5
برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-02-13

نویدنو 25/11/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • نویدنو : به دنبال تحریم جشنواره سینمایی و دیگر جشنواره های فجر از سوی هنرمندان ایرانی ، واکنش هایی در سطوح مختلف را ایجاد کرد . از جمله تهدید های مستقیم بود از سوی سرهنگان و هجمه هایی از سوی سرهنگان بی درجه ای مانند شهاب حسینی !

    ما در راستای روشنگری و انعکاس این برخورد ها در ادامه دو مقاله در باب سخنان اقای شهاب حسینی را از دو منبع مختلف و نیز آدرس سخنان آقای شهاب حسینی را تقدیم خوانندگان نوید نو می کنیم. اعتقاد داریم که داور نهایی مردمان آگاهی هستند که با هوشمندی تحولات عریان و زیر پوستی جامعه پر تنش و بحران ما را رصد می کنند تا به موقغ واکنش تحول آفرین و ایجاد کننده تغییرات بنیادی را به منصه ظهور برسانند. 

     

 

 

 

 

 

 

نویدنو : به دنبال تحریم جشنواره سینمایی و دیگر جشنواره های فجر از سوی هنرمندان ایرانی ، واکنش هایی در سطوح مختلف را ایجاد کرد . از جمله تهدید های مستقیم بود از سوی سرهنگان و هجمه هایی از سوی سرهنگان بی درجه ای مانند شهاب حسینی !

ما در راستای روشنگری و انعکاس این برخورد ها در ادامه دو مقاله در باب سخنان اقای شهاب حسینی را از دو منبع مختلف و نیز آدرس سخنان آقای شهاب حسینی را تقدیم خوانندگان نوید نو می کنیم. اعتقاد داریم که داور نهایی مردمان آگاهی هستند که با هوشمندی تحولات عریان و زیر پوستی جامعه پر تنش و بحران ما را رصد می کنند تا به موقغ واکنش تحول آفرین و ایجاد کننده تغییرات بنیادی را به منصه ظهور برسانند. 

 

تحریم جشنواره فجر وپی آمد های آن

 

  جشنواره حقیقت..

درباره رابطه هنرمند با مردم و حاکمیت (قدرت)

آدرس سخنان شهاب حسینی.

 

برای شهاب سینمای ایران و اظهارنظرهایش

جشنواره حقیقت

شهاب حسینی برخلاف بسیاری از هم‌قطارانش اهل مطالعه و تحلیل است و گرفتار فضای هیجانی مجازی نمی‌شود. حسینی برخلاف بسیاری از هم‌قطارانش به گروه یا دسته خاصی وابسته نیست. او سینما را می‌شناسد، کشورش را دوست دارد حتی اگر تمام سال را در ایران زندگی نکند.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، به این صحبت‌ها با دقت نگاه کنید: «ایمان با مذهب فرق می‌کند ایمان منش و مذهب روش است. در جشنواره کن نمی‌شود درباره امام زمان(عج) صحبت کرد. این چه سفسطه‌ای است؟ آنها درکی از آن موضوع ندارند. در کل من پیش‌زمینه‌ای درباره اتفاقات نداشتم. از اینکه همکاران می‌دانستند و به من نگفتند گله‌مندم. چیزهایی است که در زندگی خصوصی از دل آدم می‌گذرد، من آمدم و در سرزمین خودم و آن حرف‌ها را گفتم. اینها به فرانسه چه ربطی دارد؟ اگر آنجا می‌گفتم چه بازتابی داشت؟ من پیش خودم و در دل خودم گفتم همزمان با نیمه‌شعبان از نظر من در زندگی‌ام معجزه‌ای رخ داد، آنجا حرف نزدم چون در آنجا اعتقادی وجود نداشت، ولی در مملکت خودم صحبت کردم، در مملکت خودم صحبت می‌کنم و این‌طور برخورد می‌شود! اسلام محصول 50سال پیش نیست، حاصل هزاران سال است. من به اعتقاداتم می‌بالم، ولی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.» این حرف‌ها نه تعلق به یک روحانی دارد و نه صاحبش نماینده مجلس یا مقام دولتی است.

این جملات بخش‌هایی از حرف‌های شهاب حسینی در نشست خبری روز شنبه فیلم «شین» است. موضع‌گیری‌های متعددی و گاه متناقضی مقابل حرف‌های حسینی مطرح شد، اما هیچ‌کس از حرف‌های او متعجب نشد. سابقه شهاب حسینی نشان می‌داد که او همانقدر که کوچه‌پس‌کوچه‌های اعتقاداتش را دقیق می‌شناسد، به همان اندازه می‌داند که از زندگی چه می‌خواهد و مهم‌تر از آن چه چیزهایی را نمی‌خواهد. شهاب حسینی برخلاف برخی همکارانش شخصیت‌های متفاوتی از خود نشان نمی‌دهد. با همان اعتقادی که برای برگشتن بهروز وثوقی به رئیس‌جمهور نامه می‌زند روبه‌روی تحریم‌کنندگان جشنواره فیلم فجر می‌ایستد. آنهایی که ماه‌های اخیر اعتقادات حسینی را با ناسزا و تهمت پاسخ داده‌اند او را متهم به چندرویی و ریا می‌کنند. اما اگر منصفانه به کارنامه حرفه‌ای و زندگی کاری‌اش نگاه کنیم به‌وضوح می‌بینیم که شهاب حسینی پشت تمام تصمیماتش ایستاده است.

شهاب حسینی که در سال 89 در جمع هنرمندان به دیدار رهبری رفت و با ایشان اینچنین صحبت کرد: «شاید بهتر باشد ما در این مقطع خودمان را سربازان عرصه فرهنگ بدانیم. همان‌گونه که نسل گذشته در جبهه‌های دفاع مقدس تمام توان‌شان را گذاشتند برای اینکه از کیان این مملکت دفاع کنند و البته امکانات محدود و خلاقیت و شعور بود که این هشت‌سال دفاع را توانست برای ما رقم بزند. امروز ما امکانات بیشتری را در اختیار داریم ولی شاید مقدار آن عرق و برنامه‌های بلندمدت و نگاه‌های به افق دوردست دچار تغییر و تحولاتی شده که متاسفانه آن‌طور که باید از حرکت‌هایمان نتیجه نمی‌گیرم.» در نامه دوم دی‌ماه سال‌جاری‌اش این حرف‌ها را می‌زند: «... منتقد بسیاری از موارد و مسائلی هستم که بر سر جامعه‌ام آمده. منتقد عدم وجود صبوری لازم برای شنیدن اعتراضات بحق مردم هستم. خود نیز جزئی از همین مردمم. منتقد نوع رویارویارویی با مردم پرسشگر در سال ۸۸ هستم. منتقد اتفاقات تلخ و نوع مواجهه با آن هستم. منتقد کشته شدن هموطنانم در آبان‌ماه هستم. منتقد آن دستپاچگی و عجله هستم که منجر به فاجعه سقوط هواپیمای مسافری شد و داغ عزیزان‌مان را بر دل‌هامان نهاد. منتقد اتفاقات بدی هستم که برای فرهنگ‌مان افتاده. در عین حال، حال عمومی را درک می‌کنم، چون خود یکی از عوامل هستم. معتقدم که الان وقت کنار کشیدن نیست.» شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که علیه شهاب حسینی فضاسازی‌های شدید و همه‌جانبه شکل گرفت همراهی نکردنش با بخشی از بدنه جوان سینمای ایران بود؛ بخشی که نشان داده در بزنگاه‌ها بلد است چگونه برای سفره‌اش نان جفت‌وجور کند و در مصیبت‌ها هم نهایتا یک پست اینستاگرامی را به وطن و مردمش هدیه می‌دهد! شهاب حسینی فارغ از اینکه بعدها چه بگوید و چه کند نشان داده که اهل این ادابازی‌ها نیست.

کاربلد و محبوب

کدام جایزه مهم را سراغ دارید که شهاب حسینی نگرفته باشد؟ کسی هست که درباره توانایی‌های بازیگری حسینی تردید کند؟ شهاب حسینی را در کنار پیمان معادی می‌توان بازیگران مرد بین‌المللی سینمای ایران دانست. پس مخالفان او نمی‌توانند از نظر فنی به او نقدهایی وارد کنند. تنوع و گستردگی نقش‌های او هم آنقدر زیاد بوده که برچسب نقش‌های خاص یا حکومتی به او نخورد. جالب است وقتی شهاب حسینی در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ با ایفای نقش اول در فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی، توانست جایزه بهترین بازیگر مرد این جشنواره را به خود اختصاص دهد، همین جماعت منتقد فعلی، او را خداوندگار بازیگری و ستاره بی‌بدیل سینمای ایران معرفی می‌کردند، اما حضورش در نقش‌های مذهبی یا آیینی یا حمایت آشکار از اعتقاداتش را برنمی‌تابند و تحمل نمی‌کنند.

شهاب جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را ‌همراه گروه بازیگران فیلم «جدایی نادر از سیمین» کسب کرده است و با همه این افتخارات بین‌المللی، به گفته دوستانش و اهالی سینما تغییری در رفتار و گفتارش شکل نگرفته است. شهاب حسینی اولین جایزه‌اش را در سال ۱۳۸۷ و برای بازی در فیلم «سوپراستار» تهمینه میلانی کسب کرد. تصاحب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر در 35سالگی و کاندیداشدن‌های متعدد و برنده شدن در جشنواره‌های مختلف داخلی برای کمتر بازیگر مرد دیگری رخ داده است. اگر کسی ایران را دوست داشته باشد و سینما را، نمی‌تواند شهاب حسینی را دوست نداشته باشد. نمی‌تواند درباره‌اش آن‌گونه سخن بگوید که مثلا درباره فلان مسئول دولتی یا فروشنده سوپری محل حرف می‌زند.

شهاب حسینی از خود مردم است. او سال 88 آشکارا از میرحسین موسوی حمایت کرد و پس از آن هم به‌عنوان یک منتقد منصف در داخل نظام فعالیت کرده است. حضورش در کشورهای دیگر و گسترش مرزهای فعالیتش خارج از ایران همانقدر افتخارآفرین و لذتبخش است که گلزنی علیرضا جهانبخش به چلسی و گلزنی علی دایی به میلان. اینها نخبه‌های فرهنگی کشور هستند و البته مایه افتخار یک ملت. به شهاب حسینی به همان دلیل باید احترام گذاشت که به سعید معروف در والیبال، برادران عالمیان در تنیس روی میز و حسن یزدانی در کشتی احترام می‌گذاریم. جماعتی که شعار آزادی‌بیان می‌دهند حتی اظهارنظر ساده از امثال شهاب حسینی را هم تحمل نمی‌کنند؟ وای اگر از پس امروز بود فردایی.

مشکل شهاب یا مشکل با شهاب

شهاب حسینی در دهه پنجم عمرش به پختگی و تکامل در گفتار و رفتار رسیده است. انتخاب‌هایش در سینما و تئاتر و حمایت‌هایش از کارگردان‌های جوان و بدون پشتوانه و صرف درآمدهایش از سینما برای سینما ثابت می‌کند که او در عمل هم دغدغه ایران و آینده ایران را دارد. فراموش نکنیم که شهاب حسینی هم انسان است. حتما اشتباهاتی داشته و احتمالا در آینده مثل همه انسان‌ها ممکن است دچار خطاهایی شود اما مساله اصلی اینجاست که هر نخبه‌ای را در هر زمینه‌ای با چوب خاص خودش می‌زنیم. منافع ملی را در کامنت گذاشتن‌ها و پست گذاشتن‌ها فراموش می‌کنیم و هرچه خشم و کینه از دیگران داریم بر سر شهاب حسینی و شهاب حسینی‌ها خالی می‌کنیم.

شهاب حسینی مشکلات مردم را نمی‌شنود، بلکه درک می‌کند و برای حسن روحانی اینچنین می‌نویسد: «در مورد عملکرد دولت شما در بهبود شرایط جامعه و مردم، قضاوت کلی را برعهده خود مردم می‌گذارم. اما به‌عنوان یک شهروند و یک حق رای که داشتم، بهبودی در شرایط مردم ندیدم. به‌خصوص از نظر معیشتی و رفاه که در سایه امنیت آن بتوانند تعاملی مهربانانه‌تر با یکدیگر داشته باشند

قرار نیست حسینی یک مبارز یا سردار جنگی باشد که وظیفه هنرمند آشکار است و ثابت شده. او می‌داند که برای ماندگاری باید با ماندگار اصلی عهد بست نه حاکمان و مردمان. البته نباید از یاد ببریم که واکنش‌ها به حرف‌های شهاب حسینی، واکنش او در جشنواره فیلم فجر و مجموع این اتفاقات آینه تمام‌نما از جامعه خشمگین ماست. این خشم در جامعه وجود دارد و نظرات دیگران را اگر باب میل‌مان نباشد یا با تیر تهمت نشانه می‌گیریم یا اساسا منکرش می‌شویم. حسینی برخلاف بسیاری از هم‌قطارانش با رانت و نام پدر و کمک همسایه‌ها فیلم نساخت.

حسینی برخلاف بسیاری از هم‌قطارانش اهل مطالعه و تحلیل است و گرفتار فضای هیجانی مجازی نمی‌شود. حسینی برخلاف بسیاری از هم‌قطارانش به گروه یا دسته خاصی وابسته نیست. او سینما را می‌شناسد، کشورش را دوست دارد حتی اگر تمام سال را در ایران زندگی نکند. نکته جالب اینجاست که ممکن است در آینده‌ای نه چندن دور منتقدان امروز شهاب حسینی به دلیل یک اظهارنظر احتمالی دیگر او طرفدارش شوند و همین دور تسلسل ادامه پیدا کند، اما حسینی راه خودش را می‌رود. او ساکن یک طبقه اصیل است.

نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار

http://fdn.ir/37265

به بهانه صحبت‌های شهاب حسینی

درباره رابطه هنرمند با مردم و حاکمیت (قدرت)

پوریا جهانشاد

طی چند روز گذشته گفته‌های شهاب حسینی در نشست خبری یک فیلم در جشنواره فجر خبرساز شده است. به تصور من گزاره‌هایی که این بازیگر صادر کرده ضرورت تحلیل رابطه بین هنرمند، حاکمیت (قدرت) و مردم را مجدد یادآوری می‌کند. برای من هم آنچه شهاب حسینی گفته بهانه‌ای شده است که قدری از این رابطه بگویم. حسینی در نشست مطبوعاتی فیلم «شین» چنین ابراز کرده است: «مردم اگر صدای رسایی داشته باشند و از تریبون برخوردار باشند نیازی نیست به خیابان بروند و با هزینه‌های سنگین فریاد بزنند. صدایی که شنیده نشود بلندتر می‌شود، اگر هنرمندیم و ادعا داریم، صدای مردم باشیم و هزینه‌ها را کم کنیم

گزاره‌های بالا به لحاظ معنایی که از طریقِ واژگان در زبان افاده می‌شود شاید کاذب به نظر نرسند. اما اگر معیارهایی چون ویژگی‌های گوینده، زمان، مکان و موقعیت بیان را در نظر بگیریم، مسئله شکل دیگری پیدا می‌کند. گزاره‌های بیان‌شده در نشستی در جشنواره فجر ابراز شده است؛ نشستِ فیلمی که مهمان ناخوانده جشنواره بود و برگزاری جلسه رسانه‌ای برای چنین فیلمی مسبوق به سابقه نبوده است. اما این همه ماجرا نیست، چون به گفته خودِ حسینی این جلسه برگزار شده تا او پاسخ انتقاد به صحبت‌هایش را در نشست خبری فیلم بدهد. بنا به شواهد این نشست رانتی ویژه است که قرار است به‌واسطه آن، یک بازیگر نقش یک مأمور امنیتیِ وطن‌دوست را در جهانِ واقع بازی کند. شهاب حسینی با تأکید بر تلاشش بر حفظ وحدت ملی، به‌صراحت تحریم کنندگان جشنواره حکومتی را به نفاق و تفرقه‌پراکنی (صحبت‌هایش در ارتباط با مسعود کیمیایی) و در عین‌حال وابستگی به خارج متهم کند: «مشکلات ما با هیچ دستی از خارج از کشور حل نمی‌شود. دو سال است دنیا را می‌چرخم و به این ایمان رسیده‌ام. مشکل ما بین خودمان و با تعامل میان خودمان حل می‌شود. اگر منتظر کسی از بیرون هستیم، زهی خیال باطل».

نمی‌دانم آیا در این نشست کسی بود که به آقای بازیگر گوشزد کند که دست‌هایی که به او تریبون داده‌اند همان دست‌هایی هستند که تریبون را از مردم گرفته‌اند؟! یا به او یادآوری کند که شیوه عملش چقدر شبیه مجری-بازجویان برنامه‌های تلویزیونی است که تلاش می‌کنند هر آنچه برنمی‌تابند را در دایره تنگِ «منافع و امنیتِ ملی» معنا کنند؟! از این‌ها مهم‌تر نمی‌دانم آیا کسی در این نشست از او درخواست کرد که توضیح دهد کی و کجا مردم حقِ در اختیار گرفتن صدا و بیان مطالباتشان را به هنرمندان واگذار کرده‌اند؟!

بنابراین در وهله اول موقعیت بیان این گزاره‌ها است که ارزش گزاره‌های آقای بازیگر را به چالش می‌کشد و تزویر نهفته در پسِ آن‌ها را آشکار می‌کند. اما در وهله بعد لازم است که به موضوع تریبون داشتن مردم و ماهیت این تریبون توجه کنیم. شهاب حسینی همانند بسیاری دیگر از هنرمندان مشهور، فریبندگی ظاهری سرمایه اجتماعی‌اش مانع از آن شده تا درک درستی از صدادهی به مردم داشته باشد. تریبون دادن به مردم و صدا بخشیدن به آن‌ها اصلاً و ابداً به معنای آن نیست که گروهی مردم را نمایندگی کنند و حامل صدای آن‌ها باشند. در هیچ حوزه معنایی تریبون دادن به مردم واجد دلالت «نمایندگی» نیست؛ بلکه کنشی است در جهت احقاق یک حقِ غیرقابل‌انکار؛ یعنی حقِ سخن گفتن و ابراز عقیده کردن. تریبون دادن به مردم یعنی تلاش در جهت صدامند کردن مردم عادی، صدامند کردنِ فرودستان و بی‌صدایان و نه نمایندگی کردن آن‌ها و عاملیت بخشیدن به خود به بهانه دیگران.

این تصور که اگر یک بازیگر و فیلم‌ساز حرفی از اعتراضات و سرکوب مردم بزند (البته حسینی حتی چنین کاری هم نکرد) به مردم تریبون یا صدا داده است، ناشی از توهمِ نمایندگی کردن مردم است. نیاز به گفتن ندارد که مردم طی سال‌های اخیر به‌خوبی نشان داده‌اند که قصد تفویض اختیار به دیگران را ندارند و علیرغم سرکوب‌ها توانسته‌اند، «خود» رسانه «یکدیگر» باشند؛ در چند دهه اخیر کدام تصویر شیک و «های رزولوشن» سینمایی قدرت نفوذ و تأثیرگذاری موبایل‌های مردم کوچه و خیابان را داشته است؟ کدام تصویر سینمایی و شمایلِ هنری توانسته است چون تصاویر موبایل و ارتباطات مجازی اقتدار حاکم را به چالش بکشد و زخم‌ها و مفاسد را آشکار کند؟

بنابراین اگر امثال شهاب حسینی و دیگرانی چون او واقعاً قصد دارند به مردم صدا و تریبون ببخشند، اول باید تلاش کنند از مقامِ متصورِ خود توهم‌زدایی کنند و پس‌ از آن تریبون‌های خود را به‌شکلی کاملاً مادی و ملموس در اختیار مردم قرار دهند. کاری که اصلاً دشوار نیست؛ اگر دشوار به نظر می‌رسد علت این است که به‌عنوان هنرمند اسیر باورِ رمانتیک «تمایز» از «هنرمند نامیده نشده‌ها» هستیم و نقشِ اجتماعی هنر را فراموش کرده یا آن را ارزان فروخته‌ایم.

آقای بازیگر یا فیلم‌ساز و هنرمند کافی است همان مردمی را که گوشه و کنار شهر می‌بیند به میان اثر بکشد و پای زخم‌خورده‌ها را به درون قاب باز کند؛ کاری کند که بازنمایی هنری‌اش نه متقاعدکننده بر مبنای نظامِ باورها و ارزش‌های رایج، بلکه مداخله‌کننده و به چالش کشاننده نظمِ نمادین باشد. با این‌حال حتی اگر یک هنرمند چنین امکانی را ندارد، حداقل انتظارِ اجتماعی-اخلاقی از او این است که خودش و هنرش به ابزار پول‌شویی، کنترلِ اخلاق عمومی، انضباط بخشیِ امنیتی و جعلِ تاریخ تبدیل نشوند.

در زمانِ حاضر که هنر غرقِ در روابط قدرت و سرمایه است، هنرمند اگر خود به تسهیل‌گر و همدست ظالم تبدیل نشود و در عوض تلاش کند سازوکارهای همدستی و هژمونیک شدن وضعیت را آشکار کند، سهم خود را به جامعه ادا کرده است و نیاز نیست زحمت تریبون دادن به مردم را بکشد. در غیر این‌صورت «نمایندگی کردن»ی که امثال شهاب حسینی سودای آن را دارند یا به تبدیل هنرمند به سوپاپ اطمینان حاکمیت منجر می‌شود یا هنرمند را به کاسب درد و رنج مردم برای یک بازار جهانی تازه تبدیل می‌کند. متأسفانه امروزه چه در ایران و چه در جهان نقش اجتماعی هنرمند، خصوصاً هنرمندانی که سرمایه اجتماعی‌شان آن‌ها را به توهمِ نمایندگی مردم کشانده است، محدود به بازی در این دو نقش و البته نقش سومی شده است که می‌تواند پیامد طبیعی دو نقش قبلی باشد؛ این نقش سوم که پیش‌ترها مفصل از آن گفته و نوشته‌ام «باز رمزگذاری» و «اخته‌سازی» کنش‌های اصیل مردمی است و «ناسیاست‌ورزی» در قالب فعالیت‌های از پیش رمزگذاری شده است که هنرِ سیاسی نامیده می‌شود.

منبع صفحه شخصی اینستاگرام پوريا جهانشاد

 

آدرس سخنان شهاب حسینی

فیلم کامل سخنان شهاب حسینی در جشنواره فجر 98

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست