برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-03-28

نویدنو 08/01/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • وزارت امورخارجه آمریکا در اقدامی وقیحانه اعلام کرد که ۱۵ میلیون دلار جایزه را برای اطلاعاتی که منجر به بازداشت رئیس‌جمهور قانونی ونزو ئلا، نیکلاس مادورو و ۱۰ ملیون دلار برای سر دیوسدادو کبیولو رئیس مجلس قانون‌گذاری و تریک ایل ایسامی معاون رئیس‌جمهور این کشور شود، تعیین کرده است. آن‌ها برای توجیه این اقدام خود متوسل به اتهاماتی چون همکاری مقامات ونزوئلایی در ورود مواد مخدر به آمریکا شده‌اند. تعیین پاداش برای بازداشت رئیس جمهور مادورو، مقدمه‌ی کودتای آمریکایی در ونزوئلاست.

     

 

 

 

 

 

 

 

دست‌ها از ونزوئلا کوتاه

فاشیسم و نئوفاشیسم، پاسخ امپریالیسم آمریکا به بحران

مسعود امیدی

وزارت امورخارجه آمریکا در اقدامی وقیحانه اعلام کرد که ۱۵ میلیون دلار جایزه را برای اطلاعاتی که منجر به بازداشت رئیس‌جمهور قانونی ونزو ئلا، نیکلاس مادورو و ۱۰ ملیون دلار برای سر دیوسدادو کبیولو رئیس مجلس قانون‌گذاری و تریک ایل ایسامی معاون رئیس‌جمهور این کشور شود، تعیین کرده است. آن‌ها برای توجیه این اقدام خود متوسل به اتهاماتی چون همکاری مقامات ونزوئلایی در ورود مواد مخدر به آمریکا شده‌اند. تعیین پاداش برای بازداشت رئیس جمهور مادورو، مقدمه‌ی کودتای آمریکایی در ونزوئلاست.

نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهوری ونزوئلا نیز در واکنش به این اتهام و تعیین جایزه برای دستگیری‌اش از سوی ایالات متحده، اعلام کرد که کشورش با «تمامی قوا آماده هرگونه تهاجم» خصمانه است. مادورو همچنین اعلام کرد این حرکت آمریکا انگیزه‌ی سیاسی دارد و تأکید کرد که آمریکایی‌ها نقشِ کلمبیا را در قاچاق مواد مخدر نادیده می‌گیرند، کشوری که خود متحد آمریکاست.

بی‌شک از منظر حقوق بین‌الملل می‌توان این اقدام آمریکا را غیرقانونی دانست و آن را محکوم کرد.  این کار نه تنها غیرقانونی بلکه تروریستی و مداخله‌گرانه  بوده و در واقع بیانگر حقیقت پایان لیبرال دموکراسی و ظهور نئوفاشیسم است. اقدام به طرح اتهام مواد مخدر نیز اولین بار نیست که آمریکا برای براندازی حکومت‌های نافرمان در این منطقه از جهان به آن متوسل می‌شود.

قابل تأمل است کشوری که خود را رهبر جهان می‌خواند، چرا اختلافات خود را با ونزوئلا در نهادهای مالی، سیاسی و حقوقی بین‌المللی که اتفاقاَ آمریکا به دلیل برخوردار بودن از اقتدار، نفو قابل توجهی نیز در همه‌ی آن‌ها دارد، مطرح و این رهبران را محکوم و مجازات نمی‌کند؟! شاید از این می‌ترسد که نتواند رای موافق این نهادها را به دست آورد!

دولت کنونی آمریکا نه به خاطر دیوانه بودن ترامپ و پامپئو و ...و نه به دلیل جمهوری‌خواه بودن آن‌هاست که چنین رفتاری را از خود نشان می‌دهد. مگر نه این است که همه‌ی رئیس‌جمهورها و به‌اصطلاح رهبران آمریکایی در دوره‌ی حضور خود در کاخ سفید بخش‌هایی از جهان را به خاک و خون کشیده و مردم آن را به خاک سیاه نشانده‌اند؟! و برای هیچ یک از این اقدامات کودتایی و مداخله‌گرانه خود از هیچ نهاد حقوقی بین‌المللی مجوزی دریافت نکرده و تحت پیگرد قرار نگرفته‌اند؟!  از اوباما گرفته که گویا معقول‌ترین و دموکرات‌ترین آن‌ها بود و جایزه‌ی صلح نوبل به او دادند که لیبی را به ویرانه‌ای که می‌بینیم تبدیل کرد تا بوش پدر و پسر و بقیه که کارنامه‌ی فاجعه‌بار و خونین آن‌ها پیش چشم همگان است. ده‌ها کودتای آمریکایی در کشورهای مختلف جهان گواه این حقیقت تلخ است که یکی از آن‌ها نیز در سال ۱۳۳۲ در ایران روی داد و منجر به برکناری حکومت ملی دکتر مصدق شد. کودتایی که اگر رخ نمی‌داد و جامعه‌ی ایران فرصت پیدا می‌کرد تا تحولات داخلی کشور در یک روند متعارف و منطقی و بر مبنای توازن قوای اجتماعی و سیاسی داخلی آن به‌پیش رود، بی‌شک ایرانِ امروز می‌توانست با ساختار سیاسی و وضعیتی مواجه باشد که از منظر دموکراسی، سکولاریسم، آزادی و ... و شاخص‌های توسعه‌یافتگی بکلی با وضعیت موجود متفاوت باشد. چرا که آ‌ن‌ها فقط حکومت ملی دکتر مصدق را سرنگون نکرده و دیکتاتوری شاه را جایگزین آن نکردند بلکه با مداخله در روند تحولات انقلابی و انتقال قدرت در سال ۵۷  در ایران نیز در جهت حمایت از نیروهای ضدکمونیستی و ضدشوروی، در شکل‌گیری وضعیت امروزی کشور دخالت داشتند. کاری که دقیقاَ در همان زمان در افغانستان نیز با حمایت از القاعده و طالبان علیه حکومت دموکراتیک این کشور انجام دادند. آن‌ها امروز نیز در افغانستان و کشورهای منطقه همچنان روی نیروهایی چون طالبان سرمایه‌گذاری می‌کنند و....

ننگ و مسئولیت چنین تصمیماتی از سوی دولت آمریکا فقط متوجه فاشیست‌ها و نئوفاشیست‌های حاکم بر این کشور نیست بلکه متوجه همه‌ی جریانات و اشخاصی است که به‌نوعی در دایره‌ی متحدین و حامیان این کشور قرار می‌گیرند یا در برابر جنایات و مداخلات آن در کشورهای دیگر سکوت پیشه می‌کنند. رهبران اتحادیه‌ی اروپای به‌اصطلاح آزاد و همه‌ی حامیان، وابستگان و نوکران باجیره و مواجب و بی‌جیره و مواجب آن در سراسر جهان از جمله ایران باید به خاطر این تصمیم تروریستی از سوی دولت آمریکا مورد سرزنش قرار گیرند. همه‌ي آنهایی که ۲۴ ساعته در تلویزیون‌های فارسی‌زبان با عناوینی چون خبرنگار، مفسر، تحلیل‌گر، کارشناس، مدیر پژوهشکده و ... حاضر می‌شوند و با دفاع مستقیم یا تلویحی از سیاست‌های آمریکا در جهان، از اراده‌ی حکام این کشور تحت عنوان "جامعه‌ی بین‌الملل " سخن می‌گویند.

مفهوم واقعی تصمیم اخیر دولت آمریکا آنگاه روشن‌تر می‌شود که به‌خاطرآوریم که آمریکا همان کشوری است که بیش از۵۰۰ بار درصدد ترور رهبر فقید کوبا زنده‌یاد فیدل کاسترو برمی‌آید، همان کشوری است که حکومت مردمی دکتر آلنده در شیلی را  با کودتا سرنگون کرد، کشوری که علیه چاوز رهبر پیشین ونزوئلا نیز اقدام به کودتا کرد که با شکست روبرو شد، کشوری که ده‌ها کودتا و مداخله در نقاط مختلف جهان را در کارنامه‌ی خود دارد.

مفهوم واقعی تصمیم اخیر دولت آمریکا زمانی مشخص‌تر می‌شود که به این حقیقت توجه شود که امپریالیسم در مواجهه با بحران نیاز به جنگ افروزی به عنوان راه حل دارد و بارها در جهان اقدام به این کار کرده است. و اینک نیز بحران اقتصادی ناشی از پاندمی کرونا و بیشترین تعداد مبتلایان به ویروس کرونا در این کشور که با بحران مدیریتی بزرگی همراه است، دولت را در شرایط دشواری قرار داده است که تصور می‌کند باید با دست‌زدن به هر اقدام جنایتکارانه‌ای از جمله کودتا در ونزوئلا از این بحران عبور کند.

این اقدام برای مداخله‌ی تجاوزکارانه را باید در عین حال نتیجه‌ی شکست همه‌ی تلاش‌های سیاسی، تحریم‌ها و مداخلات و خرابکاری‌های آمریکا با کمک طبقه‌ی سرمایه‌دار به‌عنوان پایگاه اجتماعی ارتجاع و مزدوران داخلی چون گوآیدو در ونزوئلا دانست.

حقیقت آن است که نقش سازمان ملل متحد و نهادهای حقوقی بین‌المللی پس از تخریب و نابودی اتحاد شوروی با قبل از آن قابل مقایسه نیست. کارکرد این نهادها در دوران شوروی متأثر از توازن قوای بین‌المللی عملاَ از نقش بازدارنده‌ای برخورداربود که با تک‌قطبی شدن جهان و تشدید سیطره‌جویی آمریکا به‌شدت تغییر کرده است. نقش روسیه و چین نیز با اینکه محدودیت‌هایی را بر این افسارگسیختگی سیطره جویانه‌ی آمریکا اعمال می‌کنند اما به‌هیچ‌وجه نتوانسته است جایگزین نقش اتحاد شوروی در زمان حیات این کشور باشد.

باید پرسید کشوری که خود را مرکز دموکراسی و آزادی و رهبر جهان می‌خواند و آنگاه در حالی که برای پیشبرد اهداف خود در منطقه ي خاورمیانه با مرتجعینی چون رهبران عربستان همکاری استراتژیک دارد، نیروهایی چون داعش را ایجاد می‌کند، با نیروهایی چون طالبان موافقتنامه امضا می‌کند و...، چرا نمی‌تواند اختلافات خود را با ونزوئلا، یک کشور عضو سازمان ملل متحد در چارچوب حقوق بین‌الملل حل کند و برای دستگیری مادورو رئیس‌جمهوری قانونی آن پاداش ۱۵ میلیون دلاری تعیین می‌کند؟ کدام عقل سلیم و صادق می‌تواند طرفداری چنین حاکمیتی را از دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و ... باور کند؟!

ننگ چنین تصمیمی فقط به رهبران ایالات متحده محدود نمی‌شود. به سلطنت‌طلبان و تکنوکرات‌هایی نیز برمی‌گردد که تسلیم به خواسته‌های آمریکا را تنها راه نجات و مسیر توسعه و پیشرفت ایران معرفی می‌کنند.

این ننگ به اصلاح‌طلبانی نیز برمی‌گردد که برای راهیابی به کاست قدرت در ایران خود را پیرو ولایت مطلقه فقیه نشان می‌دهند و وقتی به قدرت می‌رسند، دنبال انواع رانت‌ها رفته و به مروج و مجری انواع برنامه‌های نئولیبرالی و ضدمردمی تبدیل شده  و وقتی از دایره‌ی خودی‌های قدرت رانده می‌شوند، به شیفته‌ی دموکراسی آمریکایی و آمریکا و غرب تبدیل شده و بی‌بی‌سی و سایر رسانه‌های فارسی‌زبان امپریالیستی به پاتوق آن‌ها تبدیل می‌شود .

این ننگ همچنین برای چپ‌های بریده‌ای نیز هست که از به‌کار‌بردن واژه‌ی امپریالیسم شرم می‌کنند و ترجیح می دهند تا به جای آن از کشورهای "مدرن و توسعه یافته"سخن بگویند.

این حقیقت در عین حال فرصت دیگری است برای ارزیابی اعتبار نظریاتی که علی‌رغم کارنامه‌ی شکست‌خورده‌ی سوسیال‌دموکراسی ریشه‌دار اروپایی و آن هم در عصر دولت‌های رفاه، اینک و در عصر جهانی‌سازی و نئولیبرالیسم که لیبرال دموکراسی جای خود را به نئوفاشیسم می‌دهد، همچنان از گذار پارلمانی به سوسیالیسم دفاع می‌کنند و معلوم نیست چند دولت مردمی دیگر باید توسط کودتاهای امپریالیستی در جهان سرنگون شود تا ثابت شود حتی اگر بتوان در جایی از طریق پارلمان به قدرت سیاسی دست یافت، اگر قرار باشد حاکمیت مردمی اقداماتی را در جهت منافع توده های مردم (و نه ضرورتاَ بنای جامعه‌ی سوسیالیستی) به انجام برساند، برای تحکیم خود نمی‌تواند بازی با قوانین پارلمانتاریسم را ادامه دهد و باید با سازوکارهای دیگری چون دموکراسی مشارکتی و شورایی به حفظ و تداوم حاکمیت مردمی بیاندیشد!

۸ فروردین ۹۹

 

 

 

 

 

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست