نویدنو:25/02/1389                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 


 

آزادی

احمد سپیداری

 

تقدیم به تویی که ... تکرار هستی مایی


جرم مان، خود "آزادی" ست
و سبز کردن بند بند این دیوار بلند

نشسته ایم
گوش تا گوش
با دلی پرشور و
جوانه های تازه ی خونی بر موها
رودرروی دیوهای کریه ِ به تاریکی تحقیر، خو کرده ...
دوزخ بانان دون ِ
پشت باروی فروریخته ی پوست ِ
از هم دریده ی ما ، زمینگیر...
در آنسوی جوخه های دروغین مرگ

با تو
با تویی که تکرار مایی
و خاطره ات را هم
در آن سیاهچاله های تلخ
در پشت آن درهای ِ زنگار گرفته ی کابوس
برنمی تابیم

و این جبر زمانه که ناچار...
و فردا که تازه راهش را می آغازد
و امید که در حاشیه ی ماه، بلور می بندد
و ماه که بر دوش میله های آبستن اشک
سر می گذارد

و شهر
این شبکه ی نگاه های اشک آلود
و خیزش آگاهی های ناممکن
در کف سکوی زنده شور خانه ها،
تابوت های یخ زده ی شیشه ای،
گورهای شکسته ی بی نام،
و میخک های سپیدی،

 که تنها توری از شبنم سرخ بر تن دارند

با عزاداری های خفه ی بغض آلود
در دشنام یک اقتدار پا درگریز
و ریسه رنگین چراغ ها
- شهیدانی بر دوش شعارهای هر شبه -
و خیابان هایی همسایه ی درد

و شهر
که در تسخیر شور هستی ماست
شور هستی ما
اگرچه با دست های بسته ،

وچشم بندی بر چشم،
و طناب داری در مقابل،
و این مه سنگین صبحگاهی،
رنگین کمان دور دست
با خورشیدی
به اندازه ی یک روزنه روشن
و صبحی شرمسار...
و صبحی شرمسار
از تاخیر نابخردانه ی خویش

 

از شب نگاشت ها

 

  

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست