|
||
نویدنو - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - -دیدگاه نظری - ویژه نامه | ||
همسازی سازهای ناساز در ارکستر ضد چپ |
||
نویدنو:15/8/1385 |
||
همسازی سازهای ناساز در ارکستر ضد چپ هاتف رحمانی در ماه های اخیر بیاناتی از طیف های مختلف اجتماعی در مورد موضوعی ویژه ابراز شده است که جای تامل دارد.این موضوع ستیز لجام گسیخته با چپ وانکار حقوق دموکراتیک مدعایی برای آن است .
اولین اظهار نظر از جانب اقای فرج
سرکوهی عنوان شد. اقای سرکوهی طی مقاله ای با عنوان « واکنش روشنفکران
داخل کشور در برابر کشتار ۶۷ » پس از طرح سکوت جامعه روشنفکری ایران می
نویسد :«ما
روشنفکران داخل کشور، در برابر کشتار ۶۷ سکوت کردیم....
فهرستی مقدماتی از برخی دلایل سکوت ما شاید که در طرح مساله و تحلیل
های بعدی، و نه در توجیه برخورد نادرست ما ، به کار آید : دومین فراز ازاین گونه گفتار را رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای در بارعام سالانه دانشجویان مطرح کردند.:« البته اين را هم ما اضافه بكنيم كه مجموعههاى دانشجويى - كه پايهى اسلامى و پايهى معرفتى دارند - در داخل دانشگاه، كارى نكنند كه رقابتهاى آنها يا معارضههايى كه به نام رقابت انجام ميگيرد، به تضعيف قواى اين مجموعههاى مؤمن بينجامد. اين مجموعهها همديگر را حفظ كنند. من نميگويم همه يكجور فكر كنند، همه يكجور سليقه داشته باشند؛ نه ممكن است، نه لازم؛ ليكن از معارضه و تضعيف يكديگر جداً خوددارى كنند. امروز اين براى شماها روشن است. ممكن است ده، پانزده سال قبل از اين، براى محيط دانشجويىِ آن روز روشن نبود و بايد مكرر گفته ميشد و ميگفتيم؛ اما امروز شما اين را ميدانيد. دشمن به طور ويژه، بر روى جريانهاى دانشجويى، سرمايهگذارى ميكند؛ تا بتوانند در محيطهاى دانشجويى نفوذ و رخنه كنند و براى خودشان سربازانى را در آنجا تدارك ببينند. اين كار با نامهاى مختلف دارد انجام ميگيرد. امروز سرويسهاى جاسوسى امريكا و اسرائيل حتّى حرفى ندارند كه به تشكلهايى در دانشگاههاى ايران كمك مالى بكنند كه اين تشكل به حسب ظاهر، وابستهى به تودهايهاى سابقند. اين در دانشگاههاى شما وجود دارد. مجموعهها و گروههاى دانشجويى كه تشكيلدهندگان و تغذيهكنندگان اينها همين تودهايهاى چند سال قبل از اين هستند - كه يك مدتى هم به تلويزيون آمدند و توبه و انابه و گريه كردند و از بزرگان نظام طلب بخشش كردند - امروز بعد از آنكه اردوگاه ماركسيزم بهكلى متلاشى شده و غلط بودنِ آن حرفها، ايدهها و فكرها، با آن فلسفهنماها، بر همه ظاهر و مبرهن شده و ديگر وجود اين جريان چپ، معنايى ندارد؛ اما در عين حال مىبينيم كه اينها را نگه ميدارند و حفظ ميكنند؛ چون احتياج دارند؛ يعنى براى معارضهى با جريان دانشجويى اصيل و سالم - كه همان جريان اسلامى و پايبند به معنويت و مفتخر به ايرانى بودن خود است - حاضرند زير هر نامى، دانشجو را فعال كنند؛ زير نام تودهاى، سلطنتطلب و نامهاى گوناگون. شماها بايد متوجه باشيد. مسئوليت شما سنگين است؛ هم بايد درس را بخوانيد، هم محيط سياسىتان را بشناسيد، هم روى محيط سياسى اثر بگذاريد و هم خودتان را از لحاظ فكرى و روحى آماده كنيد براى فردايى كه بلاشك وزن اين نظام متكى به معنويت - يعنى نظام جمهورى اسلامى - در معادلات جهانى بينالمللى، ده برابر امروز خواهد شد. مطمئن باشيد كه ما چنين روزى را در پيش داريم و شما جوانهاى امروز، آن روز را خواهيد ديد. علىالقاعده آن روز ماها نيستيم؛ اما شماها هستيد و خواهيد ديد آن روزى را كه وزن و ثقل و اهميت جمهورى اسلامى در معادلات جهانى - چه از لحاظ سياسى، چه از لحاظ علمى و چه از لحاظ بيان افكار سازنده - ده برابر امروز است. بايد خودتان را انشاءاللَّه براى آن روز آماده كنيد.»(تاکید از نگارنده است )(2) سومین قرعه به نام اقای اسماعیلی افتاد تا سیاه بر سپید در مقاله « شبح لنین بر فراز ایران » بنویسند که :« توطئه نگری، سرمایهستیزی، عدم مدارا، نگرش حذفی، فرهنگ فحاشی و مطلق نگری، تقسیم جهان به دو قطب سیاه و سفید و خود را سردمدار سپیدی انگاشتن از جمله خصوصیات گفتمان مارکسیستی پیش از انقلاب بود که کم یا بیش «چپ اسلامی» هم گرفتار آن بود. البته برخی از این خصوصیات در پیشینه فرهنگی ایرانیان بیسابقه نبود و میراث شوم آن هنوز هم گریبانگیر ماست. سرانجام مارکسیستها – اعم از حزب توده و گروههای چریکی- و بخشی از چپهای اسلامی به خصوص مجاهدین خلق در آتشی که خود در برافروختن آن سهمی به سزا داشتند، سوختند و البته کیست که نداند مظلومانه و غریبانه سوختند. آنها قربانی ایدئولوژی مرگ و انقلاب شدند.»(تاکید از نگارنده است )(3) البته از تذکر آقایان شاکری وهمکاران به مناسبت در گذشت دکتر فریدون کشاورز وموارد دیگری از این دست درباب خباثت چپ سنتی در می گذریم تا با فراغ بال به این امر به پردازیم . غرض این نوشتار بازکاوی خطوط نا نوشته گویندگان است . دراین مورد صرفا به ذهنیات که شاید بوی توطئه اندیشی به مشام ها برساند کاری نداشته وتلاش خواهیم کرد با درک عینی شرایط اظهار این بیانات در روندی دیالکتیکی به شناخت بیشتر شرایط عینی دست یابیم . قضاوت در باب موفقیت دراین عرصه با خوانندگان باریک بین ومنتقد خواهد بود . از رهبر انقلاب اسلامی شروع می کنیم . البته دراین بررسی کاری به این که همین چند ماه پیش در اوج اعتراضات دانشجویی از سوی سپاه اعلام گردید که عاملین اغتشاشات «جناح مارکسیست دانشجویان است» ( نقل به معنی ) یا به این که آقای جلایی پور در مقالات مبسوطی بر اسلامیت بیشترجنبش دانشجویی برای جلو گیری از نفوذ چپ پای فشرد ویا به ...نداشته وبه شرایط عینی می پردازیم . خلاصه ای از شرایط عینی حاکم چنین است . 1- امسال بارعام دانشجویان با غیبت طیفی از دانشجویان همراه بود که به طور سنتی در بارعام های سالانه رهبری در ملاقات با دانشجویان تا چند سال قبل حضور داشته اند. 2_ سرکوب دانشجویان در ماه های اخیر شدت گرفته وطیفی از افراد مسئله دار را در حوزه دانشگاهی پدید آورده است . 3- امر پاکسازی استادان وکودتای خزنده فرهنگی دوم در حال انجام است . 4- آقای رفسنجانی در ژستی آشتی جویانه با سایر نیروهای اجتماعی جامعه ، علیرغم بیانات قبلی خود ، به ناگاه اعلام کرده است که سرکوب توده ای هارا درست نمی دانسته وآن ها قصد کودتا نداشته اند.(نقل به مضمون ) 5- درگیری های جمهوری اسلامی با جهان غرب به سرکردگی امریکا به نقطه عطفی فرا روئیده ، وامریکا با برنامه های موازی مختلفی سعی در انزوا ونهایتا سرنگونی جمهوری اسلامی دارد. یکی از برنامه های بسیار پر هزینه امریکا سرمایه گذاری در امر تغییر رژیم به یاری نهاد هایی چون اینتر پرایز ورهبری اشخاصی چون مایکل لدین وبا یاری اپوزیسیون امریکا ساخته جهت انقلاب مخملی است . تکیه وتاکید بر حقوق بشر ودموکراسی این گروه گوش فلک را کر واذهان بسیاری را با خویش درگیر کرده است . از نظر ذهنی نیز ، جمهوری اسلامی با تلاش در ایجاد حاکمیتی یک دست ، به سرکوب سایر نیروهای اجتماعی پرداخته وحتی تحمل روشنفکران بی آزاری چون رامین جهانبگلو رانیز ندارد. فضای احساس عدم امنیت حاکم بر حکومت اسلامی ، هرروز بیش از روز پیش این حکومت را بر نشستن بر سر نیزه راغب تر می نماید . این احساس عدم امنیت از یک سو سبب تشدید اختناق واز سوی دیگر سبب تنگ تر شدن هر چه بیشتر دایره خودی وغیر خودی گردیده ومیزان ریزش نیرو در داخل حاکمیت راافزایش داده است . راه کار بر گزیده از یک سو توسل به پوپولیسمی سخیف برای فریب توده ها به یاری تزریق دلارهای نفتی است واز سوی دیگر چنگ انداختن به روی هر آن نیرویی که گمان می کنند بالقوه می تواند سنگ راه اقدامات حاکمیت باشد . دراین راه به دست پروردگانی چون رفسنجانی وخاتمی هم رحم نمی شود . آقای خامنه ای بعنوان رهبر انقلاب خودرا موظف می داند که در لابلای سخنانش به همه این موارد پاسخی مختصر دهند. لذا بیانات ایشان دارای دو پیام داخلی وخارجی است . یک سوی اختصاصی پیام داخلی در پاسخ به رفسنجانی است که آقای رفسنجانی در اعلام مواضع جدید سخت در اشتباه است وپرونده سنگین توده ای ها همچنان مفتوح است واین چنین بذل وبخششی انحراف از مشی همیشگی جمهوری اسلامی است .یا در واقع روی سخن با اقای رفسنجانی این است که دست وپای بیهوده برای کسب نیرو مزن . چرخ بر مدار سابق می گردد. واما در پاسخ عام به مسئله دانشجویان هم دارای رویکردی دوگانه است .از یک سوحاوی توجیه است واز سوی دیگر حامل تهدید . توجیه است بر این که سرکوب ها بنا به غیر خودی بودن ، یا پیوستن به صفوف غیر خودی انجام گرفته است وتهدید است به این که تنها صراط مستقیم پیروی از سیاست های جاری رژیم بوده وهر گونه انحرافی به همان شدت سرکوب توده ای ها سرکوب خواهد شد .واتهام هم یکی بیش نیست . توده ای بودن !! اما بعد خارجی پیام از این هم روشن تر است . در گیر ودار تلاش های امریکا برای تغییر رژیم ، آقای خامنه ای منافع غرب را یاد آوری می نمایدکه اگرچه ظاهرا :« - امروز بعد از آنكه اردوگاه ماركسيزم بهكلى متلاشى شده و غلط بودنِ آن حرفها، ايدهها و فكرها، با آن فلسفهنماها، بر همه ظاهر و مبرهن شده و ديگر وجود اين جريان چپ، معنايى ندارد» ولی به زبان خاص خود یاد آورمی شود که « اما در عين حال مىبينيم كه اينها را نگه ميدارند و حفظ ميكنند؛ چون احتياج دارند؛» . پیام این سخنان برای غرب چیزی جز آن نیست که : اگر شما غربی ها گمان می کنید که با صرف هزینه های گزاف ومبارزه ای طولانی موفق شده اید کمونیسم را ریشه کن کنید سخت در اشتباهید . این نیروها وجود دارند ومستحق قلع وقمع دوباره اند. اشتباه بزرگ شما آن است که می خواهید رژیم را تغییر دهید .ماتجربه موفقی از سرکوب ونابودی این هارا داریم .«مجموعهها و گروههاى دانشجويى كه تشكيلدهندگان و تغذيهكنندگان اينها همين تودهايهاى چند سال قبل از اين هستند - كه يك مدتى هم به تلويزيون آمدند و توبه و انابه و گريه كردند و از بزرگان نظام طلب بخشش كردند» این لب لباب پیام رهبر جمهوری اسلامی است . یعنی اعلام آمادگی تام وتمام برای سرکوب دوباره هر نیروی مبارز تحت عنوان توده ای !!! اما در مورد نویسنده شبح لنین بر فراز ایران اولویت های دیگری وجود دارد. طی سالیان اخیر با فروپاشی جنبش سنتی دانشجویی در دانشگاه های ایران سیر رو به رشدی از گرایش دانشجویان به فلسفه علمی ومارکسیسم مشاهده می شود . این نیروی جوان ، با سعه صدری ستودنی با توسل به شیوه های مدنی وبا استفاده از تکنولوژی نوینی چون اینترنت به صدای گویایی در دفاع از آزادی ها وحقوق شهروندی تبدیل شده است .این دانشجویان به ظاهر اندک شمار دارای اتوریته معنوی گسترده ای درمحیط به ظاهر خنثی دانشگاه ها ناشی از سرکوب حاکمیت گشته اند. بر خلاف نسل قبل کمتر از اسامی مستعار استفاده می کنند وپرداخت هزینه برای دفاع از باورهای خودرا پذیرفته اند. این گام عملی ارزشمندی در راستای تعمیق مبارزات رهایی بخش ملی است . همین جریان را ما در روند تشکیل سندیکای شرکت واحد هم مشاهده کردیم . سندیکای شرکت واحد صرف نظر از هر دست آوردمادی برای اعضا ی خویش ،به عنوان شکننده محیط ترس خورده اجتماعی وآمادگی برای پرداخت هزینه پیگیری مطالبات اجتماعی بر تارک شرایط کنونی وتاریخی جامعه ایران خواهد درخشید . درس بزرگ جنبش سندیکایی شرکت واحد از این منظر باید بیشتر مد نظر قرار گرفته وباز شکافی وباز شناسی گردد. باری نیروی مبارز دانشجویی در شرایطی شکل گرفته است که علیرغم فضای تنفس برای لیبرال ها ولیبرالیسم واشاعه آزادانه آن وبا وجود فیلترهای امنیتی – سیاسی – اجتماعی برای نیروهای چپ دامنه یافته وبه نیروی قابل تعمقی در تحولات اجتماعی رسیده است . این نقطه ، اوج نقطه تحمل حاکمیت بوده وبه ناچار به سرکوب وستاره دار کردن واخراج متوسل خواهد شد . آقای اسماعیلی به نمایندگی از لیبرال ها که اخیرا به برکت تئوری پردازانی چون مرتضی مردی ها به افتخار سکولاریسم نیز نائل شده اند ، با مشاهده این وضعیت در واقع با مقاله خویش دو گرا ارسال می کند .یک گرا برای حاکمیت که ما لیبرال ها به هزار دلیل از جمله تلاش شما در راستای حفظ وگسترش مالکیت خصوصی وکیان سرمایه داری - به تغییرات اخیر در همین راستا از جمله تغییرات در اصل 44 قانون اساسی توجه شود- وخصومت آشتی نا پذیرتان با چپ ، علیرغم ادعاهای دموکراسی وحقوق بشر خود، در سرکوب این نیروها در کنار شما بوده وخفقان مرگ خواهیم گرفت ،و یک گرا هم برای نیروهای خارجی که در راستای تحقق انقلاب مخملی وبازی رفراندوم و...به آلترناتیو سازی پرداخته وملغمه ای از فخرآور تا رضا پهلوی تا ...را فراهم آورده اند.آقایان اسماعیلی ها هم به زبان بی زبانی در این نقطه عطف تحولات اجتماعی اعلام موضع نموده وجانب راست جهانی را گزیده اند ونتیجه ناگزیر این امر چیزی جز صدور فرمان قتل عام چپ وآن هم از نوع سنتی آن نیست . اما در مورد آقای سرکوهی کاری به این ندارم که : آقای مبشری نوشت:« سرکوهی اگر بدون ارائه شواهد محکمهپسند، ادعای همکاری «چپ سنتی هوادار شوروی» با پلیس جمهوری اسلامی را باز هم بپراکند، نباید از این گله کند اگر در دادگاههای اروپا وادار شود این ادعا را رسماً پس بگیرد. اروپای غربی «شهر هرت» نیست.»(4) یا به این که پیک نت با پیش کشیدن امیر فرشاد ابراهیمی پیغام داد که :« چون پرده بر افتد نه تو مانی ونه من »(5) یا به این که آقای تقی روزبه با به فراموشی سپردن ادعای درستی سیاست ومشی انقلابی سازمانش ، وفراموشی این که رفقایش نیز در صف مسلخیان کشتار 67 به خاوران سپرده شدند شرمگینانه می نویسد :« بحث برسرآن نيست که همه آن چه که اودراين به صحرای کربلا زدن های خود می گويد نادرست است. مثلا آن چه که او درمورد حمايت دوسازمان سنتی(حزب توده وسازمان اکثريت) ازرژيم و عواقب فاجعه بارآن درتثبيت موقعيت استبداد و تشديد سرکوب وتضعيف موقعيت چپ و اپوزيسيون می گويد،حرف پرتی نيست .حتامتأسفانه آنچه که درمورد همکاری برخی ازافراد اين جريانات بادستگاه های امنيتی رژيم بويژه درمورد حزب توده گفته می شود،اگرکه بهمه اعضاء اين سازمان ها تسری داده نشود ومقاومت اکثريت بدنه دربرابرآن رهنمودهای فاجعه باررهبری را ناديده نگيرد،نيزواقعيت دارد.» (6)
وبه این هم کاری ندارم که :«
بازهم با نهایت
احترامی که برای سرکوهی قائلم ضمن تکرار تمام آنچه که در این رابطه نوشته
ام، متاسفانه باید اضافه کنم: یا به این که :« مغلطه و سفسطه که میدانید چیست آقای سرکوهی؟ گوئی شما بسیار به آن وارد هستید و مانند ملا مکتبیها که چند راست به هم میبافند تا بافته دروغشان را مردم باور کنند، دروغ میگوئید و الحق دروغ گوی خوبی هم هستید. خوشبختانه من نه تودهای هستم و نه اکثریتی که شما شجاعت آوردن اسمشان را هم ندارید و با جمله: «دو سازمان بزرگ هوادار شوروی و یک سازمان هوادار چین سرنوشت سیاسی خود را با جناح های حکومتی پیوند زدند» از آنها نام میبرید. و متاسفانه آنقدر سواد ندارید که تفاوت سازمان و حزب و جناح حزبی را دریابید. اما برای اعتراض به عملکرد حزب و یا سازمانی که شاید زمانی سمپاتشان بودید راه درستتری هم از کشیدن مقوله کشتار ۶۷ به میان وجود دارد. شما تا کنون خاوران را دیدهاید؛ در عکسهایش نه، بلکه از نزدیک؟ وابستگی به خاک را میدانید؟ شما هیچ چیز نمیدانید آقای سرکوهی عزیر و فقط تهمت و افترا میزنید. میدانید سکوتی که میگوئید: «هواداران یا اعضاء برخی سازمان های سیاسی در میان روشنفکران هنوز با رفقای زندانی خود همان همراهی، پیوند فکری و عاطفی، همذات پنداری و همبستگی را داشتند که در دهه های پیش رنگ مسلط فضای روشنفکری ایران بود.ــ اینان نیز در برابر کشتار ۶۷ سکوت پیشه کردند» . به چه قیمتی تمام شده، هنوز فک بسیاری از سکوت پیشگاه از سکتههای ناقصی که با شنیدن خبر یا دیدن گورستان گروهی خاوران به آنان دست داد کج مانده است. هنوز هستند آنانی مثل من که زیرسیگاریهای پر و اتاقهای پردود و مردان هراسان و زنان پریشانی که هر شب پای رادیو مینشستند و به آرامی به نام رفیقانشان گوش میسپردند، خاطرات کودکیشان است. سکوتی که شما میگوئید، گرد مرگی بود که دم گرم کنونی شما حاصل آن نیست، آقای سرکوهی. کودکان بیپدر مانده که تمام عمر کابوس انتقام و تحقیر حکومت را تاب آوردند، بسیاری که دیوانهشدهاند و خانوادهها که از هم پاشید و ... آن گرد مرگ را تا آخرین بازدم همراه خواهند داشت.»(8)
یا به این که :« انسان بی
خطا هرگز وجود نداشته است. طرح انکارگرایانه شیوه های گذشتگان آنهم در
"جامعه بی حقوق" نه تنها کمکی به راه جدید نمی کند، بلکه مطلق انگاری
در"رفتار انسانی" را دامن می زند، ضمن آنکه همان چند درصد فعالان طبیعی
جامعه را سرخورده و نا امید می کند. تنها راه دفاع از "حقوق بشر" خروج از
جایگاه قاضی و پایین آمدن از قله کاذب دانایی است! باید بدانیم که همه ما
متهم هستیم و لازم است که همه با هم از "حق طبیعی" خود که "آزادی" قطره
کوچکی از آن است، دفاع کنیم. ما باید آزاد باشیم حتی خطا کنیم و انتظار
داشته باشیم خطای ما نیز در یک نظم "انسان گرایانه" مورد ارزیابی قرار
گیرد. چرا که انسان یعنی موجودی که خطا می کند. ما همه نادانیم! مگر آنکه
"باهم" فکر کنیم، البته هر کدام با آزادی کامل! "باهم" اندیشیدن ضرورتی است
که با نظم انتخابی و قاعده مند امکان پذیر خواهد بود، این نظم را باید
"خود" بوجود آوریم، آنهم با همکاری هم! وحتی به چندین نوشته ونقدی که در همین باب انتشار یافته است ، کاری نداریم . همان طور که در ابتدای مقال عنوان شد تلاش خواهد شد که با تکیه بر واقعیات عینی ونه غور در ذهنیات به ریشه یابی اظهارات پرداخته شود . اقای سرکوهی گفتمان به ظاهر ارزشمندی را مستمسک خویش قرار داده است . سکوت روشنفکران در قبال فاجعه ملی . در این باب نقطه نظرات صحیحی هم ارائه داده است . اولین پرسش اما این است که حالا چرا؟ فرج سرکوهی در هیئت سردبیر آدینه به عنوان تریبون قابل تحمل رژیم وبه عنوان نمادی از روشنفکری ووجود آزادی در جمهوری اسلامی وقت پرداختن به این موضوع را داشته است . اگر آن چنان که می گوید به دلیل آن که :« حرکت هائی چون انتشار بیانیه های اعتراضی به آن روزگار مخاطبی نمی یافت و بر هیچ روندی تاثیر نداشت. تنها نتیجه ممکن شکنجه و اعدام معترضین بود.» در آن زمان چنین حرکتی مقدور نبوده است ، باز هم آقای سر کوهی ،تا زمانی که به طرح این مسائل می پردازد 9 سال در فضای امن اروپا فرصت داشته است .اولا علت این تاخیر 7ساله – باکسر دوسال برای بازیابی روحیه تخریب شده از بیداد حاکمیت – در طرح موضوع چه بوده است وثانیا چه ضرورت هایی موجب بیان اکنونی گردیده است ؟ به دلایل عینی مشغله آقای سرکوهی حضور در اکنون است . شرایط حاکم بر تحولات اجتماعی ایران به نقطه عطفی رسیده است که موضع گیری نیروهای سیاسی واجتماعی را ناگزیر کرده است .آقای سرکوهی هم درگیر این فشار روانی است . اما گذشته او بار گرانی است برای اعلام موضع . اقای سرکوهی عصبانی است که چرا « خطاکاران » کنار نمی روند « تا راه را بر دیگران باز کنند» دیگرانی که به « نفی لیبرالیزم و دموکراسی، اولویت مبارزه ضد امپریالیستی بر خواست هائی چون دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، مبارزه علیه تبعیض های گوناگون علیه زنان و مفاهیمی از این دست »باور ندارند وبر آنند که در دنیای فرا روایت های بزرگ نقشی از عملگرایی وواقع بینی در اندازند . اما واقعیت حکایت دیگری دارد. چپ نه تنها کنا رنرفت ، فراروایت های بزرگ نه تنها به خاک سپرده نشد،انترناسیونالیسم علیرغم فروپاشی شوروی ، نه تنها فر و نپاشید که دامنه وافق جدیدی یافت . چپ بعنوان تنها پبام آور « امکان جهانی دیگر» روز به روز به اعتبار خویش افزود.شجاعانه در مقابل جهانی سازی سرمایه ودر دفاع از حقوق دموکراتیک ملت ها ایستاد وچهره ریایی دموکراسی امریکایی را افشا کرد.بر حقوق بشر واقعی انگشت گذاشت وسرشت ذاتی دغل بازان بازار مدعیان دموکراسی وحقوق بشر را نشان داد. امروز چپ بار دیگر در فرازی چند وجهی وبا چهره ای به شدت انسانی در عرصه حضور رزم بی امان ملت ها در برابر استثمار وغارت ایستاده است . چهره چپ هنوز هم سرخ وغرقه به خون قلدران وچپاولگران جهانی است . انکار این همه با پرنسیب های روشنفکرانه چپ گرای آقای سرکوهی منافات دارد.لذا مفری که اقای سرکوهی بر گزیده است چیزی جز انکار گذشته خویش برای اعلام حضور در محفل لیبرالیسم جهانی نیست . فرج سرکوهی با خود زنی در تلاش نجات خویش است .
برخی از این خطا کاران امروزبا
پشت کردن به گذشته خویش در صدر نشسته اند وقدر می بینند . انواع کنفرانس
های رنگی به قدومشان آذین می شود وبا نواختن سرنا از سر گشاد کوس اتحاد همه
با همه سر داده اند. فرج سرکوهی با خویشن تا حد اینان نیز صادق نیست
وعملگرایی خودرا می خواهد در لوای نقد روشنگرانه به پوشاند. فرج عبور از
گذشته ای را که بر تار وپود اندیشه وهستی سیاسی اش سنگینی می کند می خواهد
توجیه نماید وهمین جاست که دست به دامان فاجعه ملی وسکوت روشنفکران می شود
. بگذریم از این که خود این کلمه روشنفکران خلط مبحث یزرگی است وتمام
افتراقات طبقاتی ، فکری وسیاسی را در لحاف بی هویتی به نام روشنفکر می
خواهد ماستمالی نماید .آقای سر کوهی بنا به حیثیت گذشته اش یکباره نمی
تواند منکر امپریالیسم گردد، لذا به نقد اولویت مبارزه ضد امپریالیستی
می پردازد .این همه مقدمه برای رسیدن به این جاست که « من این سکوت را
چون فصلی سیاه در زندگی سیاسی و فرهنگی خود، بر خود نمی بخشم. شرم از
زیباترین احساس های بشری است.» و این خود نعل وارونه ای بیش نیست . آن
چه که اقای سرکوهی از آن گریزان است بار گرانی است که اورا به چپ سنتی
منتسب می کند . به راستی شرم از زیباترین احساس های بشری است ، اما اقای
سرکوهی باردیگر توبه را با شرم اشتباه گرفته است واز همین روی است که توبه
کنان پشت به تمام آرمان های جان باختگان فاجعه ملی وبا تعویض جایگاه
قربانی با قاتل به همسازی با سازهای ناساز در ارکستر ضد چپ پرداخته است .
14/8/1385 هاتف رحمانی 1- مقاله « واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷» مندرج در اخبار روز http://www.leader.ir/langs/FA/index.php?p=bayan&id=3303 2- 3- شبح لنین بر فراز ایران http://www.rahman-hatefi.net/shabahe%20lenin%20-125-850811.htm 4- مقاله « فرج سرکوهی دروغ میگوید » مندرج در اخبار روز 5- پیک نت مقاله امیر فرشاد ابراهیمی 6- مقاله تقی روزبه به نقل ازسایت روشنگری 7- توضیحی برای یک قاضی ِدلسوز ولی "کم اطلاع"! مندرح در اخبار روز 8- در پاسخ مقاله فرج سرکوهی مندرج در اخبار روز 9- بازهم "مطلق انگاری" و تکیه بر قله ی دانایی! مندرج در اخبار روز
|
||
Free Web Counters & Statistics |