نویدنو:12/12/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

  مبارزه برای دموکراسی و سوسیالیسمِ

گفتگوی جو سیمز سردبیر پلتیکال افیرز با سام وب دبیرکل حزب کمونیست امریکا

برگردان: هاتف رحمانی

پلتیکال افیرز: به نظر می رسد بحث از سوسیالیسمِ  کمی از مبارزه برای شکست بوش پرت شده است آیا این یک انحراف نیست ؟
وب: ما مبارزه برای شکست بوش و همکاران اولترا راست او را سرلوحه وظیفه اصلی خود در دوره آینده می بینیم .این مبارزه  در حال جلب توجه ما ونیز جلب توجه ده ها میلیون نفر از مردم از الان تا روز انتخابات است .هیچ چیز بیش تر از شکست بوش و شرکای دست راستی او در کنگره برای  مبارزه گسترده تر برای تامین نیازمندی های مردم در دوران پس از انتخابات،  موثر نخواهد بود .اما همزمان، ما دلیلی برای متروک گذاشتن  موضوع سوسیالیسمِ نمی بینیم.خواه ما خواهان سوسیالیسمِ باشیم یا نباشیم، توسعه جهان حمایت از سوسیالیسمِ را به مباحثات کشور ما و سراسر جهان وارد می کند.چرا؟ چون ظهور سوسیالیسمِ نشان می دهد که مشکلاتی همچون فرسایش محیط زیست ، بهداشت و بحران بیکاری ، نابرابری و نژاد پرستی، موضوع جنگ و صلح، در سلطه سرمایه داری قادر به حل نیستند. به یاد داشته باشیم که سرمایه داری یک سیستم جهانی است ، که به جای حل این مشکلات ، آن ها را تشدید می کند. سرمایه داری در مرحله رشد کنونی خود به شیوه های گوناگونی آینده بشریت را تهدید می کند. تمام مناطق جهان به یغما می روند.با مشاهده این شرایط،انداختن نگاه تازه ای به سوسیالیسمِ ضروری است ، در عین درک آن که سوسیالیسمِ در برنامه ( کنونی) مردم قرار ندارد.

پلتیکال افیرز: بسیاری از کشور هایی که جهت گیری سوسیالیستی دارند درردیف دنیای توسعه یافته قرار دارند: چین ، ویتنام، کوبا . برخی ها مفهومی  از سوسیالیسمِ را پذیرفته اند که به اصطلاح سوسیالیسمِ بازار خوانده می شود. من می دانم که ما گفته ایم برای سوسیالیسمِ هیچ مدلی وجود ندارد، اما آیا اقتصاد بازار سوسیالیستی مدل جدیدی است ؟

وب: این کشور ها در مرحله مقدماتی سوسیالیسمِ قرار دارند- آنها کشورهای پیشرفته ای هستند اما نیروهای تولیدی  آن ها در سطح نارلی قرار دارند – بنا بر این آن ها از مکانیسم بازار برای یاری به توسعه اقتصادی خود مدد می گیرند.این امر با تفکر مارکس ، انگلس یا لنین تناقضی ندارد. حتی اگر ما با کشور بسیار پیشرفته ای هم سر و کار داشتیم – به عنوان مثال کشور خود ما ( امریکا)را در نظر بگیرید – حتی اگر یک روز ، یک هفته ، یک سال ،یا یک دهه بعد از انقلاب سوسیالیستی  هم بود، ممکن بود ما مکانیسم بازار را در ساختمان اقتصاد سوسیالیستی به کار گیریم . در جنبش کمونیستی گرایشی با این پیش بینی وجود داشت که روابط بازار باید تقریبا 24 ساعته در همان گام های اولیه سوسیالیسمِ محو شود.من متقاعد نشده ام که این گرایشی ناشی از قرائت صحیح ادبیات کلاسیک بود یا درسی که ما باید از تجربه ساختمان سوسیالیسمِ در قرن 20 استخراج می کردیم. برخی  از کشورهای سوسیالیستی که درآنها روابط بازار بکار گرفته شده بود  برای دور خیز سریع از پله اول توسعه سوسیالیستی به مرحله بسیار پیشرفته  که درآن روابط کالا- پول  به اوج خود رسیده بود ، تلاش کردند و در نتیجه پی آمدهای بسیار منفی را تجربه کردند.  
مثال بسیار قابل مطالعه ای که به ذهن خطور می کند چین است . در مرکز سیاست های اقتصادی مائو در حقیقت  تسریع گام های توسعه وجود نداشت ، بلکه جهش از تمام مراحل حاکم بود.متاسفانه چین آن سیاست را به بهای گزافی تعقیب کرد.در حال حاضر مناقشه بسیاری در باره سیاست های اقتصادی جاری حزب کمونیست چین وجود دارد. بسیاری از افراد آن را مورد نقد قرار می دهند، اما در اقامت کوتاه من در چین ( من تقریبا یک سال و نیم پیش از چین دیدار کردم ) معلوم بود که باز کردن دروازه های کشور و به کار گیری مکانیسم بازار به تسریع رشد منجر شده است .بعضی ها عقیده دارند که نابرابری ( در چین ) تشدید شده است واین حقیقتی است ، اما همزمان آنها ده ها میلیون نفر را از فقر نجات داده اند . در حقیقت  چون چینی ها مکانیسم بازار را به کار گرفته اند و خو درا به داخل اقتصاد جهانی وارد کرده اند دلیل کافی برای این  استنتاج که چین در حال حرکت به سوی دوری از سوسیالیسمِ است نیست .
چرا من این را عرض می کنم؟ اولا برای این که ، آیا هیچ کشوری جدا از اقتصاد جهانی می تواند توسعه یابد؟ از آنجایی که برای کشورهای سوسیالیست و پیشرفته به این دلیل که  اقتصاد جهانی طبق منافع کشورهای سرمایه داری بسیار قدرتمند جهان غلبه و ساختار یافته است ، کار ساده ای نیست که خو درا به داخل اقتصاد جهانی  وارد کنند ، آیا این کشورها هیچ گزینه دیگری دارند؟ ثانیا، مکانیسم های بازار در جنگ با ساختار سوسیالیستی تعریف نمی شوند.نحوه بکار گیری مکانیسم بازار و چگونگی مشارکت آن  در ساختار سوسیالیستی از این کشور تا آن کشور نمی تواند به طور مطلق در قلمرو تئوری کلان حل گردد.این امر باید از طریق آزمون شرایط سیاسی و اقتصادی مشخص در هر کشور مفروض پاسخ داده شود . 
در نهایت ، ما قبل از آن که استنتاج های سخت و سریعی را با ملاحظه کار بست ضوابط و ابزار های بازار در جامعه سوسیالیستی استخراج کنیم ، باید تجربیات  سوسیالیسمِ در قرن بیستم را همدوش با بازبینی ، هم در ادبیات قدیمی وهم در مباحثات اخیر در باره اقتصاد سوسیالیستی مطالعه کنیم .لنین پیش از این گفت ( من در اینجا گفته او را تفسیر می کنم) که اقتصاد سیاسی  دولت شوروی پس از جنگ داخلی با ذهنیت روستاییان تنظیم شده بود که منجر به اختیار سیاست جدید اقتصادی ( (NEP در اوایل دهه 1920گردید .نپ نه تنها برای احیا اقتصاد، که بعد از جنگ در حالت و خیمی قرار داشت ، ضروری بود بلکه در حکم چسبی بود که اتحاد استراتژیک بین طبقه کارگر کوچک ( کم تعداد)  و اکثریت دهقانی را نگهداری کرد. لنین بارها و بارها استدلال کرد که این اتحاد الزام سیاسی بنیادی برای پیشرفت جنبش در یک کشور عقب مانده بود.  

پلتیکال افیرز: شما آنچه را که در باره تجربه امریکا منحصر بفرد است که نه تنها با چین بلکه با کشورهای مشابهی مثل بریتانیای کبیر و فرانسه نیز تفاوت دارد، چگونه متمایز می کنید یا چگونه بر اهمیت آن تاکید می کنید ؟ شما چگونه حکم صادر می کنید که چه چیزی عام است و چه چیزی خاص و یا برای تجربه ویژه خودمان منحصر بفرد است ؟
وب: گرایشی وجود دارد که  فکر می کند تجربه بلشویکی مدلی از انقلاب سوسیالیستی را تشکیل می دهد.در سطح بسیار عام برخی از تجربیات روسیه انقلابی کاربردهایی برای سایر کشور ها دارد.اما اگر ما به طور جدی برای یافتن راه گذار به سوسیالیسمِ در کشور خود علاقمند هستیم ، مجبوریم به سیمای تاریخی منحصر به فرد آن توجه بیشتری کنیم . مارکس ، انگلس ولنین در موقعیت های بسیاری بر نیار به یافتن آنچه در توسعه ملی کشوری مفروض  ویژه است تاکید کردند.این امر به اندازه کافی درک نشده است .
به عبارت دیگر ، اگر ما مجبور به نوشتن کتابی در باره راه خود به سوسیالیسمِ باشیم ، بخشی از آنچه در تجربه ملی ما ویژه و منحصر به فرد است  نه تنها نمی تواند ضمیمه یا پیوستی به متن اصلی باشد، بلکه باید تا حد زیادی تار اصلی تنیده در داخل متن کتاب باشد .مثلا ، ما سنت دراز مدت دموکراتیک داریم ، همانطور که سایر کشورها نیز دارند.اگرچه برخی از چپ ها می گویند که دموکراسی ما جانبدار نه و نا کامل است ، اما واقعیت آن است که افکار و احساسات دموکراتیک عمیقا در تفکر ما ریشه کرده است و در تاریخ ملت ما میلیون ها نفر را در نقاط عطف گوناگونی به مبارزه کشانده است .بنا بر این سوسیالیسمِ از نظر ما باید دموکراسی را در هسته مرکزی خود داشته باشد .در واقع حتی کمترین عقب نشینی از این عقیده و عمل ،  سوسیالیست ها و مبارزات سوسیالیستی را درسطح زندگی سیاسی ملت ما مورد اعتراض قرار خواهد داد . 
پلتیکال افیرز: شما  براهمیت مبارزات دموکراتیک تاکید می کنید، اظهار می کنید که راه سوسیالیسمِ با مبارزه برای دموکراسی فرش شده است .
وب: بله، ما با اطمینان کامل می توانیم این را بگوییم .ما در گذشته چیز هارا چنین نمی دیدیم.یک تفکرکلیشه ای گذار به سوسیالیسمِ وجود داشت که گمان می کرد از طریق تصرف قدرت به وسیله طبقه کارگر می توان فروپاشی اقتصادی را دنبال کرد و پس از یک دوره نسبتا کوتاه انتقالی به سوسیالیسمِ  رسید.این تصور خیلی ساده نگرانه بود. ممکن است ماهمین فردا یک رکود اقتصادی کلانی داشته باشیم،  ولی این رکود نمی تواند بصورت خودکار به چرخش ناگهانی میلیون ها نفر به سوی سوسیالیسمِ منجر گردد . ما 80سال پیش یک رکود اقتصادی کلان داشتیم.طبقه کارگرهم قدم به صحنه گذاشت و مبارزات طبقاتی تشدید شد ، اما همان زمان هم سوسیالیسمِ موضوع  اصلی برنامه طبقه کارگر و مردم نبود.
شرایط – هم از نظر عینی وهم از نظر ذهنی- باید برای سوسیالیسمِ ایجاد شود  و این کار در طول زمان عملی می شود. تنها در روند مبارزه برای دموکراسی – با درک گسترده ترین معنی آن – است که مردم به ضرورت جامعه جدید ی که مردم را بر سود مقدم بداند، پی می برند. این روندی بسیار طولانی و پیچیده است ، که در طول زمان شکل می گیرد و از درون تحولات و مراحل مختلفی می گذرد که امکان  انتقال سوسیالیستی را فراهم می آورد و در خود انتقال ادامه می یابد .به عبارت دیگر، مسیر ورود به سوسیالیسمِ ، مبارزه ای مستقیم و سر راست نیست .
در همین رابطه ، زمانی اعتقاد داشتیم که به محض این که به سوسیالیسمِ رسیدیم ، پایگاه حمایتی سوسیالیسمِ می تواند محدود گردد و برخی از نیروها می توانند از صفوف آن جدا شوند. شاید عنصری از حقیقت در این تفکر وجود داشته باشد ، اما  چنانچه این جدایی  ها به حد افراطی صورت گیرد می تواند به شدت روند های انقلابی به سوی سوسیالیسمِ را تضعیف نماید . در حقیقت ، من می خواهم  استدلال  کنم که به محض این که ما در کشور خود به سوسیالیسمِ نزدیک شدیم ، وظیفه نیروهای چپ ، جلب میلیون ها نفر به مبارزات سوسیالیستی است .سوسیالیسمِ باید یک تحول اجتماعی توده ای باشد که درآن تمام ناراضیان جامعه  مشارکت داشته باشند ، از جمله آنهایی که تفکرات عقب مانده ای دارند.سوسیالیسمِ فقط برنامه چپ نیست ، سوسیالیسمِ باید برنامه توده های میلیونی  واز نیروهای مختلف اجتماعی باشد .بدون چنین نظر و عملی ، به هیچ  وجه امکان فراهم آوردن شرایطی برای انتقال به یک جامعه جدید وجود ندارد.لنین در اوایل جنبش کمونیستی با اصرار و اشتیاق شدید  استدلال می کرد که وظیفه او جلب  اکثریت مطلق طبقه کارگر و مردم ستمدیده به سوسیالیسمِ است . این نظر هنوزهم موضوعیت دارد و حتی امروز بیش از گذشته ضروری است .  
 

پاتیکال افیرز: شما چگونه میلیون ها نفری را که در حال حاضر دولت ما را تشکیل می دهند در گیرمی کنید؟ یا آن را به چه صورت متفاوتی تصویر می کنید ، یا وقتی که چشمان خود را می بندید رویای شما از جامعه جدید شبیه چیست ؟
وب: من فکر نمی کنم که ساختارهای سیاسی که در کشور ما موجود است بی مصرف خواهد ماند. من فکر می کنم که جنبش سوسیالیستی " قانون شهروندی امریکا " ، قانون اساسی ، اعلامیه استقلال یا سیستم  آزمون و خطا در قدرت سیاسی متمرکز شده را دور نخواهد انداخت  .اما شاید به گسترش ، تعمیق یا تغییر آنها براساس هم تجربه وهم نیازهای ساختمان سوسیالیسمِ مایل باشد . موضوع اصلی اشکال نهادی نیست ، بلکه دگرگونی محتوی طبقاتی  آنهاست. همین طور، من گمان می کنم  که نهادهای جدید  مردمی پدیدار خواهند شد . امروزه میلیون ها نفر از مردم از نهادها و ساختارهای دولتی احساس بیگانگی می کنند.مردم دولت را همچون نهادی جدا از زندگی ر وز انه خود ، وحتی مانعی  در برابر علائق و زندگی شایسته خود  می بینند. نزدیک به نیمی از مردم ، روز انتخابات پای صندوق ها نمی روند.و اولترا راست ، عوام فریبا نه در این از خود بیگانگی سیاسی به شکار می پردازد.  
سوسیالیسم ، برای غلبه بر این امر، احتمالا اشکال جدیدی از نهاد ها را پیدا خواهد کرد که بتواند میلیون ها نفر را به زندگی سیاسی و اقتصادی جلب نموده ، افراد سیاسی ناراضی را به شهروندانی فعال تغییر دهد.  یا برای تغییر آن،  سوسیالیسمِ باید   برای ده ها میلیون نفر برنامه ای متعادل کننده و آزادی بخش باشد .سوسیالیسم باید مردم را توانمند سازد، سوسیالیسم باید مردم را به مرکز زندگی سیاسی واقتصادی بکشاند.برای آن که سوسیالیسم به تمام وعده های خود عمل نماید ، خود مردم باید تدارک کنندگان ومعماران واقعی سوسیالیسم باشند . به دلایل بسیاری این تصوری نیست که مردم امریکا از سوسیالیسم دارند. در عوض ، بازتاب سوسیالیسم در ذهن عامه ، جامعه ای  با نظم نظامی  ، غیر دموکراتیک واز نظر اقتصادی قابل اعتراض است .این چیزی است که ما باید تغییر دهیم .
پلتیکال افیرز: حزب کمونیست امریکا  راه کار قانون حقوق بشر سوسیالیستی خویش را منتشر کرده است ، آیا در حال حاضر این راه کار قابل دسترسی است ؟
وب: آن تعبیر را گس هال دبیر کل سابق ما ، مطرح کرد وآن راه کار هنوز هم به دلایل زیادی طنین انداز است . البته ، در صورتی که ما آن را صرفا برای خود حفظ کنیم ارزش زیادی ندارد. کمونیست ها وسایر مبارزین راه سوسیالیسم باید دیگران را به این مباحثه بکشانند، وبه ویژه در روشنای آنچه در کشور های سوسیالیستی بین سال های 1989و1991رخ داد. (حوادث  آن سال ها ) تحول ولحظه ای بسیار مهم بود.در آزمون این تجربه ، که ما باید آن را به دقت واز روی فکر انجام دهیم، ممکن است دریابیم که همان اندیشه هایی که در طول 50یا 60سال گذشته پذیرفته بودیم دیگر بسنده نیستند. ممکن است برخی از آن اندیشه ها بتوانند  اصلاح  شوند، نوسازی گردند وبرای شرایط جدید دوباره آماده عمل باشند وبقیه به دور انداخته شوند.نظریه سازان اصلی مارکسیسم به ما می گویند  که مارکسیسم باید در تمام جهات توسعه داده شود وبه روشی خلاقانه به کار بسته شود. 

پلتیکال افیرز: چه نوع اندیشه هایی ازتجربه قرن بیستم نیاز به باز آزمایی دارند؟
وب: به مثالی که من قبلا ذکر کردم به پردازیم ، ما مجبوریم در باره گذار به سوسیالیسم ،با توجه به شرایط اقتصادی وسیاسی معین کشور خود،  به طور متفاوتی فکر کنیم. به شیوه های مختلفی ما زندانی تجربه روسیه در 1917 بودیم .برای آن که  مطمئن باشید بگویم که آن تجربه یک رخ داد جهانی – تاریخی بود. و ( همچنان ) به طنین خود در دهه های آینده ادامه خواهد داد. علیرغم این جایگاه ، اگر چه  آن تجربه برای روسیه 1917 مناسب بود، اما نمی تواند برای امریکای 2003 مناسب باشد . شاید ما همانقدر بتوانیم از شیلی آلنده بیاموزیم که از روسیه لنین .ما باید از تمام تجربیات طبقه کارگر در طول 90سال گذشته درس هایی را استخراج کنیم – البته نه به صورت مکانیکی -  ولی باید تا حدی هم  چشم به تعدیل و اصلاح آن ها در راستای آنچه برای کشور ما و برای این قرن ، جدید و ویژه است داشته باشیم .     

پلتیکال افیرز: درباره شکل حکومت چه می گویید؟ برخی از مردم احساس می کنند که کمونیست ها قبل ازآن که ما قدرت را کسب کنیم  یک موضعی می گیرند وبعد از کسب قدرت موضعی دیگر اتخاذ می کنند؟شما با این احساس چگونه بر خوردمی کنید ؟
وب:  من پیش بینی نمی کنم که کمونیست ها، هم در گذار به سوسیالیسم وهم در ساختمان آن ، تنها تصمیم گیران باشند. ما نیرویی سیاسی در دل اتحادی بسیار بزرگ تر خواهیم بود. ما در عین آنکه  ( احتمالا) نیروهای سیاسی  دیگری در ما ادغام خواهند شد یا به دنبال ما خواهند آمد،  از این فکر که کمونیست ها " فرد برتر" در مبارزه برای سوسیالیسمِ هستند فاصله گرفته ایم . از نظر ما ، ما یکی از اجزا ائتلاف بسیار متنوعی خواهیم بود ، که در مرکز آن طبقه کارگر ، ستمدیگان نژادی و ملی وز نان قرار دارند . البته در چنین ائتلاف متنوعی ، دیدگاه های رقابتی می تواند وجود داشته باشد و ما مستقیما دیدگاه های خو درا شرح خواهیم داد ، اما تاکید ما بر مشارکت در یافتن عرصه ای همگانی و بر اتحاد خواهد بود.  

تاکید ما بر تعمیق وگسترش دموکراسی یعنوان شرطی برای ایجاد جامعه ای انسانی سوسیالیستی خواهد بود.ممکن است در مراحل اولیه  مبارزات سوسیالیستی موقعیت هایی وجود داشته باشد که ( در آن )محدود کردن و قطع حقوق دموکراتیک مصلحت آمیز به نظر برسد ، اما یک ائتلاف سیاسی رهبری کننده چنین انتقالی به سوسیالیسم ، می تواند در انتخاب چنان گزینه ای مقاومت کند. مبارزه برای دموکراسی در هر مرحله ای از ساختمان سوسیالیسم ، از جمله در مراحل اولیه الزامی است .اگر افرادی به قانون تجاوز کنند ،آن ها  باید تسلیم کیفر قوانینی  که موجودند باشند.اما تفکری (که معتقد است )حقوق دموکراتیک  درپس آیند انقلاب سوسیالیستی  ترجیحا به جای گسترش باید ( یا حتی بدتر به طور خودکار )محدود گردد بسیار حیرت آور است . یکی از دلایلی که دموکراسی در کشورهای سوسیالیستی سابق فاقد اعوجاج ضروری بود ، آن است که احزاب حاکم به توانایی و خرد خلاق مردم عادی به اندازه کافی اطمینان نداشتند. و آن گرایش  یکباره  غالب شد، (و البته این گرایش از طریق دشمنی بی امان و افراطی دولت های سرمایه داری در طی 8دهه تغذیه نیزمی شد )،  و تقریبا به نا گزیر تا جایی دنبال شد که مردم این کشورها  نه در برابر مسائل و مشکلات ساختمان سوسیالیسمِ احساس مسئولیت می کردند و نه قدرت و حق تصمیم گیری به آنها واگذار شده بود. و یکی از پی آمد های این گرایش ، صفات رسمی زندگی دموکراتیک آنها بود . تجربه کوبا علیرغم تهدید های مداوم ، فعالیت های بر انداز نه ، و تحریم امپریالیسم امریکا متفاوت به نظرم می رسد. به نظر می رسد حزب در آنجا به مردم اطمینان دارد و به حداکثر اقدام برای تبدیل مردم به  مشارکت کنندگان فعال  در انتقال سوسیالیستی ادامه می دهد، چیزی که نیروهای سیاسی رهبری کننده گذار سوسیالیستی در کشور ما نیز باید انجام دهند.    

 

بازگشت به صفحه نخست         

                             blog stats

Free Web Counters & Statistics