برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-01-27

نویدنو05/11/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • امروز نشانه هایی وجود دارد که چنین جنگ ایدئولوژیکی برای چند دسته کردن  کردن چپ و پایان دادن به آن در زمان ما دوباره زنده می شود. اما تنها پاسخ، تلاش برای دستیابی به دیدگاهی مستقل، انتقادی و در واقع سوسیالیستی است. مادامی که دنبال جهانی از تحولات انقلابی هستیم، انگیزه امپریالیستی برای تداوم هژمونی جهانی ایالات متحده هر چه قدر شدیدتر شود، شنیدن صداهای غیر استعماری به ویژه از جهان جنوب برای ما بیشتر حیاتی است.

     

 

جنگ سرد؛ نشانه های تلاش برای ایجاد شکاف درون چپ

 مانتلی ریویو – ترجمه: حسین غبرایی 

 

ایالات متحده آمریکا اکنون جنگ سرد تازه ای را با روسیه و چین آغاز کرده که تمرکز بیشتری بر چین دارد. روسیه بر این باور است که شروع جنگ سرد جدید نتیجه مستقیم استراتژی جهانی سرمایه داری به رهبری ایالات متحده طی دهه های پس از فروپاشی اتحاد شوروی بوده است. در خلا جریان چپ جهانی پس از محو شوروی، استراتژی دراز مدت آمریکا (آنطوریکه بلافاصله پس از جنگ خلیج فارس با عراق توسط پل وولف وایتزر اعلام شد) در جهت گسترش سریع تر سلطه ژئوپولیتیکی بود تا بتواند به عنوان تنها قدرت باقیمانده تک قطبی مستقر شود. این امر منجر به جنگ های متعدد، مداخلات نظامی و تاکتیکهای سیاسی قدرتمندی در مناطقی شد که قبلا صحنه درگیری های قدرت های جهانی (شامل بخش هایی از خاورمیانه ) و یا دولت هایی بودند که بخشی از اتحاد شوروی و یا در حوزه کنترل سیاسی آن قرار داشتند (جان بلامی فاستر” امپراتوری جدید کنترل ژئوپولیتیک”ژانویه ۲۰۰۶ ” گزارش ماهانه”صفحه ۹-۱۴).

در اروپا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به ویژه از طریق تجزیه اجباری یوگسلاوی خود را به سمت شرق ” کشور های موجود سوسیالیستی ” گسترش داد (دایانا جانستون”جنگهای صلیبی احمقانه” گزارش ماهانه ۲۰۰۳ ). در ۲۰۰۴ ناتو شبکه نفوذ خود را به جمهوری اوکراین که قبلا بخشی از اتحاد شوروی سابق بود گسترانید و به مرزهای روسیه رسید. در خاور میانه، غرب حکومت های عراق و لیبی را سرنگون و از جنگ علیه سوریه حمایت کرد. در ۲۰۰۷ ایالات متحده فرماندهی نظامی مستقلی ” آفریکام (Africom ( را برای گسترش عملیات نظامی در کل قاره آفریقا تشکیل داد.

اگر چه این گسترش حوزه ژئوپولیتیکی آمریکا با واکنش های جدی روسیه روبرو شد که تحت کنترل ولادیمیر پوتین تلاش داشت موقعیت خود را به عنوان قدرتی بزرگ، اما این بار به عنوان کشوری کاپیتالیستی تثبیت کند. در واکنش به کودتای سیاسی حمایت شده توسط ناتو در اوکراین در سال ۲۰۱۴، روسیه شبه جزیره کریمه را بعد از یک نظر خواهی تحت عنوان دفاع از شهروندان خود در شرق اوکراین و حفاظت از مرزهای شرقی از طریق مداخله محدود و تقریبا پنهان به خاک خود ضمیمه کرد. اما واشنگتن آن را به عنوان اقدامی خشونت آمیز به تصویر کشید و آن را مبنای افزایش تحریم ها علیه روسیه قرار داد. در همان زمان روسیه هم تلاش های ناتو برای سرنگونی رژیم سوریه را ناکام گذاشت.

دولت ترامپ از همان آغاز با هدف ایجاد جنگ سرد جدیدی با چین که آن را تهدید بزرگتری می دانست به دنبال تنش زدایی با روسیه بود. گرچه دمکرات ها (با حمایت سرویس های اطلاعاتی ) تلاش کردند که به جنگ سرد با روسیه ادامه دهند و ترامپ را به نرمش در برابر پوتین متهم کردند اما در همان زمان به سرعت به باند واژگونی ضد چینی پیوستند. نتیجه این جنگ سرد جدید در قرن بیست و یکم ایجاد قدرتی جهانی شامل آمریکای شمالی (آمریکا، کانادا )، اروپا و ژاپن بود که برای حفظ امپراتوری باید در برابر روسیه و چین مقاومت کنند و باید به اتحادی دفاعی نزدیک شوند. بنابراین جهان با خطر روز افزون جنگی روبروست که در آن احتمال استفاده از بمب های هسته ای وجود دارد.

جنگ سرد جدید با توجه به اهداف چین، از درگیری گذشته با روسیه بسیار جدی تر است، به این دلیل که به طور مستقیم کنترل ایالات متحده بر اقتصاد جهانی را به خطر می اندازد. در دهه ۱۹۷۰ جهان غرب به عنوان بخشی از استراتژی اصلی خویش که توسط ریچارد نیکسون و هنری کیسنجر طراحی شد تصمیم گرفت سیاست خود را از حالت به اصطلاح ” کنترل” به نوعی همکاری تغییر دهد، با این فرض که اقتصاد چین که رشد سریعی را تجربه می کرد تحت کنترل سیستم جهانی سرمایه داری قرار گیرد. انگیزه های این امر تمایل شرکت های چند ملیتی برای جای پایی در بازار گسترده چین بود. با استقرار بسیاری از تولیدات کشورهای غربی به دلیل هزینه های بسیار اندک نیروی کار، چین با سرعت، عنوان مرکز تولید جهانی را به دست آورد و در سال ۲۰۰۱ به سازمان تجارت جهانی پذیرفته شد.

چین گرچه هنوز هم از نظر سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP)کشوری فقیر است، اما در بیست سال گذشته از رتبه ششم به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان دست یافت، طی سه دهه، رشد تولید ناخالص داخلی آن بیش از شش درصد بوده است. این کشور از نظر تولیدات صنعتی در جهان پیشتاز است و سی درصد تولید صنعتی جهان را به خود اختصاص داده و بزرگترین شریک اقتصادی تقریبا سه چهارم اقتصاد جهان است. یک چهارم نیروی کار علمی، تکنیکی، ریاضیات و مهندسی جهان را در اختیار دارد. ابتکار جهانی( کمربند و جاده ) بسرعت نفوذ اقتصادی جغرافیایی اش را گسترش داد(مقاله کاد پرواز نخواهد کرد، این هم دلیل، نوشته بهادرا کومار Indian punchline 13 oct  2020).

در آخرین پیش بینی صندوق بین المللی پول (IMF)چین ۵۱ در صد از رشد اقتصادی جهان را در سال ۲۰۲۰-۲۱ بعهده خواهد داشت. در همین حال اقتصاد ایالات متحده (همراه با اروپا و ژاپن ) پنجاه سال است که در دام رکود مالی گرفتار شده است؛ پدیده ای که در تمام این دوران توسط “گزارش ماهانه” بیان شده و سرانجام پس از بحران عظیم مالی ۱۰-۲۰۰۸  در اقتصادمان مستقر شد. این تحولات در واشنگتن منجر به موضع گیری جنگ طلبانه ای نسبت به چین شده است، موضوعی که در دولت اوباما پدیدار و در دولت ترامپ به اولویت بدل گشت. طبقه حاکم ایالات متحده و اکثریت شرکتهای چند ملیتی غربی آن به این نتیجه رسیده اند که اگر هم چنان از چین و جهان جنوب بهره بگیرند سلطه دراز مدت آنها که با سلطه ایالات متحده همبسته است در معرض تهدید قرار می گیرد. حتی قبل از انتخابات ۲۰۱۶ ترامپ و مشاور ارشد وی استیو بنن بر لزوم مبارزه با سلطه جویی چین تاکید داشتند، که بنن آن را (جنگ جهانی برای حیات) نامیده بود. ترامپ پیتر ناوارو نویسنده کتاب “جنگ های آینده با چین و مرگ توسط آن ” را به عنوان مشاور اصلی تجارت خود منصوب کرد (جان بلامی فاستر “ترامپ در کاخ سفید “نیویورک گزارش ماهانه ۲۰۱۷). به دنبال آن جنگی تجاری با چین آغاز شد که در میانه همه گیری کویید ۱۹ بیشتر تشدید شده است. هدف اصلی شرکتهای چند ملیتی ایالات متحده از این جنگ تجاری این است که بتوانند محصولات کلیدی صنعتی زنجیره کالاهای جهانی خود را از چین به سایر اقتصادهای جهان جنوب مانند مکزیک یا هندوستان که در آنها هزینه نیروی کار بسیار اندک است منتقل کنند و “به ماه عسل اقتصادی با چین ” پایان دهند (مایک کالاگر “آمریکا در جنگ سرد با چین است ” وال استریت ژورنال جون ۲۰۲۰ ).

در همین حال ایجاد تجمع گسترده ای از ارتش آمریکا نشان از لزوم آمادگی برای جنگ با چین را توجیه می کند. وزارت امور خارجه آمریکا تحت نظر مایک پمپئو به صراحت از جنگ سرد جدیدی با چین سخن می گوید که حزب کمونیست چین را هدف قرار داده و به دنبال شکست دولت فعلی آن است. این امر به نیروهای غربی اجازه می دهد تا با دخالت خود بار دیگر چین را تابع اهداف خود سازند (بدون شک با تکرار انواع “شوک درمانی” که توسط غرب در دهه ۱۹۹۰ بر ضد روسیه اجرا و منجر به تخریب اقتصاد آن شد).

رویداد مهم در جنگ سرد جدید ایجاد چهارمین ” کمیته خطر کنونی ” (CDP4) در سال ۲۰۱۹ است که نقشی اساسی در طرح استراتژی های جنگ سرد در دوران مک کارتی، رونالد ریگان و بعد از یازده سپتامبر داشت. اصلی ترین چهره این چهارمین کمیته استیو بنن است. این کمیته بر عکس گذشته ها که از هر دو حزب تشکیل می شد بطور قابل توجهی تحت سلطه جمهوریخواهان است و فقط چین را هدف گرفته و بطور ضمنی احتمال تنش زدایی با روسیه را حفظ می کند. با این وجود دمکرات ها هیچگاه در حمله به چین کوتاهی نکردند و در مبارزات انتخاباتی جو بایدن، چین نه تنها به نقض حقوق بشر بلکه به “نسل کشی ” متهم شد و دمکرات های سنا خواستار افزایش ۳۵۰ میلیارد دلار بودجه برای پنتاگون طی یک دهه برای مبارزه با چین شدند(سیاست چینی جو بایدن) نیویورک تایمز ۶ سپتامبر ۲۰۲۰ “استراتژی ۳۵۰ بلیون دلاری ضد چینی نمایندگان دمکرات سنا ” نیویورک تایمز ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۰ ).

جنگ های سرد یکی از اشکال ویژه چند تکه کردن روشنفکران چپ و حل کامل مسئله مخالفان است. در دوره مک کارتی” کنگره آزادی فرهنگی “(سی سی اف ) و همتای آمریکایی آن” کمیته آزادی فرهنگی آمریکا”(ای سی سی اف) هر دو توسط سازمان سیا تامین مالی می شدند، روشنفکران بسیاری استخدام شدند که به ساختار ایدئولوژی جنگ سرد کمک کنند که نتیجه اش انتشار تعداد زیادی از مقالاتی بود که در مجلات تحت حمایت سیا در دوران پس از جنگ دوم منتشر می شد. همه آنها ایده “پایان ایدئولوژی “را تبلیغ می کردند. از میان صدها روشنفکر ضد کمونیست که توسط این سازمان های فرهنگی سود می بردند افراد برجسته ای مانند تئودور آدورنو، هانا آرنت، دانیل بل، ایزایا برلین، سیدنی هوک، آرتور کستلر، اروینگ کریستول، جرج کنان، دوایت مک دونالد، رینهولد نیبور، مایکل پولانی، دیوید ریزمن، آرتور شلزینگر جونیور و لیونل تریلینگ را می توان نام برد (جنگ سرد فرهنگی نیویورک ۲۰۱۳ فرانسیس استونر ساندرز). ” پاتریک ایبر مجلات ادبی برای سوسیالیستها با بودجه سیا “۲۴ اگوست  2014.

آدورنو که در آلمان غربی ساکن بود علیه فیلسوف مارکسیست گئورگ لوکاچ در مجله (DER Monat)در آلمان که توسط ارتش آمریکا منتشر می شد و بودجه اش را سیا تامین می کرد مقاله ای نوشت که توسط مجله “درگیری ” encounter  با تامین بودجه در لندن ترجمه شد ). این مسئله هنگامی روی داد که خود لوکاچ به خاطر مشارکت در دولت سوسیالیست (IMRE Nagy  ) در پی اشغال مجارستان توسط نیروهای شوروی در حبس خانگی بود ( تئودور آدورنو، والتر بنیامین، ارنست بلوخ، برتولت برشت و گئورگ لوکاچ” زیبایی شناسی و سیاست”لندن ۲۰۰۷ صفحات ۷۶،۱۵۱،۱۴۳ ( استفان مزاروش قدرت ایدئولوژی انتشارات دانشگاه نیویورک۱۹۸۹-صفحات ۱۹-۱۱۸ ).

امروز نشانه هایی وجود دارد که چنین جنگ ایدئولوژیکی برای چند دسته کردن  کردن چپ و پایان دادن به آن در زمان ما دوباره زنده می شود. اما تنها پاسخ، تلاش برای دستیابی به دیدگاهی مستقل، انتقادی و در واقع سوسیالیستی است. مادامی که دنبال جهانی از تحولات انقلابی هستیم، انگیزه امپریالیستی برای تداوم هژمونی جهانی ایالات متحده هر چه قدر شدیدتر شود، شنیدن صداهای غیر استعماری به ویژه از جهان جنوب برای ما بیشتر حیاتی است.


تاریخ انتشار مقاله به انگلیسی: اول دسامبر ۲۰۲۰
از سرمقاله سردبیران مجله ماهانه مانتلی رویوMonthly Revuew)


*
توضیح:

Quad سازمانی چهارگانه با پیوند های استراتژیک بین هندوستان، ژاپن، استرالیا و آمریکا که نوعی ناتو آسیایی است.  

G.D.P   Gross Domestic Product

Quad   Strategic ties between US, India, Japan, and Australia

CCF   Congress of Cultural Freedom                                 

ACCF   American Committee for Cultural Freedom

 

اخبار روز

 

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست