برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-10-29

نویدنو 08/08/1400         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • شورای متحده مرکزی، که اعتصابهای بزرگی را در اصفهان و خوزستان، رهبری کرده و به پیروزی رسانده بود، در تابستان 1325 در اوج قدرت بود. در همین سال 1325 بود که شورای متحده مرکزی به عضویت فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری درآمد. در داخل کشور نیز احزاب سیاسی معتبر، حزب توده ایران، حزب ایران، حزب سوسیالیست ایران، حزب جنگل و فرقه دمکرات آذربایجان ایران، شورای متحده مرکزی را به عنوان یگانه سازمان کارگری کشور به رسمیت شناختند

 

 

تاریخچه کوتاه سندیکاهای کارگری ایران/بخش دوم: 1325-1330

خسرو باقری

تقدیم به نعمت محمدی که تمام عمر خود را در آرزوی بهروزی کارگران زیست.

 

 

و می اندیشم که

چه خواهد شد اگر

متحد شوید!

اگر متحد شوید

کارگران ایران!

سیاوش کسرایی

 

شکوفایی جنبش کارگری ایران

جنبش کارگری ایران تا سال 1325/1946 به رشد و گسترش فزاینده خود ادامه داد. «شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران»، در همه هشتاد شهر کشور با جمعیت بالای ده هزار نفر، شعبه داشت. این شورا 186 اتحادیه گوناگون را با یکدیگر هماهنگ میکرد و ۴۰۰هزار عضو رسمی داشت. 75در صد اعضای شورا، نیروی کار صنعتی بودند. در سال 1325، شورای متحده مرکزی، اول ماه مه، روز جهانی کارگر را در بیست شهر به صورت گسترده برگزار کرد. در این تظاهرات ۵۰هزار نفر در تهران، ۴۰هزار نفر در اصفهان و ۸۱هزار نفر در آبادان شرکت کردند. (آبراهامیان. 1394. 178)

 شورای متحده مرکزی، که اعتصابهای بزرگی را در اصفهان و خوزستان، رهبری کرده و به پیروزی رسانده بود، در تابستان 1325 در اوج قدرت بود. در همین سال 1325 بود که شورای متحده مرکزی به عضویت فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری درآمد. در داخل کشور نیز احزاب سیاسی معتبر، حزب توده ایران، حزب ایران، حزب سوسیالیست ایران، حزب جنگل و فرقه دمکرات آذربایجان ایران، شورای متحده مرکزی را به عنوان یگانه سازمان کارگری کشور به رسمیت شناختند. دولت وقت و وزارت کار- که بهتازگی در نتیجه مبارزات گسترده کارگری بهوجود آمده بود- به ناچار شورای متحده مرکزی را به رسمیت شناختند و حق نمایندگی در شورای عالی کار را به آن واگذار کردند. به این ترتیب شورای متحده مرکزی در فاصله کوتاه فعالیت خود، هم به عنوان نماینده کارگران ایران به عضویت فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری درآمد و هم به دژ استوار دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان ایران بدل شد. در طی این سالها، کارگران ایران در سایه آگاهی و تشکل خود توانستند لایحهای را در سال 1323 به دولت تحمیل کنند که بر اساس آن 8 ساعت کار روزانه، دو هفته مرخصی سالیانه با حقوق، شش هفته مرخصی برای زنان کارگر باردار، منع کار کودکان کمتر از 12 سال و بیمههای اجتماعی، تأمین شده بود. آگاهی و تشکل کارگران در عین حال دولت را واداشت تا قانون کار را در 28 اردیبهشت سال 1325 (شش روز پس از تصویب قانون کار در حکومت خودمختار فرقه دمکرات آذربایجان) تصویب کند که علاوه بر مزایای نامبرده، دولت را واداشت روز اول ماه مه را به عنوان روز کارگر به رسمیت بشناسد، آن را تعطیل اعلام کند و دستمزد کارگران را هم بپردازد. (کیهان.1359.ص11-13.دنیا)

 یکی دیگر از دستاوردهای مبارزات اتحادیههای کارگری و شورای متحده مرکزی، انعقاد قراردادهای دستهجمعی میان سازمانهای سندیکایی کارگران از یک طرف و کارفرمایان از طرف دیگر بود. سرمایهداران همیشه میکوشند قرارداد کار را با هر کارگری جداگانه منعقد کنند تا شرایط اسارتبار خود را بر او تحمیل کنند. وجود سندیکاهای کارگری شرط لازم انعقاد پیمان دستهجمعی است. معمولاً انعقاد چنین پیمانهایی در صورتی امکان دارد که سازمانهای سندیکایی به عنوان نماینده کارگران از طرف حاکمیت به رسمیت شناخته شوند. گرچه قراردادهای جمعی، به خاطر مبارزات اتحادیههای کارگری و شورای متحده مرکزی، پیش از تصویب قانون کار، در بعضی واحدهای صنعتی به اجرا درآمده بود؛ اما تصویب قانون کار که در آن فعالیت اتحادیههای کارگری قانونی شمرده شده بود، این روند را تثبیت و تسریع کرد. (جودت. 1360. 131)

اما امپریالیستها در مقیاس جهانی و ارتجاع شاهنشاهی به نمایندگی از سرمایهداران و زمینداران بزرگ در مقیاس کشوری، بهتدریج بر قدرت خود افزودند و کوشیدند سنگرهای از دست رفته را بازپس بگیرند. در آبان ماه 1325، جورج آلن، سفیر آمریکا در ایران، شاه را تشویق کرد که علاوه بر سلطنت، گام عمدهای در جهت حکومت کردن بردارد. آمریکا و انگلستان با این توصیه به شاه و با نقض قانون اساسی ایران، مسیر گونهای از حکومت را هموار کردند که طبیعتاً خصم اتحادیههای کارگری و دوست آمریکا و انگلستان باشد. (لاجوردی. 1369. 120 و 123)

در پاییز 1325 قوامالسلطنه، نخستوزیر، نقاب از چهره برگرفت و در همراهی با امپریالیستها، سیاستهای ارتجاعی را در پیش گرفت. یکی از اصلیترین سنگرهایی که قوام، شاه و امپریالیستها سعی در فتح آن داشتند، سنگر کارگران و اتحادیههای آنها، شورای متحده مرکزی بود. دشمنان طبقه کارگر از دو جبهه یورش را آغاز کردند؛ یکی سرکوب شورای متحده مرکزی و دیگری راه انداختن اتحادیههای دروغین یا زرد.

 

سرکوب جنبش کارگری ایران(1325-1328)

سرکوب سالهای 1325-1328/۱۹۴۶-۱۹۴۹ خوزستان آغاز شد. مقامات دولتی استان، 120نفر از سازماندهندگان اتحادیههای کارگری را در همان سال 1325، به مناطق بد آب و هوا تبعید کردند. شرکت نفت ایران و انگلیس هم دست به کار شد. 813 تن از رهبران اعتصاب خوزستان را اخراج کرد و هزار تن از فعالان کارگری را که پیشتر به جرم مبارزات کارگری بازداشت شده بودند و به ناچار در محیط کار حاضر نبودند؛ به بهانه غیبت بدون مجوز، بیشرمانه از کار برکنار کرد. در اصفهان، ارتش دفاتر اتحادیههای کارگری را اشغال کرد و کارگران مبارز را به زور به سربازی فرستاد. در فارس و کرمان، ارتجاع با سوءاستفاده از عقب نگهداشتن قبایل و عشایر، آنها را به جان کارگران انداخت. کارگران مبارز، به ناچار به تهران مهاجرت کردند. در استانهای گیلان و مازندران (بهویژه در کارخانه حریربافی چالوس و معدن ذغال سنگ زیرآب)، مقامات دولتی 140تن از فعالان اتحادیههای کارگری را دستگیر کردند و سه تن از کارگران مبارز را در 17 آذرماه 1325 در کمال وحشیگری در همان محوطه معدن زیرآب به جوخههای اعدام سپردند. در همین حال، ۲۵ تن از رهبران شورای متحده مرکزی در کارخانههای استان مازندران دستگیر شدند و دولت مرکزی اداره این کارخانهها را به فرمانداری نظامی سپرد. (آبراهامیان. 1389. 451) در تهران هم قوام، یورش به اتحادیه کارگران راهآهن را با برکناری رئیس محبوب راهآهن ایران، مهندس احمد مصدق فرزند دکتر محمد مصدق، و گماردن خسرو هدایت، یکی از رهبران حزب دمکرات قوام آغاز کرد. باید توجه داشت که راهآهن ایران با ۳۵هزار کارگر بعد از شرکت نفت ایران و انگلیس، بیشترین کارگر و کارمند را در استخدام خود داشت. در نخستین اقدام، هدایت در آبان ماه 1325، به اعتصاب باربران راهآهن حمله و عدهای را زخمی کرد و حداقل یک نفر را به قتل رساند. (لاجوردی. 1369. 131)

از سوی دیگر، پلیس و ارتش با تمام نیرو میکوشیدند پیوند اتحادیههای کارگری و شورای متحده مرکزی را با کارگران و زحمتکشان قطع کنند. به همین دلیل، حزب دمکرات قوام با راه انداختن «اتحادیه سندیکای کارگران ایران (اسکی)» به ریاست مهدی شریف امامی و بعد خسرو هدایت در شهریور 1325، وزارت کار با سرهم بندی اتحادیه راستین به ریاست حبیب نفیسی و اتحادیه مرکزی کارگران و کشاورزان ایران (امکا)، به ریاست علیاصغر نورالدین آشتیانی میکوشیدند با فریب کارگران، آنها را به عضویت این اتحادیههای دولت ساخته درآورند و از این طریق ضمن کنترل جریانهای کارگری، شورای متحده مرکزی را تضعیف و نابود کنند. با همه کوششهای دربار و دولت، این اتحادیههای زرد چنان رسوا بودند که حتی ویلیام هندلی، وابسته کارگری سفارت آمریکا هم آنها را چنین توصیف میکند: «کارگران شاغل در کارخانههای دولتی موظف بودند که به عنوان یکی از شرایط حفظ شغل خویش، به اتحادیه مزبور بپیوندند.» ناظر دیگری هم گفته است که برای عضوگیری، اسکی از روشهای متداول رشوه دادن و اجبار استفاده میکرد. (لاجوردی. 1369. 411)

در تهران شورای متحده مرکزی، در اعتراض به فشارهایی که در شهرستانها علیه کارگران اعمال میشد و در افشای دخالت دولت در ایجاد سندیکاهای زرد، از کارگران خواست دست به اعتصاب بزنند. ۵۰هزار کارگر در تهران دست از کار کشیدند و به اعتصاب پیوستند. اما حکومت هم بیکار ننشست. 150نفر از رهبران اعتصاب را دستگیر و با کمک ارتش و پلیس، کارگران اعتصابی را پراکنده ساخت و به جای آنها، کارگران بیکار را به کار گماشت و به آنهادستمزد اضافی هم پرداخت کرد.

سرکوبهای گسترده و خشن از یک سو و اتحادیهسازی از سوی دیگر، به دوره درخشانی از فعالیتهای شورای متحده مرکزی پایان داد. شورا پس از چهار سال فعالیت پرشور و گسترده، وارد یک دوره چهارساله نشیب شد. یرواند آبراهامیان سه دلیل برای این نشیب جنبش کارگری و شورای متحده مرکزی برمی شمارد: 1. سرکوب جنبش کارگری در تمام این چهار سال، بیوقفه و با حدت و شدت ادامه یافت. در آذر ماه 1325، پس از سرکوب نهضتهای ملی آذربایجان و کردستان، مقامهای نظامی، رهبران جنبش کارگری و شورای متحده مرکزی، از جمله رضا روستا را با دسیسه و به اتهام تشویق جنبش جداییخواهی در آذربایجان و کردستان دستگیر کردند. قوامالسلطنه در دی ماه 1325، با ادعای این که شورای متحده مرکزی بیش از آنکه خواستههای صنفی کارگران را پیگیری کند، هدفهای سیاسی معینی را دنبال میکرده است، اموال و داراییهای شورای متحده مرکزی را توقیف و سرانجام در 15 بهمن ماه 1327، حکومت به بهانه ترور شاه که هیچ ارتباطی با شورای متحده مرکزی، نداشت، شورا را غیرقانونی اعلام کرد. 2. اتحادیههای ساخته و پرداخته حکومت، بهویژه اتحادیه سندیکای کارگران ایران (اسکی)، برای تضعیف و نابودی شورای متحده مرکزی دست به کار شدند. 3. بر خلاف چهار سال گذشته، سیر تحولات اقتصادی، زمینههای سیاسی برای فعالیت در میان کارگران را محدودتر کرد. از سویی شاخص هزینه زندگی که از 472 در سال 1321 به 1030 در سال 1323 رسیده بود، در سال 1325 به 780 و در سال 1326 به 832 کاهش یافت. بنابراین تورم حادی وجود نداشت که کارگران غیرسیاسی را به مبارزات صنفی سوق دهد. از سوی دیگر با پایان جنگ جهانی دوم و کاهش تولید نفت، تقاضا برای نیروی کار به شدت پایین آمد و کارگران شاغل با مشاهده هزاران کارگر بیکار پشت در کارخانهها، بهندرت به اعتصاب دست میزدند. شمار اعتصابهای کارگری که در سال 1320 تنها سه مورد و در سال 1325 به 183 مورد رسیده بود، روند کاهشی شدید به خود گرفت و در سال 1326 به هشت، در سال 1327 به پنج و در سال 1328 به چهار مورد کاهش یافت. (آبراهامیان. 1389. 452)

با سرکوب خشن و بیرحمانه و سپس غیرقانونی کردن حزب طبقه کارگر و شورای متحده مرکزی در 15 و 16 بهمن 1327، و دستگیری شمار زیادی از رهبران آنها، امپریالیسم و ارتجاع سلطنتی، توانستند از رشد عظیم و پیوسته جنبش سندیکایی و اتحادیهای ایران جلوگیری کنند و مانع شوند که در جریان تکوین و تدارک جنبش ملی شدن نفت، طبقه کارگر ایران بتواند، نقشی را که بالقوه توانایی انجام آن را داشت، بالفعل به عهده بگیرد. (کیهان.1360. 219)

 

اوج گیری دوباره جنبش کارگری ایران

با این وجود، طبقه کارگر ایران هم از پای ننشست و بهتدریج با تشدید مبارزات اعتصابی، در مناطق نفتخیز جنوب و دیگر نقاط کشور، یورش سالهای 1325-1328 را خنثی کرد. شورای متحده مرکزی، فعالیت غیر علنی خود را آغاز و در 9 فروردین 1330/۱۹۵۱، نخستین شماره ظفر را به عنوان ارگان مخفی شورا منتشر کرد. این روند را کاهش نسبی محدودیتهای سیاسی، بهویژه در دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق، فروپاشی سندیکاهای برساخته حکومت، از جمله اتحادیه سندیکای کارگران ایران (اسکی) و اوج گرفتن دوباره تورم، تسریع کرد.

این مبارزات، با اعتصاب کارگران کارخانه نساجی شاهی (قائمشهر) در 31 فروردین سال 1329/۱۹۵۰، آغاز شد. حکومت که خود را قدرتمند میپنداشت، نسبت به این اعتصاب، واکنش شدیدی از خود نشان داد و ارتش و پلیس را برای سرکوب اعتصاب کارگران وارد عمل کرد. اما کارگران مقاومت کمنظیری از خود نشان دادند، و به مقابله با ارتش و پلیس دست زدند. نظامیان، پنج تن از کارگران مبارز را کشتند و 53 کارگر دیگر را زخمی کردند. در 11 اردیبهشت همین سال نظامیان بار دیگر به تظاهرات اول ماه مه کارگران نساجی شاهی حمله کردند و عدهای از کارگران را به شهادت رساندند. (چهل سال. 1360. 350) در بهمن ماه 1329، شورای متحده مرکزی، اعتصابهایی را در بین کارگران سیلو و راه آهن و در 10 اسفند 1329 در بین کارگران کارخانه صنایع پشم اصفهان رهبری کرد. (آبراهامیان. 1389. 453)

اما اوج این اعتصابها، در 29 اسفند 1329 اتفاق افتاد، هنگامی که شرکت نفت ایران و انگلیس به بهانه کاهش اجاره خانه و قیمت مواد غذایی، کاهش قریبالوقوع دستمزد، حق مأموریت و کمک هزینه مسکن را اعلام کرد. با اعلام این خبر، بحران آغاز شد. روز بعد، ۸هزار کارگر بندر معشور در اعتراض به این «هدیه سال نو» دست به اعتصاب زدند. سه روز بعد کارگران خطوط لوله، تعمیرگاههای ماشین در مسجدسلیمان و حوزههای نفتی آغاجری و نفت سفید نیز به اعتصابیون پیوستند. در اواسط فروردین 1330 اکثریت ۴۵هزار کارگر شرکت نفت در اعتصاب بودند. دولت حکومت نظامی اعلام کرد و انگلیس ناوگان جنگی خود را در خلیج فارس به حالت آماده باش درآورد. با ادامه اعتصاب و نگرانی روزافزون حکومت مرکزی، شرکت نفت ایران و انگلیس، در 21 فروردین 1330، همه کاهشهای مورد نظرش را لغو کرد و از همه کارکنانش خواست به سر کار خویش برگردند. ولی این توافق طولی نکشید، زیرا یک روز پس از بازگشت به کار، شرکت اعلام کرد که حاضر نیست دستمزد سه هفته غیبت کارگران را بپردازد. کارگران عضو شورای متحده مرکزی به سرعت واکنش نشان دادند و در 24 فروردین 1330اعتصاب سراسری در خوزستان آغاز شد. کارگران بازپرداخت دستمزد سه هفته اعتصاب و از همه مهمتر، ملی شدن صنعت نفت را خواستار شدند. بیش از ۴۵هزار کارگر و کارمند شرکت نفت، و هزاران نفر از رانندگان کامیون، کارگران و کارکنان راهآهن، رفتگران، مغازهداران، صنعتگران بازار و دانشآموزان دبیرستانی و در مجموع بیش از ۶۵هزار نفر به اعتصاب پیوستند. کارگران قراردادی عرب زبان هم، به همراهی با اعتصاب پرداختند. اعتصاب سراسری کارگران کاملاً مسالمتآمیز بود و خواستههای صنفی را دنبال میکرد. اما حکومت ایران که بیشتر حامی شرکت نفت ایران و انگلیس بود تا منافع مردم و کارگران ایران، به کارگران یورش برد و کوشید با دستگیری رهبران اعتصاب، جنبش کارگری را سرکوب کند. در اثر تیراندازی نیروهای ارتش و پلیس، بیش از چهل نفر کشته و زخمی و 700 نفر از کارگران هم بازداشت شدند. (آبراهامیان. 1389. 454) این اعتصاب روز 4 اردیبهشت با موفقیت پایان یافت. نکته پر اهمیت این که اول اردیبهشت 1330 دانشجویان دانشگاه تهران و دانشآموزان دبیرستانهای پایتخت و در 4 اردیبهشت 1330 دانشآموزان دبیرستانهای رشت در حمایت از کارگران آبادان دست به تظاهرات زدند. در این تظاهرات عدهای زخمی و عدهای دیگر بازداشت شدند. (چهل سال. 1360. 351)

با رهبری شورای متحده مرکزی، اتحادیههای کارگری شهرهای دیگر ایران هم در حمایت از کارگران خوزستان دست به اعتصاب زدند. در اصفهان اعتصاب در نه کارخانه نساجی شهر آغاز شد. کارگران اصفهان هم در حمایت از همزنجیران خوزستانی خود، از خواستهای صنفی فراتر رفتند و خواستار ملی شدن صنعت نفت و ایجاد واحدهای صنعتی برای کاهش بیکاری شدند. این اعتصاب به زودی به دیگر کارخانههای شهر و واحدهای کارگاهی شهری گسترش یافت. اطلاعات هفتگی در 30 فروردین 1330 گزارش داد که بیش از ۳۰هزار کارگر واحدهای صنعتی و کارگاهی اصفهان در این اعتصاب شرکت دارند. اطلاعات هفتگی تأکید کرد که این اعتصاب بزرگترین و تأثیرگذارترین اعتصاب تاریخ اصفهان است. ارتش و پلیس برای پیشگیری از ارتقای اعتصاب عمومی به قیام سراسری، در اطراف کارخانههای نساجی و محلههای کارگری شهر، مسلسل، تانک و خودروهای زرهی مستقر کردند. در اقدامی متقابل ۱۰هزار کارگر از واحدهای صنعتی خود خارج شدند و به سوی میدان مرکزی شهر راهپیمایی کردند. با یورش پلیس و ارتش دهها کارگر زخمی و حداقل یک کارگر جان باخت. (آبراهامیان. 1389. 455)

 

نقش تعیین کننده جنبش کارگری در مبارزات ملی شدن نفت ایران

آبراهامیان تأکید میکند که بر بستر این اعتصابها و مبارزات کارگری بود که جنبش ملی شدن نفت ایران اوج گرفت و منافع غارتگران امپریالیسم انگلستان را در ایران و جهان مورد تهدید قرار داد. دکتر مصدق با پشتوانه این جنبش عظیم کارگری در روز پنجم اردیبهشت 1330- درست یک روز پس از پایان اعتصاب - طرح تفضیلی خود را برای ملی کردن نفت تقدیم مجلس کرد. با استعفای علاء، در هشتم اردیبهشت 1330، دکتر مصدق نخستوزیری را به این شرط پذیرفت که طرح نه مادهای او فوراً تصویب و به قانون تبدیل شود. او تأکید کرد که اولین وظیفهاش اجرای کامل و بدون معطلی این طرح خواهد بود. مجلس با اکثریت آرا طرح او را تصویب کرد. دو روز بعد مجلس سنا هم به اتفاق آرا، رأی مجلس را تأیید نمود. شاه هم قانون ملی شدن نفت را در روز اول ماه مه - با آگاهی کامل از اهمیت نمادین این روز- امضا کرد. در 29 خرداد 1330، پرچم شرکت نفت ایران و انگلیس از مراکز نفتی پایین آورده شد و پرچم ملی ایران به اهتزاز درآمد. ملی شدن نفت برای ایران، همانند استقلال ملی برای بسیاری از مستعمرههای پیشین در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و منطقه کارائیب بود. (آبراهامیان. 1393. 107-113)

به این ترتیب طبقه کارگر ایران که با مبارزات صنفی و سیاسی خود نقش تعیینکنندهای را در تصویب قانون ملی شدن نفت ایفا کرده بود، برای اجرای این قانون همراه سایر مردم ایران در سالهای 1330-1332/۱۹۵۱-۱۹۵۳ مبارزات ضد استعماری شرکت کرد. وظیفه دشوار تلفیق خواستههای طبقاتی و مبارزات سیاسی و ضد استعماری طبقه کارگر و زحمتکشان در همراهی با سرمایهداری ملی و سازمان سیاسی آن، یعنی جبهه ملی ایران را شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان، جنبش ملی مبارزه با استعمار و حزب طبقه کارگر به عهده گرفتند.

و سرانجام یاد باد خاطره تابناک کارگران جان باخته گمنام سالهای 1325-1330 و احمد وصالی، آذر ماه 1325 در اعتصاب معدن ذغال سنگ زیرآب؛ حسین مقیمی، 1325، در اعتصاب کارخانه نساجی شاهی (قائمشهر)؛ اکبر شهابی، آذر ماه 1325، در اعتصاب معدن ذغال سنگ زیرآب؛ محمد گلچینی، 1325، در اعتصاب کارخانه حریربافی چالوس؛ تقی رضایی، 1325، در اعتصاب معدن ذغال سنگ زیرآب؛ رمضان کاوه، 1326، در اعتصاب نفت آبادان؛ علی نادری، 1327، زیر شکنجه؛ احمد مشکوه منیر، 1329، بر اثر حمله پلیس؛ نوروزعلی غنچه، 1330؛ محمدعلی کارگر، 26 فروردین 1330.

 

سرچشمهها:

1. آبراهامیان. یرواند. مردم در سیاست ایران. ترجمه بهرنگ رجبی. چاپ اول. 1394. نشر چشمه. تهران.

2. کیهان. مهدی. 1359. جنبش سندیکایی در ایران. 1386. چاوشان نوزایی کبیر. به نقل از مجله دنیا. 1359

3. جودت. حسین. چهل سال در سنگر مبارزه. نشر توده. 1360. تهران

4. لاجوردی. حبیب. اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران. ترجمه ضیا صدقی. چاپ اول. 1369. نشر نو. تهران.

5. آبراهامیان. یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. چاپ شانزدهم. 1389. نشر نو. تهران.

6. کیهان. مهدی. دوران شکوفایی جنبش سندیکایی در ایران. اسناد و دیدگاهها. 1360 نشر توده. تهران

7. آبراهامیان. یرواند. کودتا. ترجمه ناصر زرافشان. چاپ اول. 1393. موسسه انتشارات نگاه. تهران

 

سرچشمه: دانش و امید، شماره ۸، آبان ۱۴۰۰

تاریخچه کوتاه سندیکاهای کارگری ایران -1

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست