5
برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-11-04

نویدنو 14/08/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • گاهی شعرهایم قد می کشند،
    مثل خودم که امشب قد می کشم؛
    شانه به شانه سپیدار،
    بالا و بالا تر می روم.
    دست دراز می کنم؛
    دستانم به سقف آسمان می رسد.

     

 

 

 

شانه به شانه ی سپیدار

رحمان


گاهی شعرهایم قد می کشند،
مثل خودم که امشب قد می کشم؛
شانه به شانه سپیدار،
بالا و بالا تر می روم.
دست دراز می کنم؛
دستانم به سقف آسمان می رسد.
در کهکشان پر از ستاره گم می شوم.
راه شیری،
با انگشت اشاره راه را نشانم می دهد،
خیره می شوم به تنها ستاره ای
که از من به من نزدیکتر است.

دستانم را می گشایم،
می خواهم او را بیاورم به جنگلهای میهنم
که از آنجا پروازش را شروع کرده.
لبخندی بر لبانش می نشیند
و از من دور می شود

نا امیدنیستم؛
باید این بازیگوش آسمانی را در آعوش بگیرم؛
و با خود به خیابانهای فردا ببرم؛
که از آنجا پروازش را شروع کرده.
دستانم را می گشایم.
لبخندی بر لبانش می نشیند
و دور می شود

نمی توانم فراموش کنم
 که باید او را در آغوش بگیرم؛
و به دخمه هایی ببرم
که از آنجا پروازش را شروع کرده؛
اما، لبخندی بر لبانش می نشیند
و دور می شود

نمی توانم رهایش کنم
و با دستان خالی باز گردم.
باید او را در آغوش بگیرم
وبه حرفهایش گوش بسپارم؛
حرفهایی که هیچ گاه مجالی برای گفتنش نداشته .

دستانم را دراز می کنم
این بار لکه ابر سیاهی در مقابلم می ایستد؛
و من ستاره را گم می کنم
و خودم را
ناگهان سپیداری،

 از زمین بالا و بالاتر می آید
و من زیر سایه سنگینش،
در کنار ستاره ای سرخ جان می گیرم .

 

رحمان – 4/8/99

 

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست