برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

1399-08-25

نویدنو 25/08/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • حزب جمهوری خواه احتمالا ثروتمندی را که این چنین کورکورانه به آن خدمت می کنند با صراحت گرامی می دارد. دموکرات ها احتمالا گاهی اوقات در حالی که بی سرو صدا یا به طور ضمنی به ثروتمند خدمت می کنند نسبت به نابرابری ناله خواهند کرد. حزب جمهوری خواه با کاهش برنامه های اجتماعی برای طبقه میانی و فقرا "هزینه های دولت را اقتصادی" خواهد کرد. دموکرات ها این برنامه ها را در حالی که به دقت از زیر سوال بردن سرمایه داری، چه رسد به به چالش کشیدن آن، اجتناب می کنند گسترش خواهند داد. 

     

 

 

 

چراسرمایه داری قصد داشت در انتخابات 2020در راس قرار گیرد

ریچارد.دی.ولف – برگردان : هاتف رحمانی

صرف نظر از آن که چه کسی انتخابات امریکا را"برد"، آن چه تغییر نخواهد کرد سازمان سرمایه داری اقتصاد کشور است.

این که اکثریت بزرگی از شرکت ها به مالکیت اقلیتی کوچکی از امریکایی ها درآید و در کنترل آن ها بماند ادامه خواهد یافت. آن ها با استفاده ازجایگاهشان در بالای سیستم سرمایه داری برای گسترش ثروتشان، "اقتصادی کردن هزینه های کارگرانشان"، و از این رو به ژرفش نابرابری ثروت و درآمد در ایالات متحده ادامه خواهند داد.

طبقه کارفرما با استفاده از ثروت خود به خرید، کنترل، وشکل دادن به سیاست های کشور برای جلوگیری از به چالش کشیده شدن مالکیتشان و عمل سیستم اقتصادی از سوی طبقه کارکنان ادامه خواهند داد. مدت زیادی است، آن ها تضمین کرده اند که -1- تنها دوحزب سیاسی بر دولت مسلط شوند و-2- هر دو حزب به حفظ و حمایت از سیستم سرمایه داری علاقمندند. برای سرمایه داری، پرسشی که کدام حزب برنده می شود تنها به این امر که سرمایه داری چگونه حمایت خواهد شد ربط دارد، ونه به این امرکه  آیا آن حمایت یک اولویت دولتی خواهد بود.

اهمیتی ندارد چه کسی برنده شد، بخش خصوصی و دولت به شکست مشترکشان درغلبه بربی ثباتی ویرانگری اجتماعی سرمایه داری ادامه خواهند داد. سقوط اقتصادی(" نزول های اقتصادی"، " آسیب ها"، "رکودهای اقتصادی"،و" افسردگی ها") با میانگین وقوع هر چهار سال تا هفت سال یک بار، به مختل کردن اقتصاد و جامعه ما ادامه خواهد داد. در این قرن جوان، پیش از این، درطی حکومت جمهوری خواه ها و دموکرات ها، سه سقوط اقتصادی(2000،2008،و 2020) را در طی 20سال تحمل کرده ایم: حقیقتی برای میانگین تاریخی. سرمایه داری در گذشته هیچ تلاشی برای متوقف کردن همیشگی یا غلبه بر بی ثباتی خود نکرده است. الان هم هیچ حزبی کوچکترین فرصتی برای انجام آن در آینده مطرح نمی کند. 

مهم نیست چه کسی برنده می شود، خنثی کردن نیودیل تاریخی پس از 1945 ادامه خواهد داشت. حزب جمهوری خواه و دموکرات ها هر دو به معکوس کردن کاهش ثروت و نابرابری در آمدی دهه 1930 امریکا( با وجود فشار از پایین سازمان های صنعتی کنگره(CIO)، سوسیالیست ها و کمونیست ها) ادامه خواهند داد. مثل همیشه، حزب جمهوری خواه این دست آورد ها را بیشتر و سریع تر از دموکرات ها برای امریکایی ها معکوس می کند، اما هر دو حزب از سال 1945 توزیع ثروت و در آمد به سوی بالایی ها را پذیرفته و مدیریت کرده اند. 

حزب جمهوری خواه احتمالا ثروتمندی را که این چنین کورکورانه به آن خدمت می کنند با صراحت گرامی می دارد. دموکرات ها احتمالا گاهی اوقات در حالی که بی سرو صدا یا به طور ضمنی به ثروتمند خدمت می کنند نسبت به نابرابری ناله خواهند کرد. حزب جمهوری خواه با کاهش برنامه های اجتماعی برای طبقه میانی و فقرا "هزینه های دولت را اقتصادی" خواهد کرد. دموکرات ها این برنامه ها را در حالی که به دقت از زیر سوال بردن سرمایه داری، چه رسد به به چالش کشیدن آن، اجتناب می کنند گسترش خواهند داد.  

مهم نیست چه کسی برنده می شود، آن چه سیاست های امریکا فاقد آن است یک انتخاب واقعی است. هر دو حزب بزرگ تحت هر شرایطی، حتی وقتی که یک بیماری همه گیر کشنده با سقوط بزرگ سرمایه داری هم زمان است به مثابه تشویق کنندگان سرمایه داری عمل می کنند. انتخاب سیاسی واقعی می تواند مستلزم حزبی باشد که سرمایه داری را مورد نقد قرار می دهد و مسیری فراتر از سرمایه داری به سوی تحول اجتماعی مطرح می کند.  نظرسنجی های بی شمار اثبات می کند که میلیون ها شهروند امریکایی مایلند به انتقاد های سوسیالیستی و بدیل های سوسیالیستی برای آن توجه کنند. توده های رای دهنده به برنی ساندرز، الکساندریا اوکازیو- کورتز، و دیگر سوسیالیست ها بازهم شواهد بیشتری عرضه می کنند. اما، سیستم اجازه داد و یک راست راستی نزدیک به فاشیسم را قادر ساخت تا بر حزب جمهوری خواه و ریاست جمهوری غلبه کند. هم زمان، سیستم به دموکرات ها کمک کرد و آن ها را به محروم کردن یک سوسیالیست از حتی شرکت در (انتخابات)آن ریاست جمهوری تشویق کرد. ترامپ و بایدن تشویق کنندگان دیرینه و معروف سرمایه داری هستند. ساندرز در مقابل آن ها ، یک منتقد سرمایه داری بود.  

حزب سیاسی جدیدی که انتقاد سامانه مند از سرمایه داری را عرضه کند و از انتقال به سیستم اقتصادی مبتنی بر تعاون کارگری هواداری کند می تواند انتخاب سیاسی را وارد سیاست های امریکا کند. آن حزب می تواند پرسشی بنیادی را که  دارای اهمیت حیاتی است پیش پای انتخابات قرار دهد:  آیا دوست دارید در چه شرکت های سازمان یافته از ترکیب سرمایه داری وتعاون کارگری کارکنید، ازآن ها خرید کنید، و در امریکا زندگی کنید؟  از این رو رای دهندگان می توانند واقعا در تصمیم گیری محدوده شرح مشاغلی که هریک از ما قادر به انتخاب آن ها خواهیم بود مشارکت کنند. آیا ما به صورت عمده به عنوان کارکنان جایگاهی را که مشاغلی هستند که منحصرا از سوی کارفرما ها و برای کارفرما ها طراحی می شوند خواهیم پذیرفت؟ یا تمام شرح مشاغل حداقل شامل دو وظیفه اساسی خواهد بود: کارکرد ویژه ای در داخل یک تقسیم کار شرکتی به علاوه سهم برابر( در کنار کارگران دیگر شرکت ها) از قدرت برای طراحی واداره شرکت به طور کلی؟   

هر جامعه ای که می خواهد خود را فراتر از دلیل های لفاظی، و خود برتربینی، "دموکراسی" بخواند، باید از روند تصمیم گیری برای مدیریت چگونگی سازماندهی کار براساس یک فرد – یک رای استقبال کند.  

اکثر بزرگسالان بیشتر زندگی خود را در کار می گذرانند. چگونه سازماندهی آن کار چگونگی زیست آن ها و آن  مهارت ها، استعداد ها، امیال، و روابطی را که آن ها توسعه می دهند شکل می دهد. کار آن ها روی دیگر نقش های اجتماعی آن ها به عنوان دوست، معشوق، همسر و والدین تاثیر می گذارد. در سرمایه داری، تجربه کاری اکثریتی بزرگ (کارکنان) از سوی اقلیتی کوچکی (کارفرماها) شکل داده و کنترل می شود تا سود، انباشت ثروت، و بازتولید دومی(کارفرماها) را از لحاظ اجتماعی به عنوان اقلیت مسلط تضمین کند. در یک دموکراسی واقعی، اقتصاد باید به شکل دموکراتیکی سازماندهی شود. تصمیم های محل کار باید بر اساس یک فرد، یک رای در داخل هر شرکت گرفته شود. به موازات آن، تصمیم گیری های دموکراتیک همانندی باید در جامعه های مسکونی اطراف و در ارتباط متقابل با محل های کار صورت بگیرد. دموکراسی های محل کار و محل زندگی می تواند تاثیر قابل توجهی روی تصمیم گیری های دیگران داشته باشد. به طور مختصر، دموکراسی واقعی اقتصادی می تواند شریک ضروری دموکراسی سیاسی باشد.

امروز جامعه های "سرمایه دار" بسیاری محل های قابل توجه سازماندهی شده به عنوان تعاونی های کارگری را در برمی گیرند. اما آن چه آن ها نیاز دارند، فاقد حزب های متحد برای تضمین قانونگذاری، پیشینه های قانونی، و تصمیم های مدیریتی برای حفظ تعاونی های کارگری و تسهیل رشد آن ها است. شرکت های اولیه سرمایه داری و محصور در داخل فئودالیسم نیز باید به همان دلایل حزب های سیاسی می یافتند یا ایجاد می کردند. حزب های ضد فئودال و هوادار سرمایه داری اول برای حفظ موجودیت شرکت های سرمایه داری و بعد برای تسهیل رشد آن ها با لردهای فئودال و سلطنت آن ها رقابت می کردند. سرانجام حزب های هوادار سرمایه داری برای جابجایی فئودالیسم و سلطنت به نفع پارلمان هایی که حزب های سرمایه دار آن ها در آن جا می توانستند مسلط شوند و شدند انقلاب هایی را انجام دادند. 

امروز، حزب های طرف داری سرمایه داری در ملا عام انکار می کنند اما در داخل خودشان به طور خصوصی از در معرض تهدید بودن سلطه سیاسی شان وحشت دارند. قطع علاقه توده ای از سرمایه داری رو به رشد است. جابجایی رشد سرمایه داری از مراکز قدیمی آن (اروپای غربی، آمریکای شمالی، و ژاپن) به مراکز جدید ( چین، هند، و برزیل) یک دلیل آن است. جهانی سازی- عبارتی محترم اما اشتباه برای آن جابجایی- نزول اقتصادی را در مراکز قدیمی ایجاد می کند که  جامعه هایی که را قادر به پذیرش آن نیستند چه رسد به آمادگی برای پذیرش آن بی ثبات می کند. آن جا، از دست رفتن فرصت های شغلی، درآمدها، وخدمات اجتماعی به مسائل و چالش های فزاینده ای در مقابله با سرمایه داری دامن می زند. اکنون مشکلات گسترده و رشد یابنده ای وجود دارد که منجر به قطع علاقه از سیستم سرمایه داری می شود. نظرسنجی ها و دیگر نشانه های آن قطع علاقه فراوانند. در ایالات متحده، از یک طرف، حزب جمهوری خواه به راست چرخید. شبه فاشیسمی از نوع ترامپ می خواهد چرخش به ملی گرایی را برای "نجات" سرمایه داری امریکا تحمیل کند. از طرف دیگر، نهاد هوادار سرمایه داری اداره کننده حزب دموکرات برنی ساندرز و دیگر سوسیالیست ها را از هر قدرت یا صدای واقعی محروم می کند. نجات سرمایه داری هدف آن نهاد بود و همچنان هدف آن باقی می ماند. 

سرمایه داری در نهایت با ترکیب کردن ساختمان سطح خرد و گسترش کسب و کار های سرمایه داری با تمرکز کلان حزب های سیاسی برای یافتن راه هایی برای حفاظت از آن شرکت ها و آسان کردن رشد آن ها فئودالیسم را شکست داد و جابه جا کرد. سود های سرمایه داری فعالیت های احزابشان را نامین مالی می کرد. سوسیالیسم با ترکیب موازی از گسترش تعاونی های کارگری و حزب سیاسی با استفاده از دولت برای محافظت از آن ها و آسان کردن رشد آن ها سرمایه داری را شکست داده و جابجا خواهد کرد. درآمد های شبکه تعاونی های کارگری فعالیت های حزب های آن ها را تامین مالی خواهد کرد.

پدیدارشدن حزب های قابل توجه سوسیالیست نیز در ایالات متحده در جریان است. در کنار بقایای کوچک حزب های سوسیالیست گذشته، اشغال وال استریت، رشد اخیر وبرجسته سوسیال دموکرات های امریکا، دو کارزار انتخاباتی ساندرز، و پدیداری دیگر سیاست مداران سوسیالیست مانند اوکازیو –کورتزهمه نشانه های نوسازی سوسیالستی هستند. اما این نشانه ها مشکل عظیم باقی مانده یعنی بی سازمانی چپ را نیز آشکار می کنند. جنبش های اجتماعی، اتحادیه های کارگری، و ابتکار های جدید سوسیالیستی به تجمع در یک حزب سوسیالیست جدید گسترده نیاز دارند. آگر آن حزب به تواند به صدای سیاسی یک بخش تعاونی کارگری رشد یابنده در اقتصاد تبدیل شود، شرایط کلیدی بسیاری برای انتقال به ورای سرمایه داری قابل دسترس خواهد شد

کانتر پانچ

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست