نویدنو 12/06/1400
چاپ مطلب
تاریخچه کوتاه سندیکاهای کارگری ایران
خسرو باقری
بخش نخست (1285-1325)
تقدیم به نعمت محمدی که تمام عمر را با آرزوی بهروزی کارگران جهان
زیست.
چیست قانون
کنونی،
خبرت هست
از آن؟
حکم محکومی
ما!
بهر آزاد
شدن،
در همه روی
زمین
از چنین
ظلم و شقا
چاره
رنجبران وحدت و تشکیلات است.
ابوالقاسم لاهوتی
پیشگفتار
سندیکا،
سازمان صنفی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان است. در ایران به خاطر حساسیت
حکومتها، سندیکا، گاه اتحادیه، گاه انجمن صنفی و... خوانده شده است.
سندیکاها در جریان مبارزه کارگران برای دفاع از منافع خود و بهبود
شرایط اقتصادی آنان پدید آمدند. نخستین سندیکاها در آغاز سده نوزدهم در
انگلستان که آن زمان جزء نخستین و بزرگترین کشورهای سرمایهداری بود،
به وجود آمدند. در فرانسه در پایان نیمه سده نوزدهم، در ایالات متحده
آمریکا در اوایل سده نوزدهم و در آلمان در میانه دوم سده نوزدهم،
سندیکاها تشکیل شدند. در آن هنگام هنوز احزاب سیاسی طبقه کارگر شکل
نگرفته بودند، بنابراین سندیکاها دارای مشی سیاسی روشنی نبودند و اغلب
طبق سنت اتحادیههای کارگری انگلستان رفتار میکردند و فعالیتشان
منحصر به دفاع از منافع اقتصادی اعضای سندیکاها بود. اکنون در برخی از
کشورها، سندیکاها به همان سنت عمل میکنند و آماج خود را تنها تأمین
منافع اقتصادی کوتاهمدت کارگران تعریف میکنند. اما در بسیاری از
کشورها، سندیکاها، مبارزه خود را در این حد محدود نمیکنند، بلکه
مبارزه سیاسی متنوع و متشکلی را هم علیه امپریالیسم و هم سرمایه داری
دنبال میکنند. این سندیکاها که مظهر منافع زحمتکشان هستند، به خاطر
حقوق دموکراتیک، حقوق صنفی، آزادی ملی و علیه ستم ملی، تبعیض نژادی و
استثمار مبارزه میکنند. سندیکاهای مترقی سراسر جهان، در راه آرمان
اتحاد زحمتکشان جهان پیکار میکنند. مظهر این پیکار فدراسیون جهانی
سندیکاهای کارگری است که در 11 مهر 1324 خورشیدی/1945 میلادی، تشکیل شد
و اکنون 92 میلیون کارگر از 126 کشور جهان عضو آن هستند.
جنبش کارگری ایران و تشکیل نخستین اتحادیهها
جنبش
کارگری ایران هم گام با انقلاب مشروطیت ایران (1285-1288/1906-1909)
گام برمیداشت. ناصحی در مقالهای با عنوان تشکیلات کارگری ایران (رهبر
21 فروردین 1323،به نقل از لاجوردی.ص2) مینویسد که در سال 1285/1906
محمد پروانه و گروهی از کارگران، نخستین اتحادیه کارگری ایران را در
چاپخانه کوچکی واقع در خیابان ناصریه تهران سازمان دادند. قانون اساسی
مشروطیت با تضمین حق تشکل و اجتماع، زمینه سیاسی لازم را برای شکلگیری
اتحادیههای کارگری فراهم آورده بود. افزون بر این، قانون اساسی، که
قدرت شاه خودکامه را به مجلس تفویض کرده بود، مانع از آن بود که قوه
مجریه، فعالیت نهادهای مستقل را به راحتی گذشته سرکوب کند.
پس از
درگذشت مظفرالدین شاه در 17 دی 1286/1907، فرزندش، محمدعلی شاه، جانشین
او شد و از همان آغاز به مخالفت با مشروطیت برخاست. هجده ماه از سلطنت
او نگذشته بود که زورآزمایی او با مجلس، کار قوه مقننه را مختل کرد تا
جایی که فعالیت مجلس در 2 تیر 1287/1908 به کلی متوقف شد. او در 31
تیرماه همین سال، مجلس را به توپ بست و در تهران حکومت نظامی اعلام
کرد. با بازگشت طرفداران سلطنت استبدادی، اتحادیهای که در «چاپخانه
کوچکی» بنیاد نهاده شده بود، از فعالیت بازماند. در اوایل تابستان
1288/1909، مشروطهخواهان، تهران را بازپس گرفتند و دیکتاتور را وادار
به فرار به روسیه تزاری کردند. مجلس دوم مشروطه در 24 آبان 1288/1909
افتتاح شد. با فرا رسیدن سال 1289/1910 کارگران چاپخانههای تهران، کار
سازماندهی «اتحادیه سراسری کارگران صنعت چاپ» را با موفقیت به انجام
رساندند (تاریخچه شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان
ایران.1332) و روزنامه خود را تحت عنوان «اتفاق کارگران» منتشر کردند.
در خرداد 1289/ 1910 کارگران چاپخانههای تهران به اعتصاب موفقی دست
زدند. (لاجوردی. 2)
در سال
1290/ 1911، ابوالقاسم خان ناصرالملک، نایبالسلطنه احمدشاه، با
کودتایی بدون خونریزی، مجلس دوم را که مخالف پذیرش اولتیماتوم مشترک
روسیه و بریتانیا بود، تعطیل کرد و اولتیماتوم امپریالیستها را پذیرفت
و انتخابات دوره سوم مجلس را به تعویق انداخت. بدین ترتیب فترت سه ساله
میان مجلسهای دوم و سوم آغاز شد که تا سال 1293/1914 ادامه یافت. در
این دوره فترت، روسیه تزاری و بریتانیا به دست عمال و همدستان
ایرانیشان به طور کامل، مشروطیت را تعطیل کرده و قانون اساسی را توقیف
نمودند. به این ترتیب تمامی نهادهای مشروطیت همچون «اتحادیه سراسری
کارگران صنعت چاپ» و روزنامه انقلابی «ایران نو» منحل و یا توقیف شدند.
روزنامه «اتفاق کارگران"» هم از ادامه فعالیت بازماند..
از طرف
دیگر با رشد اندیشههای سوسیال دمکراسی در ایران، حزب اجتماعیون-عامیون
در سال 1283/1904 فعالیت شعبههای خود را در مشهد، تبریز و تهران آغاز
کرد. کامبخش ( 1351. 17) میگوید که شعبه حزب اجتماعیون عامیون در مشهد
در بیانیه 18 شهریور 1286/1907 خود اعلام کرد: «حق اعتصاب کارگران برای
هدفهای سیاسی و اقتصادی باید به رسمیت شناخته شود و کار روزانه به هشت
ساعت تقلیل یابد.» با رهبری شعبه تبریز اجتماعیون-عامیون، در 5 آبان
1287/ 1908، 150 کارگر دباغخانه تبریز، دست به اعتصاب زدند. کارگران
نمایندگان خود را انتخاب کردند و درباره خواستههای زیر به مذاکره با
کارفرمایان پرداختند: 1.5 شاهی به دستمزد هر پوست دباغی شده، افزوده
شود؛ وضع بهداشتی کارگران بهبود یابد؛ هنگام بیماری، نصف دستمزد پرداخت
شود؛ ساعتهای اضافه کار تقلیل یابد؛ برای اضافه کار، دو برابر دستمزد
پرداخت شود؛ در زمان اعتصاب، دستمزدها پرداخت شود و شغل کارگران
اعتصابی تضمین گردد. پس از سه روز، وقتی کارفرمایان موافقت کردند که
دستمزدها افزایش یابد و کارگران اعتصابی به کار خود ادامه دهند، اعتصاب
پایان یافت. (لاجوردی. 7)
شرایط جهان
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917/1296روسیه، به سود زحمتکشان جهان
دگرگون شد. کار سازماندهی اتحادیههای کارگری در ایران هم به طور جدی
در سال 1297/1918 بار دیگر آغاز شد. این بار هم کارگران چاپخانهها
پیشقدم شدند و در همان سال اتحادیه خود را به رهبری سیدمحمد دهگان
تشکیل دادند. دهگان، اهل محله کِلَهر (Kelahr)کاشان
و از خویشاوندان سیدجلال کاشانی، سردبیر روزنامه حبلالمتین بود.او در
قفقاز با کمک مالی عبدالرحیم طالبوف بزرگ شده و در همان جا به تحصیل
پرداخته بود. در سال 1304/1925 بازداشت و در سال 1305/1926 آزاد شد و
چند سال بعد درگذشت. اتحادیه مدت کوتاهی پس از تشکیل، دست به اعتصابی
چهارده روزه زد. کارفرمایان تسلیم اعتصاب کارگران شدند و در نتیجه، کار
روزانه کارگران به 8 ساعت تقلیل یافت و مقرر شد که برای اضافه کار،
دستمزد پرداخت شود، خدمات پزشکی نیز فراهم و اخراج بدون دلیل کارگران،
ممنوع شد (دهگان. 105، لاجوردی. 11). پیروزی کارگران چاپخانهها، به
انگیزه کارگران دیگر بخشهای اقتصادی برای تشکلیابی دامن زد. در سال
1298/1919 نانواها و کارگران دکانهای بزازی، اتحادیههای خود را تشکیل
دادند.(دهگان. 105) سازمانده اصلی این اتحادیهها هم دهگان بود. دهگان
به یاری کارگران پارچهبافی هم شتافت. س. مانی در تاریخچه نهضت کارگری
ایران (لاجوردی. 11) مینویسد: دهگان پس از مشاهده وضعیت کارگران
نانوایی، بزازی و پارچهبافی، برای هر سه اتحادیه کارت عضویت اتحادیه
کارگران را صادر کرد. یک هفته بعد، اعضای اتحادیه جدید به منزل یکی از
اعضا دعوت شدند و در آنجا انتخابات صورت گرفت و شکراله مانی به سمت
اتحادیه انتخاب شد. (لاجوردی.11) یکی از نخستین اقدامات اتحادیه
کارگران پارچهبافی، اعلام اعتصاب برای افزایش دستمزد بود. کارگران که
پیش از اعتصاب صندوقی ایجاد کرده بودند، با اتکا به کمک صندوق، در
روزهای اعتصاب، به مبارزه خود ادامه دادند و با افزایش 23درصدی، به
پیروزی بزرگی دست یافتند.
اتحادیه
عمومی کارگران مرکزی،
از هشت اتحادیه کارگری در آبانماه 1300/1921 به رهبری دهگان تشکیل شد.
کارگران عضو اتحادیه کارگران پارچهبافی هم، با آگاهی از اهمیت تشکل در
پیروزی کارگران، به اتحادیه عمومی کارگران مرکزی پیوستند. (۱۳۵۵.
60،
به نقل از لاجوردی. 12) دهگان در گزارش مینویسد که تا سال 1301/1922
هشت اتحادیه کارگری تهران با هشت هزار عضو به اتحادیه عمومی کارگران
مرکزی پیوسته بودند. باید خاطر نشان کرد که در این سال تهران
۲۰۰هزار
نفر جمعیت داشت و
۳۰هزار
نفر در این صنایع کوچک (نانوایی، پارچهبافی، کفاشی، قنادی، چاپ،
پستوتلگراف، تجارتخانه و خردهفروشی) کار میکردند.
تهران تنها
مرکز فعالیت اتحادیههای کارگری نبود. در شهرهایی چون تبریز، رشت و
انزلی هم اتحادیههای کارگری شکل گرفتند که هریک در حدود
۳هزار
نفر عضو داشتند. در 8 دی ماه 1300/1921، تنها دو ماه پس از تشکیل
اتحادیه عمومی کارگران مرکزی، دهگان روزنامه حقیقت را بنیان
گذاشت. خود دهگان سردبیر و میرزاجعفر پیشهوری، نویسنده بسیار
فعال روزنامه و میرزا سید احمد بهبهانی ناشر این روزنامه بودند.
حقیقت، خود را حامی رنجبران و اتحادیههای کارگری اعلام کرد. در گوشه
راست این روزنامه این عبارت به چشم میخورد: رنجبران روی زمین،
اتحاد.(لاجوردی.14)
در سال
1300/1921 دو اعتصاب مهم رخ داد که برای اولین بار اتحادیههای عضو
اتحادیه عمومی کارگران مرکزی را در برابر دولت قرار داد. پیش از آن،
اعتصابهای کارگری در برابر کارفرمایان خصوصی بود و دولت در آنها
دخالتی نکرده بود. یکی از این اعتصابها، اعتصاب کارگران تلگرافخانهها
بود که مدیر سوئدی تلگرافخانه، اتحادیه آنها را منحل کرده بود. وقتی
اعتصاب آغاز شد، احمد قوام السطنه، نخستوزیر، به حمایت از مدیر
سوئدی پرداخت و کوشید تا با صدور بخشنامه دولتی، کارمندان و کارگران
تلگرافخانه را از پیوستن به اعتصاب اتحادیه باز دارد. اعتصاب
تلگرافخانهها با شکست روبرو شد، اما اعتصاب دیگری آغاز شد. اعتصاب
معلمان در دی ماه 1300/1921 در تهران به خاطر مسائل اقتصادی آغاز شد.
شش ماه بود که حقوق معلمان پرداخت نشده بود. چون اعتصاب علیه دولت بود،
به سرعت رنگ سیاسی به خود گرفت. اعتصاب معلمان سه هفته طول کشید. در
آخرین روزهای اعتصاب، دانشآموزان هم به نشانه همدردی به معلمان خود
پیوستند. این دو اعتصاب مهم، اتحادیه عمومی کارگران مرکزی را در برابر
دولت، به عنوان قدرت حاکم و کارفرمای اصلی کشور، قرار داد.
به دنبال
این تحولات، در دوم بهمن 1300/1921، سلیمان محسن اسکندری، رهبر
حزب اجتماعیون و نماینده دوره چهارم مجلس، برای نخستین بار از مجلس
خواست قانون کاری را تصویب کند که ناظر بر روابط کارگر و کارفرما باشد.
اسکندری در پاسخ به یکی از نمایندگان که میگفت کشور هنوز کارخانه و
کارگر ندارد که قانون کار داشته باشد و مهمترین ضرورت امروز برقراری
امنیت در سراسر ایران است؛ گفت: «امنیت وقتی است که حقوق مردم مطابق
قانون اساسی محفوظ باشد والا امنیت معنی ندارد.» (مذاکرات مجلس
چهارم.جلد اول.402)
سالهای مبارزه اتحادیه عمومی کارگران مرکزی 1301-1304/1922-1925
اعتصاب سال
1301/1922 کارگران صنعت نفت ایران علیه شرکت نفت ایران و انگلیس در
آبادان، نه تنها دولت ایران بلکه امپریالیسم انگلستان را هم به چالش
کشید. حسین جودت (1355. 60) از رهبران اتحادیه عمومی کارگران مرکزی
مینویسد: اتحادیه عمومی کارگران مرکزی در آن سال، گامهایی را در جهت
سازماندهی
۴۷هزار
کارگر صنعت نفت برداشته بود. کارگران اعتصابی خواستار افزایش 100درصدی
دستمزد خود شدند. بیشتر کارگران هندی شرکت نفت ایران و انگلیس هم، از
کارگران ایران حمایت کردند. سربازان انگلیسی اعتصاب را درهم شکستند،
رهبران اعتصاب را دستگیر و
۲هزار
کارگر هندی را اخراج کردند و به هندوستان بازگرداندند. با این وجود پس
از پایان اعتصاب، 75در صد به حقوق کارگران افزودند. در این اعتصاب،
اتحادیه عمومی کارگران مرکزی، اگرنه آغاز کننده، دست کم پشتیبان اعتصاب
بود. (لاجوردی.24)
دولت
ایران به نمایندگی از امپریالیسم انگلستان به کارزار مبارزه علیه
کارگران پیوست. احمد قوامالسلطنه، دستور توقیف 14 روزنامه از جمله
حقیقت، ارگان مرکزی اتحادیه عمومی کارگران مرکزی و طوفان ارگان
حزب اجتماعیون به رهبری محمد فرخی یزدی را صادر کرد. اتحادیه
کارگران چاپخانهها، اعلام کرد که در نتیجه توقیف روزنامهها، 500
کارگر چاپخانهها بیکار شدهاند و بنابراین اعلام اعتصاب کرد و به طور
صریح در مقابل دولت قد برافراشت. این اعتصاب، انتشار روزنامههای
هوادار دولت را متوقف کرد. قوامالسلطنه دستور بازداشت رهبران اتحادیه
کارگران چاپخانهها را صادر کرد و دستور داد که کارگران چاپخانهها را
شبانه از خانههایشان گردآورند و به زور به سر کار آورند. مجلس به
مخالفت با دولت برخاست. سلیمان محسن اسکندری از نخستین نمایندگانی بود
که زبان به اعتراض گشود. این بار اتحادیه عمومی کارگران مرکزی خواستار
اعتصاب عمومی شد. در نتیجه فشار اتحادیه عمومی، رهبران اعتصاب آزاد
شدند و قوامالسلطنه، در 17 شهریور 1301/1922 دستور رفع توقیف از 14
روزنامه را صادر کرد. (لاجوردی. 25)
اما
امپریالیسم انگلستان و دولت هوادار آن، ادامه فعالیت روزنامه حقیقت را
که همچنان بیمحابا امپریالیسم انگلستان و دولت دست نشانده آن را افشا
و از حقوق کارگران، دهقانان و محرومان دفاع میکرد، تحمل نکردند و در
آبان همان سال برای همیشه آن را توقیف کردند. دولت و رضا خان، وزیر
جنگ، بعد از توقیف حقیقت، نابودی اتحادیه عمومی کارگران مرکزی را دنبال
میکردند. اما اتحادیه هم از پای ننشست و روزنامه کار را به جای
حقیقت منتشر کرد. در اواخر سال 1301/1922، سیدمحمد دهگان اعلام کرد که
چهارمین کنگره جهانی انترناسیونال سوم، اتحادیه عمومی کارگران مرکزی را
به عنوان نماینده کارگران ایران به رسمیت شناخته است. (لاجوردی. 28)
نقش
اتحادیه عمومی در مبارزات کارگری بهویژه در صنعت نفت و به رسمیت
شناخته شدن آن از طرف چهارمین کنگره جهانی، خشم دیو امپریالیسم و
استبداد داخلی را علیه آن برانگیخت. دوران گذار 1285-1304/ 1906- 1925
به پایان خود نزدیک و حاکمیت استبداد مطلقه رضا شاهی در افق جامعه
ایران آشکار میشد. استبداد هر گونه اعلام اعتصابی را با دستگیری
رهبران اعتصاب به شدت سرکوب میکرد. به عنوان نمونه، در سال 1302/1923،
شهربانی انزلی، اتحادیه کارگران بندر انزلی را که نقش مهمی در مبارزات
کارگری منطقه داشت، منحل و رهبران آن را بازداشت کرد. بهتدریج بخش
مهمی از رهبران اتحادیه عمومی کارگران مرکزی و دیگر اتحادیهها در
سراسر کشور بازداشت، زندانی و تبعید شدند و فعالیت اتحادیه عمومی
کارگران مرکزی به کندی گرایید. (لاجوردی. 29)
اتحادیههای کارگری در دوره رضا شاه 1304-1320/1925-1941
وقتی
رضاخان در 21 آذرماه 1304/1925 به سلطنت رسید، آزادی نهادهای مستقل
مانند مجلس، مطبوعات و اتحادیههای کارگری در معرض خطرات بیشتری قرار
گرفت. در پاییز 1304، رضاشاه یورش به سازمانهای چپ و بازماندههای
اتحادیه عمومی کارگران مرکزی را آغاز کرد. مبارزات کارگری بهناچار شکل
مخفیانه به خود گرفت. به عنوان مثال، جشن اول ماه مه تا سال 1302/1923
به صورت علنی برگزار میشد، ولی از سال 1304/1925 شرکت در این جشن جرم
سیاسی اعلام شد و کارگران تا سال 1308/1929که این جشن کارگری برای
آخرین بار برگزار شد؛ همواره آن را به صورت مخفی برگزار میکردند. با
این وجود، نیروهای سرکوبگر رضاشاه، حتی این مراسم مخفی را نیز مورد
حمله قرار میدادند. در 11 اردیبهشت 1306/1927 ماموران شهربانی به
چاپخانهها حمله کردند و اعلامیههای مربوط به جشنهای اول ماه مه آن
سال را توقیف کردند. در آن یورش، عدهای از رهبران اتحادیهها، از جمله
باقر نوائی، رهبر اتحادیه چاپخانهها، محمد پروانه، دبیر
اتحادیه و مهدی کیمرام، رهبر اتحادیه کفاشها را دستگیر کردند
و مدتی در بازداشت نگه داشتند. (مانی. 21به نقل از لاجوردی. 30)
این
سرکوبها، در اراده کارگران برای برگزاری جشن کارگری اول ماه مه
خدشهای وارد نمیآورد. آرداشس آوانسیان، همایش نیمهمخفی
کارگران در روز اول ماه مه 1307/ 1928 را در باغی بیرون از شهر تهران،
که با حضور 600 کارگر برگزار شده بود، این گونه توصیف میکند: پرچمهای
سرخ آشکارا در درون باغ برافراشته بود. بعد از این مراسم، کارگران در
گردهمایی علنی اجتماعیون به رهبری سلیمان محسن اسکندری و میرزا شهاب
کرمانی شرکت کردند. (لاجوردی. 31)
رضاشاه
پیش از سال 1307/1928 تقریباً کلیه قدرت سیاسی را در دست خود متمرکز
کرده بود. او که جنبشهای اجتماعی پیشرو و اتحادیههای کارگری را سرکوب
و مطبوعات را وادار به سکوت کرده و ایلات شورشی را شکست داده بود؛
میخواست مجلس را هم به کنترل خود درآورد. دولت فهرست نامزدهای
انتخاباتی مورد قبول خود را برای مجلس هفتم تهیه کرد و در جهت جلوگیری
از انتخاب کسانی که اسامی آنان در فهرست نبود، اقدامهای خود را آغاز
کرد. رضاشاه و وزیر دربار متنفذ او، عبدالحسین تیمورتاش،
میخواستند مجلس فرمانبرداری به وجود آورند که کلیه لوایح دولت را بدون
دردسر و ابراز انتقاد از سیاستهای شاه و دولت، تصویب کند. انتخابات
سال 1307/1928، در واقع الغای کامل نظام سلطنت مشروطه را رقم زد.
(لاجوردی. 32)
اما علیرغم
آنکه جنبش کارگری سرکوب شده بود، هنوز مقاومت ادامه داشت. مانی در
تاریخ نهضت کارگری ایران (ص23) مینویسد: در سال 1308/1929 دو هزار
کارگر، روز اول ماه مه را در باغی خارج از شهر جشن گرفتند. مراسم شامل
سخنرانیهایی میشد که به تجاوز خودسرانه دولت به قوانین حمله میکرد.
شهربانی، به محض اطلاع از گردهمایی، رهبران اتحادیههای کارگری را
دستگیر کرد. پنجاه نفر از جمله جعفر پیشهوری و آرداشس آوانسیان،
دستگیر و پنجاه نفر دیگر مخفی شدند. بیشتر کسانی که دستگیر شدند، از
جمله نوائی و پروانه و کی مرام، تا زمان اعلام عفو عمومی به مناسبت
دیدار اماناله خان پادشاه افغانستان از ایران، بدون محاکمه در زندان
ماندند. مانی تأکید میکند که کارگران مشهد تا سال 1309/1930، جشن روز
اول ماه مه را برگزار میکردند. (لاجوردی. 34)
اعتصاب مهم
دیگری که در این دوران به وقوع پیوست، اعتصاب کارگران نفت بود. کامبخش
(لاجوردی. 35) مینویسد که حزب کمونیست ایران از سال 1304/1925 کار در
صنعت نفت را آغاز کرده بود و اعضای آن میکوشیدند تا اتحادیه کارگری
کارگران صنعت نفت را تشکیل دهند. از سال 1306/1927، حزب کمونیست ایران
حوزههای مخفی کارگری را در صنعت نفت پدید آورد و در همین سال یک همایش
مخفی با حضور 200 کارگر صنعت نفت تشکیل داد. در این همایش کارگران
تصمیم گرفتند که در مقابل کوششهای تفرقهافکنانه شرکت نفت ایران و
انگلیس، برای اتحاد هر چه بیشتر کارگران بکوشند، اتحادیه خود را گسترش
دهند، برای کارگران تعاونی و باشگاه تأسیس کنند، تسلیم جرائم نقدی شرکت
نشوند و با تنبیه بدنی کارگران و فحاشی به آنان به مقابله برخیزند.
اعتصاب عمومی در 14 اردیبهشت 1308 با شرکت
۱۱هزار
کارگر شرکت آغاز شد. روزنامه ستاره سرخ نوشت: دستهجات پلیس که در محل
واقعه آماده بودند، به علت کمی نفرات جرأت حمله به کارگران را نداشتند.
شرکت نفت ایران و انگلیس زورقهای خود را برای حمل قشون از بنادر و
شهرهای دیگر به کار انداخت. کارگران یورش قشون را با خواندن سرودهای
انقلابی و فریاد محو باد کمپانی انگلیس و ایران. .. محو باد
عمال امپریالیسم انگلیس و... تلافی کردند. کامبخش (ص35) در ادامه
مینویسد که سایر اقشار مردم بهویژه کارگران بیکار نیز به اعتصاب
پیوستند و شمار اعتصابیون به نزدیک به بیست هزار تن رسید. کارگران مسجد
سلیمان نیز در همان روز دست به اعتصاب زدند. خواستههایی که کارگران
مطرح میکردند عبارت بود از: 8 ساعت کار روزانه، 15درصد افزایش
دستمزدها، به رسمیت شناختن اتحادیه کارگری آنان، تعطیل روز اول ماه مه،
مشارکت کارگران در تصمیمات مربوط به استخدام و اخراج کارگران و تعیین
حداکثر هفت ساعت کار روزانه برای جوانان زیر هجده سال.
شرکت
پیشنهاد مذاکره درباره خواستههای اقتصادی و سیاسی کارگران را رد کرد.
سربازان ایرانی با کمک تفنگداران دریایی انگلستان که از عراق اعزام شده
بودند، با شمشیرهای آخته به کارگران حمله کردند. کارگران با چوب و سنگ
پاسخ دادند. در نتیجه بیست کارگر و پانزده سرباز زخمی شدند. اعتصاب سه
روز ادامه داشت و زمانی که سرانجام درهم شکسته شد، 500 کارگر اخراج
شدند و دویست نفر دستگیر و در خرمآباد زندانی شدند و پس از دو یا سه
سال هم که از زندان رهایی یافتند، بازگشت آنان به خوزستان ممنوع شد.
پنج نفر از رهبران اعتصاب، از جمله علی امید، رحیم هم داد
و یوسف افتخاری (او بعدها به صف دشمنان طبقه کارگر پیوست)
که در تهران زندانی بودند، تنها پس از برکناری رضا شاه در سال
1320/1941 آزاد شدند. اگرچه اعتصاب شکست خورد، اما طبقه کارگر، هم از
قدرتش آگاهی یافت و هم قدرت خود را به نمایش گذاشت. (لاجوردی.37)
چندی پس از
اعتصاب کارگران آبادان در 1308/1929، رضاشاه دستور داد که لایحه مجازات
مقدمین علیه امنیت و استقلال کشور به مجلس تقدیم شود. طبق لایحهای که
در 22 خرداد 1310/1931 به تصویب رسید، هر کس گروهی را که مرام یا رویه
آن ضدیت با سلطنت مشروطه و یا حمایت از مرام اشتراکی است، سازمان دهد و
یا به آن بپیوندد؛ به سه تا 10 سال زندان محکوم خواهد شد. (لاجوردی.
38) رضا شاه به بهانه این قانون و دستاویزهای دیگر، همه اتحادیههای
کارگری را - 130 اتحادیه با نزدیک به
۲۰هزار
عضو- از فعالیت محروم کرد. از سال 1306 تا سال 1312 یکصد و پنجاه و شش
تن از سازماندهندگان مبارزات کارگری را دستگیر و زندانی کرد: 40 نفر
در آبادان، 30 نفر در مشهد، 10 نفر در اصفهان، 20 نفر در تبریز، 32 نفر
در تهران و 24 نفر در قزوین. محمد حجازی، حروفچین اهل تهران،
علی شرقی، کارگر آذربایجانی، سید محمد تنها، حروفچین و
محمد صادقپور، کارگر آذربایجانی پالایشگاه آبادان، جان خود را
در زندانهای رضا شاهی از دست دادند. کارگران بسیاری هم سالها،
زندانهای مخوف رضاشاهی را از سر گذراندند.(آبراهامیان.
۱۳۸۹. 174)
بعضی از
پژوهشگران به این نتیجه نادرست رسیدهاند که قانون ضد اشتراکی سال
1310به کلیه اعتراضات کارگران تا سال 1320/1941 پایان داد، اما یرواند
آبراهامیان مینویسد که «این قانون اثر مورد نظر را نداشت، چرا که یک
سال بعد، اعتصاب غیرمنتظره کارگران راهآهن مازندران رخ داد. بازداشت
دستهجمعی کارگران به اعتصاب پایان داد و اتحادیه زیرزمینی را متلاشی
کرد. اما اتحادیه بیسروصدا بازسازی شد و پنج سال بعد، در سال
1316/1937، شهربانی کشف کرد که اتحادیه مزبور نه تنها در راهآهن، بلکه
در معادن و کارخانههای مازندران فعالیت دارد. هفده تن از
سازماندهندگان آن اتحادیه زندانی شدند و تا سال 1320 در زندان ماندند.
(لاجوردی. 38)
جودت (۶۱.
به
نقل از لاجوردی. 39) نیز اعتصاب هشتروزه موفق سال 1311/1932 کارگران
ساختمانی ده نو (نوشهر) را یادآوری میکند و مینویسد که در جریان
اعتصاب، کارگران پرداخت دستمزد معوقه و همچنین دستمزد دوره اعتصاب را
مطالبه کردند. در همان سال، قالیبافان تبریز و مشهد کوشیدند که اتحادیه
خود را بار دیگر سازمان دهند، اما بازداشت چند نفر از اعضای اتحادیه،
کوششهای آنان را با شکست مواجه کرد.
چنانکه
دیدیم در اواخر دهه 1290/1910 و اوایل دهه 1300/1920، ایران مشغول
آزمودن سلطنت مشروطه بود و توسعه نهادهای سیاسی مستقل، مانند دستگاه
قانونگذاری و اتحادیههای کارگری و مطبوعات را آغاز کرده بود. ولی با
به قدرت رسیدن رضاخان، ابتدا در مقام نخستوزیر و سپس پادشاه، این
تجربه به پایان رسید. در حالی که حکومت از سلطنت مشروطه به خودکامگی
باز میگشت، نهادهایی که جزء جداییناپذیر مشروطیت بودند، یکی بعد از
دیگری منحل میشدند و سازمانهای فرمانبردار و وابسته جای آنها را
میگرفتند. در این دوره رضا شاه به عنوان قیم کارگران ظاهر شد و
ریاکارانه اعلام کرد که قوانینی وضع میکند که منافع کارگران را تضمین
کند و دیگر ضرروتی به وجود اتحادیههای کارگری نیست. اما این قوانین در
عمل کاغذ پارهای بیش نبودند و هرگز هم به اجرا در نیامدند. به عنوان
نمونه در 27 آذر 1303/1924، رضاخان به عنوان نخستوزیر، در نتیجه فشار
سازمان بینالمللی کار بخشنامهای را صادر کرد. بنابر این بخشنامه،
ساعتهای کار باید محدود و حقوق روزهای تعطیل پرداخت میشد و استخدام
کودکان ممنوع اعلام میگردید؛ شرایط رقتبار کارگاههای قالیبافی هم
باید بهبود مییافت. این بخشنامه سرآغاز یک سلسله بخشنامههای مشابهی
بود که تنها میتوان آنها را تبلیغات صرف تلقی کرد، چرا که هیچ یک از
رهنمودهای آنها، هرگز به اجرا در نیامد. (لاجوردی. 41)
به عنوان
نمونهای دیگر، با توجه به تأسیس کارخانههای دولتی و خصوصی، در دهه
1310/1931 دولت تصمیم گرفت که لایحه جامعی را درباره مقررات واحدهای
صنعتی، تحت عنوان نظامنامه کارخانجات و مؤسسات صنعتی، تنظیم کند.
سازمان بینالمللی کار هم برای کمک به تهیه پیشنویس این مقررات،
کارشناسی را به ایران اعزام کرد. این لایحه در 19 مرداد 1315/1936 به
تصویب هیئت وزیران رسید. این لایحه پیوستهایی هم داشت: به زنان باردار
میبایست مرخصی با استفاده از حقوق بدهند؛ به مادرانی که کودکان نوزاد
داشتند؛ میبایست مرخصی با استفاده از حقوق داده شود تا نوزادان
بتوانند از شیر مادر تغذیه کنند و میبایست لباس کار و گنجه در اختیار
کارگران گذاشته شود. در موارد بیماری یا آسیبدیدگی کارگران، با توجه
به وضع آنها، کارفرما میبایست از ساعتهای کار روزانه بکاهد. اگر پزشک
شرکت، نیاز کارگری را به استراحت کامل گواهی میکرد، کارفرما موظف بود
تا بهبود کامل آن کارگر، به او مرخصی بدهد. (لاجوردی. 42)
اما این
مقررات هم هرگز به اجرا در نیامدند، زیرا کارگران قدرتی نداشتند که
اجرای آنها را خواستار شوند. کارگران نه میتوانستند مأموران حکومتی را
با قدرت خود برکنار کنند و نه میتوانستند دست به اعتصاب بزنند. برای
ارزیابی دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی حکومت خودکامه رضاشاه که به
زحمتکشان وعده میداد زندگی آنان را به شرط اطاعت از اوامر بهبود بخشد،
میتوانیم به گزارشی استناد کنیم که سفارت آمریکا، یک سال پیش از سقوط
رضاشاه از وضعیت کارگران کارخانه نوین نساجی مازندران که مالک
آن خود رضاشاه بود؛ استناد کنیم: بیتردید کارخانه حریربافی چالوس موجب
رضایت شاهانه است، ولی سرکارگران اروپایی آن کارخانه وضع محیط کار زنان
و کودکان را وحشتناک توصیف کردهاند و مزدی را که زنان و کودکان دریافت
میدارند، به کلی نامکفی میدانند. (لاجوردی. ص 44)
سفارت
آمریکا در گزارش دیگری در شهریور ماه 1320 مینویسد: دستمزدها مسلماً
برای حداقل گذران زندگی کفایت نمیکند. دستمزد کارگر عادی روزی 4 تا 10
ریال و شاید میانگین آن 8 ریال باشد. بدون توجه به ارزش مبادله ارزی
ریال، شاید بتوان گفت که با مزد کارگر عادی میتوان قرص نان سفیدی خرید
یا اینکه میتوان گفت کارگر باید روزی سه تا هشت ریال برای غذای خود
بپردازد. بنابراین میبینیم که این دستمزد حتی برای غذای یک خانوار
کفایت نمیکند، و قوت لایموت بیشتر کارگران عبارت است از چای، نان محلی
(نه نان سفید)، پنیر و پیاز، گه گاه سبزی و انگور و بندرت برنج و گوشت
نامرغوب. با چنین درآمدی نمیتوان پوشاک کافی خرید یا تجملاتی مانند
آموزش و پرورش کودکان را حتی در خواب دید. (لاجوردی. 44)
تولد دوباره اتحادیههای کارگری1320/1941
رنجبرا،
زحمت و کار از تو است
مفتخوری، میبردت مزد دست
ساکت و
آسوده نباید نشست
رنجبران
همه جا، اتحاد
تا که
شود کار جهان بر مراد
محمد
علی افراشته
تولد
دوباره جنبش کارگری ایران در پاییز 1320/1941 حاصل رشد نیروهای مولده،
افزایش کمی نیروی کار، ورود نیروهای متفقین به ایران در سوم شهریور
1320 و گسیل شرمآور رضاشاه - که به حمایت از آلمان فاشیست برخاسته بود
- به جزیره موریس، خرد شدن بخشهایی از بنای هولناک استبداد، آزادی
زندانیان سیاسی، از جمله رهبران اتحادیههای کارگری، اتحادیه عمومی
کارگران مرکزی، اعضای حزب کمونیست ایران و گروه 53 نفر، تشکیل احزاب
سیاسی چپ و ملی از جمله حزب توده ایران و حزب ایران بود. در عین حال،
پس از دوره اول حاکمیت نسبی مشروطه (1288-1300/ 1909/1921)، دوره دوم
حاکمیت نسبی مشروطه (1320-1324/ 1941-1945) را از جمله میتوان به
همکاری اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا نسبت داد که دست اتحاد به یکدیگر
داده بودند تا «به خاطر آزادی و دموکراسی با فاشیزم به نبرد برخیزند».
این مسئله که انگلیسیها با اکراه به حاکمیت نسبی مشروطیت تن دادند، از
سیاستی پیداست که در انتخابات پاییز 1322/1943 اتخاذ کردند. بنابراین
تعجبی نداشت که وقتی نیاز به همکاری با اتحاد جماهیر شوروی در جنگ
جهانی دوم برطرف شد، بریتانیا به سیاست همیشگی خود در حمایت از
حکومتهای خودکامه در ایران بازگشت.
جنبش
کارگری بلافاصله پس از سقوط رضاشاه فعالیت خود را آغاز کرد. در برخی
مناطق به ویژه در معادن ذغالسنگ شمشک در نزدیک تهران و
کارخانههای نساجی چالوس و ساری، خود کارگران با استفاده از خلاء قدرت،
اتحادیههای کارگری خود را تشکیل دادند و حتی کارخانهها را اشغال
کردند. در تهران، اصفهان و تبریز، کارگران عضو اتحادیه عمومی کارگران
مرکزی و سایر اتحادیهها که سرکوب و پراکنده شده بودند، به کارخانهها
و کارگاهها بازگشتند تا اتحادیههای خود را بار دیگر سازماندهی کنند.
(آبراهامیان.
۱۳۸۹. 427)
در عین حال، نخستین اتحادیههای دهقانی هم در اطراف تهران و برخی
استانها، بهویژه در آذربایجان، بهوجود آمدند. در اسفند 1320/1941 یا
در اوایل 1321/1942، پس از سقوط رضاشاه، نخستین سازمان سندیکایی ایران
به نام شورای مرکزی اتحادیههای کارگری ایران، تشکیل شد. در
همان سال 10500 تن از کارگران کارخانههای اصفهان برای کاهش ساعتهای
کار، افزایش دستمزد و مرخصی سالانه دست به اعتصاب زدند، اتحادیههای
خود را به وجود آوردند و به شورای مرکزی اتحادیههای کارگری ایران
پیوستند. پیروزی اعتصاب کارگران اصفهان که علیرغم کارشکنی کارفرمایان و
اقدامات جنایتکارانه سرلشگر زاهدی به دست آمد، به اعتلای جنبش کارگری
کشور یاری رساند. (جودت. چهل سال درسنگر.126) شورای مرکزی اتحادیههای
کارگری ایران، در یک اقدام درخشان انترناسیونالیستی از کارگران نفت و
کارگرانی که در حوزه عملیات جنگی به فعالیت مشغول بودند، درخواست کرد
که برای کمک به ارتشهای متفقین برای شکست فاشیسم آلمان، تا پایان جنگ
از اعتصاب خودداری کنند. اما در سایر مناطق کشور، رهبری اعتصابهای
کارگران را به عهده گرفت. در سال 1322/1943 شورای مرکزی، اعتصابهای
کارگران نساجی اصفهان، تهران، تبریز و بهشهر؛ رفتگران شهرداری تهران و
بوشهر؛ کارگران مخابرات شیراز، کارگران کارخانههای چای پاک کنی و
توتون لاهیجان و تهران، دباغان و کبریت سازان تبریز و کارکنان دفتری
وزارت دادگستری تهران را سازماندهی و رهبری کرد.
تشکیل شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران
در این
زمان، غیر از شورای مرکزی اتحادیههای کارگران ایران، سازمانهای
سندیکایی دیگری، از جمله اتحادیه کارگران و برزگران، کانون کارگران راه
آهن و کمیته مرکزی اتحادیههای زحمتکشان هم، در ایران شکل گرفته بودند.
اتحادیه کارگران و برزگران، در 11 اردیبهشت 1323/1944 با شورای مرکزی
اتحادیه کارگران متحد شد. یک ماه و نیم دیگر کمیته مرکزی اتحادیههای
زحمتکشان ایران و کانون کارگران راهآهن نیز به آنها پیوستند و شورای
متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران را تشکیل دادند.
رضا روستا به عنوان دبیر شورای متحده مرکزی انتخاب و روزنامه
ظفر نیز به عنوان ارگان آن برگزیده شد. (جودت. 127) در 10 مهرماه
1323/1944 اتحادیه دهقانان ایران هم تشکیل شد.
نخستین
شماره ظفر که صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن، رضا روستا (ر. رسا) بود، از
اول تیرماه 1323/1944 در 4 صفحه، ابتدا هفتگی و سپس از اسفند 1323
روزانه، منتشر شد. ظفر بارها توقیف شد و به جای آن نشریاتی چون بشر،
شهباز و آتشبار - صاحب امتیاز و مدیر مسئول ایرج
زندپور - منتشر میشدند. در این میان بشر به ویژه دارای اهمیت
است. نخستین شماره دور اول بشر در 17 آبان 1323/1944 انتشار یافت. بشر
تا 11 مهر 1326/1947، به مناسبتهای گوناگون، گاه و بیگاه، فوقالعاده
یا به عنوان شماره مخصوص، منتشر میشد و نقش مکمل ظفر را بازی میکرد.
از 11 مهر 1326/1947 که نخستین شماره دوره دوم بشر منتشر شد، تا بهمن
1327/1948، بشر هر هفته به طور منظم، در 4 صفحه منتشر میشد. از دوره
دوم بشر، 68 شماره منتشر شد.
چهارده
رهبر شورای متحده مرکزی از مبارزان شجاع و با سابقه جنبش کارگری بودند:
رضا روستا، دبیر اول و سازمانده توانای جنبش کارگری از اواخر دهه نخست
1310/1931؛ آرداشس آوانسیان، داروساز و از رهبران اتحادیه عمومی
کارگران مرکزی؛ ابراهیم محضری، دبیر دوم شورای متحده، فرزند یک
مشروطه خواه شهید آذربایجانی، تراشکار و از رهبران اتحادیه عمومی
کارگران مرکزی؛ حسین جودت، استاد فیزیک دانشگاه تهران و از
رهبران پیشین اتحادیه عمومی کارگران مرکزی؛ حسین جهانی، نجار و
از مبارزان کهنهکار جنبش کارگری، صمد حکیمی و غلامعلی
بابازاده، از کارگران راهآهن و مبارزان پیش کسوت جنبش کارگری؛
اکبر شاندرمنی، خیاط و از فعالان جنبش کارگری؛ قازار سیمونیان،
از کارمندان متوسط اراک و بعدها مترجم آنا کارنینای لئون تولستوی؛
علی کباری، کارمند متوسط و از مبارزان قدیمی جنبش کارگری؛ رضا
ابراهیم زاده، دبیر سوم شورای متحده، کارگر راه آهن و از مبارزان
تبریزی که در قیام خیابانی شرکت کرده و پس از شکست قیام به
مازندران رفته و به جرم سازماندهی اعتصاب کارگران راهآهن مازندران در
سال 1310/1931 دستگیر شده بود و مهدی کیمرام، سخنگوی اتحادیه کفاشان،
پینه دوزی که در اوایل دهه 1300/1920 در تشکیل نخستین اتحادیه کفاشان
تهران نقش بارزی ایفا کرده بود. دوازده تن از این مبارزان زندانهای
رضاشاهی را از سرگذرانده بودند. (آبراهامیان.۱۳۸۹.
428)
و
(آبراهامیان.
۱۳۹۳. 224)
بر اساس
اساسنامه شورای متحده مرکزی، هر کارگری که شانزده سال یا بیشتر داشت،
فارغ از رنگ پوست، زبان مادری، یا مذهب - مادام که حاضر بود زیر درفش و
رهبری شورای متحده مرکزی برای احقاق حقوق کارگران مبارزه کند، واجد
شرایط عضویت در این اتحادیه بود. حق عضویت کارگران، برابر یکدرصد
دستمزد ماهانه برای اعضایی که هزار ریال یا کمتر، دو درصد برای اعضایی
که دو هزار ریال و کمتر، و سه درصد برای اعضایی که بیش از دو هزار ریال
دریافت میکردند، تعیین شده بود. مقرر شده بود که اتحادیه خود کارگر،
نیمی از این مبلغ را نگهدارد و نیم دیگر را به شورای متحده مرکزی مسترد
کند. شورای متحده مرکزی برنامههای خود را برای بهبود زندگی کارگران و
زحمتکشان اعلام کرد: هشت ساعت کار روزانه، حق تشکیل اتحادیههای
کارگری، مذاکرات جمعی و در صورت لزوم اعتصاب، سرویس رفت و آمد رایگان،
پرداخت دستمزد روزهای جمعه، پرداخت دستمزد دو برابری برای اضافه کاری،
دو هفته مرخصی با حقوق در سال، پرداخت مستمری دوران بازنشستگی؛ حقوق
دوره بیماری و بیمه بیکاری؛ دستمزد برابر زنان و مردان در برابر کار
همسان؛ تضمین اشتغال در برابر اخراج خودسرانه کارگران؛ ممنوعیت کار
کودکان؛ حفاظت از کارگران در برابر حوادث محیط کار و مجازات
کارفرمایانی که کارگران را مورد بیحرمتی و بدرفتاری قرار دهند.
با تشکیل
شورای متحده مرکزی، روشنفکران ترقیخواه به یاری کارگران شتافتند، برای
کارگران اعتصابی کمک مالی گردآوری کردند؛ کلاسهای سوادآموزی تشکیل
دادند و به دفاع حقوقی از منافع آنان پرداختند. در سال 1323/1944،
شورای متحده مرکزی بیش از چهل اعتصاب را رهبری کرد: اعتصاب کارگران
نساجی در اصفهان، تهران، یزد، مشهد، چالوس، سمنان، بهشهر و اهواز،
کارکنان مخابرات شیراز و تهران، برقکارهای شیراز؛ کارگران بندر
شاهپور؛ کفاشان، نجاران، رفتگران و کارگران سیلو، نانوائیها و
آبجوسازیهای تهران و کارگران شانزده کارخانه از هجده کارخانه صنعتی
تبریز. (آبراهامیان.
۱۳۸۹.
432-433)
بهتدریج
اتحادیههای کوچک کارگران در شهرهای اصفهان، فارس و کرمان به شورای
متحده پیوستند و اعضای اتحادیه به 200 هزار کارگر نزدیک شد. در سال
1324/1945، بار دیگر شورای متحده بیش از چهل اعتصاب بزرگ دیگر را
سازماندهی و هدایت کرد که در تاریخ مبارزات کارگری ایران کمنظیر یا
بینظیر بود: اعتصاب کارگران نساجی یزد، مشهد، اهواز، چالوس و سمنان،
رفتگران کرمان، فرشبافان مشهد، کارگران غیرماهر تأسیسات شرکت نفت ایران
و انگلیس در کرمانشاه، و اعتصابهای عمومی در تبریز، مشهد و
کارخانههای بافندگی اصفهان.
از
مهمترین اعتصابهای این سال که به رهبری شورای متحده مرکزی صورت گرفت،
باید از نخستین اعتصاب کارگران نفت کرمانشاه و اعتصاب کارگران ماهر
پالایشگاه آبادان نام برد. اعتصاب نخست را مدیران انگلیسی شرکت نفت
درهم شکستند و 400 نفر از 9500 کارگر شرکت را اخراج کردند، اما دومین
اعتصاب با پیروزی همراه شد و کارگران به خواستههای خود رسیدند. در 11
اردیبهشت 1324، شورای متحده مرکزی نخستین جشن اول ماه مه و در 22
اردیبهشت همان سال، جشن پیروزی بر فاشیسم هیتلری را بعد از پایان
استبداد رضاشاهی، به صورت علنی برگزار کرد.
با استقبال
گسترده کارگران، اعضای شورای متحده مرکزی در پایان سال 1324، به
۲۷۵هزار
نفر رسید: 20000 کارگر راه آهن، 3000 کارگر صنایع مهماتسازی، 4500
کارگر ساختمانی، 8000 کارگر معدن، 45000 کارگر صنعت نفت، 2200 کارگر
شرکت دخانیات، 12000 کارگر آبجوسازی و صنایع غذایی، 40000 کارگر نساجی،
20000 کارگر فرشبافی، 2000 نقاش، 600 برق کار، 6000 راننده کامیون و
تاکسی، 3000 کالسکه چی، 2000 شیشه ساز، 3000 کارگر صنایع قند، 3500
کارگر سیلو، 1200 سیمان کار، 2300 کارگر صنایع شیمیایی، 3000 کارگر
کشتارگاه، 3000 دفتردار آموزش و پرورش، 1500 کارگر شهرداری، 1500 کارگر
حمامهای عمومی، 2700 کارگر بیمارستان، 11000 کارگر بندر، 9000 صنعتگر،
2000 کارگر پنبه پاک کنی، 2000 کارگر صنایع ابریشم، 5000 کارگر شیلات،
8000 کارگر توتون کار، 1500 کارگر وزارت جنگ، 1000 تکنیسین و 150
روزنامه فروش. (آبراهامیان.۱۳۸۹.
434)
روزنامه
ظفر، ارگان شورای متحده مرکزی، در 24 مرداد ماه 1325 نوشت: شورای متحده
هم اکنون، 186 اتحادیه کارگری را با 335 هزار عضو متشکل کرده است:
90000 در خوزستان، 50000 در آذربایجان، 50000 در تهران، 45000 در گیلان
و مازندران، 40000 در اصفهان، 25000 در فارس، 20000 در خراسان و 15000
در کرمان. این شورا با تشکیل اتحادیههایی برای حدود 75درصد نیروی کار
صنعتی، تقریبا در همه 346 کارخانه مدرن کشور شعبههایی داشت. فدراسیون
جهانی اتحادیههای کارگری که در 11 مهر ماه 1324/1945 تشکیل شده بود،
شورای متحده اتحادیه کارگران و زحمتکشان مرکزی ایران را به عنوان«تنها
سازمان کارگری حقیقی در ایران» به رسمیت شناخت. (آبراهامیان.
۱۳۸۹. 434)
در 11
اردیبهشت 1325/1946، بیش از 700 هزار کارگر به دعوت شورای متحده مرکزی،
در جشن اول ماه مه شرکت کردند که بزرگترین جشن کارگری در تاریخ ایران
معاصر بود. شورای متحده مرکزی در سه ماهه آخر 1325/1946، بیش از 160
اعتصاب را رهبری کرد که آماج آنها افزایش دستمزد کارگران و زحمتکشان
بود: اعتصاب کارگران نساجی در بوشهر، بندرعباس و بندر شاهپور؛ کارگران
راهآهن قزوین؛ کارگران معدن شمشک؛ نقاشان، کارگران دخانیات؛ شاگرد
قصابها، تعمیرکاران راه آهن، رانندگان اتوبوس، رختشورها؛ برقکاران و
کارگران آبجوسازی تهران و اعتصابهای عمومی در خوزستان، اصفهان، نوشهر
و چالوس. بنابراین برای نخستین بار از سال 1315/1936، دستمزدهای واقعی
کارگران ماهر کارخانهها با قیمت مواد غذایی برابر شد و حتی از آن پیشی
گرفت. در اردیبهشت 1325 تحت فشار شورای متحده مرکزی و احزاب چپ و ملی
ایران، احمد قوامالسلطنه، تدوین پیشرفتهترین قانون کار خاورمیانه را
در دستور کار دولت قرارداد. در این قانون، تعیین حداقل دستمزد براساس
قیمت محلی مواد غذایی؛ منع کار کودکان، محدود شدن زمان کار روزانه به
هشت ساعت؛ لزوم پرداخت حقوق برای روزهای جمعه و شش روز تعطیل سالانه از
جمله روز جهانی کارگر؛ آزادی تشکیل اتحادیههای کارگری و مذاکرات
دستهجمعی با کارفرمایان ارائه شده بود. این قانون در 27 اردیبهشت 1325
به تصویب دولت رسید. (آبراهامیان.
۱۳۸۹. 435)
شورای متحده مرکزی، سازمانده اعتصابهای شرکت نفت ایران و انگلیس
شورای
متحده مرکزی، که با پایان جنگ جهانی دوم، فعالیت خود را در صنعت نفت
ایران آغاز کرده بود، شاخه خود در صنعت نفت خوزستان را تشکیل داد. در
روز اول ماه مه 1946/11 اردیبهشت 1325، تظاهرات بزرگ و با شکوهی را در
آبادان سازمان داد که در آن
۸۰هزار
نفر شرکت کردند. در این مراسم کارگران خواستار افزایش دستمزد، بهبود
وضعیت مسکن، پرداخت دستمزد روزهای تعطیل، هشت ساعت کار در روز و قانون
کار جامع و همهگیر شدند. شاخه خوزستان شورای متحده مرکزی را سه نفر
رهبری میکردند: حسین تربیت، از مبارزان قدیمی و در سال
1937/1316 مدیر مهم ترین دبیرستان آبادان که دستگیر شده بود. علی
امید، مبارز پرشور کارگری، از کارگران پیش کسوت صنعت نفت بود که پس
از اعتصاب سال 1308 دستگیر و زندانی شده و تا سال 1320 در زندان مانده
بود و عبداله وفاییزاده که او هم در اعتصاب سال 1308 شرکت کرده
بود. (آبراهامیان.
۱۳۹۳. 241)
حماسه 23 تیرماه 1325/1946 و ارتقای کیفی آگاهی طبقاتی کارگران
اما
بزرگترین اعتصابی که در سال 1325/1946 به رهبری شورای متحده مرکزی روی
داد، اعتصاب 23 تیرماه کارگران نفت بود که تأثیر شگرفی در ارتقا کیفی
آگاهی طبقاتی کارگران ایران داشت. کارگران در گرمای طاقتفرسای
خوزستان، با دریافت ناچیزترین دستمزدها، در چپرها و زاغهها زندگی
میکردند و در بسیاری از مناطق حتی به آب آشامیدنی سالم هم دسترسی
نداشتند. شرکت نفت با تقسیم کارکنان به سینیورها (عالیترین مقامات
غیرایرانی)، جونیورها (کارمندان تحصیلکرده و کارگران فنی و مهندسان و
لیسانسههای ایرانی) و کارگران فرودست، نظام مبتنی بر آپارتاید را اجرا
میکرد. سینیورها از بهترین امکانات رفاهی- درمانگاههای مجهز، پزشکان
اروپایی، قایقهای اختصاصی برای عبور از کارون، اتوبوسهای درجه یک
برای تردد در شهر و رفت و آمد - برخوردار بودند. جونیورها از
درمانگاههای درجه 2 با پزشکان ایرانی و هندی، اتوبوسهای درجه دو و
سه؛ کارگران فنی از بارکش برای رفتوآمد خود به شرکت استفاده میکردند؛
اما کارگران ساده از تمامی این امکانات محروم بودند. محلههای آبادان
هم با توجه به این ترکیب طبقاتی تقسیم شده بود: بریم، باوارده، بهمن
شیر، احمد آباد و غیره. (تیموری فر. 53)
پیشزمینه
اعتصاب بزرگ 23 تیرماه 1325/1946، اعتصاب بیش از
۱۰هزار
کارگر و کارمند منطقه نفتی آغاجری بود که در روز 13 اردیبهشت آغاز شده
بود. یادآوری میکنیم که در این زمان هنوز قانون کار، زیر فشار مبارزه
طبقه کارگر که در زیر پرچم شورای متحده مرکزی متحد شده بود، تصویب نشده
بود. این اعتصاب سیزده روز به طول کشید و کارفرمایان به بخشی از
درخواستهای کارگران از جمله افزایش حقوق دوبرابری، مسکنسازی برای
کارگران، تهیه خواروبار و یخ از طرف شرکت، تأمین پزشک، دارو و ماما و
پرداخت دستمزد روزهای جمعه تن دادند اما در عمل از اجرای آنها بهویژه
از پرداخت حقوق روزهای جمعه سرباز زدند. پرداخت دستمزد روز جمعه، یک
میلیون پوند برای انگلیسیها هزینه داشت. استاندار خوزستان، مصباح
فاطمی که دستنشانده انگلیس و دشمن کارگران و زحمتکشان بود، اعلام
حکومت نظامی کرد. فرمانده نظامی آغاجری هم رهبران محلی شورای متحده
مرکزی را که برای مذاکره دعوت کرده بود، بازداشت کرد. شورای متحده
مرکزی در واکنشی سریع، از کارگران سراسر خوزستان درخواست کرد که از روز
23 تیرماه 1325/1946 دست از کار بکشند، و تا برکناری استاندار، لغو
حکومت نظامی، آزادی رهبران کارگران و تضمین پرداخت حقوق روزهای تعطیل،
به سر کارهای خود بازنگردند.
۶۵هزار
کارگر در سراسر نواحی نفتخیز از آبادان، هفتگل، مسجد سلیمان و آغاجری
گرفته تا دارخوین، کوت عبداله، ماهشهر و گچساران، به اعتصاب پیوستند و
به این ترتیب، بزرگترین اعتصاب صنعتی ایران و یکی از بزرگترین
اعتصابهای خاورمیانه در خوزستان ایران را سازماندهی و رهبری کردند.
افزون بر
۵۰هزار
کارگر ساده و کارمندان شرکت نفت ایران و انگلیس، 200 نفر از کارگران
فنی هندی هم که در پالایشگاه آبادان مشغول به کار بودند، به اعتصاب
پیوستند. در عین حال، هزاران تن از مأموران آتش نشانی، رانندگان
کامیون، رفتگران، کارکنان راه آهن، کارگران صنایع نساجی و دانشآموزان
دبیرستانهای سراسر خوزستان، صدها تن از مغازهداران، صنعتگران و تجار
خرد بازار آبادان و حتی آشپزها، شوفرها و مستخدمان خانگی که در استخدام
اروپاییها بودند، هم در این اعتصاب شرکت کردند. (آبراهامیان.
۱۳۸۹. 447)
و
(آبراهامیان.۱۳۹۳.
245)
انگلستان دو ناو جنگی به آبادان و یک بریگاد هندی را به بصره اعزام
کرد. کمپانی غارتگر نفت که پیشتر «اتحادیه عشایر» و حزب سعادت را
ساخته بود، به این دو سازمان دستور حمله داد. همراه با این دو سازمان،
پلیس و ژاندارمری هم یورش به کارگران را آغاز کردند. رهبران شورای
متحده مرکزی خوزستان دستگیر و روانه زندان شدند. 47 کارگر رزمنده جان
باختند و 170 کارگر مجروح شدند.
با بحرانی
شدن اوضاع، در 24 تیرماه هیئت اعزامی دولت همراه دو تن از اعضای رهبری
شورای متحده مرکزی، رضا رادمنش و حسین جودت، وارد آبادان شدند. علیرغم
مخالفت شرکت نفت و سرگرد فاتح، فرماندار نظامی،
نمایندگان کارگران از زندان آزاد شدند و در مذاکره با هیئت نمایندگی
تهران حقایق را افشا کردند. در نهایت کارگران به بخش مهمی از
خواستههای خود دست یافتند و شرکت نفت ایران و انگلیس را وادار کردند
که مفاد قانون کاری را که چندی پیش به تصویب هیئت دولت رسیده بود،
بپذیرد و پرداخت حقوق روزهای جمعه، افزایش سالانه دستمزد و... را تضمین
کند.
گرچه
کارگران به بعضی از خواستههای خود از جمله برکناری سرگرد فاتح دست
نیافتند و حکومت نظامی با سوءاستفاده از قانون حکومت نظامی، صدها تن از
فعالان کارگری را به زندان انداخت و اخراج و تبعید کرد؛ اما این نبرد
طبقاتی بزرگ، ضربه سهمناکی به استعمار انگلستان، شرکت نفت ایران و
انگلیس، دولت و شاه ایران وارد کرد. آگاهی طبقاتی و اعتماد به نفس
کارگران و زحمتکشان افزایش یافت، تشکیلات آنان منسجم و نیرومند شد و
کارگران را برای نبردهای بزرگتر آماده ساخت. به همه این دلایل است که
از اعتصاب بزرگ کارگران در 23 تیر 1325/1946 به عنوان حماسه 23تیر یاد
میشود و تاریخ جنبش کارگری ایران، آن را با عنوان یکی از پیچهای بزرگ
و سرنوشتساز جنبش کارگری قلمداد میکند.
سیمای
این شهیدان
چون نقش
سکه نیست
از
پردههای فاخر نقاشی
میلغزد
از آب و
رنگ و روغن
میگریزد
و طرح
صادقانه این چهره را فقط
بر
سنگفرش، خون
آری
نوار خون میریزد.
سیاوش
کسرایی
در مبارزات
کارگری سالهای بین 1285-1325، صدها کارگر آگاه، اخراج و تبعید شدند،
دستگیر و به زندان افتادند، شکنجه شدند و به شهادت رسیدند. نام گروهی
از این کارگران جانباخته اتحادیههای کارگری ایران را به عنوان نماد،
یادآوری میکنیم و در برابر آنها سر تعظیم فرود میآوریم: 1. قربان
صادقاوغلو، عضو شورای کارگران مهاجر ایرانی (1297 در باکو) 2.
محمد حجازی، حروفچین (زندان رضا شاه) 3. علی شرقی، کارگر
آذربایجانی(زندان رضاشاه) 4. سید محمد تنها، حروف چین(زندان
رضاشاه) 5. محمد صادقپور، کارگر آذربایجانی پالایشگاه آبادان
(زندان رضا شاه) 6. احمد برازنده، نماینده کارگران قالیباف
(1321) 7.اکبر فابریکی (23 تیرماه 1324 به دست افراد مسلح) 8.
علی قهرمانی (1325) 9. آرسن شاخیان (1325 در سلماس) 10.
محمد باقر نیکنام، کارگر و شاعر (1325) 11. جعفر قلی اجلالی
(1325 در سراب) 12. اسماعیل اقبال (1325 در خوی) 13.
شاهمار صمدی (1325 در مشکینشهر)، 14. اسماعیل حکاک (1325
در اردبیل) 15. سردار خوشا (1325 در اردبیل)16. حسن
ذولفقارزاده ارژنگی، کارگر، نقاش و کاریکاتوریست (1325) 17. ولی
گنجه مهر (1325 در ارومیه) 18. میرحیدر عزیزی (1325 در
خلخال) 19. میرزا کیشی مجردی، دوزنده (1325 در بیله سوار) 20.
محمد آقا مظلومی، آرایشگر (1325 در اردبیل) 21. اکبر بنایی،
دوزنده (1325 در اردبیل) 22. محمد تلمبه (1325 در تظاهرات
کارگری چالوس) 23. علی دونلو (1325) 24. حیاتقلی فرزانه
(23 تیر 1325) 26. موسی دشتستانی (23 تیرماه 1325) 27. رسول
دشتستانی (23 تیرماه 1325) 28. محسن فاضل (23 تیرماه 1325)
29. احمد وضالی (1325 در معدن زیرآب) 30. حسین مقیمی
(1325 در اعتصاب کارخانه نساجی شاهی) 31. اکبر شهابی (1325،
دبیر اتحادیه کارگران زیرآب) 32. محمد گلچینی، کارخانه حریربافی
چالوس (1325) 33. تقی رضایی (1325 در زیرآب).
سرچشمهها:
1.
لاجوردی، حبیب. اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران. ترجمه ضیا
صدقی. 1369. نشر نو. تهران.
2.
آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گلمحمدی و
محمدابراهیم فتاحی. 1389. چاپ شانزدهم. نشر نی. تهران.
3.
آبراهامیان، یرواند. کودتا. ترجمه ناصر زرافشان. 1393. مؤسسه انتشارات
نگاه. تهران.
4.
آبراهامیان، یرواند. مقالاتی در جامعهشناسی سیاسی ایران. ترجمه سهیلا
ترابی. 1393. انتشارات پردیس دانش.
5. چهل سال
در سنگر مبارزه (مجموعه مقالات). مهر 1360. نشر توده. تهران.
۶.
تیموری فر،
کورش. حماسه 23 تیر. مجله «دانش و امید». سال اول. شماره 6. تیر 1400.
ازنشریه
دانش و امید، شماره ۷، شهریور ۱۴۰۰
https://t.me/DaneshvaMardom
|