ناصرآقاجری
هم چون پنجشنبه اول اردیبهشت 01 تظاهرات پیشنهادی فرهنگیان، خیابانهای
منتهی به مجلس بسیارشدیدتر، امنیتی بود. همه ی عکسها و فیلمهایی که
به وسیله مزدوران جوانِ امنیتی از افراد در همه ی تظاهرات پیشین گرفته
میشد در این روز به کارگرفته شد. کافی بود از درب مترو خارج شوید،
لباس شخصیها مچ دست شما را میگرفتند و با کمی دقت بازداشت و روانه
ونهای متعدد و آماده حمل میشدید و یا به محوطهای منتقل میشدید که
به وسیله پلیسهای جلیقه زرد محاصره شده بودند، تا در کناردیگر
دستگیرشدگان درانتظار تصمیم آقایان در مورد خود باشید. من با پیشبینی
این واقعیت، این بار لباسهای همیشگی لباس کار مانند خود را که برای
این اجتماعات میپوشیدم نپوشیدم. و درست برخلاف آن لباسها و رنگهایش
و کلاهش، با یک تغییرات کلی که به آنها دادم، شدم یک آدم متفاوت از
تظاهرات پیشین. در عکسهای نیروهای امنیتی همیشه ما به دلیل کرونا از
ماسک استفاده میکردیم به این دلیل چهرهی ما برای پلیسهای خیابانی
چندان شناخته شده نبود، بدین علت با این تغییر لباس و صدمه دیده گی
زانویم که در اثر یک حرکت غلط ورزشی به وجود آمده بود، و سن بالا و
لنگی که میزدم تصور میکردم میتوانم همه ی مسیر را عبور کنم و از چند
و چون وضعیت اطلاع درستی به دست بیاورم.
با این وجود کوشیدم زمانی از درب مترو خارج شوم که پلیسها درگیریک
جمع بازنشسته و بگومگو با آنها بودند که در نهایت به دستگیری برخی از
آنها منجر شد. در این شرایط وارد خیابان شدم و جهت مخالف را پیش گرفتم
تا توجه آنها را جلب نکنم و در یک فرصت وارد پارک روبروی سازمان
برنامه و بودجه شدم ولی با قدم گذاشتن به خیابان بهارستان اولین پلیس
لباس شخصی جلوی من را گرفت. او تعجب کرده بود که چگونه از میان آن جمع
تا آن جا آمده ام من به ایشان گفتم دارم میروم میدان سپاه شمال خیابان
بهارستان، خریدی دارم . پلیس مرا که برایشان آشنا نبودم رها کرد و از
من خواست تنها به جلو بروم و ازاین منطقه خارج شوم.
از جلوی درب مترو تا ایستگاه بعدی مترو دوازه شمیران دو طرف خیابان
پلیس جلیقه زرد ایستاده بودند و در میان آنها پلیسهای لباس سبز به
صورت دستههای چند نفری با عصبیت در جستجوی افراد مشکوک بودند. اجازه
ایستادن حتا به یک فرد تنها را نمیدادند واگر دونفری یا سه نفری با هم
حرکت میکردند دستگیر میشدند. آن سوی خیابان محلی که میبایست به جلوی
مجلس برویم انبوهی از پلیسهای ویژه سرکوب با لباسهای سبز مانند کلاه
سبزهای آمریکایی با موتورسیکلتهای ویژه اشان با جثههای درشت و
پرخاشگر آماده بودند تا اگر کسی شهامت عبور از خیابان را داشته باشد
دستگیر کنند و از همه تظاهرات پیشین تعجبآورتر وجود یک روحانی جوان در
میان لباس سبزها بود.
جلیقه زردها هر چند متر دونفری تک آدمهایی را که عبور میکردند با
دقت زیرنظر داشتند فقط باید سریع عبور میکردی تا مورد حمله قرارنگیری
و من به دلیل لنگ زدن مستثنی بودم سرهر چهارراه انبوه جلیقه زردها و
سبزها از ورود به بهارستان جلوگیر میکردند و من تنها میتوانستم با
رفتن به شمال خیابان حرکت کنم نه بازگشت. با ترفند وارد شدن به
فروشگاهی و بعد تعویض مسیرعبوربه سوی محل تجمع با واکنش تند پلیس مواجه
میشد. پس از حدود دوکیلومتر پیاده روی و با عبوراز ایستگاه متروی
دروازه شمیران پلیسها را پشت سرگذاشتم و تصمیم گرفتم با اتوبس یا
تاکسی مسیر را برگردم و جلوی خیابان مجلس پیاده شوم که با دو بازنشسته
آواره شده به وسیله پلیس مواجه شدم و سه نفری تاکسی گرفتیم و توانستیم
مسیر را برگردیم تعداد ونهایی که برای حمل بازداشت شده ها پارک کرده
بودند بیش ازحد تصورهمیشگی بود حتا ماشینهای حمل زندانیان را هم آورده
بودند و یکی از این نیمه اتوبوسها را دیدم که پر از دستگیر شدهها
بود.
به جز لباس شخصیها و پلیسها با لباسهای خاص و جناب روحانی که آمده
بود تا برای اولین بار سرکوب را هدایت کند، در سراسرخیابانها کسی دیده
نمیشد. ورودی متروها سر چهار راه ها انبوه پلیسها به خصوص لباس سبزها
آدمها را بدون استثنا سوارون میکردند. جشن، جشن سرکوب کنندگان برای
دستگیری کسانی بود که تولید کننده ی نعمات مادی برای جامعه بودند زیرا
کارگران و باز نشستگان کارگری به عنوان یک شهروند حق مطالبه گری حقوق
در هم کوبیده اشان را نداشتند، چون با این جهان بینی و تعدیل ساختاریش
کارگر یک برده ی بدون حقوق است. در خیابان چند خانم فرهنگی پریشان را
میدیدیم که تلاش میکردند در گوشه ای اجتماع کنند ولی چنین امکانی
وجود نداشت. ما سه نفر تصمیم گرفتیم پراکنده شویم و آدرس محلی در پشت
سازمان برنامه و بودجه را مشخص کردیم که افراد را به آنجا راهنمایی
کنیم و در آن گوشه با آغاز شعار تظاهرات را شروع کنیم.
من از خیابانهای فرعی برای این هدف خود را به پارک رویروی خیابان مجلس
رساندم و با اولین فردی که وارد گفتگو برای رفتن به محل تجمع شدم که
متوجه شدم در دام پلیس قرار داریم به یک باره مورد حمله بیش از 8 پلیس
درشت اندام لباس سبز قرار گرفتیم، که تنها راه گریز من درب ورودی مترو
بود که خود را به آنجا رساندم و دیگر نتوانستم از آنجا خارج شوم در
سالن مترو با چند خانم فرهنگی مواجه شدم که واقعیت بیرون را برای شان
تعریف کردم و آنها با تاسف خواستند شانس خود را آزمایش کنند و به سوی
خروجی مترو رفتند.
این تهاجم و این تلاش موفق پلیس برای جلوگیری از تجمع روز کارگر سرشت
این حاکمیت را که هر ساله این روز را به شدت سرکوب میکند، نشان میدهد
که مخالفت با سرمایهداری، مخالفت با باورهای الهی است. نشان می
دهدسرمایهداری در پوشش دین بیشتر مزدور دارد و تواناتر سرکوب میکند،
زیرا این سرکوبها را برای " فی سبیل الله " طراحی میکنند. و پلیس با
وجدان راحتتر مردم مطالبه گر را در هم میکوبد، چون تصور میکند برای
خدایش کار میکند و نمیداند که خود این اندیشه توهین به خدایی است که
باور دارند قدرت مطلق است و میتواند هرآنچه میخواهد انجام بدهد. در
واقع این خواست ضد بشری سرمایهداران در پوشش مذهب است که تصور میکنند
کارگران حق ندارند مطالبه گر حقوق پایمال شده اشان بشوند. آن هم در
حالی که دولت 13 برای تغییر نرخ ارز و غارت بیشر مردم در رسانهها
فریاد میزند نرخ 4200 تومان " ارز" ام الفساد جامعه شده است.
دیگر همه ی مردم مسخ و نا اگاه هم فهمیده اند که دولتهای بعد از جنگ
شایستگی کنترل نرخ پیاز و گوجه را ندارند تا چه رسد با آزاد کردن نرخ
ارز منافع جامعه را تامین کنند. همه بدون استثنا باوردارند این نیز
مانند دروغهای بی شمارشان دروغی چندش آوراست. دولت فعلی میخواهد با "
آزاد" کردن نرخ ارز نان را هم از سفره تولید کنندگان نعمات مادی جامعه
به جیب دلالها و سرمایهداران بریزد. اگر شما با تعدیل ساحتاری
نمیتوانید کش تنبان خود را بگیرید و درمانده راه مناسبات امپریالیستی
را میروید و تنها پدیده ای که شما را پاسداری میکند پلیسی است که
نمیداند وظیفه اش حفاظت از تظاهرات مسالمتآمیز مردم است نه برای نان
چربی که شما به کاسه اشان میریزید، سرکوب مردم است. پلیس باید بداند
آنها هم از مردم هستند نه روبروی مردمی که حقوق قانونی خود را مطالبه
میکنند، در هر کشوری یک قانون مادر وجود دارد که در این قانون در ظاهر
به حقوق سیاسی، اقتصادی و مدنی مردم پرداخته است و آنها حق ندارند به
اجتماعات مسالمتآمیزی که میخواهد درجلوی مجلسِ به اصطلاح مردمی این
حقوق قانونی شان را مطالبه کند، این گونه پرخاشگرانه حمله کنند.
روزکارگر برغم سرکوبهای هرساله، آنهم با این انبوه پلیسهای رنگارنگ
و تدارک برای جلوگیری ازیک اجتماع مسالمتآمیز نشان دهنده ی این واقعیت
است که پاک کردن صورت مسئله با کمک سرکوب، نمیتواند تا ابد کارایی
داشته باشد، میبینیم که سال به سال با شدت بیشتری این اجتماعات تکرار
میشود و خواهد شد. امسال نسبت به سالهای پیش نیروهای بزرگتری از
نیروهای سرکوب به میدان مبارزه با حق طلبی کارگران و بازنشستگان کارگری
آمده بودند، چرا؟! چون واقعیت نا کارآمدی دولتهای تعدیل ساختاری و
بحرانهای فزاینده هر روز با شدت بیشتری جامعه را به چالش گرفته است.
هر پدیده ای سقفی دارد، سقف تدارکات نظامی شما دارد به انتها میرسد،
شما در عمل روبروی مردم خود وقانون سر و دم بریده ای ایستاده اید که
همه ی شما در عوام فریبی به آن رای داده اید و اینک به ذباله دانی
انداخته اید. روز کارگر روز جهانی انسانهای شریفی است که با کار و
اندشه پویا انسان را از پارینه سنگی غارنشینی و پلنگینه پوشی به امروز
رسانده اند، این شرایط نا هنجار امروز را هم، هنجار خواهند کرد. این
قانون دیالکتیکی طبیعت وجامعه پویای انسانی است.
دوازدهم اردیبهشت هزار چهارصد و یک
برگرفته از فیسبوک
|