نویدنو:24/10/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

حرکت از نو- بخش چهارم

گزارش به کمیته ی ملی - نوامبر 2007

نوشته ی: سام وب - برگردان: هما احمدزاده

 

بخش سوم

بخش دوم 

بخش نخست 

جنبش نا همگون 

ما نباید کتمان کنیم که ائتلاف برای به شکست کشاندن راست، نیروهای ناهمگونی را در بر می گیرد. بهتر است نیروهای مترقی و چپ این را آویزه ی گوششان کنند که مبارزه ی خالص درهیچ مرحله ای وجود ندارد. هر جنبش توده ای دارای روندها و گرایش های متفاوت است. داشتن یک پلاتفرم سیاسی مشترک به معنی داشتن دیدگاه سیاسی مشترک نیست. در واقع در ائتلاف گسترده و مرکب از طبقات سیاسی متفاوت، روابط همراه با رقابت و همکاری است. هر بخش تلاش می کند دیدگاه خود را ارتقاء دهد و بر کل مبارزه تاثیر بگذارد، اما به صورتی که اتحاد در ائتلاف بزرگ از بین نرود و این تلاش بیشتر و بیشتر می شود تا جنبش گسترده تر و متنفذ تر شود. آیا ما این را در جنبش صلح ندیده ایم؟

 

بنابراین حفظ و عمق بخشیدن به اتحاد همان قدر که هنر است، علم نیز هست و شاید هم بیشتر هنر باشد تا علم. اما هر چه باشد، چیزی است که همه ی ما باید در مبارزه پیش رو آن را مهم بدانیم. انتخابات پیش رو آزمایشگاهی است برای تکمیل این باهم بودن، برای ایجاد ترکیبی از نیروهای سیاسی نا همگون که جمع شده اند تا جناح راست را شکست دهند و هر کدام دیدگاه ها و منابع مشخص خود را به همراه می آورند.

 

از دیدگاه جنبش مترقی و چپ، بیشترین عامل آزاردهنده دراین ترکیب، حزب دمکرات است که حزبی طبقاتی است. این حزب توانائی آن را ندارد که همواره دمکراتیک باقی بماند و گرایش آن بر اصلاحات تدریجی و جزئی است. این حزب نه تمایلی به تشویق ابتکار عمل مستقلانه ی مردم دارد و نه تمایلی به زیر پا نهادن سود سرمایه. این حزب مخالفتی با امتیاز دادن به مردم ندارد، اما می خواهد که این امتیازها ماهیتا محدود بماند.

حزب دمکرات در انتخابات 2008 سعی خواهد کرد دامنه ی مباحثات و بیانیه ها وهم چنین تاثیر مردم کف شهر و نیز سازمان های مردمی در فرایند انتخابات را کاهش دهد. از سوی دیگر،  این تنها ابزار انتخابات است که در این لحظه می تواند راست های افراطی را شکست دهد. کاش حزب سیاسی مستقل و قوی ای با رهبری و حمایت نیروهای مرکزی جنبش مردمی وجود داشت، اما حالا که نیست، ما انتخابی جز پذیرفتن واقعیت نداریم.

 

پس رفتار ما نسبت به حزب دمکرات در انتخابات بیش رو چه باید باشد؟ ما از یکطرف، نباید به دام سیاستی بیفتیم که نفرت مساوی از هر دو حزب را بیان می دارد. این روش برخورد هم درست نیست که کاندیداهای حزب دمکرات را هر که هست محکوم کنیم و یا طوری رفتار کنیم که انگار مهم نیست چه کسی برنده شود. از طرف دیگر، ما نباید در نقد کاندیداهای حزب دمکرات کوتاهی کنیم، بلکه باید به جای آن در یک چارچوب استراتژیک برای شکست جناح راست به نحوی عمل کنیم که کاندیداها بتوانند حرکت ترقیخواهانه ای را در پیش گیرند.

رک بگویم، من هیچگاه طرفدار این ایده نبوده ام که مردم درمورد حزب دمکرات خیال باطلی دارند و این ذهنیت می تواند با پیدایش یک حزب تازه عوض شود، اگرچه می دانم بسیاری از چپ ها آن را قبول دارند. این طرز تفکر ساده کردن مسئله ای بسیار پیچیده است.

 

چه کسی مهر خود را بر انتخابات خواهد زد؟  

 

همانطور که لنین ایده ی "انقلاب بورژوازی انقلابی است که فقط منافع بورژوازی را تامین می کند " را به نقد کشید، ما هم مخالف آنیم که شکست جناح راست در انتخابات سال آینده فقط به نفع حزب دمکرات و طبقه ی سرمایه دار است، این شکست به نفع جنبش به رهبری طبقه ی کارگر نیز می باشد - تائید یکی از اعتبار آن دیگری نمی کاهد. در واقع، من حتی قدمی فراتر می گذارم و می گویم که پیروزی قاطع در این انتخابات بیشتر به نفع جنبش طبقه ی کارگر و مردم است تا طبقه ی سرمایه دار.

سئوال آن است که پیروزی قاطع یعنی چه؟ پیروزی قاطع می تواند به معنی جابجائی در تعادل قدرت در کنگره و کشور به نحوی باشد که جنبش های مردمی به رهبری طبقه ی کارگر موقعیتی را کسب کنند تا در سال 2009 و بعد از آن بتوانند یورش خود را آغاز کنند.

برای اینکه این اتفاق صورت بگیرد،  سه شرط لازم است:

اول اینکه، حزب دمکرات باید پیروزی بزرگی درسطح ریاست جمهوری و کنگره به دست آورد.

دوم اینکه، و این بخصوص بسیار مهم است که، تعداد نمایندگان مترقی در کنگره افزایش یابد.

و سوم و مهمتر از همه اینکه، در این پیروزی جنبش به رهبری طبقه ی کارگر تاثیرگذار باشد، نه حزب دمکرات و وال استریت. دقیق تر بگویم، طبقه ی کارگر باید مهر خود را بر فرایند انتخابات بزند. البته به واسطه ی اینکه طبقه ی کارگر و متحدان ش حزب سیاسی مستقل خود را ندارند، این کار مسلما آسان نخواهد بود، اما این به شدت غلط است که استنباط شود جنبش های مردمی به رهبری طبقه ی کارگر، عملا هیچ امکان و نفوذ سیاسی ای ندارند تا مهر روشن خود را بر فرایند انتخابات و نتایج حاصله و پیامدهای بعدی آن بگذارند.

 

ما نباید از یاد ببریم (و این ساده است) که محدودیت های سیاسی و دمکراسی در یک جامعه ی سرمایه داری، و حتی در جامعه ای که طبقه ی کارگر حزب سیاسی خود را ندارد، قابل انعطاف و شکل پذیر است و می تواند تا حد ر فرم های بنیادی و ترکیب های جدید قدرت سیاسی گسترش یابد. قدرت این محدودیت ها را نمی توان بطور قطعی مشخص ساخت و به تعادل نیروها، و بویژه نیرویی بستگی دارد که در کوران حوادث و موقعیت های پیش بینی نشده، مهر خود را بر فرایند انتخابات خواهد گذاشت.

 

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics