نویدنو
8/02/1400
چاپ مطلب
توجیه سیاستهای میلیتاریستی جمهوری
اسلامی در جناح چپ!
کسرا فروهی
به تازگی بیانیهای از سوی جمعی که خود را
فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ایرانی خواندهاند در تقبیح تروریسم
هستهای اسراییل در سایت "نوید
نو" منتشرشده است. امضاکنندگان با محکومیت خرابکاری در سایت
هستهای نطنز توسط اسراییل در زمانی که ایران با کشورهای 1+5 در حال
احیای برجام در وین هستند آن را عملی هولناک در به آتش کشیدن منطقه با
هدف جلوگیری از توافق میان ایران و 1+5 دانستهاند. نویسندگان بیانیه
ضمن بیان شمهای از اقدامات تجاوزکارانه اسراییل از " حکومت جمهوری
اسلامی ایران خواستهاند که با پیگیری این حمله اسراییل از طریق شورای
امنیت سازمان ملل به مذاکرات بهعنوان کوبندهترین پاسخ به چنین
اقدامات جنگطلبانهای" پاسخ دهد!
مروری بر نام امضاکنندگان بیانیه نشان
میدهد امضا کنندگان از دو دسته فعالان سیاسی (تا جایی که نویسنده از
آنها شناخت دارد) تشکیل شدهاند. افرادی از مارکسیست – لنینیستهای
نادم و پشیمان، دوم افرادی که به زعم خود هنوز بر سر موضع خود هستند و
جزء کنشگران فضای مجازی! حال چگونه این دو دسته در یک جا جمع شده و بر
سر یک بیانیه با هم کنار آمدهاند؟ این پرسشی است که امضا کنندگان
بایستی به آن پاسخ دهند.
اگر ماهیت مخرب و ماجراجویانه برنامه
هستهای جمهوری اسلامی به عنوان ادامه سیاست ضد مردمی "جنگ جنگ تا
پیروزی " و "راه قدس از کربلا میگذرد " تا پیش از این بر کسی پوشیده
بود، پس از اجرای برجام که دستاوردی برای تودههای مردم ایران نداشت،
آشکارتر از برآمدن آفتاب است. سیاست هستهای جمهوری اسلامی در سالهای
گذشته نه تنها هیچ دستاوردی برای تودههای زحمتکش و طبقه کارگر ایران
در بر نداشته بلکه نقش مهمی در بر باد دادن ثروتهای ملی و تهدید
تمامیت ارضی ایران ایفا کرده است. برنامه هستهای ایران نه تنها هرگز
از سوی کمونیستها و سازمانهای سیاسی طبقه کارگر ایران تائید نشده،
بلکه حتی از سوی بسیاری از رهبران جنبش اصلاحطلبی ایران موردانتقاد
صریح و آشکار بوده است. مجتمع صنعتی، نظامی، بوروکراتیک جمهوری اسلامی
همواره سوار بر اسب بیلگام تهدید هستهای با بهانه دادن به امپریالیسم
و انحصارهای اسلحهسازی غربی خلقهای منطقه را بارها در آستانه جنگهای
مهلک و درگیریهای پایانناپذیر قرار داده است. بر این پایه سیاست درست
و اصولی کمونیستهای صلحطلب ایران، محکومیت سیاستهای هستهای جمهوری
اسلامی و اسراییل به صورت توأمان است نه قرار گرفتن پشت بخشی از حاکمیت
تحت زعامت میلیتاریستهای اسلامی سپاه!
پیشینه برخی از امضا کنندگان این بیانیه
نشان میدهد این افراد به دلیلهای گوناگون نه تنها از مشی و
سازمانهای سیاسی گذشته خود بریدهاند، بلکه عمدتاً از هیچ کوششی برای
بدنام کردن سازمان سیاسی سابق خود فروگذار نکرده و تا جایی پیش
رفتهاند که با رسانههای حکومتی داخلی چون اطلاعات (آقای دعایی) و
بیبیسی همه گونه همکاری داشته و از این فضاها یاری جستهاند. بر این
افراد حرجی نیست که به حمایت از حکومت جمهوری اسلامی برخیزند؛ روی سخن
با افرادی است که خود را هنوز مارکسیست -لنینیست و پیرو سازمانهای
راستین طبقه کارگر ایران میدانند. به نظر میرسد این افراد با گیر
کردن در معیارها و مناسبات جنگ سرد در هر کشمکش و درگیری در منطقه و
جهان و سیاهوسفید دیدن رویدادها بر خود لازم میدانند که یک سوی ماجرا
بایستند! با کمال تأسف این بیانیه بیانگر دیدگاه بخشهایی از چپ است که
همچنان در بند ایدههای قدیمی خود درماندهاند و نمیتوانند تفاوتها
را در جهان نو ببینند. چپ هرگز اجازه نمیدهد چنین دیدگاهی باعث شود
تا آبروی خود را که از قلبهای خون چکان هزاران هزار عاشق آزادی طبقه
کارگر و انسانیت در درازنای تاریخ به چنگ آورده در پای دیکتاتورهایی
چون پوتین و لوکاشنگو و بشار اسد کوتوله خونخوار ریخته شود یا خرج
سیاستهای ضد انسانی امثال قاسم سلیمانیها بهعنوان سیاست مستقل
جمهوری اسلامی در منطقه بشود!
آن چه از دید هر ناظر بی طرفی در آینه
سالها پیکار نفسگیر حزب پنهان نمیماند این است که حزب تودهای ما در
هیچ زمانی و هرگز برای لحظهای در جهت تئوریزه کردن یا توجیه سیاستهای
دیکتاتوری و سیاستهای جنگطلبانه میلیتاریستی جمهوری اسلامی و اسراییل
هزینه نکرده و گواه ایستادگی حزب ما بر پیمان با طبقه کارگر یورش
غیرانسانی و خیانت بار به سازمانهای حزبی در سال 60 و 61 است.
|