نویدنو:30/07/1389 صفحه قابل چاپ است |
1389/7/30:نویدنو
اعتراضات فرانسه
پائیز
پرآشوب در فرانسه،
مردم سرسختانه در برابر دولت ایستاده اند
سرچشمه : آینده ما
مردم فرانسه برای همه ما میرزمند نويسنده: استيو مکگيفن
منبع: مورنينگ استار
پيروزی طليعهدار ايده آل سوسياليستی جهانی نخواهد بود، اما ضربه عظيمی بر نقشههای راست برای بازپس گرفتن پيروزیهای دو قرن و ايجاد يک ديکتاتوری پايدار سرمايه خواهد بود. اگر اين مبارزه شکست بخورد، برای سرمايه بزرگ بسيار آسان تر خواهد بود تا چهره بدطينت خود را در هر گوشه از زندگی ما بهنمايش بگذارد. مبارزۀ مشخص بر محور مزايای بازنشستگی قرار دارد، اما خواستهائی که اعتصاب مستمر و تظاهرات تودهای مکرر را موجب شدهاند وسيعتر از آن هستند. معهذا، خود مزايای بازنشستگی در رسانههای بريتانيا تحريف شدهاند، اجازه بدهيد از آن شروع کنيم. اولاً، آنطور که گزارشات رسانهها میخواهند به شما بقولانند، بازنشستگی واقعی در 60 سالگی نيست. حقيقت اين است که شما حق داريد در ۶۰ سالگی بازنشسته شويد، اما با مزايای کمتر. عموماً، تنها کسانی که مزايای اضافی- شغلی يا خصوصی- يا برخی منابع ديگر دارند، میتوانند در ۶۰ سالگی بازنشسته شوند. دسترسی به مزايای کامل، که کمی از بريتانيا بيشتر است، فقط در ۶۰ سالگی ممکن است. اگر ساکوزی به آنچه میخواهد برسد، اين به ۶۷ سالگی افزايش خواهد يافت. طول عمر در فرانسه بالاتر از ۸۰ سال است، رقمی که نابرابریهای گسترده شغلی، درآمدی، جنسيتی، منطقهای و غيره را پنهان میکند. اين پيچيدگیها به کنار، معهذا، اصلاحات پيشنهادی ۲ سال از ۱۵ سال بازنشگستی مردم فرانسه را، که بطور متوسط از ۶۵ سالگی شروع میشود، از آنها میگيرد. ثانياً، اين ايده که فرانسه ديگر قادر به تأمين نظام بازنشستگی نيست از پايه نادرست است. کل کسری دولتی نظام بازنشستگی امسال به ۳۲٫۳ ميليارد پاوند تخمينزده میشود، که در سال ۲۰۲۰ به ۴۵ ميليارد پاوند افزايش خواهد يافت. اين کسری کاملاً قابل جبران است. برای از بينبردن آن بهيک مبلغ اضافی کمتر از ۲ درصد توليد ناخالص ملی جهت اختصاص دادن به رژيمهای گوناگون نظام بازنشستگی دولتی نياز است. در حال حاضر بيش از چهار برابر آن مبلغ بصورت سود سهام به سهامداران پرداخت میشود. ثالثاً، بهانۀ «همه ما بيشتر عمر می کنيم» فقط يک بهانه است. «همه» ما بيشتر عمر نمی کنيم. افزايش طول عمر عمدتاً در بخش مرفه ديده میشود. و در هر صورت، طول عمر ظاهری کيفيت زندگی را در نظر نمیگيرد، و طول عمر متوسط ممکن است بالا رفته باشد، اما ميانگين سالهای برخورداری از سلامتی ذهنی و جسمی افزايش بسيار کمتری نشان میدهد. مزايای بازنشستگی قابل دسترس بين ۶۰ و ۶۵ سالگی اين امکان را دارد که شما را قادر سازد از دورهای از زندگی خود بطور کامل لذت ببريد که میتوانيد انتظار داشته باشيد، با حداقل مراقبت همراه بوده و با کمی خوششانسی، در سلامت کامل باقی بمانيد. افزايش آن فراتر از ۶۵ سالگی شانس شما را کاهش میدهد. رابعاً، می گويند «نسبت وابستگی»، تعداد افراد غيرشاغل در مقايسه با شاغلين، در نتيجه افزايش طول عمر غيرقابل دوام شده است. اين ادعای جعلی ديگری است. سالمندانِ بيشتر عموماً به معنی جوانان و کودکانِ کمتر است، و در مقايسه با بازنشستگان، توليد اين دو گروه کمتر و هزينه آنها بيشتر است. برای حل مشکل مزايای بازنشستگی، آنطور که در فرانسه می بينيم، شماری از سياستهای گزينه وجود دارد:
●
افزايش ماليات بر در آمد از سرمايه گذاریها و مزايا در بخش
مالی. يک تأثير عمده افزايش سن بازنشستگی افزايش فوری در نيروی کار بالقوه خواهد بود. هشدارهای ترسناک در باره «نسبت وابستگی» را بايد با توجه به اين در نظر گرفت. پاسخ ما به کسانی که اين بحث را مطرح می کنند ساده است. ما موقعی ساکت خواهيم شد که هر کس شغلی متناسب با توانائیهای خود و با درآمدی کافی برای گذران زندگی خود داشته باشد در واقع، مسئلۀ اشتغال از خود موضوع مزايای بازنشستگی به هسته مرکزی اين مبارزه نزديکتر است. کاهش مزايای بازنشستگی، البته، بدطوری کاهش دستمزدها را پنهان میکند. بعلاوه، آنها به همه ما میفهمانند که مهم برای نظامی که زير آن زندگی می کنيم، نه انسانيت ما، بلکه نيروی کار ماست. از اينروست که اين تعداد زياد جوان، و حتا نوجوان دبيرستانی، به تظاهرات پيوسته اند. از اينروست که از هر ۱۰ فرانسوی ۶ نفر در کل از اعتصابات حمايت میکنند و تعداد بيشتری خواهان آنند که قانون اصلاح مزايای بازنشستگی پس گرفته شود. يک شناخت عمومی از اين واقعيت بسيار ساده وجود دارد که اولويت سياستی فوری بايد بازگشت به اشتغال کامل باشد و افزايش سن بازنشستگی يک گام به عقب از آن است. خشم عظيمی در فرانسه وجود دارد و به نظر میرسد مردم فرانسه میدانند خشم خود را متوجه کدام سمت بنمايند. مبارزه از پيروزی بسيار دور است. سارکوزی، با پشتيبانی يک نيروی پليس بطور فزاينده ددمنش، و ظاهراً آماده برای ورشکست کردن ملتی که فقط چهارسال پيش رئيسجمهور آن شد، برای درگيری طولانی آماده بهنظر میرسد. قطارها نامنظمند، بنزين درحال تمامشدن، و زمستان در راه است. بهترين اميد اين است که احزاب راستگرا حمايت خود را از رئيسجمهوری که ظاهر دموکراسی را هم رها کرده، تضعيف نمايند و اينکه خود روسا به او بگويند ديگر بس است. مردم فرانسه برای همه ما میرزمند و نتيجه اين مبارزه فراتر از مرزهای آن کشور پژواک خواهد داشت، و اميدوارانه زحمتکشان جاهای ديگر را تشويق خواهد کرد در خيابان ها [تهاجم نئوليبرالی] را دفع نمايند.
سرچشمه : تارنگاشت عدالت
|
|