برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-01-02

نویدنو 12/10/1400         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • ما وارد دورانی از بحرانها شدهایم. بحرانهائی که ریشه در سیستم سرمایهداری دارند و پویاییهای ایدئولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی سراسر جهان را تحت تأثیرخود قرار خواهند داد. این بحرانها در عین حال که مشروعیت حزبهای موجود را تضعیف نموده و موجی از مبارزه در سراسر جهان را با درخواست تغییر سیستم ایجاد کردهاند، در عین حال سبب قطببندی ژرف سیاسی، ایجاد فرصتهایی برای راست افراطی و چپ جدید نیز شدهاند.

 

 

بحران سرمایه‌داری و وظایف چپ امروز

اشلی اسمیت (کانترپانچ)- ترجمه داود جلیلی

 

ما وارد دورانی از بحرانها شدهایم. بحرانهائی که ریشه در سیستم سرمایهداری دارند و پویاییهای ایدئولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی سراسر جهان را تحت تأثیرخود قرار خواهند داد. این بحرانها در عین حال که مشروعیت حزبهای موجود را تضعیف نموده و موجی از مبارزه در سراسر جهان را با درخواست تغییر سیستم ایجاد کردهاند، در عین حال سبب قطببندی ژرف سیاسی، ایجاد فرصتهایی برای راست افراطی و چپ جدید نیز شدهاند.

ما سوسیالیستها اگر میخواهیم نقشی در بازترکیب چپ انقلابی بازی کنیم، میبایست اقلیت رزمنده جدیدی را متحد کنیم، زیرساخت سازمانی اختلافنظر و مقاومت خود را بازسازی نمائیم ، و چنان حزبهای سوسیالیست جدیدی را بنا کنیم که قادر به درک ماهیت این دوران باشند.

 

رکود طولانی

در دوران جدید، چندین بحران متقابل وجود دارد. انجیل، تنها چهار سوار سرنوشت داشت: طاعون، جنگ، قحطی، و مرگ. ما امروزه پنج سوار سرنوشت داریم. اولی بحران جهانی اقتصاد است. رکود بزرگ سال 2008 به توسعه طولانی نئولیبرالی پایان داد که در اوایل دهه 1990، با به راه افتادن آن چه داوید مک نالی آن را «رخوت جهانی» و مایکل رابرتز «رکود طولانی» میخواند آغاز شد.

این اوضاع اقتصادی با چرخه شدید رکودها و چرخه ضعیف بهبودها مشخص میشود که ریشه در کاهش سودبخشی در سراسر جهان سرمایهداری دارد. این سیستم با انباشت بیش از اندازه سرمایه که نمیتواند روزنههایی برای سرمایهگذاری سودآور پیدا کند قفل و به اصطلاح آچمز شده است.

در عوض، سرمایه، دست اندر کار خرید و فروش سهام، سرمایهگذاری احتکاری، و نیز ادغامها و جمعآوریها میشود. در عین حال ، حدود 20درصد از شرکتهای آمریکایی به اصطلاح زامبی هستند، و این به این معناست که این شرکتها آنچنان غیرسودآور و ناتوان از رقابتاند که باید برای پرداخت بهره بدهی هایشان فقط وام دریافت کنند.

اقدام طبقه حاکم برای احیا سودآوری از طریق ریاضت نئولیبرالی برای کارگران، و پول ارزان و محرک برای شرکتها، پس از رکود بزرگ در غلبه بر رکود طولانی شکست خورده است. نظام نئولیبرالی انباشتِ خصوصیسازی، مقرراتزدایی، کاهش رفاه، کاهش دستمزدها، و مزایا، و نیز سیاست جهانیسازی دیگر جواب نمیدهد.

این اقدامها که در طی دهه گذشته در بهترین حالت رشدی بطئی را احیا کرد، قبل از آنکه بیماری همهگیر، آنرا وارد ژرفترین بحران در تاریخ مدرن نماید، تنها شاهد آغاز لغزش اقتصاد جهان به داخل رکود بود. اگرچه بستههای عظیم محرک اقتصادی بسیاری از کشورهای پیشرفته سرمایهداری جهان را از رکود خارج کرده است، اما آنها تنها درگیر ایجاد بهبودی ضعیف همراه با مشخصههای تورم و بیکاری بالایی بودهاند که پس از دهه 1970 مشاهده نشده بود.

در واقع، دخالت دولت در اقتصاد، نابرابری طبقاتی و اجتماعی را در سراسر جهان عمیقتر کردهاست. امروزه یک درصد ثروتمندترینهای جهان، دوبرابر بیش از 6.9 میلیارد نفر ثروت دارند. در ایالات متحده، سه ثروتمندترین نفرات برابر با 160 میلیون نفر کف جامعه ثروت دارند. شرایطی که تحمل آن برای همه کارگران بسیار دشوار است، و برای افراد رنگینپوست، مهاجران، زنان، و دیگر گروههای ستمدیده حتی بدتر.

لایحه زیرساختی بیمایه رئیسجمهور بایدن برای اصلاح این نابرابریها کار چندانی نخواهد کرد و قطعاً ماشه توسعه بزرگ جدیدی را نخواهد کشید. رکود طولانی هیچ علامتی از پایان نشان نمیدهد.

بحران امپراطوری و رقابت

این رکود بحرانی را در نظم امپریالیستی ایجاد کرده است، دومین بحران بزرگی که با آن مواجهیم. پس از پایان جنگ سرد، آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت بر دنیای تکقطبی ریاست میکرد. آمریکا امیدوار بود تمام کشورهای جهان را در داخل رژیم نئولیبرالی سازمان تجارت جهانی متحد کند.

به وقوع پیوستن سه حادثه به آن نظم پایان داد: شکست آمریکا در عراق و افغانستان، رکود طولانی، و ظهور مراکز جدید انباشت سرمایه، و مهمترین آنها چین. در نتیجه این رخدادها، آمریکا نزول نسبی قدرت امپریالیستی را تحمل کرده است.

البته، واشنگتن سرکرده جهان باقی مانده است، اما اکنون در کنار رقیب پرقدرتی مانند چین، رقیب دیگری مانند روسیه، و گروهی از قدرتهای منطقهای مواجه است که همه آنها به صورت فزایندهای مدعی منافع خاص خودشان هستند. از این رو ما وارد یک نظم چند قطبی نامتقارن جهانی جدیدی شدهایم.

در این وضعیت جدید و بیثبات، ستیزهها، تلاشهای مصالحهجویانه برای هماهنگ کردن سیاست جهانی بر سر هر چیزی، از تغییرآب وهوا گرفته تا بیماری همهگیر بین کشورها رشد میکنند. این ستیزهها، به ویژه بین آمریکا و چین، در مرکز سیاستهای جهانی و ملی قرار خواهد داشت.

فاجعه آب و هوا

سومین بحران عظیم دوران ما تغییر آبوهواست. همانطور که همه میدانیم، این بحران ریشه در هدایت رقابتی سرمایهداری برای سود و رشد، صرفنظر از تأثیرات اجتماعی و محیط زیستی آنها دارد. تمام کشورهای جهان به تضمین حاکمیت سرمایه و گسترش تضمینهایی که کار چندانی با گرمایش جهانی زمین نخواهد داشت متعهد هستند. و ستیزهها بین قدرتهای بزرگ، به ویژه بین آمریکا و چین، راه رسیدن به هر توافقنامه معنادار جهانی و به ویژه اجرای آنها را مسدود خواهد کرد. از اینرو، در بهترین حالت ما با تحریفهای تبلیغاتی مانند کاپ ۲۶(کنفرانس گلاسکو)، که صرفاً با تعهداتی برای محدود کردن گازهای گلخانهای تا این و آن تاریخ در آیندهای دور پایان بیابد آرام خواهیم گرفت. البته، این توافقها هم در سیاست و هم در عمل به سرعت نقض میشوند.

همانطور که گرتا تونبرگ در راهپیمایی همگانی علیه همایش آلودهکنندهها در گلاسکو بیان کرد، «کاپ 26 کنونی درست مانند کاپهای قبلی است که ما را به اینجا رسانده است. در داخل کاپ، تنها سیاستمدارها و افراد دخیل در قدرت حضور دارند که وانمود میکنند آینده مارا جدی میگیرند. تغییر، یعنی آنچه که اساساً در پی آن نیستند، از اینجا بیرون نمیآید. این رهبری نیست. چیزی است که رهبری شبیه آن به نظر میرسد.»

در حالی که رهبران این کشورها تا حد زیادی مسئول این بحران هستند، اما درگیر چیزی هستند که تونبرگ به درستی آنرا «دری وری» خواند. فجایع آب وهوایی با افزایش توفانهای شدید مرگبار، آب شدن کلاهکهای قطبی، بالا آمدن سطح دریاها، کویرزایی در تمام بخشهای کشورها، و نابودی سیستمهای کشاورزی تکثیر میشود. این فجایع جامعهها را، به ویژه در جنوب جهان، که بزرگترین قربانیان تغییر آب وهوا هستند، در حالی که کمترین مسئولیت را در ایجاد آن دارند، از هم خواهد گسست.

مهاجرت انبوه و رژیمهای مرزی

تغییر آبوهوا، چهارمین بحران دوران ما، مهاجرت را تشدید خواهدکرد. هم اکنون، بیش از 281 میلیون مهاجر وجود دارند که زادگاهشان را ترک کردهاند، بالاترین رقم در تاریخ جهان. این مهاجرت ناشی از گسترش مشکلاتی است که مردم بهطور روزمره با آنها مواجه هستند: بیکاری ناشی از رکود طولانی، جنگهای بین کشورها، جنگهای داخلی، سرکوب ضد انقلابی از سوی رژیمهای اقتدارگرا، قربانی کردن گروههای به لحاظ نژادی سرکوب شده، و فاجعه آب وهوا، تعداد اندکی از مشکلاتی هستند که میتوان شمرد.

بسیاری از کشورهای جهان با ایجاد رژیمهای مرزی عظیم به این بحران واکنش نشان دادهاند. همان طورکه «هارشا والیا» در کتاب «مرز و حکومت»ش نشان میدهد، این نامهای مرزی به دو کارکرد خدمت میکنند: یک، به تنظیم و تا اندازهای مسدود کردن مهاجرت؛ و دو، به بزهکارنمایی کسانی که از نظام مرزی به عنوان کاری کم ارزش، اغلب نژادی شده طفره میروند.

ولو اینکه این مهاجران به امری مرکزی، و در واقع «اساسی» به ویژه برای اقتصادهای سرمایهداری پیشرفته تبدیل میشوند، اما طبقات حاکم و احزاب مستقر از آنها به عنوان قربانیانی برای انداختن تقصیر سیستم خود به دوش آنان استفاده میکنند. اما این مهاجران، همانند گذشته، در بازسازی مبارزه طبقاتی و اجتماعی، به ویژه در آمریکا نقش محوری بازی خواهند کرد.

سرمایهداری جهانی و دوران بیماریهای همهگیر

بحران نهایی البته بیماری همهگیر است. کووید، یک بحران تصادفی برآمده از طبیعت خارج از سرمایهداری نیست، بلکه کاملاً نتیجه دست ندازی جهانی بر اکو سیستمهایی است که قبلاً از هم جدا بودند. این امر ویروسها را قادر به انتقال از حیوانات، به ویژه خفاشها به انسانها کرده است. آنچه واگیرشناسان آنرا «سرریز حیوانی» (انتقال پاتوژن از حیوان به انسان-مترجم) میخوانند. و بیشتر از انتشار آرام، آنگونه که ممکن بود در اشکال قدیمیتر سرمایهداری و شیوههای تولید قبلی رخ دهد، اکنون همهگیریها سوار بر هواپیماها، قطارها، کامیونها و کشتیهای زنجیره تأمین به موقع جهان حرکت میکنند تا به سرعت جمعیت جهان را آلوده کنند.

از اینرو، سرمایهداری جهانی، عصر بیماریهای همهگیر را ایجاد کرده است. حداقل دههها، نویسندگانی چون مایک دیویس و راب والاس، و نیز واگیرشناسان جریان اصلی، نسبت به این خطرحتمی هشدار دادهاند. هشدارآنها از قبل با آنفولانزای مرغی، ابولا، مرس، سارس و دیگر همهگیریها نشان داده شده بود. کووید، از اینرو احتمالاً اولین بیماری همهگیر از بسیار بیماریهای همهگیری است که خواهند آمد. کشورهای امپریالیستی و شرکتهای آنها به جای سازمان دادن پاسخی هماهنگ به این فوریت سلامت، با قرار دادن سود و رشد اقتصاد ملی خود در مرحله اول، زندگی کارگران در مرحله دوم، و زندگی مردم جنوب جهان در مرحله آخر، به صورت سامانهمندی مانع آن هستند. آنها در کل بخشهای جهان، با احتکار واکسن، خودداری از به اشتراک گذاشتن فنآوری، به نحوی که کشورها قادر به مایهکوبی جمعیت خودشان باشند، و از اینرو رها کردن بخش اعظم جهان کاملاً بدون حفاظت در برابر کووید، آپارتاید همهگیری را تحمیل کردهاند. سرمایهداری دقیقاً تهدیدی برای سلامت و خود زندگی بشر است.

موج تاریخی مبارزه

در میانه این دوران وحشت و بحران، آنچه بیش از همه باعث امیدواری است، موج عظیم مبارزهای است که پس از رکود سال 2008 شاهد آن بودهایم. همه ما رخدادهای هشدار دهنده آنرا از بهار عربی گرفته تا اشغال (وال استریت)، زندگی سیاهان مهم است، اعتصابها در اروپا، اعتصابهای آبوهوا، اعتصابهای زنان، بهار آمریکای لاتین، شورشها در سراسر آسیا، و امروز در سودان را میشناسیم.

هم زمان، هم شاهد رشد احزاب دستراستی هستیم که برخی از آنها انتخاب شدند یا قدرت دولتی را قبضه کردند، و هم شاهد اعتراضهای جمعی ارتجاعی مانند اعتراضهای ششم ژانویه 2021 در شارلوت ویل و در واشنگتن بودهایم. کتاب جدید «اعتراض جهان» موضوعهای کلیدی اعتراض ها در قرن بیست و یکم، این عصر مبارزه را خلاصه میکند:

در تاریخ دورههایی وجود دارند که تعداد زیادی از مردم با درخواست تغییر نسبت به وضعیت موجود اعتراض میکنند. این امر در1830-1848، در 1917-1924، در دهه 1960 رخ داد، و امروز دوباره رخ میدهد.... طی دوره 2006-2020، دنیا برخی از بزرگترین اعتراضهای تاریخ را تجربه کرد... اکثریت قابل توجهی از اعتراضهای بزرگ معطوف به موضوعها و درخواستهای ترقیخواهانه بودند، مانند: شغلها، دستمزدها و مزایای بیشتر و بهتر، سرمایهگذاری در سلامت، آموزش، و خدمات عمومی، محافظت از کشاورزان، اقدام برای تغییر آب وهوا، عدالت ریشهای، حقوق زنان و حقوق مدنی، علیه کاهشهای ریاضتی، فساد و نابرابری. اما تعدادی ازاعتراضها تحت رهبری گروههای راست رادیکال مانند: اعتراضهای کیوآنون۱ QAnon در سال 2020 در آمریکا و در سطح جهان، مخالفت با مسلمانان، مهاجران، و پناهجویان در آلمان، نمایشها در فرانسه در اعتراض به ازدواج همجنسها در سال 2012، و اعتراض بزرگ علیه رئیسجمهور دیلما روسوف، لولا، و حزب کارگران در برزیل در سالهای 2013 و 2015.

شورشهای سمت ما با چالشهای جدی مواجه است، که در کتاب جدید تمرین انقلابی در عصر نئولیبرال به خوبی مستند شده است. نئولیبرالیسم، اقتصاد جهانی و اقتصادهای ملی را دگرگون کرده و سازمانهای طبقاتی و اجتماعی ما را ازهم گسسته است.

احزاب سوسیال دموکرات بخش اعظم یا حتی نئولیبرالیسم را پذیرفتهاند. چپ انقلابی وارد بحران شده است. اما این موجهای جدید مبارزه امید بازسازی سازمان طبقاتی و اجتماعی، چپ و احزاب جدید را عرضه میکند.

 قطبی شدن شدید سیاسی

هیچ تضمینی وجود ندارد که این شورشها به سمت چپ جریان خواهد یافت. آنها به راحتی میتوانند به راست جریان یابند. هر دو طرف (راست و چپ) میتوانند از بحران مشروعیت احزاب مستقر در میان شکست پروژه نئولیبرالی آنها سود ببرند.

از این رو ما شاهد قطبی شدن عظیم سیاسی در سراسر جهان هستیم. دونالد ترامپ، ژائیر بولسونارو، ناراندرا مودی، و بسیاری دیگر نشانههایی هستند که بخشی از نظام مستقر میتواند خرده بورژوازی و بخشهایی از طبقه کارگر را گرد برنامهای نیمه پوپولیستی، تحریک نژادپرستی و هدف قرار دادن گروههای ستمدیده، به ویژه مهاجران وادار به عمل کند. این نظامها میتوانند به ماشین جوجه کشی جنبش و سازمانهای جدید فاشیستی در سراسر جهان تبدیل شوند. امروز راست افراطی خطری آشکار و موجود است.

بحران، مبارزه، و قطبی شدن، هم زمان فضای جدیدی را برای چپ باز میکنند که میتواند با رفرمیسمی، که ما در جنبش پینک تاید۲ در آمریکای لاتین شاهدیم پر شود. اما چنین پروژههایی در محدوده دیوارهای آجری داخل نظام سرمایهداری، فشارهای سرمایهداری جهانی، و ضدانقلاب طبقات حاکم خودی، و نیز قدرتهای منطقهای و امپریالیستی به پیش خواهد رفت.

چالش برای چپ انقلابی کوچک در آمریکا، و در سطح جهان، بازسازی خود با مبارزه و تمام بحثهای ایدئولوژیک، استراتژیک، و تاکتیکی است که فراهم خواهد آورد. وظیفه ما مستقیم به پیش اما فوقالعاده دشوار است: ساختن یک قطب انقلابی در روند رادیکال کردن مبارزه؛ کمک به ایجاد مبارزه از پایین؛ ایفای نقش در پیوند زدن اقلیت رزمنده جدید؛ بازسازی زیرساختهای مقاومت؛ ایجاد تشکیلات وسیعتر چپ و دیگر سازمانهای انقلابی. ما به چپ جدید درخوری برای کمک به هدایت شورشها در میانه این عصر بحرانها نیاز داریم تا تجدید سازمان را در جاده انقلاب سوسیالیستی کسب کنیم.

۱. قانون تئوری توطئه سیاسی راست افراطی آمریکایی و جنبشی متمرکز بر ادعاهای کاذب ساخته شده از سوی فردیا اشخاص ناشناسی است که با نام «کیو Q» شناخته می شود، این تئوری مدعی است که از سوی پدوفیل های آدمخواری که یک شبکه جهانی قاچاق سکس کودکان را اداره می کند دسیسه ای شیطانی ، علیه دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین آمریکا در زمان ریاست جمهوری او به پیش برده می شد. قانون به مثابه یک کیش توصیف شده است.

۲. جریان گردش به چپ در کشورهای آمریکای لاتین، که دموکراسی های آمریکای لاتینی را از دستور کار نئولیبرالی دور و به «سوسیالیسم قرن بیست و یکمی» نزدیک کرد.

 

انتشارنخست: دانش و امید، شماره۹، دی ۱۴۰۰

برای دریافت فایل مجله کلیک کنید

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست