نویدنو:31/4/1385

نویدنو:31/4/1385

 

 

 

انقلاب مخملی اوکراین به گل نشست .

پس از نزدیک به دوسال ، ائتلاف نارنجی اوکرایین فرو پاشید وبه تبع آن انقلاب مخملی آن هم به گل نشست. حزب مناطق ، شکست خورده درآستانه وقوع انقلاب مخملی در « آزادترین انتخابات تاریخ اوکرایین »- به ادعای رئیس جمهور اوکراین ورهبر انقلاب مخملی – توانست اکثریت قابل توجهی کسب نماید .پیروزی یاناکوویچ ائتلاف نارنجی را با بحران مواجه نمود. خروج سوسیالیست ها از ائتلاف نارنجی وپیوستن سه نیروی حزب مناطق ، کمونیست ها وسوسیالیست ها در پارلمان به ائتلاف جدید، توانست اکثریتی را فراهم آورد که رهبر انقلاب مخملی چاره ای جز پذیرش نخست وزیری یاناکوویچ را ندارد . وجالب ان که خانم تیموشنکو یکی از رهبران عمده انقلاب نارنجی ونخست وزیر سابق اوکراین در برابر شکست ائتلاف نارنجی مدعی کودتای نظامی در اوکراین شده است . انتخاباتی که همانطور که متذکر گردید به ادعای رهبر انقلاب نارنجی اوکرایین «آزادترین انتخابات تاریخ اوکراین » بوده است .

صاحب این قلم در همان زمان- مورخه 19/12/1383 - در پاسخ خانم المیرا مرادی که مقاله هایی در مورد انقلابات مخملی نوشته بودند، مطلبی رابا عنوان دوران ما وحکایت سرکار خانم مرادی قلمی نموده وبرای هفته نامه راه کارگرکه مطلب را منتشر کرده بود، ارسال نمود که متاسفانه با عدم درج آن بدون دریافت پاسخی وبه هر دلیلی که خود حتما موجه می دانسته اند مواجه گردید. سایت اخبار روز هم به دلیل این که اصل مقاله را درج نکرده بود از انتشار آن خودداری کرد. ماه ها بعد در تماسی با خانم مرادی عین مقاله تسلیم ایشان شد تا شاید با درج در وب سایت دنیای ما ، زمینه بحثی در این مورد باز گردد. متاسفانه ایشان هم از درج آن خودداری کردند.

با پیش آمدن شرایط جدید در اوکراین وفروپاشی انقلاب مخملی،علیرغم این که معتقدم برخی فورمول بندی ها درمورد انقلاب مخملی،  شایدبه دلیل آن که مسئله اصلی در آن مقاله صرفا پرداختن به انقلاب مخملی نبوده است ویا به دلیل عدم توجه نگارنده ،خیلی دقیق وگویا نیست وشاید اگر دوباره نویسی گردد، مطلب مورد نظروبه ویژه توضیح درمورد انقلاب مخملی می تواند گسترده تر وبا فورمول بندی های دقیق تری ارائه گردد. از این کار خودداری کرده ونسخه اولیه مقاله را که مسئله اصلی آن توجه دادن به درک دوران ونقش آن در تحلیل رخ دادهای اجتماعی وسیاسی وتذکر مشکلات ناشی ازعجله در داوری سیاسی است برای اولین بار به همان شکل اولیه منتشر می نماید .

نویسنده موضوع انقلاب مخملی را دارای ظرفیت های بیشتری برای روشنگری وافشا بیشترکارگزاران داخلی وخارجی آن ونقش مردم وسازماندهی اجتماعی جامعه درآن ونیازمند تحلیل علمی علت وقوع آن ها می داند .گردانندگان جمهوری اسلامی هم اخیرا به این مهم پرداخته ومدعی شده اند که رامین جهانبگلو در صدد راه اندازی انقلاب مخملی بوده است . لذا از همین جا از کلیه کسانی که موافق ویا مخالف وقوع انقلابات مخملی هستند ویا تحلیل ویژه خودرا از این پدیده دارند دعوت می نماید با شرکت در این بحث به روشن شدن ابعاد مختلف این موضوع به پردازند . باشدکه نوری بر تاریکی رفتارهای امپریالیستی  وهمدستان داخلی آن افکنده شود .

هاتف رحمانی

31/4/1385

دوران ما وحكايت سركارخانم مرادي

سركار خانم الميرا مرادي مقاله مبسوطي نوشته اند درمورد موافقت مايكل لدين با طرح رفراندم در ايران . اين مقاله در دوشماره 239 و240 هفته نامه راه كارگر درج گرديده است .مقاله ايشان داراي اطلاعات بسيار مفيدي در مورد طرح ها واقدامات جهان امپرياليستي براي كشورهاي درحال توسعه يا كمتر توسعه يافته به ويژه براي ما فارسي زبان هاست . دستشان درد مكناد . مقاله علاوه بر اين مطالب حاوي سه نكته اساسي است .

1ـ همداستاني طراحان رفراندم با امريكا يا بالعكس وعدم شناخت طراحان رفراندم از امريكا وامپرياليسم

2ـ افشا تلاش هاي امپرياليستي در راستاي ” تغيير رژيم “ ها از طريق انقلابات مخملي

3ـ شرح نسبتا خوبي از انقلابات مخملي رخ داده

مي توان هر سه توضيح را از نقاط قوت مقاله به حساب آورد. اما نكته بسياري باريكي وجود دارد كه در سراسر مقاله سركار خانم مرادي از آن نشاني نيست .

قبل از ورود به بحث لازم به ياد آوريست كه نگارنده خيلي پيش تراز طرح رفراندم به شكل كنوني نظرش را در اين مورد اعلام كرده است (1).اصلا موافقتي هم با اين طرح ندارد . بحث من هم موضوع رفراندم نخواهد بود.

نكته باريك

    ماركسيت ها تلاش دارند تا هماره تعريفي از دوراني كه در آن زندگي يا تحقيق وتحليل مي كنند ارائه نمايند . اين نياز به تعريف دوران از آن جا ناشي مي شود كه مفهوم دوران بيانگر اساسي ترين تضاد پيش روي تحولات اجتماعي وتاريخي است . بدون درك مضمون دوران ، تمام تحليل ها در نهايت يك سويه ، غير علمي واراده گرايانه خواهد بود . بدون دريافت مضمون دوران ، نويسنده ويا گوينده به خود حق مي دهد كه بدون شناخت عميق وعلمي از محتوي تحولات اجتماعي ذهنيات خودرا جايگزين واقعيت جاري نمايد. همين عدم تشخيص دوران در نوشتار سر كار خانم مرادي است كه ايشان را وا مي دارد تا با گشاده دستي طراحان رفراندم را به امريكايي بودن متهم نمايد . ” آقايان چهارگانه در عين حال به ظاهر نشان می دهند که از مسائل و دخالتهای آمريکا در امور ديگر کشورها و جا انداختن کانديداهای طرفدار خود در پست های کليدی کشورهايی که انقلابات مخملی و نارنجی و گل سرخی در آنها صورت پذيرفته، کاملا بی خبرند. البته معنی بکارگيری انقلاب مخملی از سوی اين آقايان که در داخل کشور براحتی نمی توانند ، درخواست کمک خارجی کنند همراه با نظرات آقای سازگارا که در خارج از کشور براحتی از آمريکا درخواست کمک می کند، تکميل شده و معنا و مفهوم عميق خود را نشان می هد.“

براي اينكه خيلي مته به خشخاش نگذاشته باشيم اجمالا به مسئله دوران مي پردازيم تادر فرصتي ديگر به نقد جامع اين مقاله بتشيتيم .

مضمون اساسي دوران ما ” گذار از سرمايه داري به سوسياليسم “ است . اين جمله اين معنا را در خود دارد كه تضاد اساسي اي كه بايد حل شود تضاد كار با سرمايه است . بدون درك عميق اين مضمون نمي توان در تحولات دوران ساز كنوني در ميهن وجهان نقش تعيين كننده اي داشت . تمام اتفاقات رخ داده در جهان كنوني از منظر همين مضمون دوران قابل بحث ورمز گشايي است . واتفاقا قابل تامل ترين نكته در همين انقلابات مخملي است .

اگر معتقديم كه عنصر تعيين كننده تحولات اجتماعي در نهايت بنيان مادي جامعه است ، پس براي وقوع انقلابات مخملي هم مي توان در بنيان ها دنبال رد پا گشت . نمي توان ميليون ها انسان را انكار كرد . انقلابات مخملي هم بر روي دوش مردم به وقوع مي پيوندند . انكار صرف اين انقلابات فقط مي تواند كار انسان هاي رويايي باشد . حال با هر اتهام وتحليلي كه عنوان مي شود يا عنوان مي كنند .

در طي مبارزه يكصد ساله بورژوازي جهاني با نيروهاي صلح وسوسياليسم در جهان ، امروزه به جايي رسيده ايم كه بورژوازي در موضع تهاجم ونيروي سوسياليسم در موضع دفاع قرار گرفته است . فرايندي كه منجر به وضعيت كنوني گشته است از منظر جامعه شناسي ، تاريخي واجتماعي ـ سياسي قابل رهگيري ومطالعه عميق است . اما آنچه امروز در واقعيت امر اتفاق افتاده است اين است كه بورژوازي توانسته است با تكيه بر شعارها و خواسته هاي نيروي صلح وسوسياليسم يعني دموكراسي ومردم سالاري وتبديل آن به بديل ضرور تمام تحولات اجتماعي در جامعه جهاني  نيروي مهاجم خودرا سازمان دهي نمايد . بورژوازي جهاني در اين امر به دونكته اساسي توجه كرده است .اول ضرورت اجتاب ناپذير استقرار دموكراسي در جوامع منطبق بر خواست ميليوني توده ها ودوم تهي كردن دموكراسي از مضمون اساسي خويش يعني عدالت اجتماعي. بورژوازي ودر راس آن امپرياليسم بنا به درك مضمون اساسي دوران ، البته با اتكا به نقصان ونقاط ضعف  نيروي صلح وسوسياليسم وتكيه به توان مالي عظيم خويش توانسته است آنچنان سازمان دهي سراسر جهاني اي را پديد اورد كه كل بورژوازي جهان را چون حلقه هاي همبسته زنجيري در استثمار توده ها متحد نگه دارد . جهاني كردن طليعه همين پيروزي بورژوازي جهاني است . توان اجرايي وسيستم هم بسته منافع سرمايه داري وفتور وناتواني نيروي صلح وسوسياليسم اهرم هاي قدرتمندي را به بورژوازي جهاني داده است كه دست بر كمر در وسط گود اتفاقات جهاني هل من مبارز مي طلبد .وآن قدر نيروي فكري وبرنامه ريزي هم دارد كه در تلاشي آگاهانه در برابر رشد روز افزون نيروي صلح وسوسياليسم به ترميم خويش مي پردازد. سفر جرج دبليو بوش به اروپا وتغيير رفتار سه كشور طرف مذاكره با ايران در مسائل هسته اي به خوبي گوياي اين واقعيت است .بعد از گسستي كه در جريان حمله به عراق در اردوي امپرياليسم رخ داده بود ، بسياري از ساده انديشان تلاش ذاشتند تا حساب اين دو اردوي جهاني سرمايه را از هم جدا كنند . انچه كه اينان نمي بينند همانا مضمون دوران است . در شرايط كنوني جهان ، بورژوازي هنوز به آنچنان خيال آسوده اي ترسيده است كه بر سر خورده ميراثي به جان هم بيفتند . بورژوازي با دركي روشن از همين مضمون دوران همه نيروهايش را بسيج كرده است تا پيروزي نهايي سرمايه را بر تارك جهان اعلان نمايد . البته اين امر موقت ، گذرا ودر حال تبديل تدريجي به سود نيروي صلح وسوسياليسم  است . اين سخن هم نه از سر خوش باوري ، بلكه از شناخت نيروي عمل كننده مادي در جهان بر مي خيزد . حرص پايان ناپذير براي كسب حداكثر سود ، ميل به انحصار هر چه افزون تر ، تضاد منافع ساختاري در نيروهاي عمل كننده كنش هاي اجتماعي در سراسر جهان اين نويد را به عينيتي تبديل مي كند كه جهان ديگري ممكن است .

 مي خواهم آن نكته باريك را كمي باز هم باريك تر كنم . رمز بزرگ پيروزي بورژوازي در اين نبرد مرگ وزندگي يك چيز است . اتحاد سرمايه وهماهنگي در عمل . بورژوازي توانسته است با اتخاذ سياستي مبتني بر جلب حداكثر نيرو وسازماندهي بر اساس حداكثر همگرايي وبا اتكا به مضامين انساني از معنا تهي شده  اي چون دموكراسي كار مبارزه خود با نيروي سوسياليسم وصلح را پيش ببرد . آنچه در مقاله سركار خانم مرادي مغفول مانده همين نكته است كه با طرد طراحان رفراندم كه اتفاقا در ميان آن ها انسان هاي شايسته ستايشي هم وجوددارندعملا آب به اسياب همين بورژوازي ريخته است . درك اين نكته كه طراحان رفراندم بنا به احساس وظيفه اجتماعي براي زندگي بهتر ،از حد اصلاحات واصلاح طلبان موجود فراتر رفته اند كار دشواري نيست . اين نيرو مي تواند در چالش خويش به مواضع عالي تري از دموكرانيسم  ارتقا يابد ويا به ورطه بند وبست بر سر لقمه چرب قدرت به دنباله بورژوازي جهاني سنجاق شود . سركار خانم مرادي از درك اين نكته ناتوان است . ايشان بدون ارائه هيچ بديلي در برابر طرح رفراندم ترجيح مي دهند كه آنهارا فقط با انتساب به مددخواهي از امريكا تخطئه نمايند . والبته در اين راه تبعيض هم قائل مي شوند . ومثلا هيچ حرف واشاره اي به دكتر زرافشان ـ يكي از امضا كنندگان فراخوان ـ در مقاله ايشان نيست .نويسنده اين مقال بر اين باور است كه اين گونه تحليل ها آب در هاون كوبيدن است . امروز در شرايط نبرد بزرگ عدالت واستثمار ، طبقات ، اقشار وگروه هاي بزرگي از مردم هستند كه مي توانند ياري گر اين مبارزه به سود صلح وعدالت وسوسيليسم باشند . مي توان فروتنانه از مبارزه متحد سرمايه داري جهاني هم آموخت ودر خدمت اهداف بزرگ انساني از آنها استفاده كرد . آنچه امروز بر ما حاكم است تفرق وتخطئه است .در حاليكه حتي در همين جمهوري اسلامي داغ نكبت خورده هم بورژوازي ايراني به راحتي وبا احترام تمام با بورژوازي بزرگ جهاني از مكزيك وبرزيل گرفته تا اروپا واسيا در ارتباط وتبادل فكر وپول وكالاست . سياست يگانه اي را به اجرا مي گذارد .ودر زير جلد پشم آلود راديكال مآباني از نوع توكلي ونادران وابو طالب ، در مجلس قانون گذاري جمهوري اسلامي ايران در جهت تصرف آخرين سنگرهاي حقوق مردم مي كوشد . هشيار باشيم رفقا . بياييد مفهوم اساسي دموكراسي را كه نياز تاخير نا پذير شرايط كنوني ميهن گرفتار عصبيت قرون وسطايي ماست ، با اتحاد وجذب وسيع ترين نيروي اجتماعي در جامعه بگسترانيم . از دور زندگي سوز تفرقه وتخطئه گامي فراتر رويم . با شناخت مضمون اساسي دوران خود نيروهارا حول استراتژي بر خاسته از اين شناخت سامان دهيم . جامعه ما در ابتداي شاهراهي قرار گرفته است كه فرداي روشني را بشارت مي دهد . نگاهي به اتفاقات دوسال گذشته نزديك ، شاهد آن است كه فراز ونشیب های بسياري را شاهد خواهيم بود . (2)هنوز در ابتداي راهيم . لشگر عظيمي از تغييرات ورفتارهاي متفاوت اجتماعي رخ خواهد داد . فقط درك مضمون اساسي اين تحولات ، وتلاش درجهت سازماندهي ان است كه مي تواند راهگشا باشد . شرط اول قدم آن است كه صادق باشيم .

 

19/12/1383

هاتف رحماني

درمقاله اي كه به مناسبت انتشار اسناد پيشنهادي به كنگره فدائيان خلق ايران( اكثريت) تحت عنوان ” توفان در فنجان “ در تاريخ 16/6/1382نگاشته شده بود در مورد  مسئله رفراندم كه در آن سند هم يازتاب يافته بود از جمله آمده بود ” سند گوياي آنست كه “ هدف راهبردي ما استقرار يك جمهوري دموكراتيك ، لائيك وفدرال در ايران است .” پس حوزه اجراي سند جغرافياي ايران است . بسيار خوب در اين ايراني كه مورد نظر سند است نيروهاي عمل كننده اجتماعي در اين جامعه چه سرشت وتعريف كاركردي دارند ؟ سند در اين رابطه هم خاموش است واز توضيح ابتدايي ترين معيار هاي جامعه شناختي از نيروهاي عمل كننده باز مي ماند . سند مصوب بدون تشريح موقعيت اجتماع ايران يكراست به اصل مطلب مي پردازد واعلام مي كند “ شرط ضرور براي تحقق آن ( يعني هدف راهبردي سند ) بركناري جمهوري اسلامي به مثابه مانع اصلي برقراري دموكراسي در كشور است ” والبته تصريح مي كند كه “ مبارزه ما .. متوجه نفي ونقد مواضع هر جرياني از حكومت خواهد بود كه يه هر شكل خواهان حفظ حكومت ديني است ” وراه كار اين مبارزه را هم نشان مي دهد كه “ ما درپي آن نوع از تحول سياسي راديكال هستيم كه بر گذار مسالمت آميز متكي شود ” ودر تحقق شعار هاي سند يعني “ رفراندم ، تشكيل مجلس موسسان ، تغيير قانون اساسي وتعيين نوع حكومت جايگزين ” مارا ياري نمايد . در همين فراز پرسيدني است كه آيا برگذار كننده رفراندوم چه كس يا كساني خواهند بود ؟ آيا جمهوري اسلامي كه “مانع اصلي برقراري دموكراسي ” در كشور است برگذار كننده اين رفراندوم خواهد بود ؟ يا آيا فشار نيروهاي بين المللي ( كه به بي شكل ترين شكل خويش در سند يازتاب يافته اند ) سبب برگذاري اين رفراندوم خواهد يود ؟ آيا تكليف دولت مستقر با توجه به اينكه اگر در مقابل مسالمت جان سختي كرد چه خواهد بود ؟ آيا بايد مبارزه را تعطيل ويا تعليق به محال كرد ؟ و ....“ تاكيدها از من است . واز اينكه  قادر به ارائه لينك كامل مطلب نيستم شرمنده . چراكه كل مقاله  همراه با پاسخ هاي وارده از صفحه اينترنت ” پاك سازي “ شد.

2ـ انتشار نامه 565 نفر از شخصيت هاي سياسي ـ اجتماعي داخل كشور مي تواند نمونه جديدي از اين فراز ونشیب باشد .

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter