوانان و دانش‌آموزان از من می‌کنند).

2ـ خانم الیکا یکی از هنرپیشگان این سریال در مصاحبه با خبرنگار امیدجوان زمان وقوع سریال را 300 سال پیش اعلام داشته‌اند یعنی 1710 میلادی برابر سال‌های آخر سلطنت صفویه نویسنده از این اظهار نظر این خانم که تیشه بزرگی به دست گرفته زحمات آقای مدیری را کون‌فیکون کرده‌اند متعجب شدم. اگر زمان سریال 300 سال پیش باشد، البسه و دکور باید فرق علنی می‌کرد یعنی سر همه هنرپیشگان دستار و عمامه می‌بستند و دربار شاه سلطان حسین را مجسم می‌کردند.

3ـ به نظر می‌رسد زمان وقوع داستان، عصر مظفرالدین‌شاه است و کسی که بر تخت نشسته مظفرالدین شاه قاجار است زیرا کلاه استوانه‌ای معروف به کلاه سپهسالاری و لباس و نشان‌ها و اینکه صحنه سریال دو کاخ نیاوران می‌گذرد این زمان را تداعی می‌کند.
صحنه اعدام با قداره

4ـ صحنة به صف نشستن خانم‌های درباری به انتظار گردن‌زدن آن مورخ که به زمان گذشته بازگشته بسیار جالب است و جهانگردان خارجی و مورخین ایرانی تأیید کرده‌اند که خانم‌های درباری از فرط بیکاری و محض وقت‌گذرانی و تماشای عجایب و غرایب اشتیاق زیادی برای تماشای مناظر اعدام داشتند.

اعتمادالسلطنه نیز بدین مناظر اشارات فراوان می‌کند، اما اعدام با ساطور و قداره در ایران عصر قاجار متداول نبود. گناهکار را با کارد بلند تیز دشنه سر می‌بریدند یا طناب به دور گردن انداخته خفه می‌کردند و در مواردی نیز محکوم را با طناب از زمین چند متری بالا کشیده (طناب را دور تن او می‌بستند) و تیرباران می‌کردند. با طناب دارزدن و به توپ بستن محکومین نیز متداول بوده است.
5ـ صحنه انتقال مورخ به گذشته با آشامیدن یک فنجان قهوه بسیار لوس و خنک بوده و ای کاش وقت بیشتری برای این صحنه گذاشته می‌شد.

6ـ اونیفورم آبی آسمانی قشنگ و کلاه سفید، اونیفورم و کلاه پرسنل ژاندارمری سوئدی بود که بعد از مشروطه در سال 1291/1912 چون افسران سوئدی به استخدام دولت ایران درآمدند آن اونیفورم را برای ژاندارم‌‌های ایرانی در نظر گرفتند و استفاده از آن اونیفورم برای نفرات نظمیه عصر مظفری اشتباه است.

گذشته از موارد بالا، سریال دیدنی و سرگرم‌کننده است و تماشای ان را به خوانندگان توصیه می‌کنم.

بدیهی است ممکن است نویسندگان سناریو و مشاور تاریخی آنها در برابر این ایرادها ادعا کنند سریال طنزآمیز است و زمان و مکان ندارد اما این نظریه صائب به نظر نمی‌رسد و تمام سریال‌های طنز وقتی وارد حیطة تاریخ می‌شوند باید چارچوب‌های تاریخی را رعایت کنند و نمی‌توان به این دستاویز موضوع والاپوشانی کرد.

سریالی به نام چهل سرباز سال‌ها پیش با هزینه بسیار گزافی ساخته شد (پخش آن از تلویزیون با شکست رویاروی شد زیرا مطالبی را عنوان می‌کرد که بخشی از آن جنبه دینی و مذهبی داشت و بخش دیگر رستم‌دستان پهلوان اسطوره‌ای ایران را وارد مسائل مذهبی پس از اسلام می‌نمود. نویسنده در همان زمان در یک برنامه تلویزیونی تباین و عدم ارتباط این دو مبحث را با یکدیگر یادآور شدم و گرچه تهیه‌کننده و نویسنده، کارگردان و هنرپیشگان آن رنجیدند ولی عدم استقبال تماشاگران و شکست سریال نشان داد که حق با این حقیر بوده است. به هر ترتیب امیدوارم سریال قهوة تلخ بدان سرنوشت دچار نشود و مردم در این شب‌های بلند پاییز و زمستان با تماشای قسمت‌های مختلف آن سرگرم شوند و کمی از خستگی و استرس به در آیند. اما همانطور که نوشتم این اثر طنز فاقد هر گونه زمینی تاریخی است و نباید آن را حتی اثری طنزآمیز در مایه تاریخی انگاشت.

شکوه و تجمل زیاد
در سریال شکوه و تجمل زیاد به چشم می‌خورد که برای بینندگان جالب است. لباس‌های زیبای عصر قاجاری، کاخ صاحبقرانیه، کاخ جهان، کاخ نیاوران، سپاهیانی (که متأسفانه در نهایت بی‌سلیقگی لباس ژاندارمری سوئدی را تن آنها کرده‌اند) خانم‌های زیبا و آراسته با جامه اواخر قجری، مجالس باشکوه درباره گشاده‌دستی در سیاهی لشکر، دکور، گریم همه در خور قدردانی است. متأسفانه، اما متأسفانه، راستی جیف از اونیفورم‌های آبی‌رنگ و کلاه سفید ژاندارمری دولتی سال 1291 هجری شمسی که اینگونه آن را بیهوده به کار برده‌اید. به ارواح ژاندارمری‌های میهن‌پرستی چون کلنل پسیان توهین کردن چرا؟

 

منتقد قهوه تلخ، یا حسود...؟!

قهوه تلخ تولید شد، قهوه تلخ پخش شد، قهوه تلخ پخش می شود، قهوه تلخ یکی از به روزترین و مهمترین اتفاقات هنری، رسانه ای ما شده، قهوه تلخ...
 
درست مثل هر اثر تصویری دیگری، وقتی که قهوه تلخ مد روزگار ما شد، خیلی ها کمر راست کردند به نقد کردن آن. یعنی چه؟ یعنی شروع کردند به نقد منفی و نقد مثبت. از خوبی هایش گفتند و از بدی هایش. خود ما هم در همین تبیان، از خوبی هایش گفتیم و از بدی هایش.
 
تا اینجای قضیه، همه چیز طبیعی بوده و متعادل و نرمال. اما از اینجا به بعد، وقتی که پای یک سری نقدها به میان می آید، این فضای متعادل به هم می خورد و به هم می ریزد و این، حاشیه ها هستند که می چربند بر اصل ماجرا؛ که همان خود سریال قهوه تلخ باشد.
عده ای گیر داده اند به هزینه های سریال. طبیعی است که اتفاق فرهنگی بزرگی مثل قهوه تلخ، هزینه های زیادی را می طلبد و نمی توان آن را با دو دو تا چهارتاهای معمولی، سر و سامان داد. عده ای گیر داده اند به سیاه نمایی هایی که این مجموعه، می کند. سیاه نمایی؟ باید از این کلمه، رفع اتهام شود تا هر کس و ناکسی، با چنگ انداختن به آن، همه چیز را محکوم نسازد. عده ای...

جدا از نقدهایی که وارد است و وارد نیست (که خود ما نیز در همین تبیان نقدهایی را وارد کرده ایم که بالاخره، قضاوت نهایی با شما خواهد بود)، قهوه تلخ یک اتفاق رسانه ای و فرهنگی فوق العاده در حوزه کارهای فرهنگی ما است. تا پیش از این، مد بوده است که کارهای پزهزینه و فاخر را، دولت و کمک های دولتی سر و سامان می داده. اما الان ما با سریالی پرهزینه و بزرگ روبه رو هستیم که خودش، کمر راست کرده تا هزینه های خودش را در بیاورد. 
                                 
کسانی که نقدهای حاشیه محور را محور نگاه رسانه ای و شخصی خودشان قرار داده اند، باید کمی با تامل و تعمق بیشتری به این ماجرا بپردازند. البته آن ها حق دارند که نسبت به اتفاقات اطراف خودشان، حساسیت و نگاه خاص داشته باشند، اما مهمتر از این احساس تکلیف و وظیفه، اخلاق این کار است. نقد کردن نیز برای خودش، اخلاقی دارد و آدابی.

عده ای گیر داده اند به هزینه های سریال طبیعی است که اتفاق فرهنگی بزرگی مثل قهوه تلخ، هزینه های زیادی را می طلبد و نمی توان آن را با دو دو تا چهارتاهای معمولی، سر و سامان داد. عده ای گیر داده اند به سیاه نمایی هایی که این مجموعه، می کند. سیاه نمایی؟ باید از این کلمه، رفع اتهام شود تا هر کس و ناکسی، با چنگ انداختن به آن، همه چیز را محکوم نسازد. عده ای...
نمی توان همین طور کمر به نقد اتفاقی فرهنگی بست؛ تنها به این دلیل که با نگاه فرهنگی ما مطابقت ندارد. نگاه فرهنگی ما؟ حتی خود این ترکیب نیز باید مورد مطالعه و رفع اتهام قرار بگیرد. در تعامل فرهنگی، ما از طریق گفتگو و به اشتراک گذاشتن نظرات مان، به فضاهای مشترک می رسیم و به زبان مشترک. و با همین زبان مشترک است که همت به نقد یکدیگر می کنیم.

جدا از تفاوت ها و شباهت های فرهنگی که بین ما ایرانی ها وجود دارد، باید برای نقد کردن، به فضاهای مشترک و زبان مشترک برسیم. این چنین است که زبان ما را، طرف ما می فهمد و زبان طرف ما را، خود ما نیز متوجه خواهیم شد.

غیر از این اگر باشد، نقدهای ما تبدیل به غرولندهای زن و شوهری خواهد شد که می گوییم که گفته باشیم؛ و تاثیری جز پر کردن بخش های مختلف رسانه های گوناگون نخواهد داشت. و شاید، در این جور وقت ها، اتهام حسادت هم چندان بیراه نباشد؛ حسادت به مردمانی که همت کرده و کاری انجام می دهند، توسط کسانی که تنها به کنار گودنشستن اکتفا کرده اند و برای سبک کردن خودشان، فرافکنی می کنند و چه ابزاری برای این کار، مطمئن تر و امن تر از نقد!

 


انتقاد شدید روزنامه جمهوری اسلامی از
سریال مهران مدیری
سیاه نمایی با بوی قهوه تلخ  

سینمای ما- روز نامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان “سیاه نمایی با بوی قهوه تلخ “از سریال قهوه تلخ مدیری انتقاد کرد . جمهوری اسلامی نوشت :مجموعه قهوه تلخ شايد اين روزها سخن سازترين و پربحث‌ترين مقوله فرهنگي از درآمد و سود گرفته تا قرعه كشي‌هاي وعده داده شده باشد؛ هرچند به حركت زيرپوستي فرهنگي آن كمتر و چه بسا توجهي نشده است.
مهران مديري به عنوان مجموعه ساز طنزپرداز از "ساعت خوش" به بعد همزمان يا پس از نمايش هر مجموعه خود مورد نقد قرار گرفته و سپس به فراموشي سپرده شده است.
كارنامه هنري مديري و گروه نويسندگانش شايد بيش از ديگر هنرمندان و سناريونويسان عرصه تلويزيوني قابل نقد باشد، زيرا افزون بر حساسيت سوژه‌ها در جمع پركارترين‌ها نيز قرار گرفته است.
تلويزيون به عنوان سكوي پرتاب اين هنرمند و گروه تقريبا هميشه همكار وي نقش ايفا كرده است و در موضوع قهوه تلخ نيز با افت و خيزهاي فراوان پخش يا پخش نكردن آن، زمينه گفت وگوها و توجه مردمي در اين زمينه را هر چه بيشتر فراهم كرد.
اين نقد نمي‌تواند ناظر بر تمامي كارنامه مهران مديري از ساعت خوش تاكنون باشد بلكه بيشتر نگاهي گذرا به سير دگرگوني كاري وي از "شب‌هاي برره" به بعد است كه تقريبا در قهوه تلخ نيز مي‌توان نشانه‌هاي قوي آن را يافت.
در 'شب‌هاي برره' جامعه روستايي بالا و پايين دستي در زماني نه چندان دور به تصوير كشيده مي‌شود كه در هيچ جاي آن نشاني از فرهنگ ايراني و اسلامي نيست اما با نام بردن مكرر از شهري در استان فارس براي واقع نمايي هر چه بيشتر تلاش مي‌شود.
در اين مجموعه، روابط حاكم و كاملا نكوهيده‌اي در جامعه روستايي ايران نمايانده شد كه تمامي عرصه‌هاي زندگي آنان را دربرگرفته بود در حالي كه هيچ نشاني از واقعيت نداشت.
در حالي كه روستاييان بي دفاع برره با لباس محلي از نگاه مديري و گروه نويسندگانش برخوردار از مجموعه صفات قابل سرزنش بودند، سيامك انصاري كت و شلوار پوش آنكادر شده در نقش منطق نگر، جلوه خرد اجتماعي و نگرش عقلي به مسائل به ميدان آمد تا مهر محكوميت روستاييان را به بهانه برره بر صفحه تلويزيون و فهم بينندگان بكوبد.
تمامي عادات و روابط و طنزهاي گفتاري و كرداري غير موجه نسبت داده شده به برره نشينان با توسل به الگو و روش‌هاي مورد نظر مديري نفي و رسوا اعلام مي‌شود در حالي كه در هيچ جامعه روستايي ايران نمي‌توان نشاني از اين كوته رفتارها پيدا كرد.
در قهوه تلخ نيز سيامك انصاري با همان كت و شلوار بدون كراوات و تيپ و رفتاري كه حتي براي تغيير جدي آن كوچكترين زحمتي كشيده نشده فقط با تعويض عنوان روزنامه نگار و روشنفكر در برره با مستشار، به دوران دربار منقرض شده منتقل مي‌شود تا مانند قبل رفتارهاي نسبت داده شده كارگردان به مجموعه هدف را باز هم از زبان كارگردان تقبيح كند.
هرچند مديري در اين مجموعه مي‌خواهد رفتارهاي منفي را كه خود و نويسندگانش به مردم نسبت داده بودند، تكرار نكند اما بر روال ماندگاري عادت كهنه، موفق نبوده و باز هم فرهنگ ايراني را هدف قرار داده است.
كت و شلوار پوش برره اين بار با رفتارهاي متمدن نمايانه غليط‌تر پاپيون بر گردن نشان مي‌دهد كه نسبت به مردم عصر قهوه تلخ بسيار بيشتر از دوران شب‌هاي برره مي‌فهمد و رفتارهاي غربي و نگاه‌هاي تحقير آميزش به شخصيت‌ها و رفتارهاي اين مجموعه هم بيانگر اين موضوع است كه مستشار ماموريت دارد همه را سياه ببيند و سياه‌تر اعلام كند.
كارگردان قهوه تلخ باز هم همچون برره، اما اين بار به بهانه نمايش زشتي‌هاي دربار، با اطلاق رفتارهاي نكوهيده به جامعه هدف، از اين رويه براي خنده سازي استفاده كرده است. در قسمتي از اين مجموعه كه زنان ايراني شاه در حرمسرا با كاترين وارادتي در ماراتن براي تصاحب هر چه بيشتر اوقات 'پيرشاه' وقت مي‌گذرانند، فلاش بك يكي از اين زنان همراه خواهرش به عنوان رختشور و چهره‌اي كاملا زشت به نمايش درمي آيد.
در همين زمان 'شاه جهان بعدها' در شغل غازچران وارد محل مي‌شود و اين زن با رفتار عجيبي كه سعي شده حتي در آواها و فرياد كمك خواهي از بستگانش نيز كاملا روستايي نمايانده شود، غازچران را وادار به ازدواج با خود مي‌كند كه در نهايت هر دو به دربار راه مي‌يابند.
اين واقعيت كه در هنرها بويژه فيلم و تئاتر، سوژه قرار دادن جزء بهانه تعميم عمومي مي‌شود و براي نمايان‌تر كردن آن، واقعيت‌هاي كمرنگ برجسته‌تر مي‌شود، يك ضرورت است؛ اما نسبت دادن رفتارهايي كه هيچگاه مردم ايران از آن خاطره‌اي در ذهن خود ندارند، در چارچوب اين قانون مجازي نمي‌گنجد.
براساس همين ديدگاه، رفتارهايي مانند تن پروري، مفتخوري، اخاذي، كلاهبرداري، چندرويي و نفاق بين اعضاي خانواده در برره عادي نمايانده مي‌شود و سپس در قهوه تلخ روستاييان بعدا به دربار راه يافته هدف قرار مي‌گيرند تا روشنفكر چند سال پيش برره اين بار با عنوان مستشار و توسل به دانش و فهم فرا زماني خود، آنان را محكوم كند.
البته اين مجموعه مانند شب‌هاي برره يا باغ مظفر كه كمتر از رويكرد محكوم كردن عموم مردم استفاده كرده بود، ارزش‌هاي رواني بيان، ساختار شكني هنري، نفي چاپلوسي و توانمندي در بازي گرفتن از بازيگران را دارد و محورهاي موفقيت در ايجاد ارتباط با بينندگان است كه به خنده گرفته مي‌شوند.
البته هر چند هنوز شش بخش (18 قسمت) قهوه تلخ بيشتر پخش نشده و همچنان فرصت براي نقد نقائص يا بيان قوت‌ها باقي است كه شايد با آمدن كارگردان در نقش بازيگر، حساسيت بيشتري پيدا كند اما برداشت پايه‌اي نشان مي‌دهد مقوله طنازي در مسائل اجتماعي و مردمي شايد بي مسئول باشد، اما بي اهميت نيست.
اين سخن نغز كه 'با هم نه بر هم بخنديم' شايد اشاره‌اي به اين موضوع باشد كه نبايد خودزني كنيم و رفتارهاي ارزشمند ريشه‌مند در سنت و زبان‌هاي محلي، بازيچه خنده آفريني هنري شود. از آن فراتر رفتارهايي جعلي را به مردم بويژه روستاييان زحمتكش و كاملا قانع و عزتمند نسبت داده تا با نگاه نقد مسلط و تحقيرآميز يك كت و شلوار پوش پاپيون بر گردن به قيمت خنده سازي محكوم شود.

 

تذکر هوشمندانه سریال قهوه تلخ به مسئولین نظام

به گزارش«تابناک»، قهوه تلخ نیز مانند اغلب کارهای دیگر مهران مدیری، به مناسبات اجتماعی ایرانیان می پردازد و مدیری برای نقد و به رخ کشیدن کژی

بنابر این گزارش، در این مجموعه نقش سیامک انصاری که بر حسب عادت، چشم بیدار و وجدان آگاه جامعه تلقی می گردد، مصداق حیرت از رفتار ایرانی هاست. وی در این سریال با لقب مستشارالملک مشاور پادشاهی است که چون اراده کرده است بادمجان را میوه بنامد، بادمجان جزء میوه جات شده است!

کار مستشار اگر چه در این سیستم فوت کردن چایی حاکم، خاراندن کمر وی و گرم کردن رختخواب وی برای خواب است، اما هر چه سریال پیشتر می رود، مناسبات رایج در آن دوره را بیشتر منطبق با امروز می بینیم؛ به گونه ای که ذهن مخاطب به این سمت پیش می رود که آیا امروز مشاوران مقامات جز توجیه اقدامات هر چند نادرست آنان اقدام دیگری می کنند؟ آیا مستشار الدوله ها جز مجیزگویی، راه دیگری را برگزیده اند حتی اگر دویست سال، گذشته باشد؟

های این مناسبات و برای این به کسی بر نخورد، مجددا به دل تاریخ، آن هم نه تاریخ مستند، بلکه به یک دوره خیالی در حدود ۲۰۰ سال پیش سفر کرده است. دوره ای چند ساله انتقالی پس از حکومت زندیه و پیش از حکومت قاجاریه که به نظر می رسد مدیری کاملا در کارش محتاط بوده است تا کار جدیدش حتی به زندیه و قاجاریه هم برنخورد.

این گزارش می افزاید: برای نمونه، یکی از نکات مهم در قهوه تلخ، رئیس پلیس از ترس اینکه مبادا به خاطر ورود یک دزد به کم کاری متهم شود، دزد را جاسوسی می داند که باید مسئول اطلاعات را به خاطر وی مواخذه کرد. مسئول اطلاعات مسئول دربار را مقصر می داند و مسئول دربار رئیس آشپزخانه را و… و اتفاقا هر کدام با تهدید از دزد می خواهند که به جرمی غیر از آنچه که مسئولیتش متوجه آنان است، اعتراف کند.

اما به راستی آیا اکنون که مثلا ۲۰۰ سال از آن روزها گذشته است، مسئولان ما دیگر گناه کم کاری های خود را گردن دیگران نمی اندازند؟ و آیا در مورد هر اتفاقی اعم از اجتماعی، سیاسی و… مصرانه در تلاش نیستند که کسی دیگر را در محضر افکار عمومی مقصر جلوه دهند؟ 


در قهوه تلخ، حاکم ایران کسی را مسئول امور مستعمرات کرده است و وقتی از مسئول مستعمرات پرسیده می شود که مستعمرات ایران کدام کشورها هستند با غرور می گوید روس، عثمانی و فرانسه. توهمی که چندین صد سال است همراه ایرانیان آمده است و ما هنوز که هنوز است، پیش از آنکه خود را بسازیم، خود را حاکم جهان می دانیم اما هنوز از خود نمی پرسیم که چرا این باور، عینی و یقینی نمی شود؟

همچنین در قهوه تلخ، چندین مستشار به این خاطر که خبر برده اند، فرزند پادشاه دختر است، از دم تیغ گذشته اند و هنوز که هنوز است در جامعه ایرانی فرزند پسر اگر معتاد و کر و کور هم باشد از دختران فضل بیشتری دارند و چه خانواده هایی که تن به جادو، رمز و فال و… می دهند تا فرزند پسر نصیبشان شود و چه هزینه ها که نمی دهند تا نسلشان از راه پسر تدوام یابد.

به هر روی، قهوه تلخ تازه هنوز در آغاز راه است و هنوز در آیینه طنز، ناگفته های بسیاری از مناسبات اجتماعی ما وجود دارد که باید بدان پرداخت، اما همین مختصر هم کلی ما را به خودمان خندانیده است؛ اما ای کاش تنها به اینها نخندیم و یادمان نرود که آنچه به آن می خندیم، در واقع همان آینه تمام نمای رفتار خودمان در همین عصر و زمانه است.

و… ای کاش مسئولان هم قدری به این مناسبات بخندند و حواسشان باشد دیگران به امروز ما نخندند.

کلاه گشادی به نام قهوه تلخ

سریال «قهوه تلخ» مهران مدیری بالاخره بعد از کش و قوس های مختلف در شبکه خانگی از دو هفته قبل توزیع شد و این هفته (سه شنبه) سری سوم آن عرضه خواهد شد. این سریال نود قسمت است که در سی مجموعه سه قسمتی هر هفته عرضه خواهد شد. مهران مدیری شخصا در ابتدای قسمت اول (فکر می کردم فقط در ابتدای قسمت اول بوده ولی گویا در ابتدای همه ۳۰ سری هست) در حدود ۱۰ دقیقه صمیمانه با مخاطبان و مردم سخن می گوید و کل صحبت او درباره سریال به مساله کپی رایت بر می گردد و خواهش او نسبت به اینکه مخاطبان از روی مجموعه ها کپی نکنند و هر کس خودش پول بپردازد (هفته ای ۲۵۰۰ تومان) و مجموعه را بخرد و حتی به برادر و خواهر و آشنایان هم ندهند.

و اما چند نکته:

۱- آقای مهران مدیری که دم از رعایت کپی رایت می زند خود در تیتراژ ابتدای سریال ش از تصنیف “علی‌اکبر شیدا” استفاده می کند و آن را بازخوانی می کند ولی در تیتراژ هیچ نامی از او نمی بینیم. کپی رایت در خدمت جیب من است دیگر. هر جا دلم خواست رعایت می کنم! تازه این اولین بار نیست و قبلا هم در آهنگ تیتراژ سریال های قبلی اش هم همین نکته بوده است.

۲- سریال قرار بوده در تلویزیون پخش شود. از نوع ساخت و رعایت ظاهر و باطن (!) افراد و شوخی ها این کاملا پیداست. در خبر ها هم جسته گریخته معلوم شده که گویا مسئولین سیما پیشنهاد سه و نیم میلیارد بابت مجموعه را داده بودند اما تهیه کنندگان و کارگردان مجموعه نپذیرفتند و خواستند دیگر درآمدهای پخش تلویزیونی سریال یعنی تبلیغات میان برنامه را هم داشته باشند که سیما با این خواسته موافقت نکرده و نتیجه این شده. آقای مدیری، حداقل در همان ده دقیقه سخنرانی تان نگوئید «مردم عزیز دلم براتون خیلی تنگ شده بود» شاید بهتر بود می گفتید: «مردم پولدار عزیز» یا «پول دار های گرامی» «آنهایی که دست تان به دهن تان می رسد» «آنهایی که هفتاد و پنج هزار تومان برای تان کلی پول نیست و لنگ همین مقدار پول نیستید» و …

۳- در ادامه مورد قبل: در محله مان مغازه ای هست که هر بار با بانو از جلوی آن رد می شویم دل مان می سوزد. آه می کشیم. شکر می کنیم خدا را. غصه می خوریم برای مردم بیچاره. اینقدری پول دار نیستیم اما خدا رو شکر می توانیم یک مانتوی ۲۰ هزار تومانی بخریم و نرویم در آن مغازه از انبوه لباس های دست دوم روی هم ریخته یک مانتو جدا کنیم و بین ۲۰۰۰ تومان یا ۱۵۰۰ تومن خریدنش التماس کنیم. دلمان برای این مردم می سوزد. همان هایی که مدیری دلش برایشان تنگ نمی شود.

۴- در میان این بازی های بزرگان با رقم ها و پولهایی که برای ما شمارش صفرهایش خیلی سخت است، متضرر باز هم زیر خطی ها هستند. آنهایی که نمی توانند برای یک سریال نود قسمتی و خندیدن و شاد بودن بهای هفتاد و پنج هزار تومانی بپردازند. ایران هفتاد میلیون جمعیت دارد. اگر هر خانواده را حدودا ۵ نفری فرض کنیم می شود ۱۴ میلیون خانواده. فروش سری اول مجموعه گویا در حدود یک میلیون نسخه بوده. یعنی حدود ۸ تا ده درصد خانواده های ایرانی سریال را می خرند و می بینند. اصلا دو برابر. تو بگو بیست درصد. شاید آقای مدیری از این فروش خارق العاده خوشحال باشد و پول خوبی گیرش آمده باشد و شاید سایت ها نوشته باشند این فروش رقم بالایی است ولی من می گویم رقم پایینی است. هشتاد درصد مردم از دیدن سریال محرومند چون پولش را ندارند. به فرض که بیست درصد مردم هم اصلا در این فاز نیستند و کلا خوششان نمی آید. باز شصت درصد می ماند. آن پدر صاحب چند سر عائله ای که با بدبختی روزی بخور و نمیر خانواده اش را در می آورد وآخر شب با زن و بچه هایش لا اقل یک ساعت خوش بودند و می خندیند حالا دیگر زین پس همان را هم ندارند. چون سریال خوب دیدن مال بچه پولدارهاست.

۵- کم بضاعت ها سریال خنده دار نبینند چون آقای مدیری و آقا ضرغامی با هم دعواشان شده. مهران مدیری پول بیشتری می خواهد و او پول بیشتر نمی دهد. البته بچه های جفت شان امشب قسمت سوم را می بینند. بچه کثیف و دماغ آویزان این خانه قدیمی ته کوچه ماست که امشب سرش بی کلاه است و با تو سری می خوابد. پول نداری بمیر. آقای مدیری، مردم مردم نکن لطفا، اسکناس بشمار. بعد در همایش تقدیر از برترین ها نرو بالای سن بگو این مردم همه چیز من هستند و من خودم را فدای ایشان کرده ام و از همه چیزم گذشته ام.

۶- مدیری در رعایت کپی رایت از اف بی آی هم پیشی گرفته. کپی رایت یعنی اینکه من سی دی را خودم بخرم. بعد هم از رویش ده تا کپی نکنم بروم بفروشم. چون سود باید مال مدیری باشد نه مال من. این درست. ده تا و یکی هم ندارد نباید برای کسی کپی کنم. درست. ولی دوست دارم سی دی هایم را بنشینم با خواهرم تماشا کنم. دوست دارم با فامیل نگاه کنم. دوست دارم بدهم برادرم هم ببیند. این چه ربطی به کپی رایت دارد. من باید کپی نکنم. باید دانلود نکنم. ولی سی دی خودم را که پولش را داده ام نمی توانم بدهم داداشم ببیند؟! چه کسی این را گفته؟ از کجا درآمده؟ public show نباید بکنم و در محل عمومی نباید نمایش بدهم. ولی در خانه چه اشکالی دارد؟! همسر من با خواهرم چه فرقی دارد مثلا؟ بعد اگر با هم زندگی کنیم چه؟ این چه مسخره بازی است که می گوید خواهر برادر ها هم حتی به هم بگویند برو خودت بخر؟ توصیه های دینی و اسلامی از ما این گونه رفتاری را می خواهد و خدا هم همین را می پسندد که آقای مدیری و جیب مبارک شان می پسندد؟!

۷- خانواده ای را می شناسم که پدر خانواده مجموعه را می خرد. سه دختر ازدواج کرده اش هم هر کدام می خرند و با شوهرها و بچه هایشان می بینند. پسر خانواده که مجرد هست هم می خرد تا به مدیری کمک کند و خودش هم در قرعه کشی شرکت کند. آن یکی پسر ازدواج کرده خانواده نمی خرد. خواهر برادرهایش هم به او نمی دهند طبق توصیه مهران مدیری. سرش بی کلاه می ماند. اما نکته اینجاست که همین پسر، وقتی مشکل مالی دارد همین جماعت، همین قدر پولشان جمع نمی شود برای کمک به او. زورمان می آید همت کنیم و در خانواده خودمان به ضعیف تر ها کمک کنیم و دست شان را بگیریم. ولی این جور وقت ها خوب پول خرج می کنیم. ملت جالبی هستیم. الکی یک هو جو کپی رایت می گیردمان و پول خرج می کنیم.

۸- به گمانم «قهوه تلخ» بهترین نام برای این مجموعه بود. قهوه معمولا نوشیدنی بالای خطی هاست. زیر خطی ها کمتر قهوه می نوشند. مگر گهگاهی به جهت تغییر ذائقه. بالای خط فقری ها هستند که قهوه می نوشند آن هم تلخ و به به و چه چه می کنند و چیز تلخ و بدمزه خوردن نوعی با کلاسی به حساب می آید. کلاس دارد. سریال مهران مدیری هم برای همان ها ساخته شده پس نامش درست است. اگر از تلویزیون پخش می شد باید می شد چای دیشمله قند پهلو. که همه بخورند و کیف کنند و خستگی شان در رود. ایرانی هم باشد. اصالت داشته باشد. فرنگی نباشد.

۹- در همان ده دقیقه سخنرانی مدیری درباره آپارتمان ها و صدها هزار جایزه نقدی اش می گوید که قرار است به کسانی که اصل سی دی ها را می خرند اهدا شود. بعد هم توضیح می دهد که «من که اهل کارهای تجاری و تبلیغاتی نیستم و بلد نیستم درباره آپارتمان و جایزه حرف بزنم. ولی حالا چون این بسته یک کار فرهنگی است به خودم جرات و اجازه این رو دادم که اینها رو بگم» آقای مدیری عزیز یادمان هست که جنابعالی وسط سریال یک وانت سیمان می آوردی وسط لوکیشن خالی می کردی و بعد می گفتی که این سیمان ها هیچ ربطی به قصه سریال نداره ولی چون می خواستیم سیمان تبلیغ کنیم این قسمت رو اضافه کردیم. یا آن پیام های تبلیغاتی کاملا بیرون زده در باغ مظفر. یا عکس بزرگ جنابعالی در کنار چای عرفان _اگر اشتباه نکنم_ در بزرگراه ها. پس لطفا برای ما افه ی فرهنگی بودن و من اهل پول و اهل تبلیغات نیستم نگذارید. بیایید بگویید این جایزه ها را گذاشته ایم که همه به هول و ولا بیفتند و چهار تا ساختمان و ماشین ببینند سی دی های اصلی مان را بخرند که پول بیشتری کاسب شویم. بگویید دو دو تا چهار تا کرده ایم که اگر این جایزه ها را بگذاریم ده برابر پول جایزه ها در جیب مبارک مان می رود. پس می ارزد که آپارتمان بدهیم با همه وسایل کامل. قر نیایید لطفا. چای کیسه ای و سیمان هم محصول فرهنگی اند؟!

۱۰- مهران مدیری همچنان شوخی های ضایعی در سریال اش دارد اما قطعا این مجموعه برای تلویزون آماده شده بوده چون در سریال های تلویزیونی قبلی اش هم از این ها داشت. این نکته را بیش از این نمی توان اینجا باز کرد ولی همین قدر بگویم که او سربسته در بطن دیالوگ ها چیزهایی می گنجاند که خیلی ها معنی آن را می گیرند و متوجه می شوند. قسمتی از یک جوک +۱۸ یا چیزهایی از این دست. نمی دانم چه اصراری بر این کار دارد؟!

نقد قهوه تلخ قسمت اول(1) راهبرد اصلی قهوه تلخ بکدام سوی؟

کار طنز از همان ابتدای تولید خود در ایران چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب رویکرد مطلوب مدد نظر توده های مردم را نداشت دلیل اصلی آن هم مبنی قرار دادن اصول و قواعد بر گرفته از کار و فرهنگ غربیست تا به حال هیچ کار طنزی مبنی بر دکترین به هم نخندیم با هم بخندیم ساخته نشده است در تمام سریال های طنز فرهنگ رسوم زبان اقشار ضعیف جامعه و در برخی موارد اعقایدمان ارزشهای اسلامی مان مورد هجوم قرار گرفته است تا به هر قیمتی مردم را مثلاً شاد کنند. البته این موضوع شاد بودن فرحناک بودن در فلسفه اسلامی با آن مفهومی که امروزه در تمام دنیا رایج است متفاوت است برای اینکه این تفاوت را لمس کنید به طور مثال در فرهنگ اسلامی جوانی که از قید و بند دنیا رها می شود و با اطمینان کامل و قلبی مطمئن به سوی شهادت می رود این اوج فرح و شادی اوست که نشات گرفته از آرامش درونی ای که مبتنی بر تذکیه است که محصولش آرامش قلب اوست می دهد (البته قلب قرآنی با قلب جسمی ما متفاوت است خدا مترجمان این حوزه را هم لعنت کند) فرهنگ اسلام خدا را محور و سرچشمه قرار می دهد و همه چیز را از او  می گیرد و برعکس در فرهنگ رایج در جهان امروزی چون انسان محور است سرچشمه شادی از درون همین دنیای مادی گرفته می شود این بحث وقت بیشتری را می طلبد که در این نوشته ما مدد نظر نداریم به آن بپردازیم فقط در همین حد که بدانیم مسیر حرکتمان کدام سو است عرض کردم. مهران مدیری یکی از بهترین تهیه کننده گان کار طنز در ایران است به هر حال موج انقلاب اسلامی امام تمام حوزه ها را گرفت و حوزه هنر و هنرمند هم خارج از این نیست هر چقدر هم که بخواهید بر این موضوع که هنر پاک است هنرمند باارزش است و آن را وارد بازی های سیاسی نکنید تاکید کنید امروز بر خلاف همه ی نظرات  هنرمندان داخلی خصوصاً سینما از بسیاری از سالهای پیش هنر توسط  فرهنگ اومانیسم و هدونیسم از حالت هنری بیرون آمده شده و به ورطه ی صنعتی افتاده امروز سینما می تواند تمدن بسازد و تمدن بسوزاند. سعی می کنم مطلبم را کم کنم و به شخص مدیری بپردازم مقدمه نمی گذارد!

این روزها در و دیوار شهرمان پر از تبلیغات سریال قهوه تلخ شده است بعد از انتخابات قهوه تلخ به خاطر عدم توافق مالی با مسئولین صدا و سیما در رسانه ملی پخش نشد که خیلی ها این را جنگ میان مدیری و ضرغامی تلقی کردند که وزارت ارشاد اجازه اکران نمی دهد که اگر قرار بود این کار انجام شود دلیلی ندارد این سریال با این حجم از تبلیغات در شبکه های خانگی به فروش برود خیلی از این سایت های به اصطلاح جنبش سبزکی احمقانه و عوامانه غیبت مدیری در دیدار با رهبر معظم انقلاب را دلیل بر مخالفت و ایستادگی او در مقابل نظام قلمداد کردند به طور کلی مدیری از این دو حالت که خارج نیست 1-اگر مدیری واقعاً به قول شما حضور نیافت تا ثابت کند مدافع جریان شماست چرا سالهای سال برای این انقلاب جنگیده است؟ چرا در جلسه مهمانی شبانه با حضور دکتر احمدی نژاد حضور پیدا کرد و هدیه ی ویژه ای را به جناب رئیس جمهور تقدیم کرد!! و در همان شب یک نسخه از قهوه تلخ را هم به وی و رئیس دفترشان هدیه داد!! پس این حرف شما بسیار گزاف است.2-برفرض که حرف شما درست و مدیری مدافع این جریان شده مدیری فقط یک کارگردان ساده طنز است و این را او بهتر از شما درک کرده! بزرگتر از او را ملت ما به راحتی طرد کرده اند امروز این یک واقعیت است که وقتی مشایی صحبت از مکتب ایرانی می کند سینه چاکهای احمدی نژاد او را به باد شدیدترین انتقادها می گیرند و در خیلی موارد از او اعلام برائت می کنند! چه برسد به مدیری! مدیری  می داند که هر گونه اظهار نظر ضد ارزشی و انقلابی موجب می شود که بلایی که برسر شجریان و افتخاری افتاد بر سر او هم بیوفتد! نمی شود که شجریان به امام فحاشی کند که حتی موسوی و کروبی که رهبران این جنبش هستند از امام با احترام یاد کنند! و مردم دوباره او را قبول داشته باشند. نکته جالب در ابتدای سریال قهوه تلخ سخنان مدیری در مورد عدم کپی کردن آن است در اینکه این عمل ناشایست است شکی نیست اما اصرار مدیری بر اینکه اگر برادرتان هم خواست ندهید و بگویید برو از بقالی بخر عجیب است! فکر می کنم اگر بر هر ایرانی هم یک نسخه از این سریال فروخته شود باز هم شکم مدیری را پر نمی کند که اینقدر نگران سود کردن در این کار است! به طور کلی مدیری بر خلاف چهره ساکت و گوشه نشین خود شخصی بسیار سیاسی است این را محصولات فکری او اذعان می کنند موارد بسیاری را می توان مثال زد که شخص ایشان چه میزان از اوضاع سیاسی کشور باخبرند که در فلان طنز به فلان نکته ریز سیاسی اشاره می کند مثال عینی این هم در سریال جدید وی یعنی قهوه تلخ دیده می شود که از دو دیدگاه قابل تحلیل و نقد است که به تدریج  پخش شدن این سریال یکی از این دو دیدگاه بر دیگری پیروز خواهد شد امیدوارم که دیدگاه اول مدد نظر قهوه تلخ باشد حقیر فقط در مورد قسمت اول آن می نویسم 1-دیدگاه اول: تاکید تشویق مکرر سریال در ابتدا به تاریخ ایران و نظام های دست نشانده و استبدادی استعماری حکومتی ایران که از این جهت خوب است که مردم امروز بدانند که چه کسانی بر این کشور چه خیانت های بزرگی را کرده اند چه کسانی آغوش خود را به روی غارتگران ملت و کشور بازکرده اند. دوباره در بخش دیگری از سریال تاکید استاد تاریخ به دانشجویان که ما باید تاریخ را نه برای دانستن بخوانیم بلکه بخوانیم و آن را چراغ راه خود قرار دهیم این موارد نشان از سمت و سوی حمایتی سریال است. به طور کلی در قسمت اول به فراماسونی و دست های پنهان در مخفی نگه داشتن حقایق تاریخی ایران تاکید شده است در بخشی به سفید بودن آن کتاب یا هشدار آن استاد بزرگ تاریخ به آن دختر که تو حیف هستی!! و بهتر است موضوع پایان نامه را عوض کنی یعنی استاد هشدار می دهد که این قسمت تاریک تاریخ ایران را جست و جو نکن زیرا برایت گران تمام می شود در ادامه تاکید بر اینکه فراماسونها تاریخ نگاران را تهدید می کردند که آنطور که آنها می خواهد بنویسند این رویکرد قسمت اول بود که حدس می زنم مدیری بیشتر قصد دارد فراماسونی را به تصویر بکشد. خوردن قهوه تلخ به این معنی که ما نباید دوباره قهوه تلخ بخوریم به دوران استعماری استبدادی ظلم و ستم زور عیش و نوش و خوش گذاری برگردیم برای مخاطب بازگشت به آن دوران بسیار چندش آور قلمداد می شود 2-دیدگاه دوم:فردی که استاد تاریخ است بر اثر مشکلات مالی می خواهد به شهرستان برود و از تمامی مردم و مسئولین نظام خسته شده است و احساس می کند که دوباره همه چیز تکرار شده است و مدیری خواسته طوری القا کند که انقلاب خمینی همان حکم قهوه تلخ را دارد که ما خوردیم و دوباره به همان زمان شاهنشاهی برگشتیم و همان ظلم و زورگویی را دوباره این بار به دست خودمان تشکیل دادیم. کنج سیاست: دوباره جنگ دانشگاه آزاد شروع شد اینبار بی پرده تر از قبل تا جایی که لاریجانی سخنان هاشمی را عوامانه خطاب می کند!!جهت اطلاع دوستانی که فریاد می زنند وای برما قیمت دلار نزدیک 300تومان بالا رفت عرض کنم که وقتی اقتصاد کشور از دلار می خواهد بیرون برود دلار بشود 2000تومان مهم نیست دوماً دلار بیشتر مربوط به کالاهای اروپایی و آمریکایی است که یک مشت دلال وارد می کنند و با قیمت و سود های بالا به مردم می دهند وقتی قدرت خرید مردم از کالاهایی که با دلار وارد کشور شده و طبیعتاً گران هم شده کم شود به سمت کالاهای تولید داخل و کشورهای دیگر روی می آورند و این به سود کشور است که در بیشتر موارد مردم دست به تولید کالا شبیه به آمریکایی اروپایی می زند و این بازهم به سود چرخه کشور است. این تحریمهای واقعاً هیچ تاثیری نخواهد داشت دلیل علمی هم دارد اینکه وقتی کشورهای شرقی در بازارهای غربی نمی توانند در مقابل کالاهای غربی رقابت کنند روی به کشور های می آورند که این کالاها وجود ندارد با این حال بسیاری از کشورهای غربی تحریم کننده مثل آلمان با آن اقتصاد در حال فروپاشی خود بیش از 28 میلیاردلار با ایران مراودات کالایی دارد که اگر این مقدار پول قطع شود معادل بیش از یک و نیم میلیون بیکار روی دستش خواهد ماند که بیشتر کشورهای غربی دیگر هم اینچنین اوضاعی را دارند.

 

نقد کوتاه قهوه تلخ مدیری

همه ی کسانی که از سال ۷۰ به بعد طنز های تلویزیون رو دنبال میکنند ، کم و بیش حداقل با اسم « مهران مدیری » آشنا هستند. کارگردان و بازیگر نام آشنا ایران که بیشتر در کارهای طنز فعالیت کرده و سریال های زیادی ساخته که ساعت خوش ، پاورچین ، شب های برره و مرد هزار چهره و حالا قهوه تلخ از معروفترین کارهای مهران مدیری هستند. هدف من تو این نوشته نقد کردن قهوه تلخ و اشاره به موضوعاتی که تو این سریال بهش پرداخته شده هست و به اندازه خودم میخوام این سریال یا حالا بهش میگن مجموعه قهوه تلخ رو زیرسوال ببرم ، البته ناگفته نماند من نه منتقد هستم نه در این زمینه اطلاعات زیادی دارم ولی به عنوان یک بیننده به خودم حق میدم در مورد این مجموعه که تابحال بابتش ۱۵ هزار تومن پول خرج کردم ، یه مطلب بنویسم!

کسایی که تو وب خیلی میگردن یا به قول معروف وبگردی میکنند و این وبگردیشون به سایت های خبری هم مربوط میشه ، باید سرنوشت قهوه تلخ رو که چه طور شد از پخش توی سوپرمارکت ها  سردر آورد باخبر باشند ولی یحتمل ۹۰% خواننده های این مطلب اینطور نیستند! برای همین من یه مقدمه کوتاه میگم یا مینویسم ! ابتدا قهوه تلخ قرار بود به صورت یه سریال طنز قبل از نوروز ۸۹ پخش بشه و بعد از نوروز هم ادامه پیدا کنه ولی به دلایلی این طور نشد تا رسیدم به اواخر اسفند ماه ۸۸ که قرار بود صداوسیما این سریال رو ۵ تا ۷ میلیارد خریداری کنه و از عید به بعد پخشش کنه ، که بازم به دلیل به توافق نرسیدن سر قیمت اینطور نشد. بعد چندماهی خبری از این مسائل نبود تا که اعلام شد قهوه تلخ مثل قلب یخی قراره به صورت سوپرمارکتی یا باکلاس تر به صورت نمایش خانگی به دست مردم برسه، یعنی مردم از جیب پول بدن و سریال ببیند. خب این مسلم هست که شکست بزرگی در انتظار مدیری بود . ولی به دلیل برخی از مسائل سیاسی که قبل اعلام این خبر رخ داده بود مدیری از طرف قشر حداکثری مردم مورد حمایت قرار گرفت و تبلیغات بسیار زیاد و صحبت های مدیری در ابتدای مجموعه اول هم مزید بر علت شد که در آخر به اینجا رسیدیم که طبق امار رسمی سایت پخش الوند ، این مجموعه در فروش روز اول ۵۰۰۰۰۰ نسخه بفروشه که رقم بسیار بالایی بود و نظر همه در مورد شکست مدیری برگشت . این بود توضیح مختصری در مورد این سریال یعنی قهوه تلخ.

حالا میرسیم به نقد بنده در مورد این سریال : اولین نقدی که میشه به این سریال وارد کرد تغییر نکردن شخصیت سیامک انصاری نسبت به شخصیتش در شب های برره است. بازهم کیانوش شب های برره اینبار در قهوه تلخ با نام مستشار یا نیما شخصیتی هست که در بین افراد دیگه از همه بیشتر می دونه ، روشنفکرتره و بقیه هم نوعی بی خرد و یا راحت بگم خنگ و مفت خور هستند. این تغییر نکردن شخصیت کمی تو ذوق میزنه که البته میشه تحملش کرد و به شخصیت های جالب دیگه سریال مثل بلدالملک و باباشاه و اون پیرمرده دلخوش بود.

مشکل دوم سریال ( البته کاملا از خودم نیست و من به این صورت تحقیق نکرده بودم و اطلاع نداشتم ولی میدونستم که این دکور و لباس برای قاجار هست) سوتی تاریخی این مجموعه است. لباس های مردان و زنان سریال که اگر کمی از تاریخ بدانید و فیلم های ساخته شده زمان قاجار رو ببینید  ، می فهمید که بله ، طراحان لباس یا خود مدیری خان کمی به خودشان زحمت نداده اند در مورد البسه ۲۰۰ سال پیش که دوران بعد زندیه و قبل قاجار میشه تحقیق کنند و ببینید مردم فلاکت زده اون دوران ایران چی می پوشیدند و پادشاهان چپاولگر ما چه ریختی ظاهر می شدند الان گندش در نمی اومد که خسرو معتضد از این رخنه استفاده کنه و یه نقد توپ برای قهوه تلخ بنویسه! این نقض عمده هست که بازم از نظر مردم عادی نادیده گرفته میشه و کسی بهش دقت نمیکنه .

مشکل یا نقد سوم رو میشه به تکراری بودن سکانس ها مربوط دونست که بعضی از موضوعات و یا سکانس ها خیلی زیاد تکرار میشن مثل نظمیه و پدرسوخته گفتن ها که به نظرم اقامهران شورش رو در آورده! یا زدن چماق تو سر مستشارالملک . البته جدا از سکانس ها در قسمت های ۱۶-۱۷-۱۸ گیر دادن های برزوخان زیادی زیاد شده بود که بازهم نوعی لوس را در پی داشت. این تکرار سکانس ها این رو تداعی میکنه که مدیری از نظر طنزگونه بودن سریالش سو‍‍ژه های کمی دستش هست و میخواد با تکرار اون سوژه ها این مشکل رو برطرف کنه.

خب این سه مشکل تا حالا یادم اومده ! اگر بازهم در قسمت های بعدی به نقد خوبی رسیدم حتما مینویسم که این مسئله تو وبلاگ مطرح تر بشه.

موفق باشید


 

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter