نویدنو:01/08/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

جنبش ودیدگاه ها -3

توضیح : نوید نو بر آن است که دیدگاه های مختلف جاری در جنبش را برای اطلاع ، مقایسه ونقد خوانندگان در اختیار قرار دهد. هدف اصلی از این امر ، ایجاد مجموعه ای است که بتوان از میان خطوط آن اشتراکات، اختلافات وتفاوت ها را دید . به نقد آنها نشست ودر گامی دیگر کاملتر واز منظری جامع تر به جنبش نگاه انداخت. امید که مورد توجه قرار گیرد وموجبی برای حرکتی هماهنگ تر باشد .

 

سر جنبش سبز اینجاست

يادداشت سايت كلمه

پربیراه نیست اگر شب مناظره میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد را نه تنها نقطه عطف تاریخ انتخابات بلکه نقطه عطف تاریخ ۳۰ سال گذشته بنامیم. شبی که هر کلمه و جمله نامزدهای انتخابات هزاران حرف و حدیث داشت و توضیح هر کدام مثنوی هفتاد من کاغذ.

اما در آن شب میرحسین موسوی جمله یی گفت که بازخوانی اش عجیب به کار این روزها می آید. آن هنگام که کاندیدای اصلاح طلبان در واکنش به ابراز ناخشنودی احمدی نژاد از مانور حامیان میرحسین روی حمایت های مردمی از کاندیدای رقیب گفت؛ آقای احمدی نژاد نکند تنها آنهایی که به استقبال تو می آیند مردمند و آنهایی که از ما حمایت می کنند مردم نیستند.

جمله یی که مخاطبش نه تنها رئیس دولت نهم بلکه تمام آنهایی بود که از به راه افتادن موج حمایت از میرحسین موسوی که گوشه و کنار شهر با نمادهای سبزرنگ خودنمایی می کردند دل نگران بودند؛ نگرانی که هنوز که هنوز است ادامه دارد.

به گزارش اعتماد، هفته گذشته یکی از جراید صبح ایران عکس صفحه نخستش را به انعکاس تصاویری اختصاص داده بود که در نوع خود جالب توجه می نمود. شاید برای اولین بار در
۳۰ سال گذشته بود که عکس «فائقه آتشین» یا همان «گوگوش» و رضا پهلوی در صفحات یک روزنامه آن هم از نوع اصولگرایش منعکس شد تا در کنار تصاویر دالایی لاما رهبر معنوی بوداییان، شهره آغداشلو، شیرین عبادی، حنا مخملباف، بهمن قبادی و… از آنان به عنوان «حامیان بیرونی جنبش سبز» یاد کرده و این نتیجه را بگیرد که حمایت آن سوی آب های سبز از جنبش سبز برای تحت الشعاع قرار دادن پیروزی های هسته یی است و البته نتیجه بزرگ تر آن که «جنبش سبز این روزها بیشتر از آنکه در وطن جایی داشته باشد در آن سوی مرزها شناخته می شود». این روزنامه در پایان گزارش اش از «مبدعان داخلی نمادهای سبز» خواسته بود تکلیف خود را با این طیف روشن کنند تا «جبهه ها» قدری شفاف شوند.

این روزنامه جناح راست از رهبران جنبش سبز خواسته بود تکلیف خود را با حامیان بیرونی روشن کنند. با مروری بر این سوال، این پرسش تازه پیش می آید که وقتی مشخص کردن موضع کاندیدایی که پیروز انتخابات اعلام نشده با حامیان آن سوی آب ها از این درجه از اهمیت برخوردار است موضع کاندیدایی که پیروز انتخابات اعلام شده و حامیانش معتقدند رئیس «جمهور» است با حامیان داخلی جنبش سبز چه بود و چه خواهد بود؟ این پرسش آنجایی اهمیت می یابد که به اعتقاد تحلیلگران و ناظران رای به رقبای احمدی نژاد در انتخاباتی که گذشت بیش از آنکه رای به کاندیدایی خاص باشد «نه» به رئیس دولت نهم بود.

هرچند در شرایطی که محمدباقر قالیباف شهردار همسو و هم جهت وی اعلام کرد تنها در یکی از روزهای راهپیمایی معترضان سه میلیون نفر در پایتخت شرکت داشتند رئیس دولت آنها را به هیچ بینگارد. برخی هم با ایما و اشاره آنچه از فردای انتخابات تا امروز با برخی از هواداران رفت را فرایاد می آورند تا سوال کنندگان جواب خود را نه با حرف که در عمل ببینند.

اما در کنار تصاویر روزنامه اصولگرا جای دو تصویر خالی گذاشته شده و سفید بود. ما هم با استقبال از طرح پرسش هایی از این دست و همان «شفاف سازی» اصولگرایان بر آن شدیم تا برای تکمیل پازل صفحه نخست این روزنامه تصاویری از حامیان این جنبش در درون کشور را پیشکش کنیم تا مسوولان آن روزنامه به سلیقه خود هرکدام را که خواستند جای آن دو تصویر، قاب بگیرند.

چرا که این مقوله نیز همانند هر موضوع دیگری سکه یی دورو است و حال که برخی حامیان سکه را از آن سویش دیده اند نوبت این رسیده که سکه برگردانده شود و بر طرف دیگر که گویا اصولگرایان حامی احمدی نژاد خوش ندارند ببینند و به رویشان بیاورند مروری شود تا جای خالی تصاویر پر و پازل تکمیل شود چرا که هرچند برخی از حامیان احمدی نژاد دوست دارند حامیان میرحسین موسوی را «ریز» ببینند برخی از عقلای اصولگرا پیشاپیش پاسخ سوال ها را داده و حرف آخر را اول زده اند چنان که محمدرضا باهنر نماینده اصولگرا و از چهره های شاخص جناح راست در مجلس در گفت وگویی با ضمیمه روزنامه اعتماد اعتراف کرد آرای میرحسین موسوی آرای «کیفی» بوده و میرحسین موسوی توانسته آرای «
۱۳ میلیون» از جامعه دانشگاهی، نخبگان سیاسی، روشنفکران و پایتخت نشینان را به سبد خود هدایت کند.

هرچند به اعتقاد وی میرحسین موسوی از این پتانسیل به خوبی استفاده نکرده اما شاید اذعان یکی از راستی هایی که اتفاقاً در حمایت از احمدی نژاد در دولت نهم سنگ تمام گذاشت پاسخ روشنی باشد برای سوال این روزنامه اصولگرا که پرسیده بود «سر جنبش سبز کجاست؟»

سهم من در جنبش سبز ملت ایران چیست؟

علي شكوري‌راد

جنبش سبز ملت ایران یک پدیده جدید است که بتدریج دارد خود را معرفی می کند. تا این جای کار با وجوهی از آن آشنا شده ایم و در عین حالی که خود جزئی از آن هستیم تلاش کرده ایم آن را بیشتر بشناسیم. بنظر می رسد پایه و اساس این جنبش یک حس مشترک بر پایه تجربه های سیاسی مشترک است که پس از پیدایش توانسته است به کمک ابزار و امکانات ارتباطی جدید به سرعت فراگیر شود.
این حس مشترک ابتدا در جان رهروان جوانه زده و سپس با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و تبدیل به یک وجدان عمومی شده، آنگاه نماد خود را در قالب رنگ سبز و رهبرانی که ترجمانی از این حس مشترک هستند برگزیده است. تقدم موجودیت و هویت این حس مشترک بر گزینش نمادها موجب پایایی و پویایی این جنبش بوده است. بسیار جالب است که در این جنبش اجزائی در کنار هم قرار گرفته اند که جز این حس مشترک وجه مشترک دیگری ندارند اما با این حال بشدت قدر یکدیگر را می دانند و حریم یکدیگر را پاس می دارند.
این حس مشترک چیست وچرا بوجود آمده است؟ شاید پاسخ همگان یکسان نباشد و نباید هم دنبال پاسخ واحد گشت. به گمان من مردم ایران در سالهای اخیر بسیار تحقیر شده اند ونیز به شعور آنها بسیار توهین شده است. آنها نمی خواهند این روند ادامه بیابد. آنها حساب خود را از حاکمان جدا کردند تا به همان چشم به آنها نگریسته نشود. آنها در این حرکتشان موفق بودند و استقلال، آگاهی و عزت خویش را در جریان اعتراضات آرام چند ملیونی به نتایج اعلام شده برای انتخابات نمایش دادند. بلوغ و بالندگی جنبش به تک تک اعضاء آن اعتماد به نفس و امید داده است. این اعتماد به نفس و امید اینک دستمایه ای برای حرکت دوم جنبش برای استیفای حقوق از دست رفته ملت است. مردم همچون یک سال پیش هر روز صبح از خواب بیدار می شوند.
با هر وسیله ای از طریق معابر و خیابانها به سر کار ویا محیط درس می روند. ساعاتی را با همکاران و دوستان در محیط های مختلف می گذرانند. شبها در خانۀ خویش ویا اقوام و آشنایان دور هم هستند تا زمانی که دوباره به رختخواب بروند. در این بین تنها یک چیز تغییر کرده است و آن میل به خبر گیری از روند حوادث، و کنش و واکنش های جنبش سبز در محیط خانواده، کار، درس ویا هر جمع، و بحث و گفتگو راجع به آن است. چرا این میل همگانی ست و چرا مردم به کسب خبر از یکدیگر، روزنامه، ماهواره و اینترنت این مقدار مشتاق هستند؟ به نظر می رسد دلیل آن روشن باشد. جنبش سبز، حرکت خود مردم است و مردم خود را جزئی از آن می دانند و به سرنوشت خود که با این جنبش پیوند خورده است حساس هستند.
سهم مردم در این جنبش یکسان نیست اما هر یک بالاخره سهمی و نقشی دارند که مجموعۀ آنها جنبش را شکل داده است. یکی جانش را در این راه داده است و دیگری فرزندش را. یکی سلامتی اش را داده و اکنون گرفتار معالجه است و دیگری آزادیش را و اکنون گرفتار زندان است. یکی کار و موقعیتش را و دیگری مالش را در این راه از دست داده است. کسانی وقت و امنیت خود را صرف اطلاع رسانی کرده اند و دیگرانی به خبر گیری و آگاهی بخشی پرداخته اند.
عده ای نیز آماده بوده اند تا هر جا لازم باشد حاضر بشوند، نشان سبزی بردارند و حرکتی بکنند. در روزنامه ها، خبرگزاری ها، سایت ها و رسانه ها هر کس به کاری که آن را کمکی به حرکت مردم می داند مشغول است. هیچکس منتظر دیگری نیست و هر کس کار خودش را می کند. تنها آن حس و نماد مشترک است که همۀ این دلها را به هم پیوند داده و حرکت ها را هماهنگ می کند. من سبزم، تو هم سبزی پس "ما همه با هم هستیم". ما با هم هستیم اما، برای برنامه ریزی و حرکت، منتظر و معطل یکدیگر نیستیم. هر کسی سهم خودش را انجام می دهد. اگر چه این سهم ها مساوی نیست اما هر کس بالاخره سهمی دارد که آن را انجام می دهد.
هر کس باید از خود بپرسد: سهم من در جنبش سبز چیست؟ هر پاسخی گرفت به همان عمل بکند. اگر کاری هست برای انجام آن نباید منتظر دیگری ماند. هر کس که می تواند، باید کاری بکند ولو به اندازۀ ابراز همدلی و همراهی. فقط نظاره کردن، کافی نیست.

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست