نویدنو:11/06/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

 

منطق فازی و بیانیه های سیاسی

 

احمد سپیداری

مقدمه

انتخابات ایران مدتی پیش با نوشتن مطالبی تلاش کرده بودم با بکارگیری منطق فازی در تحلیل های سیاسی، به کاربردهای سیاسی اجتماعی این روش بسیار کارا، تجسمی عینی ببخشم، اما با بازتاب هایی که از این کار در یک فضای گاه مطلق گرا دریافت کردم، برایم چنین تصوری پیش آورد که شاید برای طرح چنین مطالبی عجله کرده باشم. تصمیم گرفتم کار خود را در ترویج مبانی این منطق در ابعادی کلی تر ادامه دهم، و با نو اندیشی های نابجا پریشانی و بدبینی نامطلوبی را در افکار مخاطبانم ایجاد ننمایم. این شد که به  مطالعه بیشتروترجمه برخی از متون در این زمینه ادامه دادم.

 پیش از این در فرازی دیگر به کاربرد منطق فازی در تحلیل انتخابات پرداخته بودم (1) .امروز که به بیانیه ها و تحلیل های انتخابات ریاست جمهوری دهم نگاه می کنم، با چنان رشدی از بکارگیری آگاهانه و ناخودآگاه منطق فازی مواجه می شوم که شگفت انگیز است. انگار ضرورت ها خود را به همه تحمیل می کند و آنچه آن روز در مقابل من بود، امروز در مقابل بسیاری از دیگر روشنفکران، شخصیت ها و جریانات سیاسی خود نمایی می کند.

 

شاید ساده ترین تجسم مطلق گرایی سیاسی را بتوان در شعار آشنای سال های پس از انقلاب جست: حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله. برای بسیاری از ما این شعار معنای خاص خودش را داشته و دارد، اما این تنها شعار مطلق گرای آن زمان نبود. در آن زمان، دیگر نیروها نیز شعارهای مطلق گرای خود را داشتند: مثلا: تنها ره رهایی جنگ مسلحانه.

آدم از خودش می پرسید چرا فقط یک حزب باید باشد و آن هم حزب الله و چرا فقط یک راه برای رهایی قابل تصور است، آن هم جنگ مسلحانه. البته در آن دوران این مطلق گرایی ها بسیار پسندیده جلوه می کرد و با آرمانخواهی یکی پنداشته می شد. این شعارها هنوز هم در نزد بسیاری همین مضمون را دارد.

این ها تنها ملاک های مطلق گرایی نیست. از بسیاری از موضعگیری های آن زمان نیز بوی همین مطلق گرایی ها به مشام می رسید. شخصیت های سیاسی یا یک انقلابی ناب ضد امپریالیست تمام عیار بودند و یا نوکر و سرسپرده ی امپریالیسم آمریکا و صهیونیزم بین الملل. دولت یا به تمام معنی انقلابی و مردمی قلمداد می شد یا ارتجاعی. و برای مثال اتحاد جماهیر شوروی و چین یا سوسیالیستی بود یا سوسیال امپریالیستی و اگر سوسیالیستی بود باید هیچ ایرادی نداشت و هیچ خدشه ای به آن وارد نمی بود. چنین بود که در میان گروه های سیاسی صف بندی شکل می گرفت و اغلب می شد با جدولی از این مطلق ها یک گروه را شناسایی و دوستی و دشمنی اش را با دیگر نیروها پیش بینی نمود. ( این مسئله البته در همان زمان هم استثناء های نسبی محدودی داشت.)  

همه ی ما با این جمله مشهور آشناییم که گفته می شد : فلان نیروی سیاسی در برابر بهمان مسئله داخلی و خارجی "موضع مشخصی ندارد". اساسا وقتی چنین امری اتفاق می افتاد همه هویت آن گروه سیاسی زیر سئوال می رفت. و در واقع مرز مشخص و برجسته با همه ی پدیده های سیاسی- اجتماعی تنها محوری بود که به جریانات، سازمان ها و احزاب هویت می بخشید.  

 

باید اعتراف کنم امروز برخوردهای مطلق گرایانه همچون گذشته کم تر مقبول می افتد، اما با بخش بزرگی از آن ها همچنان روبروئیم و تجربه ها گاه از درک ما جلو ترند. ما هنوز هم رگ و ریشه های قوی مطلق گرایی را در برخوردها شاهدیم و در بحث ها متوجه می شویم که بسیاری از افراد تصوری از اقدام های سیاسی بدون نوعی مطلق گرایی نهایی را برنمی تابند.

انتخابات اخیر اما به علت برخی ویژگی ها، چشم انداز گسترده ای را در مقابل بحث منطق فازی گشود و به همین دلیل بر آنم تا با نقد و روشنگری پیرامون این انتخابات و بیانیه های انتخاباتی مختلف در مقابل آن، بر حجم قابل توجهی از طرد مطلق گرایی، و نیز جایگزینی آن با نسبی گرایی، یا درک ارتباطی نور پردازی کنم، و نشان بدهم کاربرد اسلوب منطق فازی باعث شده بیانیه های انتخاباتی احزاب و سازمان ها چقدر واقع بینانه تر، کاربردی تر و لذا قابل اجرا تر می شوند. و بدین طریق قدم بعدی را در معرفی این اسلوب نهایتا دیالکتیکی بردارم.

 

دوئیت کار را پیچیده می کند

از ابتدای فعالیت های سیاسی برای انتخابات ریاست جمهوری، تلاش نیروهای مخالف آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشور در این بود که بتوانند با اتحاد عمل خود، کاندیدای واحدی را در جبهه ی خود بر گزینند و با پشتیبانی از او صفی از کارزار انتخاباتی در مقابل رقیب بر پا بدارند. بسیاری از نیروها، در تحلیل های خود، علت اصلی شکست نیروهای اصلاح طلب در انتخابات قبلی ریاست جمهوری را وجود کاندیداهای متعدد اعلام کرده بودند.  با پافشاری آقای کروبی برای ماندن در صحنه و عدم تمایل بخش بزرگی از اصلاح طلبان به اجماع گرد او، سیر وقایع در چنین جهتی پیش نرفت. خاتمی آمد و کناره گیری کرد و در نهایت در جبهه ی اصلاحات مهندس میرحسین موسوی ماند و کروبی و بخش بزرگی از نیروهایی که از جوانب مختلف به سوی موضعگیری انتخاباتی کشیده می شدند.

بودند شخصیت ها و جریاناتی که کناره گیری یکی از کاندیداها به نفع دیگری حتی در آخرین روزها را توصیه می کردند، اما در هر حال، این دوئیت باعث بوجود آمدن پدیده ای شد که کار را برای روش های مطلق گرایانه دشوار می کرد.

باید توضیح دهم من در اینجا در صدد نیستم وارد این بحث شوم که اینکار به نفع مجموعه مخالفان می بود یا نه، چرا که قصد ندارم موضعگیری سیاسی بکنم، بلکه هدفم بحث پیرامون کاربرد منطق فازی در زمینه ی تحلیل ها و موضعگیری های سیاسی ست.

به بحث بازگردم. آری در این انتخابات دوئیتی زاده شد که همه ی موضعگیری انتخاباتی حداقل در این سوی جبهه را تحت تاثیر خود قرارداد. من بخش هایی از اعلامیه ها و بیانیه های انتخاباتی را با نام و بی نام انتخاب کرده ام تا چگونگی برخورد به این دوئیت و فازی بودن برخی از آن ها را نشان دهم. باز هم تکرار می کنم درستی و یا نادرستی یک تحلیل و موضعگیری هدف بحث من نیست و بحث دیگری را می طلبد.

 

بیانیه ها

 

اولین بیانیه ای را که برگزیدم درجه ی فازی بودن بسیار اندکی دارد. در این بیانیه ی انتخاباتی آمده:

 

"سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن احترام به دیگر نامزدهای اصلاح طلب، در شرایط کنونی آقای مهندس میر حسین موسوی را دارای جامعیت و صلاحیت های فکری، تجربی و مدیریتی بیشتری برای نجات كشور و بازگرداندن اداره کشور به مسیر عقلانیت و اهداف و آرمان های راستین ملت ایران در انقلاب اسلامی ارزیابی کرده و به منظور پایان دادن به مدیریت ناکارآمدی که در چهار سال گذشته جز بحران و تشدید معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و تنزل جایگاه کشور در عرصه جهانی دستاوردی برای ملت ایران نداشته است، رسماً از کاندیداتوری ایشان در انتخابات ریاست جمهوری دهم حمایت می کند.... "

 

و یاد آوری می نماید که:

 

"سازمان از آغاز ضمن استقبال از تکثر کاندیداها در میان اصلاح طلبان و به رسمیت شناختن حق گروه های اصلاح طلب در معرفی و تبلیغ کاندیدای مطلوب خود، بر ضرورت سازوکاری عقلانی برای دستیابی به اجماع در مراحل نهایی پیش از برگزاری انتخابات تأکید داشته و به رغم حمایت از کاندیداتوری آقای خاتمی، بر توافق اصلاح طلبان در مورد چنین سازوکاری تأکید کرده است. اکنون نیز ضمن حمایت از کاندیداتوری آقای میرحسین موسوی مجدداً بر ساز و کار مذکور تأکید کرده و از نامزدهای انتخاباتی مطرح در میان اصلاح طلبان می خواهیم که نهایتاً براساس نتایج نظر سنجی علمی و معتبری که از سوی مرجعی مورد توافق انجام خواهد شد به نفع کاندیدای دارای آراء بیشتر از صحنه رقابت کنار روند."

 

همین موضعگیری به شکلی فازی تر در بیانیه جنبش مسلمانان مبارز تکرار شده که ویژگی های جالبی دارد. این تشکل سیاسی ، ضمن مشخص کردن معیارهای انتخاب کاندیدایش مبنی بر:

           

- ضرورت اصلاحات اقتصادی با تأکید بر توسعه‌ی درونزا و حمایت از تولید ملی
۲- پرهیز از فروپاشی اجتماعی و حمایت از طبقات محروم و تحت ستم در روند توسعه
۳- تأمین امنیت مردم در برابر تعرضات قدرت‌های رسمی و غیررسمی
۴- فعال‌سازی سپهر عمومی و گذار بدون خشونت به سوی دمکراسی
۵- همبستگی ملی و توجه به امکانات و ظرفیت شرایط برای دستیابی به موفقیت در برابر نوسنت‌گرایان افراطی"

 

و توضیح "فضا"یی که انتخابات در آن برگزار می شود:

 

"در مرحله‌ی کنونی انتظار داشتیم که اصلاح‌طلبان بتوانند بر روی کاندیدای واحدی ائتلاف نمایند. این ائتلاف می‌توانست شرایط لازم را برای ایجاد جبهه‌ای واحد در برابر نوسنت‌گرایان افراطی و جلب مشارکت منتقدان و اکثریت خاموش در حوزه‌ی عمومی فراهم سازد و امید و اعتماد مردم را جلب نماید."

اما در هر حال اعلام می دارد که:

 

"ضمن درک رویکردهای دمکراتیک و وجوه مترقی در برنامه‌ی آقای مهدی کروبی در زمینه‌ی دمکراسی و حقوق بشر، با توجه به انسجام برنامه‌های اقتصادی آقای میرحسین موسوی در حمایت از تولید ملی و توسعه‌ی درونزا، رویکرد "اخلاق- عدالت- آزادی"، حمایت از مبانی حقوق بشر و همچنین فراگیری جبهه‌ی حامیان آقای میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری دهم، به ایشان رأی می‌دهیم."

و فراموش نمی کند که متذکر شود:

 

"در شرایط مخاطره‌آمیز کنونی، وحدت نیروهای ترقی‌خواه و حضور فعال در حوزه‌ی سیاسی یک ضرورت تاریخی به شمار می‌رود. عقلانیت سیاسی حکم می‌کند که نیروهای منتقد از رویکرد "همه یا هیچ" به راهبرد "حداکثر ظرفیت شرایط" روی آورند. باید منافع ملی را بر منافع گروهی ترجیح داد و از تجزیه‌ی قدرت سیاسی در حوزه‌ی عمومی پرهیز کرد. ادامه‌ی حاکمیت نوسنت‌گرایان افراطی، تهدیدی جدی برای منافع ملی و حیات اقتصادی- اجتماعی مردم ایران است. جامعه‌ی ایران برای خروج از بحران کنونی به اتحاد نیروهای ترقی‌خواه بیش از هر چیز نیازمند است. بی‌تردید آثار اتحاد ملی و همراهی با جنبش اجتماعی مردم ایران برای دمکراسی و عدالت، بیش از نتیجه‌ی انتخابات خواهد بود."

 

وجه فازی این موضعگیری آن است که:

 

1-     نظر این گروه سیاسی بر کناره گیری مهدی کروبی به نفع میر حسین موسوی بوده است

2-     در شرایط فعلی که چنین خواستی تحقق نیافته، به جای نفی کاندیدایی که ظاهرا پایداریش در دید برخی صف اصلاح طلبان را شکسته، همراهی و هماهنگی این دو نیرو را می طلبد، و بدون آنکه امیدی به اجماع آن ها داشته باشد، خود به هواداری از یکی از آن ها یعنی میر حسین موسوی بنا بر عللی مانند: بهره گیری از "حداکثر ظرفیت شرایط"  می پردازد. (هم پشتیبانی از یکی و هم پشتیبانی از هر دو کاندیدا به صورت همزمان)

 

سومین بیانیه گستره بکارگیری منطق فازی را بسی فراتر می برد:

 

"بر اين اساس شوراي فعالان ملي - مذهبي در آخرين نشست خود بر شركت فعال در انتخابات با مضمون "تغيير قوه مجريه" تاکيد نمود و اعضا نظر خود را مبني بر حمايت از آقايان موسوي (5/45 درصد)، كروبي (8/30درصد) و هريك از دو نامزد اصلاح‌طلب بدون تاکيد بر هيچيک (5/20درصد) اعلام کردند‏. شوراي فعالان ملي - مذهبي ضمن توصيه به هواداران هر دو نامزد اصلاح طلب به همسويي در برابر رقيب مشترك و تسامح و عدم تخريب يكديگر؛ همگان را به حضور فعال در انتخابات و اعلام "نه" به وضع موجود و "آري" به تغيير، با حمايت از دو نامزد اصلاح طلب، دعوت مي‌نمايد. ما ضمن فاصله فکري- سياسي که با هريک از دو شخصيت اصلاح‌طلب داريم، براي هردو احترام قائليم و در شرايط موجود آنها را واجد نمايندگي حداقلي از مطالبات خود مي‌دانيم."

 

 

 یک جمع بندی ساده نشان می دهد که:

 

1-     بالاترین رای 45% به گزینه ی مهندس موسوی عملا به رای شورا تبدیل نشده است ( در یک رای گیری "مطلق" این گزینه انتخاب می شد، زیرا بیشترین رای را داشت.)

2-     گزینه ی "هريك از دو نامزد اصلاح‌طلب بدون تاکيد بر هيچيک" با 5 /20درصد آرا به برایند نظر و اعلام نظر نهایی بدل شده است ( یک معدل گیری فازی با احتساب درجه تعلقی برای هر سه گزینه.)

 

 

 

یک بیانیه جالب دیگری نیز توجه مرا جلب کرد که بیانیه مشترک خشایار دیهیمی و بابک احمدی است. این دو شخصیت فرهنگی- سیاسی که یکی لیبرال، اما رایش به میرحسین موسوی به دلیل شانس بیشتر، و دیگری متمایل به چپ، ولی رایش به کروبی به خاطر برنامه روشن تر در زمینه آزادی های سیاسی ست، برای تاکید بر نحوه تعامل در دوئیت این فضای سیاسی بیانیه ای را صادر کرده اند که در آن گفته شده:

 

"ما حضور دو کاندیدای اصلاح طلب را در صحنه به فال نیک می گیریم و تصور می کنیم که این دو نیرو به دلیل تفاوت های واقعی و برنامه های مختلف شکل گرفته اند و در صحنه انتخابات کنونی نیز به حقوق مردم پا می فشارند. اطمینان داریم که حتی در مرحله کنونی که در آستانه دور نخست انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم، امکان همکاری و نزدیکی میان دو نیروی اصلاح طلب با حفظ عقاید،  برنامه ها و شعارهای آنان وجود دارد." ( دفاع از هر دو کاندیدا به شکل هم زمان از دو موضع متفاوت)[1]

 

اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری شکلی تمام عیار از منطق فازی را در خود دارد:

 

"حزب ما ضمن بررسی برنامه های اعلام شده از سوی نامزدهای اصلاح طلبان حکومتی، و همچنین بررسی کارنامه عملکرد گذشته میر حسین موسوی و کروبی معتقد است که توان این نامزدها، حتی در صورت پایبندیشان به قول ها و برنامه های اعلام شده می تواند در سطحی محدود به احیای روند اصلاحات یاری رساند....

بر این اساس حزب ما روند انتخابات کنونی را نه در چارچوب رای دادن به موسوی یا کروبی، بلکه تجهیز نیرو برای شکست محمود احمدی نژاد و محس رضایی، به عنوان نامزدهای رژیم ولایت فقیه می داند. رای دادن به نامزدهای اصلاح طلبان در شرایط موجود رای منفی دادن به رژیم ولایت فقیه و نامزدهای آن در انتخابات است. ما اطمینان داریم که مردم با هوشیاری این مهم را به انجام خواهند رساند....

وحدت اراده و عمل توده های میلیونی رای دهنده، در این حساس ترین دوره انتخابات کشور می تواند نقشی موثر به نفع مصالح ملی و حل معضلات جدی اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی کشور ایفاء کند. زمان و شرایط در خانه نشستن و صندوق های رای را انحصارا به اعوان و انصار ولی فقیه واگذاشتن نیست. جای خالی میلیون ها رای توده ها با رای های فرمایشی و ساختگی انحصار گران حکومتی پر خواهد شد. و این چنین مباد!"

( در این موضعگیری به هر دو کاندیدا به شکلی همزمان رای داده شده است.)

البته باید متوجه بود که بیانیه های انتخاباتی احزاب و سازمان ها معمولا برآیند بحث ها و تعاملات گروهی ست و تاثیر پذیری زیادی از بازتاب های مختلف درون و برون سازمانی با خود دارد که تامین رای برای تصویب شان می تواند باعث فازی شدنشان شود. ما گاه با نگاه مطلق گرایی مواجه می شویم که این فازی بودن را نشانه ی ناروشنی و ابهام و در نهایت "ضعف" یک بیانیه می دانند. منکر این نمی توان شد که هرگاه کارکرد گروهی به شکل صحیحی صورت نگرفته باشد، این ضعف می تواند به شکل سرهم بندی و چند تکه بودن مواضع، خود را بنماید که این با فازی بودن یک بیانیه رشد یافته اساسا متفاوت است.

 

دو موضعگیری مختلف را با هم مقایسه کنیم: رای به موسوی و رای به هر یک از دو کاندیدای اصلاح طلب. مسلما گزینه رای به موسوی در حین روشن تر بودن ظاهری اقدام، نوعی از رقابت را بین این دو نیرو دامن می زد و بر تفاوت ها تاکید می گذارد. ولی گزینه دوم – رای به هر یک - در حین فازی تر بودن، در نهایت به عمل روشنی می انجامید. بدین معنی که مخاطب بیانیه به یکی از این دو کاندیدا که گرایش بیشتری به آن دارد رای می دهد و عمل خود را در راستای بیانیه می بیند. همچنین درک می کند که دیگر افراد رای دهنده به گزینه ی دیگر نیز کاملا همسو با بیانیه مورد نظرش عمل کرده اند و لذا آن ها را از خود می داند و با آن ها تعامل می کند.

سیر وقایع بعدی و تعامل بسیار عمیق این دو کاندیدا در مبارزه با تقلب انتخاباتی نشان داد که این گزینه ی فازی تر تا چه حد واقع بینانه و کارساز بوده است. وجه فازی دیگری نیز وجود دارد: رای دادن به این دو کاندیدا بر خلاف معمول مصداق امید به راه یافتن آن ها به حاکمیت شناخته نمی شود ( هم رای می دهیم  و هم به لحاظ وجه سلبی رای نمی دهیم )

 

 

1-     تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی -3

و  تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی 2

 و تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی -1

 



[1] یاری نیوز – 21 فروردین

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست