نویدنو:06/06/1388 صفحه قابل چاپ است |
|
نویدنو
نخود نخود هر که نرفت خانه خود
نقدی بر نظرات دکتر ناصر
زرافشان
علی ستاری
آقای زرافشان عزیز من به عنوان یکی از دوستداران شما ،در طی یکی دو
سال اخیر نظرات شما را از طریق برنامه آقای حسیبی دنبال کردهام و
احترام فراوان برای نظرات شما به عنوان فردی که در بستر مبارزه برای
آزادی،دمکراسی و عدالت اجتماعی بهای زندان، ارعاب و محدودیتهای دیگر
را به جان خریدهاید قائل بوده و هستم.
آقای زرافشان اینکه نظرشما بر تحریم انتخابات بوده باشد ،نه تنها حق
مسلم شماست بلکه از دید من به عنوان یکی از کسانی که در چند سال اخیر
نظرات شما را دنبال کرده است، دارای اهمیت بسیار زیادی بود.به همین
دلیل من دیدگاههای شما را سه چهار هفته قبل از انتخابات در برنامه
آقای حسیبی به دقت دنبال میکردم تا بر اساس آنها بتوانم به دید روشن و
مشخصی از شرایط موجود در ایران دست یابم.
برداشتی که من از نظرات شما در طی آن مدت داشتم بیانگر آن بود که شما
به شدت از شرایط حاکم ناراضی و عصبانی هستید و حق طبیعی مردم را نه
انتخاب بین بد و بدتر بلکه انتخاب بین خوب و خوبتر میدانید.و البته
من این را بسیار طبیعی و حق مسلم شما میدانستم.اما در برنامه
۲۱
خرداد
۱۳۸۸ (شب
قبل از رای گیری)در برنامه آقای حسیبی نظرات و سخنانی را از زبان شما
شنیدم که در عین شوکهآور بودن،بسیار روشن و واضح بود.
در آنجا ما صدای انقلابی عزیزی را میشنویم که از" صدای بوق و بزن و
بکوب ، راهبندان در خیابانها ،سلب آسایش مردم به وسیله
جوانان،هزینههای سرسام آور تبلیغاتی ،دختران و پسرانی که سوار بر
ماشینهای پاپاجان و مامانجون از این شرایط بادآورده سؤاستفاده
کرده و دور از چشم چماق سرکوب حاکمیت دست در دست هم اعمالی را که تا یک
هفته پیش نمیتوانستند انجام بدهند،عملی میکنند"،بشدت ناراحت و ناراضی
است. آقای زرافشان عزیز اگر باور نمیکنید فایل صوتی سخنانتان
هنوز هم در سایت <چه باید کرد > موجود است.
شما به درستی اشاره به نسلی کردید که بجز خاطرهٔ گنگ و مبهم از دههٔ
شصت چیزی در خاطر ندارد. اما با این استدلال صحیح به این نتیجهٔ نادرست
رسیدید که پس خواستها و مطالباتش جایی از اعراب ندارد. در جای جای
گفتگوهایتان شما توضیح واضحات میدهید که موسوی برای حفظ نظام وساختار
جمهوری اسلامی آمده است و اینطور به نظر میاید که این کشف شماست!!. شما
کم کم در این عرصه به جایی میرسید که در لحن و آهنگ صدایتان شنونده
میتواند حس دلسوزی نسبت به اجحافی که در حق آقای احمدینژاد شده است را
دریابد. آقای زرافشان عزیز شما در جایگاهی قرار میگیرید که ابتکارات و
نوآوری های مردم را برای شکستن همان جو ارعاب و سرکوب با استفاده از
تضادهای درون حاکمیت با عنوان به کار بردن شیوه های غیر اخلاقی مورد
تخطه قرار میدهید؛ و می گویید:
"یا ما باید در آرامش توسری بخوریم یا به محض اینکه تونستیم نفس بکشیم
چنان شنیع رفتار میکنیم،چنان از جلدمان میآییم بیرون،بسیاری میگویند صد
رحمت به همان فضای سرکوب قبلی....."
رفیق زرافشان شما" سوراخ دعا" را درست تشخیص داده بودید فقط نمیخواستید
و فکر میکنم هنوز هم نمیخواهید از ان استفاده کنید اگر دوستانی به قول
شما "ذوق زده شدند و تب و تاب فراشان گرفت"، شما اصلا به کلی منکر علت
وجودی این ذوق و تب و تاب شدید و کاش به همین جا ختم میشد، اما نشد.
شما چون تصمیم بر آن داشتید که به کلی منکر همه چیز شوید فقط به این
کار و تخطه حرکت مردم بسنده نکردید بلکه برای به کرسی نشاندن نظرتان
مبنی بر تحریم انتخابات، نظریهٔ انقلاب مخملین را به میان
کشیدید. شما در گفتگوی شب قبل از انتخابات به نوعی با اشاره به منابع
مالی رفسنجانی در حمایت از موسوی (که به نظر من درست تشخیص داده بودید)
اشاره به وجود منابع مالی خارج از ایران هم
نمودید.
من در اینجا نمیخواهم در موضع درست یا نادرست بودن موردی که شما طرح
نمودید وارد شوم، چون اولا از اصل موضوع به حاشیه رانده میشوم و حس من
(امیدوارم غلط باشد) بیانگر آن است که در این دو سه هفته بعد از
انتخابات شما زیاد هم از این به حاشیه رفتنها بدتان نمیآید. در ثانی
اینها مسائلی بوده است که شما در شب قبل از انتخابات به عنوان آخرین
تیر ترکش مبنی بر صحت تحریم انتخابا ت طرح نمودید، و خود شما باید
جوابگوی درست یا نادرست بودن آن باشید.
اما من شنونده که نظرو عقیده آقای زرافشان اهمیّت و جایگاه به سزایی
برایش دارد و یک صدم در صد هم در صداقت و راستی او شکی به خود راه
نمیدهد، این سوال را از خود میپرسم که چه شد که حتا یک مورد هم در طیّ
هفته های بعد از انتخابات آقای زرافشان اشاره ای به این موضوع دیگر نه
تنها نمیکند بلکه اصلا به روی مبارک هم نمی آورند.
آقای زرافشان یا شما بر اساس اطلاعات و منابع موثقی به این نتیجه
رسیده بودید که بنابرین نه تنها به طرح و افشای آن نباید بسنده
میکردید، بلکه با تمام قوا باید در مقابل آن میایستادید و راه مقابله
با آن نه تنها تحریم انتخابات نبود، بلکه شرکت در آن و رای دادن به
فردی به نام احمدینژاد بود!!!!. چرا که انقلاب مخملینی که من میشناسم
یعنی باز شدن دروازههای غارت و چپاول به روی امپریا لیستها، یعنی
نئولیبرالیسم،یعنی به اسم دموکراسی و آزادی اخته شده مکیدن عصارهٔ جان
یک ملت و چپاول بیشترو بیشتر. بنابر این تعجب نکنید اگر من ده درصد هم
احتمال انقلاب مخملین مورد نظر شما را باور داشتم، حتما این کار را
میکردم.
آقای زرافشان عزیزم من نه تحلیلگر سیاسی هستم و نه تئورسین. من یک
کارگر هستم، کارگری که پنج سال زندگی کارگری در مهد دمکراسی جهان با
هزار و یک جور تیوریهای لیبرالیستی و نئولیبرالیستی، حالش را از هرچه
دموکراسی و حقوق بشر بی هویت شده جامعه امریکایی به هم زده است. اما
من از فرسنگها دور هنوز شامهام خوشبختانه قدرت و توانایی آن را دارد
که به این درک برسم، فریاد آزادی و دموکراسی طنین افکنده در سرزمین من
نه تنها اخته شده و بی هویت نیست، بلکه مضمون و جوهرهٔ انقلابی
دارد.مضمون و جوهره ی انقلابی دارد؛ چرا که نه تنها در سی ساله اخیر
بلکه در صد ساله اخیر هر زمان که آمده است فریادی از اعماق به فلک بر
کشد در نیم راه سرش را بریده و مصادره اش کرده ا ند. با این وجود،
سرکوب شده اما خفه نه؛ ملکوب شده اما میخکوب نه.میگویید:
"در کار تحول اجتماعی معجزه وجود ندارد.تحول اجتماعی تاریخ سنگین تاریخ
هزینه بر، مجموعه وظایفی است پیچیده که تا انجام نشود،این وظایف انجام
نشده باقی خواهد ماند"این گفته شما را با خط طلا باید ثبت کرد؛اما شما
از این گفته درست و انقلابی به این نتیجه میرسید که جنبش مردم بر آمده
از روند انتخابات جایی در سیر تحول اجتماعی ندارد.چرا؟ چون شما فقط
چشمتان به دنبال ظاهر و پوسته قضیه است و نه خواستهها و مطالبات مستتر
در بطن جنبش.به همین منظور فراموش میکنید که قبلا از "رندی
و زرنگی"،"هوش و ذکاوت"مردم در استفاده از تضادهای درون حاکمیت سخن
گفتهاید؛ توهم خود را در امکان تحول اجتماعی از درون حاکمیت به مردم
تسری داده و هنرمندانه پیش بینی میکنید که پس از انجام انتخابات
"نخود نخود هر که رود خانه خود".
شما در برنامههای بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات به نوعی منکر انجام
تقلب در نتایج آن شدید؛و حتا زمانی که آسفالت خیابانهای تهران و چند
شهر دیگر از خون همان جوانانی که شما در قبل از انتخابات با عنوان"نسلی
که حاضر به پرداخت هیچ گونه هزینهای برای مطالباتش نیست "یاد کرده
بودید؛رنگین شد ،نه تنها در اصلاح نظرات خود گامی بر نداشتید(و لابد به
این علت که اصلاح بد است حتا اگر در نظرات باشد!!)بلکه خون خواه همان
جوانان شده و به اصطلاح توپ را به زمین رقیب فرستادید.شما خواستار آن
شدید که حالا آنهایی که طرفدار و مشوق شرکت مردم در انتخابات
بودهاند،بیایند و جوابگو باشند.آقای زرافشان عزیز اگر پوسته ظاهری این
سخنان را کنار بزنیم ،چه تفاوتی با موضع گیریهای سر مقاله نویس معروف
کیهان دارد؟و البته این را هم باید بیان کنم که اوج تاثیر گذاری نظرات
شما بر انسان ساده د لی مانند آقای حسیبی چنان بود، که ایشان را به
دنبال کشف و جمعآوری مدارک و دلائل انقلاب مخملی به منابع و سایتهای
ارتجأعیترین جناح حاکمیت رهنمون گشت!!
آقای زرافشان عزیز،از اینکه اینگونه با شما سخن میگویم دلگیر و ناراحت
نشوید.من امروز شما را نشناختهام که قصد توهین یا اهانت به شما را
داشته باشم.من از آن روزی که در ایران نبودم ،در هر جا و مکانی اهمیت
برای نظرات شما قائل بودم و آگاه شدن از آن را برای دست یابی به دیدی
صحیح و اصولی از شرایط حاکم بر ایران لازم میدانستم.موضع شما در زمان
احتمال حمله نظامی به ایران ، جنبش دانشجویی، و مبارزات کارگری همیشه
به نوعی راهنمای من بود.
من در همین غربت با دهها نفر از همان چپهأیی بر سر مواضع شما بحث و
گفتگو داشتم که امروز سنگ مواضع شما را به سینه میزنند؛ولی یکی دو سال
پیش از شما میپرسیدند که آیا در سفرتان به اروپا حامل پیامی از طرف
جمهوری اسلامی هستید یا نه!؟ همان به اصطلاح چپهأیی که میگفتنند
زرافشان چرا عمودی به زندان رفته و عمودی هم بیرون آمده است؟ چرا از
درون زندان میتواند پیام بفرستد و با خانوادههای قربانیان کشتار سال
۶۷
اعلام همبستگی کند؟همان به اصطلاح انقلابین دو آتشهای که تلاشهای
شما در مورد افشای قتلهای زنجیرهای، دفاع از دانشجویان و کارگران
زندانی را با عنوان توهم به تغییر اوضاع در چهار چوب ساختار جمهوری
اسلامی به سخره میگرفتنند.
و خلاصه همان کسانی که طرفدار هر چه بدتر بهتر بودند و هستند.من در پی
نفی این تیپ انسانها و مواضعشان نبوده و نیستم .بعضی از این
اشخاص هنوز هم از دوستان و نزدیکان من هستند و صادقانه میدانم که درد
مردم و جامعه ایران را با خود دارند. اما سخن بر سر مواضع و
دیدگاههایی است که تاکتیکهای عملی را در مواقع و سربزنگاههای
تاریخی در مقابل ما قرار میدهند.
در مصاحبه دو هفته بعد ازرایگیری،زمانی که شما متوجه آن میشوید که بر
خلاف پیش بینی شما"نخود نخود هر که نرفت خانه خود"شروع به نعل وارونه
زدن میکنید و میگویید:
"به هر حال ظرف دو هفته گذشته فوران نارضایتی و خشم فرو خورده مردم که
مجالی برای ابراز و بیان پیدا کرده بود؛به طور کلی صورت مساله را
تغییر داد و از روز شنبه
۲۳
خرداد ، نه کميتی که مردم در آنجا حضور داشتند و نه کیفیت آنها شباهتی
به قبل داشت."
آقای زرافشان شما که" در کار تحول اجتماعای "به"معجزه" باور ندارید،
این "کمیت و کیفیت" متفاوت با قبل را چگونه توضیح میدهید؟آیا مردمی از
کرات دیگر به خیابانهای تهران و شهرهای دیگر ریختهاند؟آیا بیربط
ساختن این کمیت و کیفیت جدید، به مساله انتخابات و تقلب در آن و
تضادهای درون حاکمیت چه کمکی به درک درست و تجزیه تحلیل صحیح از آن
میکند؟هیچ!!و نه تنها هیچ بلکه خاک هم به چشم مردمی که با زیرکی و درک
سیاسی بالا(و نه فقط به گفته شما با رندی)شکاف و ریزش در درون حاکمیت
را تشدید کرده و خواستهها و مطالبات خویش به میان آورده
است،میپاشد.
مساله آنقدر هم که شما پیچیده اش میکنید، پیچیده نیست!همانطور که به
درستی در کار تحول اجتماعی معجزه وجود ندارد، به همان نسبت هم در
استفاده صحیح و به موقع از تاکتیکهایی که بستر طرح مطالبات و
خواستههای دمکراتیک و انقلابی مردم را فراهم میکند،حاجت هیچ استخاره
نیست!
آقای زرافشان عزیز !
به نظر من اشکال در دیدگاه شما از آنجا آب میخورد که مساله را به درست
یا غلط بودن تحریم یا عدم تحریم انتخابات از جانب جریانات سیاسی محدود
میسازید(و در اینجا لازم است که بگویم من خود در انتخابات شرکت نکردم)و
این از براورد نادرست شما از توان و نفوذ این جریانات در بسیج به
شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات از یک طرف،و غیر واقعی دانستن
تضادهای درون حاکمیت از طرف دیگر، بر میگردد!خیال شما را راحت کنم
،اگر یک نفر در نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر باشد که بخواهد آن را
حفظ کند،حتم بدانید که موسوی است،اما اینکه سیاستها و روشهای او در
نیل به این هدف به کجا ختم میشود، چیزی است که مردم آن را در خیابانها
رقم خواهند زد.
بنا بر این تذکر هر روزه شما مبنی بر هدف حفظ ساختار نظام از جانب
موسوی،از منظر به ظاهر چپ و رادیکال در نهایت راست و انفعالی است.ختم
کلام( در این بخش) اینکه،استاد گرامی آقای زرافشان عزیز،حضور موسوی در
صف مردم نیست که خطر مصادره خواستهها و مطالباتش را به صورت مخملین یا
غیره مخملین به دنبال دارد، بلکه عدم حضور شما در صفوف آنان بستر سازی
برای چنین عملی خواهد بود!!
با احترام علی ستاری
منبع: وبلاگ کوخ
|
|
|