برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-10-01

نویدنو 01/07/1400         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • آوردن اندیشه‌های نو در جامعه‌ای اسیر سنت‌های کهنه و بلند کردن پرچم دفاع از حقوق زحمتکشان محرومان و همچنین طرح برنامه‌هایی نو در زمینه دفاع از حقوق دهقانان، زنان، جوانان و خلق‌های زیر ستم تحولی بی‌سابقه‌ در جامعه پدید آورد. نخستین برنامهٔ حزب تودهٔ ایران که در مرداد ۱۳۲۳ به‌تصویب اولین کنگرهٔ حزب رسید، سندی درخشان بود که ماهیت انقلابی حزب و آرمان‌های والای آن را بازتاب می‌داد.

 

 

اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران به مناسبت هشتادسالگی حزب!

 فرخنده باد هشتاد سال پیکار خستگی‌ناپذیر حزب توده‌ها برای استقرار آزادی، استقلال، حکومت ملی و مردمی و تحقق حقوق کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان و خلق‌های محروم ایران!

هم‌میهنان گرامی!

با فرارسیدن دهم مهر ۱۴۰۰، هشتاد سال از بنیان‌گذاری حزب تودهٔ‌ ایران، حزب مدافع منافع طبقۀ کارگر و زحمتکشان کشورمان می‌گذرد. هشتاد سال پرفرازونشیب از حیات حزبی سپری می‌شود که برگ‌برگ تاریخ معاصر میهن ما با تلاش و مبارزۀ آن گره خورده است و در این راه هزاران انسان مبارز و فرهیخته جان‌باخته‌اند تا حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما به‌گونه‌ای تاریخی دگرگون شود. حزب تودۀ ایران در یکی از مهم‌ترین مقطع‌‌های زمانی تاریخ معاصر کشورمان و در حالی که استقلال و حفظ حاکمیت ملی‌مان دستخوش دخالت‌های خارجی بود تولد یافت و از همان نخستین سال حیاتش به‌اعتراف دوست و دشمن تأثیری شگرف بر شکل‌گیری جامعهٔ مدرن ایران داشت.

هشتاد سال پیش در پی سقوط حکومت دیکتاتوری رضاخان و آزادی یاران دکتر تقی ارانی از زندان، حزب تودۀ ایران در مهر ۱۳۲۰ به‌همت شماری از زندانیان سیاسی، ازجمله احسان طبری، عبدالصمد کامبخش، رضا روستا، اکبر شاندرمنی، اردشیر آوانسیان، محمدرضا قُدوه، رضا رادمنش، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، و دیگر مبارزان راه آزادی و منادیان رهایی میهن از بندهای استثمار، استبداد، و واپس‌ماندگی، با زعامت سلیمان محسن اسکندری، از رجال بنام و آزادی‌خواه صدر مشروطیت، بنیاد گذارده شد. اگرچه دربارۀ تاریخ حزب ما بسیار نگاشته‌اند و اظهارنظر شده است، ولی حمله‌‌های مرتب و مداوم ارتجاع داخلی، از رژیم شاه گرفته تا حکومت جمهوری اسلامی و همچنین دستگاه نیرومند تبلیغاتی امپریالیسم و علاوه بر این‌ها محدود بودن سال‌های فعالیت علنی حزب اجازه نداده است تا با اتکا به اسناد تاریخی و به‌دور از تبلیغات رایج دستگاه‌های امنیتی دو رژیم ضد مردمی و کینه‌ورزی دشمنان و غرض‌ورزی مخالفان تاریخ هشت دهه رزم خونین حزب توده‌ها آن‌طور که شایسته بوده است نگاشته شود. حیات هشتادساله حزب تودۀ ایران را می‌توان به چهار دوران پرتلاطم و تاریخی مهم تقسیم کرد:

۱. دوران بالندگی و برپایی یک حزب بزرگ مردمی- از دهم مهر ۱۳۲۰ تا کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،

۲. دوران دشوار مهاجرت اول، از کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب بهمن‌ ۱۳۵۷،

۳. دوران بازگشت از مهاجرت و ازسرگیری فعالیت علنی و نیمه علنی از بهمن‌ ۵۷ تا بهمن‌ ۱۳۶۱،

۴. از یورش گستردهٔ حکومت جمهوری اسلامی در بهمن‌ ۱۳۶۱ تا ‌امروز.

 

 ۱. دوران بالندگی و برپایی یک حزب بزرگ مردمی- از دهم مهر ۱۳۲۰ تا کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

 حزب تودهٔ‌ ایران در شرایطی پا به عرصه حیات نهاد که جهان شاهد رشد خطرناک و مخرب فاشیسم آلمان در اروپا و آسیا بود. حزب تودۀ ایران نخستین سازمان سیاسی کشورمان بود که پرچم مبارزه با فاشیسم را به‌اهتزاز درآورد. پایه‌گذاری جمعیت هواداران صلح و انتشار نخستین نشریۀ ضد فاشیستی، که به “مردم ضد فاشیست” معروف گردید، کار ارزنده‌ای را در روشن کردن افکار عمومی و خنثی کردن تبلیغات مسموم فاشیستی در ایران انجام داد.

آوردن اندیشه‌های نو در جامعه‌ای اسیر سنت‌های کهنه و بلند کردن پرچم دفاع از حقوق زحمتکشان محرومان و همچنین طرح برنامه‌هایی نو در زمینه دفاع از حقوق دهقانان، زنان، جوانان و خلق‌های زیر ستم تحولی بی‌سابقه‌ در جامعه پدید آورد. نخستین برنامهٔ حزب تودهٔ ایران که در مرداد ۱۳۲۳ به‌تصویب اولین کنگرهٔ حزب رسید، سندی درخشان بود که ماهیت انقلابی حزب و آرمان‌های والای آن را بازتاب می‌داد. این نخستین سند مبارزاتی حزبی سیاسی در آن دوره از تاریخ میهن ما بود و پیام‌آور عزم رهایی از بندهای استثمار، استعمار، استبداد، و نویدبخش ساختن ایرانی آزاد و آباد بود که در آن مهم‌ترین وظیفه‌های حزب در چارچوب‌های زیر اعلام شده بود:

·    مبارزه در راه استقرار رژیم دموکراسی و تأمین کلیهٔ حقوق فردی و اجتماعی از قبیل: آزادی زبان، قلم، عقیده و اجتماعات؛

·         مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری و استبداد؛

·    سعی در گذراندن قانون کار از مجلس شورای ملّی بر اصول زیر: تقلیل مدّت کار روزانه در تمام کشور به هشت ساعت و پرداخت دستمزد متناسب برای کارهای اضافی… [ایجاد] بیمهٔ اجتماعی کارگران و کارمندان و مستخدمین؛

·         واگذاری بلاعوض خالصجات و املاک قابل‌کشت دولتی به دهقانان بی‌ملک؛

·         اصلاحات اساسی در مورد تقسیم غیرعادلانهٔ محصول بین ارباب و رعیت؛

·         تجدیدنظر در قانون استخدام کشور به‌نحوی‌که مخصوصاً شرایط معاش و زندگی کارمندان جزء تأمین گردد؛

·    کوشش در توسعهٔ حقوق اجتماعی و برقراری حقوق زنان (حق انتخاب شدن و انتخاب کردن) در مجلس مقننه و انجمن‌های ایالتی و بَلَدی [شهری]؛

·         بهبودی اوضاع مادّی و تأمین استقلال اقتصادی زنان؛

·         تساوی کامل حقوق اجتماعی بین کلیهٔ افراد ملّت قطع‌نظر از مذهب و نژاد.

حزب تودۀ ایران با پیش نهادن طرح‌هایی مترقی در دفاع از حقوق زحمتکشان، ازجمله خواست تصویب “قانون کار” و قانون “بیمه‌های اجتماعی” برای تأمین کار و زندگی و حقوق زحمتکشان و تلاش در راه رسمیت یافتن تشکیل و فعالیت سندیکاها و اتحادیه‌‌های کارگری و دهقانی کوشش‌هایی خستگی‌ناپذیر کرد. ایجاد “شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران”  با بیش از سیصدهزار عضو و در مقام بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سازمان سندیکایی خاورمیانه و سازمان‌دهی “اتحادیهٔ دهقانان ایران” در مهرماه ۱۳۲۳ و تمرکز آن در “سازمان مرکزی اتحادیه‌های دهقانی ایران”، و همچنین ارائهٔ یک برنامهٔ اصلاح ارضی‌ای مترقی، پایگاه اجتماعی‌ای پردامنه را برای حزب پدید آورد.

حزب تودۀ ایران همچنین نخستین سازمان سیاسی کشور بود که مسئله برابری حقوق زن و مرد را در دستورکار جامعه عقب‌مانده و نیمه فئودالی آن روز ایران قرار داد در راه دست‌یابی زنان به حقوق اجتماعی‌شان ازجمله حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن به‌طور پیگیر رزمید. به‌ابتکار و کمک توده‌ای‌ها تشکل‌های مستقل “تشکیلات زنان ایران” و بعداً “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” برای پیشبرد امر مبارزه در راه دستیابی زنان به حقوق‌شان تأسیس شد و در این عرصه به زنان و جامعه خدماتی ارزنده‌ کردند. حزب تودۀ ایران پیگیرانه در راه دفاع از حقوق خلق‌های ایران و دست‌یابی آن‌ها به خودمختاری در چارچوب ایرانی مستقل، آزاد و دموکراتیک پیکار کرد و بسیاری از اعضا و هواداران حزب ما در این راه دوش‌به‌دوش گردان‌های ملی در کردستان و آذربایجان جان‌شان را فدا کردند.

حزب تودۀ ایران با طرح اندیشه‌ها و برنامه‌‌های نو و انتشار نشریه‌ها و مجله‌هایی مترقی و گوناگون که در آن دوران در تاریخ کشورمان بی‌نظیر بودند نسل جوان کشور را با اندیشه‌های مترقی، انقلابی، و تاریخ‌ساز مارکسیسم‌لنینیسم آشنا کرد و در تغییر و تعمیق گفتمان جامعه ایران نقشی مهم و سازنده‌ داشت چندان که توانست به حزبی پرتوان و محبوب با پایگاه اجتماعی‌ای گسترده خصوصاً در میان نسل جوان کشور که تشنۀ دسترسی به اندیشه‌های نو و پیشرو بودند تبدیل شود. زنده‌یاد مهندس عزت‌الله سحابی در گفتگویی با اسماعیل آزادی (در سال ۱۳۸۴) در روزنامۀ اقبال، دربارۀ تأثیر فرهنگی و سیاسی حزب تودۀ ایران می‌گوید: “همان‌طور که می‌‌دانید بخش عمدهٔ ادبیات جدید به‌وسیلهٔ نویسندگان حزب توده [ایران] به ایران آمد… مثل احسان طبری که آن زمان واقعاً قلم او بیداد می‌کرد. ایشان کتابی به نام ٬شکنجه و امید٬ نوشته بااینکه مخالف حزب توده [ایران]  بودم امّا خواندن این کتاب من را به آسمان‌‌ها می‌‌برد. درواقع حزب توده [ایران] یک‌دفعه مقدار زیادی فرهنگ وارد جامعهٔ ایران کرد.”

به‌گمان ما و به‌گواهی تاریخ هشتادسالۀ مبارزۀ جنبش مردمی و آزادی‌خواهی در میهن ما، هیچ نیروی آزادی‌خواهی را در ایران نمی‌توان یافت که برنامهٔ سیاسی‌اش مستقیم یا غیرمستقیم از اندیشه‌های مترقی و انسان‌دوستانهٔ حزب تودهٔ ایران تأثیر نگرفته باشد.

دوران رشد و بالندگی حزب تودۀ ایران در سال‌های دهه ۱۳۲۰ با رشد نهضت ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری زنده‌یاد دکتر محمد مصدق و شدت یافتن توطئه‌های ارتجاع داخلی و امپریالیسم برای جلوگیری از رشد نهضت آزادی‌خواهی و ضد استعماری در ایران و منطقه همراه بود و بر آن‌ها تأثیر می‌گذاشت و از آن‌ها متأثر می‌شد. نخستین موضع‌گیری‌های حزب جوان ما در مقابل دولت دکتر مصدق آغشته به چپ‌روی و اشتباه‌هایی تاکتیکی در شناخت توان دولت ملی دکتر مصدق بود که در آن شرایط حساس تاریخی به روند نزدیکی نیروهای جبههٔ ملی ایران و حزب تودۀ ایران لطمه زد. با شدت گرفتن حمله‌های دولت بریتانیا بر ضد دولت دکتر مصدق و گسترش توطئه‌های ارتجاع، حزب تودۀ ایران نیز به‌درستی در سیاست‌هایش تجدیدنظر کرد. تلاش‌های گوناگون حزب در این دوران پرتلاطم برای همکاری نیروهای مترقی و آزادی‌خواه با یکدیگر از دیگر ابتکارهای سیاسی حزب تودۀ ایران بود که با اقبال بخشی از نیروهای مترقی و آزادی‌خواه کشور نیز روبه‌رو شد که در این زمینه می‌توان به ابتکارهای زیر اشاره کرد:

ایجاد “جبههٔ آزادی” متشکل از نیروهای مترقی و همچنین روزنامه‌ها و مدیران نشریات کشور، در تابستان سال ۱۳۲۳؛

ایجاد جبههٔ “مطبوعات ضد دیکتاتوری” در اردیبهشت‌ ۱۳۲۷؛

ایجاد “جمعیت ملّی مبارزه با استعمار” در دی‌ ۱۳۲۹.

جنبش ضد استعماری سال‌های دههٔ ۱۳۲۰ و مبارزه برای ملّی کردن صنعت نفت جزو مهم‌ترین مرحله‌های مبارزات مردم ایران بر ضد امپریالیسم و ارتجاع داخلی بودند. حزب تودۀ ایران نخستین حزب سیاسی کشور بود که مسئلۀ مبارزه با امپریالیسم و اهمیت این مبارزه را در جامعه پیش کشید و با روشنگری‌های سیاسی و اجتماعی توجه مردم را به‌سوی این مبارزه جلب کرد. اسناد تاریخی نشان می‌دهند عامل پیروزی اعتصاب فراگیر و بی‌سابقۀ کارگران و زحمتکشان در فروردین‌  سال ۱۳۳۰ در مخالفت با تصمیم شرکت نفت به کاهش شدید هزینۀ مسکن که از سوی تشکیلات حزب سازمان یافته و هدایت شده بود به عقب‌نشینی دولت حسین علا منجر شد و درنتیجهٔ آن دکتر مصدّق با استفاده از فرصت پیش آمده طرح تاریخی‌اش را برای ملّی کردن همه‌جانبۀ صنعت نفت ایران از طریق کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی مطرح کرد. قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نیز نقطۀ عطفی تاریخی و ماندگار در حمایت‌های حزب تودۀ ایران از دکتر مصدّق بود.

اوج‌گیری نهضت ملی شدن نفت در ایران نه‌فقط منافع استعمار و امپریالیسم در ایران بلکه در کل منطقۀ خاورمیانه را با چالش‌هایی جدی رو‌به‌رو می‌کرد. آغاز “جنگ سرد” امپریالیستی از سال ۱۹۴۷ (۱۳۲۵) در پی ارائه دکترین ترومن به کنگرهٔ‌ آمریکا و تصویب آن، ایران را به یکی از حساس‌ترین مناطق ژئوپولیتیک (جغرافیایی‌سیاسی) جهان برای سیاست‌های نو‌استعماری سرمایه‌داری جهانی تبدیل کرده بود و رشد فزایندهٔ حزب تودهٔ ایران در مقام حزبی کمونیستی مدافع حقوق کارگران و زحمتکشان میهن‌مان برای امپریالیسم و نقشه‌هایش با‌هدف ‌کنترل نفت و منابع طبیعی منطقه خطری بزرگ بود. بر این اساس بود که کودتای ننگین دولت‌های آمریکا و بریتانیا برای شکست دادن جنبش ملّی شدن نفت و درهم کوبیدن حزب تودۀ ایران سازمان‌دهی شد. سند منتشر شدهٔ سازمان سیا به‌تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۵۳ (۱۹ شهریور ۱۳۳۲)‌ مهم‌ترین وظیفهٔ دولت کودتایی زاهدی را درهم کوبیدن حزب تودۀ ایران اعلام می‌کند. سند دیگر سازمان سیا از کیم روزولت به‌تاریخ ۲ اکتبر ۱۹۵۳ (۱۰ مهر ۱۳۳۲) به دولت آمریکا گزارش می‌دهد که‌ “شاه خواهان محاکمهٔ فوری مصدّق و محکومیت او به مرگ است و نگران است که توده‌ای‌ها و هواداران مصدق کارزار گسترده‌ای را برای نجات جان مصدق آغاز کنند.” این گزارش اضافه می‌کند: “شاه به‌شدت نگران حملهٔ حزب توده در سی روز آینده است…” پس از کودتا، شمار کثیری از شریف‌ترین افسران و مبارزان توده‌ای همچون روزبه‌ها، سیامک‌ها، مبشری‌ها، کیوان‌ها، و وارطان‌ها که تنها جرم‌شان عشق به میهن و دفاع از حقوق زحمتکشان و محرومان بود،  دستگیر، شکنجه، و اعدام شدند. کودتای ۲۸ مرداد لکهٔ ننگی بزرگ بر دامن امپریالیسم آمریکا و بریتانیا و نوکران داخلی‌شان از قبیل محمدرضا پهلوی، زاهدی، نصیری، و بختیار بود، نوکرانی که راه آغاز شدهٔ  پیشرفت دموکراتیک و ملی میهن ما در دوره نخست‌وزیری دکتر مصدق را سد کردند، حکومت قانون و جامعهٔ مدنی پویا را تحمل نکردند، و با استقرار حکومتی دیکتاتوری منافع ملی ایران را قربانی منافع استعمارگران کردند.

 ۲. دوران دشوار مهاجرت اول، از کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷

 کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲‌ضربه‌ای‌ هولناک به پیکر جنبش ملی و مردمی ایران وارد کرد. دستگیری شمار زیادی از اعضا و هواداران حزب و درهم پاشیده شدن سازمان‌های حزبی در ایران و مهاجرت ناخواسته رهبران و کادرهای حزب به کشورهای سوسیالیستی در روند رشد و بالندگی حزب در درون کشور تأثیری منفی داشت. به‌استناد کتاب “اسناد و دیدگاه‌های حزب تودهٔ ایران از آغاز پیدایی تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷”، پلنوم چهارم (وسیع) کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران پس از فاصلهٔ زمانی حدود ۹ سال از نشست قبلی کمیتهٔ مرکزی، در ۵ تا ۲۶ تیر ۱۳۳۶ در خارج از کشور تشکیل شد و مهم‌ترین وظیفه‌اش تحلیل اشتبا‌ه‌ها و نقص‌های رهبری حزب و “کوشش برای خروج حزب از بحران و نگرشی انتقادی به رویدادها و مسائلی بود که حزب را به‌سوی بحران سوق داده بود.”

یکی از پیامد های این جلسهٔ تاریخی آغاز به کار رادیو پیک ایران در آذر ۱۳۳۶ بود. رادیو پیک ایران در شرایط حاکم بودن جو ترو و اختناق رژیم پلیسی شاه، توانست با پخش برنامه به سه زبان فارسی، آذربایجانی و کردی نقش موثری در طرح برنامه ها و نظرات حزب تودۀ ایران و بردن اندیشه های  مترقی به درون جامعه استبداد زدۀ پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفاء کند و اینکار را به همت گروهی از بهترین کادرهای حزبی تا آذر ۱۳۵۵ ادامه داد.

دوران مهاجرت اول همچنین مصادف بود با گسست بزرگ در جنبش کارگری و کمونیستی جهان که خود به گسست در درون حزب ما نیز منجر شد و بر روند دشوار بازسازی حزب مُهر و نشانش را گذاشت. سال‌های دهه ۱۳۴۰ دوران آغاز “رفرم‌های” رژیم کودتا و “اصلاحات ارضی”اش، تظاهرات گستردۀ خرداد ۴۲، و در اواخر سال‌های همین دهه نیز جنبش چریکی در ایران پدیدار شد. حزب تودۀ ایران با افشای ماهیت ارتجاعی “انقلاب سفید” رژیم کودتا و “رفرم ارضی” شاه در مجلۀ “دنیا”، ارگان تئوریک‌سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، تابستان ۱۳۴۱، در مطلبی با عنوان: “تثبیت ارتجاعی یا تحوّل انقلابی”، نوشت: “باید گفت که محتوای این مواعید و دعاوی اصلاحاتی به‌هیچ‌وجه آن نیست که در ساخت و نظام اجتماعی کنونی کشور ما تحولات بنیادی رخ دهد و قدرت حاکمه از چنگ نیروهای مطیع استعمار به دست نیروهای مخالف استعمار منتقل گردد، و فئودالیسم در میهن ما را ریشه‌کن کند، و اقتصادی مترقی و متحرک بنیاد گذارده شود… برعکس، هدف حفظ وضع موجود، یعنی حفظ رژیم دست‌نشاندۀ استعمار، حفظ امتیازات طبقاتی ملاکان و سرمایه‌داران دلال، حفظ تسلّط دربار پهلوی، و ادامۀ سیاست داخلی و خارجی ضد ملی است. ”

سال‌های دهه ۱۳۴۰ همچنین با تلاش‌های حزب برای بازسازی سازمان‌هایش در کشور هم‌زمان بود. اعزام رفیق جان‌باخته پرویز حکمت‌جو و رفیق علی خاوری به ایران در سال ۱۳۴۳ در زمرهٔ این تلاش‌ها بود. متأسفانه به‌علّت برخی اشتباه‌های سازمانی، این اقدام به دستگیری این رفقا، ناپدید شدن دو رفیق دیگر- رفقا رزمی و معصوم‌زاده- و جان باختن رفیق حکمت‌جو در زندان زیر شکنجه‌های دژخیمان حکومت پهلوی منتهی شد.

امّا باوجود این ضربه‌های سنگین تشکیلاتی، دفاع و مقاومت دلیرانهٔ رفقا خاوری، حکمت‌جو، صابر محمدزاده، آصف رزم‌دیده، و رفقای دیگر از حزب و حقانیت تاریخی آن در بیدادگاه‌ها و شکنجه‌گاه‌های شاه، به این تلاش‌ها برای بازسازی حزب و مبارزهٔ نیروهای هوادار حزب در درون کشور جان تازه‌ای داد. انتشار نشریهٔ “به‌سوی حزب” به‌وسیلهٔ رفیق قهرمان هوشنگ تیزابی که مدّتی بعد در شکنجه‌گاه رژیم جان باخت جزو تلاش‌های حزب برای بازسازی سازمان‌هایش در ایران بود. اواخر سال‌های دهه ۱۳۴۰ و آغاز دههٔ ۱۳۵۰ با رشد جنبش‌های اعتراضی مردم بر ضد رژیم شاه، آغاز فعالیت سازمان زیرزمینی “نوید” (دی‌ ۱۳۵۴) به‌مسئولیت رفیق قهرمان رحمان هاتفی (حیدر مهرگان)، و رشد جنبش چریکی هم‌زمان شدند که با آرمان‌هایی مردم‌گرایانه‌ای شورانگیز برای رهایی ایران از چنگال حکومت استبدادی کودتایی پا به‌عرصهٔ مبارزه گذاشته بودند. به اعتقاد حزب ما، مشی چریکی بر پایهٔ نسخه‌برداری از جنبش‌هایی مشابه در کشورهایی دیگر که شرایط اجتماعی‌سیا‌سی‌ای متفاوت داشتند شکل گرفت و از درکی نادرست از مرحلهٔ رشد و شرایط اجتماعی‌اقتصادی و توان و سطح سازمان‌یافتگی نیروهای اجتماعی میهن ما ناشی شده بود. جنبش چریکی به‌دنبال یورش‌های جنایت‌کارانهٔ پلیس امنیتی رژیم شاه (ساواک) ضربه‌هایی سنگین و جان باختن  جوانانی پرشور را متحمل شد که نام و یادشان در تاریخ مبارزاتی ایران برای همیشه ثبت است.

 ۳. دوران بازگشت از مهاجرت و بازگیری فعالیت علنی و نیمه علنی از بهمن ۵۷ تا بهمن‌ ۱۳۶۱

 با رشد جنبش انقلابی در ایران که توده‌ای‌ها در آن نقش معنوی‌ای مهم داشتند، رژیم شاه سرنگون شد. در مورد نقش و تأثیر نیروهای سیاسی مختلف در شکل‌گیری تحول‌های سیاسی‌اجتماعی منجر به انقلاب بهمن ۵۷ اظهارنظرهایی بسیار شده است. بی‌شک نقش خمینی و نیروهای طرفدار او را در سازمان‌دهی اعتراض‌های خیابانی نباید و نمی‌توان نادیده گرفت، ولی رژیم شاه فقط به‌علت اعتراض‌های خیابانی نبود که سرانجام سقوط کرد. کشتار وحشیانه مردم معترض در میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و در پی آن برقراری حکومت‌نظامی، جنبش مردمی را با چالشی جدی روبه‌رو کرد. نشریهٔ توده‌ای “نوید” در روز ۱۸ شهریور ۵۷ با این ارزیابی که به‌علت برقراری حکومت‌نظامی در تهران و دیگر شهرهای ایران چون تظاهرات وسیع خیابانی‌ای که عمده شیوۀ مبارزهٔ مردم بوده عملاً بسیار دشوار شده، شعار “اعتصاب عمومی” را مطرح کرد و نوشت: “تنها یک راه باقی است؛ مؤثرترین راه: با اعتصاب عمومی سراسری، کودتای نظامی شاه علیه مردم را در هم شکنیم. …”  تجربهٔ پیروزی انقلاب بهمن نشان داد که این شعار درست و به‌موقع توده‌ای‌ها و عملی شدن اعتصاب عمومی، و به‌ویژه اعتصاب کارگران نفت، سرانجام به سرنگونی حکومت سلطنتی و پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ منجر شد.

انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷، انقلاب شکوهمند توده‌های جان به لب رسیده بر ضد حکومت کودتایی ضد مردمی و وابستهٔ شاه بود. برخلاف ادعاهای خمینی و دیگر سران رژیم در مورد “اسلامی” بودن انقلاب، انقلاب بهمن انقلابی ملّی و دموکراتیک با خواست‌های مشخص آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی بود. دلیل اساسی حاکم شدن نیروهای مذهبی به‌رهبری خمینی بر روند انقلابی کشور، سال‌های طولانی سرکوب خونین نیروهای چپ و ازجمله حزب تودۀ ایران از سوی رژیم شاه بود.

با پیروزی انقلاب بهمن، بازگشت بسیاری از اعضای رهبری، کادرها، و مهاجران حزبی به کشور، و آزاد شدن رفقای دربند از زندان های ستم شاهی و روی آوردن شمار کثیری از رفقای توده ای که سالهای طولانی خود را از گزند نیروهای امنیتی رژیم حفظ کرده بودند، حزب تودۀ ایران خیلی زود توانست به حزبی سراسری، نیرومند، و تأثیرگذار تبدیل شود. محورهای اساسی سیاست و مبارزۀ حزب تودهٔ ایران پس از پیروزی انقلاب دفاع از دستاوردهای انقلاب، مبارزه با تهدیدهای امپریالیسم جهانی برای به‌شکست کشاندن انقلاب، تلاش در راه برپایی جبهه‌ای بزرگ از همهٔ نیروهای پشتیبان انقلاب، و مهم‌تر از همه، تعمیق پیروزی انقلاب و ارتقای آن از مرحلۀ سیاسی‌اش به مرحلهٔ دگرگونی‌های بنیادی اقتصادی‌‌اجتماعی بود. بسیاری از اندیشه‌های مترقی گنجانده شده در قانون اساسی برآمده از انقلاب به‌اعتراف سران رژیم ولایی نتیجۀ نفوذ معنوی حزب ما و حاکم بودن جو انقلابی در کشور بود.

حزب تودۀ ایران خیلی زود توانست با کار در میان محفل‌های کارگری، دهقانی دانشجویی، و زنان و روشنفکران ساختارهای فعال صنفی و سندیکایی را به‌حرکت درآورد و زمینه‌های برپایی جنبش اجتماعی‌ سازمان یافته ای پیرامون خواست‌های اساسی انقلاب را فراهم آورد. رشد چشمگیر فعالیت‌های توده‌ای‌ها نگرانی‌های عمیق و حساسیت‌های جدی ارتجاع داخلی و امپریالیسم را برانگیخت.

تمرکز سیاست‌های حزب بر اهمیت مبارزۀ ضد امپریالیستی و کم توجهی به حقوق و آزادی های دموکراتیک درحالی ‌که نشانه‌هایی بسیار نگران کننده‌ از نقض این حقوق و آزادی‌ها از سوی حاکمیت برآمده از انقلاب به چشم می‌خورد، از جمله کاستی هایی است که در سیاست حزب در آن زمان به چشم می خورد. حمله به مطبوعات، تعرض شدید به حقوق فردی و اجتماعی زنان و سرکوب خشن خواست‌های ملی خلق‌ها، و در کنار اینها قبول اصل ولایت فقیه توسط حزب ما تا زمانی که خمینی در قید حیات است از سوی حزب که خود نشانه‌ای از اعتماد بیش از حد و نادرست رهبری حزب به خمینی و سیاست‌ها و دیدگاه‌های او بود که بر پایهٔ “اسلام سیاسی” استوار بود، در زمرهٔ کاستی‌هایی جدی در سیاست حزب تودۀ ایران پس از انقلاب بود، کاستی‌هایی که در انتها نتایج منفی‌ای برای حزب و اعتبار تاریخی آن در جامعه به‌همراه داشت. باوجود این کاستی‌ها، ادعای ”دنباله‌روی از رژیم آخوندی“، ”حمایت بی‌چون‌وچرای حزب از ارتجاع“، و ادعاهایی از این دست، با سرشت و واقعیت‌های فعالیت حزب در دوران پس از پیروزی انقلاب همخوانی ندارند. حزب تودۀ ایران در دشوارترین شرایط آن روز ایران- یعنی در فاصلهٔ سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ که روند سرکوب نیروهای دگراندیش با شتابی بسیار دنبال می‌شد- مخالفت جدی‌اش را با این سرکوب‌ها اعلام می‌کرد. با اینکه آزادی فعالیت‌های سیاسی محدودتر می‌شد و سرکوبگری و فشارهای حکومت اسلامی افزایش می‌یافت، حزب ما در کنار موضع‌گیری‌های کلیدی‌ای مانند خواست پایان دادن به جنگ ایران و عراق و دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان، در مخالفت بی‌پرده با سیاست‌های رژیم نیز همواره موضع‌گیری‌هایی مستقل و قاطع داشت. برای نمونه، پس از پیروزی ایران در جبهه‌های جنگ جنوب و آزادسازی خرمشهر ‌که رهبری رژیم شعار نابخردانه و خانمان‌سوز “جنگ، جنگ، تا پیروزی” را سر می‌داد، حزب تودۀ ایران با قاطعیت به مخالفت با این سیاست پرداخت و آن را برای میهن‌مان فاجعه‌بار دانست. موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوهٔ قضائیهٔ رژیم، در نماز جمعهٔ تهران از این موضع‌گیری حزب ما با عنوان “زهر ریختن” و  “دشمنی” توده‌ای‌ها نام برد. در نمونۀ دیگری می‌توان از مبارزات پرشور حزب در دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان و مقابله با قانون کار ارتجاعی احمد توکلی، وزیر وقت کار رژیم، نام برد.

رشد سریع حزب در سراسر کشور و تأثیرگذاری نظرات و برنامه‌های ارائه شده از سوی آن و تأکید بر خواست‌هایی همچون: اجرای اصلاحات ارضی (اجرای بند “ج” و “د”)، تصویب قانون کار مترقی برای کارگران، ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری، کنترل بازرگانی خارجی توسط دولت، پرهیز از انحصارگرایی و دادن حق فعالیت به نیروهای سیاسی، و حرکت به سمت سیاست‌های اقتصادی‌ای مردمی و تبلیغ آن‌ها نمی‌توانست خشم و هراس نیروهای ارتجاعی داخل و خارج کشور را برنه‌انگیزد. رشد چشمگیر حزب تودۀ ایران در دوران چهارسالۀ فعالیت علنی و نیمه علنی‌اش پس از انقلاب نشان داد که نفوذ اندیشه‌های دوران‌ساز حزب و ریشه‌های عمیق اجتماعی آن در میان کارگران و زحمتکشان و دیگر نیروهای اجتماعی کشور بسیار نیرومند است. ازاین‌روی، رژیم ولایت فقیه با همکاری دستگاه‌های جاسوسی غرب یورشی گسترده به حزب را برای نابودی و ریشه‌کن کردن کامل آن تدارک دیدند.

 ۴. از یورش گستردهٔ حکومت جمهوری اسلامی در بهمن  ۱۳۶۱ تا ‌امروز

 بررسی حوادث سال‌های نخست انقلاب نشانگر این واقعیت است که نیروهای ارتجاعی از همان آغاز هدف‌شان حذف و سرکوب نیروهای چپ از صحنه سیاسی ایران بود. بر این اساس، یورش سراسری رژیم ولایت فقیه به‌دستورخمینی و دیگر سران رژیم و با همیاری دستگاه‌های امنیتی و جاسوسی غرب، پاکستان، ترکیه، و اسرائیل به ‌هدف نابودی حزب تودهٔ ایران در بهمن‌ ۱۳۶۱ بخشی دیگر از برنامه‌های رژیم به‌منظور ریشه‌کن کردن اندیشه‌های چپ در میهن ما بود. دستگیری هزاران توده‌ای که ری‌شهری، دادستان وقت بیدادگاه انقلاب رژیم، شمار آنان را تا ده هزار نفر تخمین زد، در پی آن، شوهای تلویزیونی و اعلام “انحلال حزب تودهٔ ایران” از سوی کسانی که زیر شکنجه های مزدوران رژیم اسلامی شکسته شده بودند و دنبالهٔ آن صادر کردن فرمان “توده‌ای‌ها خودشان را به دستگاه های امنیتی معرفی کنند”، بر اعتبار رهبری و توان تشکیلاتی حزب توده ایران ضربه‌هایی سخت وارد آورد. ابعاد این ضربه‌ها‌ و دشواری‌های سیاسی و تشکیلاتی برآمده از آن‌ها، نه‌فقط در تاریخ حزب ما، بلکه در تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان کم‌نظیر است. هدف رژیم از برپایی شوهای تلویزیونی قربانیان شکنجه، ساختن و پرداختن سناریویی بود که در آن نابودی تشکیلات حزب، سیاه نمایی چهرهٔ آرمانی و مردمی حزب طبقهٔ کارگر، و امن نبودن ساختارهای حزب را به‌نمایش عوام‌الناس گذاشته و پذیرانده شود. خمینی در “پیام مهمی” که در روزنامه‌های آن روز ایران به‌چاپ رسید، حمله به حزب و دستگیری شماری از رهبران حزب را “پیروزی” دانست [از جمله در روزنامه “جمهوری اسلامی”، ۱۵ اردیبهشت‌ ۱۳۶۲، شماره ۱۱۳۸]. در همان روزها روزنامه‌های مجاز کشور پر بودند از شمار زیادی از تلگرام‌های تبریک و تأیید به‌مناسبت حمله به حزب، و در تمامی نمازهای جمعه کشور، در مقطع زمانی اعلام “انحلال حزب تودهٔ ایران” یعنی ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۲، به تشریح “خیانت‌های حزب” و تحلیل‌گری‌ها از خطرهای محتمل ناشی از این خطرها اختصاص داشت [ازجمله نگاه کنید به: سخنرانی مهدوی کنی، نماز جمعه تهران، جمعه ۱۶ اردیبهشت‌ ۱۳۶۲؛‌ سخنرانی جنتی، نماز جمعه قم، ۱۶ اردیبهشت‌ ۱۳۶۲، که مدعی شد: “دستگیری و اعترافات صریح سران حزب توده فتح‌المبین بود که نصیب ملت ما شد”. به نقل از روزنامه “جمهوری اسلامی”، ۱۷ اردیبهشت‌ ۱۳۶۲، شماره ۱۱۳۹].

رژیم ولایی با برپایی شوهای تلویزیونی و همچنین دادگاه‌هایی فرمایشی افسران قهرمان حزب، رفقا افضلی، کبیری، عطاریان، آذرفر و یاران‌شان، و اعدام این مبارزان راستین راه آزادی و بهروزی مردم میهن‌مان، خیال می‌کرد ریشه‌های تاریخی حزب تودۀ ایران را برای همیشه در میهن ما خشکانده است. تلاش برای فلج کردن باقی‌مانده حزب تودهٔ ایران و کشاندن آن به سمت چندپارگی و درعین‌حال متزلزل کردن پایه‌های اعتقادی‌اش و بی‌اعتبار ساختن تاریخ مبارزه‌هایش در مقام قدیمی‌ترین سازمان سیاسی و انقلابی میهن ما بخشی دیگر از هدف‌های استراتژیک رژیم بود. ازسرگیری فعالیت حزب توده ایران پس از وقفه‌ای کوتاه چنان که موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضائیه کشور، با اذعان به وجود ریشه‌های عمیق حزب ما در جامعه ایران، به آن اعتراف کرد، و سپس برگزاری “پلنوم ۱۸” کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران در آذر ۱۳۶۲، انتخاب کمیته مرکزی و هیئت سیاسی‌ جدید حزب، و اعلام خط‌مشی نوین حزب برای مبارزه با ارتجاع و استبداد حاکم، همگی نشانگر شکست برنامه‌های رژیم استبدادی برای ریشه‌کن کردن حزب ما بود. مهاجرت هزاران توده‌ای به‌قصد خارج شدن از زیر ضربه دستگاه های امنیتی رژیم که دسته‌هایی را به‌منظور “شکار توده‌ای”ها در گوشه و کنار کشور به‌راه انداخته بودند، و همچنین تلاش رژیم برای استفاده از پدیدۀ مهاجرت (با اعزام مأموران امنیتی به خارج و یا با استفاده از تسلیم شدگان به دستگاه‌های امنیتی رژیم) برای رخنه کردن در صف‌های حزب و ضربه زدن به کار دشوار بازسازی حزب، ازجمله دیگر معضل‌های جدی‌ای بود که حزب ما با آن روبه‌رو بوده است. واقعیت امر این است که فعالیت حزب تودۀ ایران در دوران چهل‌ساله اخیر فعالیت پس از یورش بهمن‌ ۶۱ و  افزون بر ضربه‌های پی‌درپی تشکیلاتی و تبلیغاتی از سوی دستگاه‌های مختلف سرکوب رژیم ولایت فقیه، حزب با واقعه فروریزی اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی در اروپای شرقی و سرریز شدن آوار “شکست سوسیالیسم واقعاً موجود” نیز روبه‌رو بوده است، آوار سنگینی که بر بسیاری از حزب‌های نیرومند کارگری و کمونیستی جهان اثرهایی ویرانگر بر جای گذاشت.

دوران مهاجرت دوم حزب پس از یورش گستردۀ رژیم ولایت فقیه یکی از دشوارترین و پرچالش‌ترین دوران تاریخ حزب ما در طول حیات هشتادساله‌اش بوده است، دشواری‌ها و چالش‌هایی عظیم که حزب ما با درایت و هوشیاری رفقای برجسته ای مانند رفیق علی خاوری و به‌همت و فداکاری رفقای توده‌ای در ایران و سراسر جهان این دورۀ دشوار را با موفقیت پشت سر گذاشته است و امروز به اعتراف سران رژیم و مخالفان حزب، بار دیگر در بردن اندیشه‌های مترقی به میان مردم و ارائه راهکارهایی مناسب برای نجات کشور از بختک رژیم ولایت فقیه نقشی فعال و مؤثر داشته است.

فاجعهٔ ملی کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۶۷ به فرمان خمینی و دستیاری دیگر سران رژیم یکی از دهشتناک‌ترین جنایت‌های تاریخ معاصر میهن ماست. زنده‌یاد آیت‌الله منتظری در جلسه‌ای که صحبت‌های آن به صورت گسترده‌ای در ایران و جهان انتشار یافت، اعدام‌های زندانیان سیاسی توسط رژیم حاکم را بزرگ‌ترین جنایتی خواند که از اول انقلاب تا آن زمان در جمهوری‌اسلامی انجام شده، و خطاب به حاضران در آن جلسه، یعنی گروه مرگ اعزامی رژیم به زندان‌ها که عبارت بودند از حسین‌علی نیّری، حاکم شرع وقت؛ مرتضی اشراقی، دادستان وقت؛ مصطفی پورمحمدی، نمایندۀ وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین؛ و ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان کشور، می‌گوید: “می‌خواهم ۵۰ سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگویند آقای خمینی یک چهرۀ خون‌ریز، سفّاک و فتاک [گستاخ] بود، و به نظر من این بزرگ‌ترین جنایتی است که از اوّل انقلاب تا حالا در جمهوری اسلامی شده است و در تاریخ ما را محکوم می‌کنند… و شما را در آینده جزءِ جنایتکاران تاریخ می‌نویسند.”

حزب ما در جریان این جنایت هولناک اکثریت کمیتهٔ‌مرکزی و اعضای رهبری‌اش، صدها تن از اعضا و هوادارانش، و در کنار آنها شماری از برجسته ترین متفکران، نویسندگان، کادرها، و فعالان جنبش سندیکایی و دانشجویی کشور و شماری از برجسته‌ترین زندانیان سیاسی توده‌ای در رژیم شاه را که بیش از ۲۵ سال از عمر خود را در زندان‌های رژیم ستم‌شاهی گذرانده بودند، از دست داد.

انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷، در نبودِ اتحاد عمل نیروهای مترقی و آزادی‌خواه به مثابه وزنه ای در برابر حاکمیت روحانیت مدافع “اسلام سیاسی” از مسیر اجرا و عملی شدن آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی- شعارهای مردم در انقلاب- منحرف گردید و به سمت استقرار “ولايت مطلقهٔ فقيه (حكومت اسلامى)” همان نظریه‌ای که خمینی در رساله‌اش در ۱۳۴۸ در نجف نوشته بود، پس رفت.  شکست انقلاب شکوهمند بهمن که مردم و نیروهای مترقی میهن ما برای آن بهای سنگینی دادند نمونه‌ای روشن از این واقعیت تکرار شدهٔ تاریخی است که سرنگونی حکومت‌های دیکتاتوری به‌تنهایی و خود به خود به استقرار آزادی و عدالت اجتماعی نمی‌انجامد و این سرنگونی فقط مرحلهٔ‌ نخست در تحولات انقلابی یک کشور است که تعمیق آن و ارتقا و گسترش آن به تغییر و تحول‌هایی پایدار و دمکراتیک و تلاش مشترک و سازمان یافتهٔ‌ نیروهای مترقی و آزادی‌خواه نیازمند است.

انقلاب بهمن در ایران با تحکیم شدن پایه‌های قدرت نیروهای واپسگرا و روحانیت حاکم به‌شکست کشانده شد و به‌جای آزادی و عدالت اجتماعی بار دیگر حکومت استبدادی‌ای مطلقه اما این بار بر اساس نظریات “اسلام سیاسی” بر میهن ما حاکم شد. برخلاف ادعای سران رژیم، “نظام” کنونی حاکم بر میهن ما نظام سیاسی و اقتصادی‌ای جدید نیست، بلکه تداوم نظام سرمایه‌داری‌ای پیش از خود اما با روبنایی واپسگرا است و همچون رژیم گذشته روند پیشرفت و ترقی میهن ما را سد کرده است. فقر بی‌سابقه که ده‌ها میلیون انسان را به کام خود کشیده است، ظلم و تعدی ساختارهای حاکم خصوصاً دستگاه‌های امنیتی رژیم ازجمله و به‌ویژه سپاه پاسداران که بخش عمده‌ای از اقتصاد کشور را هم به‌کنترل خود درآورده است، در کنار فساد بی‌سابقه حکومتیان دستاورد حکومت جمهوری اسلامی در چهل سال حاکمیت آن بوده است. سرکوب و کشتارهای حکومت جمهوری اسلامی در دهه‌های اخیر رژیم ولایت فقیه را در زمرهٔ یکی از جنایتکارترین حکومت‌های منطقه و جهان قرار داده است که سرانش از رهبر گرفته تا رئیس‌جمهور برگماردهٔ رهبر، ابراهیم رئیسی، باید روزی به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.

 هم‌میهنان گرامی!

هشتادسالگی حزب تودۀ ایران درحالی فرامی‌رسد که میهن‌مان با دشواری‌ها و خطرهایی متعدد روبه‌روست. ادامۀ حکومت استبدادی و ضدمردمی جمهوری اسلامی بزرگ‌ترین سد راه هرگونه گشایشی در وضعیت اسفناک اکثر قریب‌به‌اتفاق مردم و حرکت به سمت استقرار حکومتی مردمی و آزادی‌ها و عدالت اجتماعی در میهن ماست. ما در دو دهه اخیر همواره بر این نظر تأکید کرده‌ایم که رژیم ولایت فقیه اصلاح‌ناپذیر است و امید داشتن به اینکه حکومتی این‌چنین سفاک و ضد مردمی با نصیحت و خیرخواهی تغییر جهت دهد و به حاکمیت مردم بر سرنوشت‌شان تن دردهد سرابی بیش نیست. ثمرۀ تبلیغ و پیش بردن این‌گونه سیاست‌های مردم‌فریب امروز بیش از هر زمان دیگری برای مردم آشکار شده است. امروز در میهن ما حاکمیتی بر سر کار است که سران هر سه قوه‌اش که همگی توسط ولی فقیه رژیم گمارده شده‌اند پرونده‌هایی قطور از سرکوب و جنایت بر ضد مردم و نیروهای مترقی و آزادی‌خواه کشور دارند.

تجربۀ انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری ۱۴۰۰ که از سوی اکثریت قاطع نیروهای مترقی و آزادی‌خواه و مردم تحریم شد بار دیگر بر این واقعیت تأکید کرد که حاکمیت مطلق ولایت فقیه و انتخابات فرمایشی آن عامل اصلی سد راه دگرگونی‌های بنیادین است و به‌جای تکیه کردن به برخی از لایه‌های فوقانی بورژوازی بوروکراتیک درون هرم قدرت و امید بستن به رقابت‌های انتخاباتی میان آن‌ها، با پیوند دادن اعتراض‌های کارگران، کارمندان، بازنشستگان، و محرومان و اعتراض‌های مدنی و آزادی‌خواهانه دیگر، حاکمیت مطلق ولایت فقیه را باید به‌چالش طلبید. حزب تودهٔ ایران، معتقد است که مرحلهٔ گذار فراروی میهن ما، مبارزه در راستای تحقق خواست‌های دموکراتیک در سطح ملی است. گذار به مرحلهٔ “ملی‌- دموکراتیک” در کشور ما به‌معنای زدودن کامل دیکتاتوری حاکم در روبنای سیاسی و برپا داشتن مبانی اساسی دموکراسی و عدالت اجتماعی است. خواست تغییر روبنای سیاسی استبدادی، فصل مشترک طیفی وسیع از طبقه‌ها و قشرهای اجتماعی‌ای است که در حکم پشتوانه و گواه  مشروعیت حکومتی ملی و دموکراتیک نیز خواهد بود.

 رفقا، هواداران و دوستان حزب!

هشتاد سال از تاریخ  پرفرازونشیب و سراسر رزم حزب کارگران و زحمتکشان میهن ما می‌گذرد. حزبی که اعضا و هوادارانش در مهم‌ترین تندبادهای حوادث سال‌های هشت دهه اخیر برخلاف بسیاری که از راه مبارزه منحرف شدند، همچنان پیگیر و استوار در راه رهایی میهن از چنگال استبداد و حرکت به سمت استقرار حکومتی مردمی و عدالت‌طلب می‌رزمند. حزب تودۀ ایران همواره خود را از خانوادهٔ بزرگ حزب‌های کارگری و کمونیستی جهان دانسته و می‌داند و به مبارزهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران در حکم بخشی جدا‌ناپذیر از مبارزهٔ جهانی بر ضد سرمایه انحصاری و امپریالیسم و برای تحقق سوسیالیسم اعتقاد دارد. بسیاری از حقوق اجتماعی‌ای که مردم در گوشه و کنار جهان از آن برخوردارند ثمرۀ مبارزهٔ پیگیر کمونیست‌ها و نیروهای چپ و ترقی‌خواه در سراسر جهان بوده است. از تأمین حقوق صنفی و سیاسی کارگران و مبارزه برای برابری جنسیتی و پایان دادن به قوانین زن‌ستیزانه و واپسگرایانه گرفته تا اجرای اصل آموزش و بهداشت و درمان رایگان برای توده‌ها، تأمین اجتماعی برای زحمتکشان، پایان دادن به استعمار خشن کشورها، حفظ صلح جهانی، و حفظ محیط‌ زیست، همگی هویت و سیمای چپ و مبارزات کمونیست‌ها و رزمندگان راه طبقهٔ کارگر در گوشه و کنار جهان را رقم می‌زنند.  حزب ما به عضویتش در این خانوادهٔ بزرگ نیروهای مترقی جهان می‌بالد. نقش حزب ما در کارزارهای مهم جهانی طبقهٔ کارگر ایران و جهان، در تلاش برای جلوگیری از جنگ و به‌خاطر استقرار صلح، در مبارزه با نژادپرستی و آپارتاید، فاشیسم و نئو فاشیسم و با امپریالیسم در گوشه و کنار جهان و به‌ویژه در منطقهٔ خاورمیانه، و تلاش‌های پیگیرش در افشای سیاست‌های نیروهای ارتجاعی و شرکت در کارزارهای همبستگی با نیروهای ترقی خواه منطقه و جهان، جایگاهی شایسته‌ برای حزب ما در این خانوادهٔ بزرگ به‌وجود آورده  است که ثمرهٔ تلاش و مبارزهٔ پیگیر توده‌ای‌ها در سراسر جهان بوده است. حزب تودۀ ایران در بحث‌های سال‌های اخیر بین نیروهای چپ دربارهٔ ماهیت یک “حزب چپ” همواره تأکید کرده است که یک حزب رزمندهٔ انقلابی تنها با داشتن ماهیت طبقاتی‌ای  روشن و بنیادهای نظری‌ای مشخص شکل می‌گیرد و نمی‌تواند همانند جبهه‌ای گسترده‌ از نظرها و سیاست‌هایی متفاوت و طیف‌های نظری‌ای گوناگون از طرفداران نولیبرالیسم و سرمایه‌داری گرفته تا مارکسیست‌ها در گفت‌وگو برای رسیدن به برنامۀ مبارزاتی‌ای مشترک باشد. چنین مجموعه‌های متنوع نظری در سال‌های اخیر بارها تجربه شده است و نتیجهٔ آن‌ها ناموفق بوده است.

تاریخ هشتادسالۀ حزب تودۀ ایران مانند هر نیروی رزمنده‌ای آکنده از فراز و نشیب‌ها، پیروزی‌ها و شکست‌هاست. آنچه از هشتاد سال پیش تا کنون تغییری نکرده است کوشش پیگیر توده ای ها در راه تحقق آرمان های انسانی حزب، و تلاش نیروهای ارتجاعی رنگارنگ داخلی و امپریالیسم جهانی برای نابودی و ریشه‌کن کردن حزب تودۀ ایران از جامعهٔ ایران بوده  است. رفیق قهرمان رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) که زیر شکنجه‌های وحشیانۀ مزدوران رژیم ولایت فقیه جان‌ باخت در مقدمۀ کتاب “اسناد و دیدگاه‌ها: حزب تودۀ ایران از آغاز پیدایی تا انقلاب بهمن ۵۷”، به‌درستی اشاره می‌کند که به تاریخ می‌توان دروغ گفت، اما تاریخ دروغ نمی‌گوید. تاریخ حزب تودۀ ایران کلمات نیستند، خس و خاشاک باد داده به دست دشمنان طبقاتی و به طوفان سپرده شده توسط غافلان نیست، بلکه تجربه‌های خونین، سرگذشت‌های سوخته در شعلۀ باروت، میراث‌های شکنجه و حبس و تبعید و آموزش‌های وسعت داده شده به طبقه و انقلاب است. نباید تک‌درخت‌ها را به‌جای جنگل به نسل از راه رسیده فروخت!

 رفقا!

حزب توده ایران در هشتاد سال مبارزه خونین و نابرابر و باوجود سرکوب‌ها، شکنجه‌ها و کشتارها، ماندگاری‌اش را مدیون مبارزه همه توده‌ای‌های وفادار، مؤمن و رزمنده‌ای می‌داند که هرکجا بودند استوار و مقاوم بر آرمان‌های انسانی‌شان پای فشردند و آرمان‌های عدالت‌خواهانه حزب‌شان را پیش بردند. آنان پرچم خونین و پرافتخار حزب‌شان را برافراشته نگاه داشتند.

حزب تودۀ ایران در طول هشتاد سال گذشته در معرض گسست‌های دردناک، انشعاب‌ها، و همچنین ضربه‌هایی جدی و مهلک از سوی نیروهای امنیتی حکومت‌های استبدادی و سرکوبگر بوده است. امروز پرده‌های دود ادعاهای دروغین بسیاری دربارۀ عملکرد و مبارزۀ دهه‌های اخیر حزب به کناری رفته است و ماهیت انقلابی و مترقی حزب ما در خلال سال‌های پرتلاطم پس از یورش رژیم ولایت فقیه در برابر خورشید حقیقت می‌درخشد. حزب تودهٔ‌ ایران به همهٔ کسانی متعلق است که به وظیفهٔ تاریخی حزب طبقهٔ کارگر، و آرمان‌ها و برنامهٔ حزب باورمندند. حزب ما به همهٔ وفاداران به آرمان‌های طبقهٔ کارگر نیاز دارد تا بتواند هرچه قدرتمندانه‌تر پرچم پرافتخار حزب ارانی‌ها، روزبه‌ها، رحمان هاتفی‌ها، و فاطمه مدرسی‌ها را برافراشته نگه دارد.

در هشتادمین سالگرد تأسيس حزب تودۀ ايران شايسته است كه خاطرهٔ تابناك ده‌ها هزار جان‌باختهٔ توده‌ای را گرامی بداریم  و مبارزهٔ سترگ آنان ارج گذاریم و اعلام داریم حزب تودۀ ایران در كنار همه آزادی‌خواهان و نيروهای ملی و مترقی كشور در راه ریشه‌کن كردن استبداد و استقرار آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی به مبارزهٔ تاريخی‌اش ادامه می‌دهد و همه تلاش‌ها و امكان‌هایش را در راه دست یافتن به آرمان‌های والایش برای بهبود زندگی زحمتکشان به‌كار خواهد گرفت. مبارزه ادامه دارد، و آينده از آنِ خلق و نيروهای ملی و آزادی‌خواهی است كه در كنار مردم و برای تحقق خواست‌های جنبش مردمی می‌رزمند!

 درود آتشين به خاطرهٔ تابناك جان‌باختگان توده‌ای و همهٔ جان‌باختگان راه آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی!

فرخنده باد هشتادمین سالگرد تأسيس حزب تودۀ ايران!

باهم به‌سوی تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری و برپائی حکومت ملی و دمکراتیک، برای آزادی، صلح، استقلال، و عدالت اجتماعی!

 کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران

۵ مهر ۱۴۰۰

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست