نوید نو

خانه من کیستم خواندنی ها  پیوند ها بازتاب ها  

نگاهي به بحران غني سازي انرژي هسته اي در جمهوري اسلامي ايران (قسمت دوم)

حاکميت جديد با بر انگيختن غبار افسانه پنداري هولوکاست و اعلام شعار محو اسراييل از نقشه جهان در سطح جهاني وبا تبليغ گسترده رسانه اي «انرژي هسته اي حق مسلم ماست» در ميان مردم و تبديل آن به خواستي همگاني، بدون توضيح روشن مخالفت ها با فن آوري هسته اي ايران، عملا جوي از عداوت و دشمني را بر خلاف شعار مهرورزي ادعايي خود در جامعه حاکم کرده اند.

 هاتف رحماني

 

اخبار روز: www.iran-chabar.de

شنبه ٢۹ بهمن ١٣٨۴ – ١٨ فوريه ٢٠٠۶

 

پس از توضيح وضعيت نيروهاي مقابل جمهوري اسلامي واهداف آن در تهاجم وبهانه گيري (1)، ضروري است شمه اي هم در خصوص جمهوري اسلامي ووضعيت فعلي آن صحبت کنيم .

انتخابات 2خرداد 76 وشرکت بي سابقه مردم در آن انتخابات وپيروزي سيد محمد خاتمي ،براي کسب کرسي رياست جمهوري در مقابل نماينده مورد تاييد ولي فقيه تا حدود زيادي محافل غربي را دچار شگفتي کرد .ازدامنه فشارها کاسته شد .سفرايي که از ايران خوانده شده بودندبه محل خدمتشان در تهران باز گشتند. ارتباطات نويني در محافل بين المللي با ايران بر قرار گرديد. فضاي سياسي تا حدودي آزاد شد وروزنامه نگاران در غياب احزاب مردمي به سخنگويان درجه اول خواست هاي مردمي بدل گرديدند . دانشگاه ها نشاط سياسي ويژه اي پيدا کرد . سازمان هاي گوناگون مدني تحت عنوان ان.جي. او ها اعلام وجود کردند . جنبش هاي زنان ودانشجويان در صحنه اجتماع وزن جديدي پيدا نمودند . روشنفکران به تلافي سال هاي سکوت از هر فرصتي براي اظهار نظر استفاده کردند . خطوط قرمز به سرعت در معرض شکست قرار مي گرفت . راست سنتي به کما رفته بود  وتاسر بلند کردن دوباره اش در عرصه عمومي  بيش از 5سال طول کشيد .

 با تهاجم نهادهاي انتصابي به مرکز ادعاهاي خاتمي يعني آزادي هاي دموکراتيک ،وايجاد هر 9روز يک مورد بحران وکارشکني به ادعاي خاتمي ، وعده هاي انتخاباتي خاتمي تحقق نايافته روي دست جامعه ماند . رشد تهاجم راست با اتکا به سازمان هاي فاشيستي چون انصار وبسيج و...،سبب بالارفتن هزينه فعاليت سياسي واجتماعي گشته وروز به روز از دامنه حاضرين در عرصه عمومي کاسته شد . وکيل مقتولان قتل هاي زنجيره اي به دلايل واهي روانه زندان شد . عبدي ، پيشروترين وواقع بين ترين عنصر اصلاح طلبان به سازشي تاريخي وادارگرديد. روزنامه ها به دستور رهبري به صورت فله اي به قول مهندس موسوي قتل عام گرديدند . نوري ، کديور، گنجي وده ها نيروي ديگر انديش واصلاح طلب روانه زندان گشتند. فضاي سنگين خفقان به دست افرادي چون قاضي مرتضوي واژه اي دامنه اي همه جانبه يافت . حاصل تمام اين تلاش هاي راستگرايانه وفاشيستي چيزي جز خالي شدن هرچه بيشتر عرصه عمومي از نيروهاي کارآمد اجتماعي وسياسي نبود. پيامد اين رخداد ها، روز به روز به ياس مردم افزوده شد ونيروهاي بين المللي مخالف ايران وداراي مطامع گوناگون استعماري را در موقعيت تهاجم قرار داد . مسئله نقض حقوق بشر در تبليغات رسانه اي ومجامع  ونهادهاي حقوق بشرجهاني به روي صحنه رانده شد . اصلاح طلبان حکومتي ودر راس آن ها دولت خاتمي هم دراين مورد نقش تعيين کننده اي داشتند . آن ها، هم به لحاظ عدم اعتماد به توده ها ومنزوي کردن مردم و جلو گيري از مشارکت مدني آن ها، از جمله در شکل سازمان هاي زنان ، دانشجويان ، کارگران و... وهم به لحاظ ناپيگيري تاريخي وطبقاتي موفق به مديريت درست روند اصلاحات نشدند . 

درحقيقت اين تزلزل خاتمي و نيروها اصلاح طلب درون حاکميت بود که امکان جان گرفتن دوباره نيروهاي راست را مهيا ساخت. بيان اين نکته نه در معناي مبرا نمودن نيروهاي راست بلکه به منظور آشکار ساختن ميزان اهميت و ضرورت توجه به توان تاريخي نيروهايي است که  در نقش رهبري خواسته هاي توده ها در جامعه ظهور مي کنند. درک درست از ماهيت اين نيروها امکان بهره برداري مناسب از حداکثر توانشان را مهيا مي سازد.

واقعه 11 سپتامبر واعلام جنگ بي پايان با شر وتروريسم از سوي بوش خيلي زود دامن جمهوري اسلامي را گرفت . اتهام حمايت از تروريسم در وحله اول وتلاش براي دست يابي به سلاح هسته اي در مرحله دوم موج جديدي از فشار رواني - تبليغي را متوجه جمهوري اسلامي ايران نمود.

مبارزه با تروريسم که به استراتزي جديد امپرياليستي تبديل شده بود نوک تيز حمله  خودرا متوجه ايران ، عراق، سوريه وکره شمالي به عنوان محور هاي شرارت نمود . خاورميانه به دلايل بسيار گوناگون اقتصادي ، سياسي وژئو پليتيک به نخستين محل مانور هاي عربده کشانه امپرياليسم تبديل شد . طرح تغيير جغرافياي خاورميانه تحت عنوان خاورميانه بزرگ روي ميز اقدام قرار گرفت . تلاش هاي فراوان براي اثبات وجود سلاح هسته اي در عراق عليرغم فشار فراوان آمريکا بي نتيجه ماند وبليکس سر تيم بازرسي آژانس انرژي هسته اي صريحا عدم وجود سلاح هاي کشتار جمعي در عراق را اعلام نمود.

آمريکا وکشورهاي متفق عليرغم وجود اين واقعيات براي نخستين بار با کنار گذاشتن مصوبات شوراي امنيت سازمان ملل ، در اقدامي خودسرانه نيروهايش را براي جنگي کثيف واستعماري روانه بغداد کرد . اين عمل نشانه اغاز روند جديدي در عرصه ديپلماسي جهاني بود، که بايد به دقت در معادلات سياسي مد نظر قرار گيرد.

تذکر اين نکته را در همين جا بي مناسبت نمي دانم که خاتمي عليرغم تمام سازش کاري ها ، ناپيگيري ها ونا استواري در ادامه راهي که خود بعنوان برنامه اعلام نموده بود در دو عرصه کاملا مشخص با درايتي تاريخي کار برجسته اي را صورت داد . عرصه اول امکان درگيري داخلي در مقطع پس از 18تير بود که نيروهاي راست با تصور گسترش راديکاليسم اجتماعي ، واوج گيري شعار مرگ بر ولايت فقيه ، وداخل شدن اقشار جديدي به صفوف معترضين ،  حتي آماده باش آن را به سياهي لشگرهايشان صادر کرده بودند و محمد رضا باهنر محافظه کار سرشناس از آمادگي براي جنگ داخلي سخن گفته بود . خاتمي با عدم تمکين از افراطيون طيف اصلاح طلب وتلاش براي ايجاد تعادلي منطقي عملا نقشه اقتدارگرايان براي قتل عام را ناکارامد نمود . او در اين راه اماج تهمت ها وسرزنش هايي قرار گرفت که شجاعانه وصبور از پاسخ بدان ها سر باز زد. درک خاتمي از بافت جوان جامعه ايراني ، عواقب چنين درگيري پيش از موعدي را عملي جنايتکارانه نشان مي داد . در يک سوي صف اقتدارگرايان تا دندان مسلحي بودند که با اتکا به قوانين حقوقي حاکم ، تحت نام دفاع از نظام اسلامي  ازهيچ جنايتي روي گردان نبودندواز سوي ديگر جوانان شايد به شدت تهييج شده اي که از حداقل سازمان دهي وامکانات اجتماعي بي بهره بودند . وقايع 18 تير نشانه بسيار کوچکي از نماي عام چنين رودررويي در عرصه عمومي جامعه ايراني بود

عرصه ديگر مباحثات انرژي هسته اي ايران بود که امريکا با بهانه گيري در مورد آن نوک تيز حمله براي تغيير خاورميانه را متوجه ايران کرده بود . عليرغم اينکه بنا بر خبري موثق حتي ديپلماتي ايتاليايي صريحا خاتمي را در اين مورد غير موثر وهيچکاره دانسته واورا عصباني کرده بود ، اما خاتمي توانست با جلب نظر حاکميت به ويژه رهبري نظام ، امر گفتگو با کشورهاي اروپايي را به خوبي پيش برده وموافقت نامه هاي سعد آباد وپاريس را به امضا طرفين برساند . اين امر به نوبه خود دريکي از حادترين لحظه هاي خطر تهاجم نظامي امپرياليستي به ايران ، از ايران رفع خطر کرده وحمله را متوجه عراق نمايد .

خاتمي حداقل براي اين دومورد در تاريخ ايران مورد قضاوت خواهد بود .

 

 راست سنتي در کنار مخالف خواني هاي خود با دولت اصلاحات ،  نيرويي متشکل از بدنه امنيتي ، اجرايي ونظامي  را پروده بود که دردولت خاتمي از اعتبار اوليه آن ها کاسته وبه حد نيروهايي معمول در سطح اجتماع نزول يافته بودند. بسيجيان ، نيروهاي امنيتي پاکسازي شده ، بخشي از سپاه ونيروهاي مختلف حزب الهي که منزوي وبه حاشيه رفته بودند،تبديل به صحنه گردان بازي بغرنجي شدند که توسط سرمايه داري تازه پا گرفته راست اداري – نظامي راه اندازي شده بود. اين نيروها با تکيه بر رانت هاي قدرت در طي بيش از 22سال قدرت عرض اندام يافته وجاي پاي محکمي را در کنار نيروهاي ذوب در ولايت بعنوان عامل اجرايي بي پرواي منويات رهبري پيدا کرده بودند.

فتح شوراها ومجلس هفتم در غياب حضور اکثريت مردم وبا کمک شلاق کشي هاي شوراي نگهبان در تاييد صلاحيت ها به سود اين نيروها ، آن ها را در موقعيت برتري از راست سنتي قرار داده بود. تابلوي آبادگران به بازنمايي عام اين نيروها بدل گشته بود که زير لواي خدمت بيشتر در راه رفع تبعيض وفقروتامين عدالت توانسته بودند از طريق کانال هاي ارتباطي چون مساجد ، جلسات بسيج وپايگاه هاي محلي ارتباط خوبي را در درون خويش براي کسب قدرت سازمان دهي نمايند .  نتايج اين سازماندهي به عالي ترين شکل خودرا در انتخابات نهم رياست جمهوري به نمايش گذاشت . اين نيروها توانستند در غياب مردمي که ياانتخابات راتحريم کردند ويا نسبت به نتايج واثر گذاري آن ابراز شک نمودند ، با حرکت در متن جامعه راي مورد نياز نامزد اصليشان را تامين نموده وحاکميت کامل در قانون گذاري واجرا را به دست آورند . اتفاقي که از آن در بسياري از تحليل ها تحت عنوان «يکدست سازي حاکميت » نام برده مي شد .

خصوصيات اين نيرو

اين نيرو سعي وافر دارد که جايگاهي دانشگاهي براي خود منظور داشته وهدف اصلي خودرا اصوليت اسلامي جهت خدمت به طبقات محروم وتامين عدالت اجتماعي وانمود نمايد . شعار مهرورزي وعدالت نقل سخنان اين نيروها وسخن گوي کنوني آن ها احمدي نژاد است . اين نيروبا رويکردي راديکال نسبت به احيا باورهاي مذهبي ، نقش عمده اي در رشد خرافه هاي ديني دارد . توسل به مقدس نمايي از امضا امام زمان براي  نمايندگان منتخب گرفته تا هاله نور بر گرد رييس جمهور همه وهمه تلاشي در جهت گسترش خرافه هاي مذهبي براي غير پاسخگو وغير مسئول بودن حاکميت ومقدس نمايي آن است . راهبرد ديگر اين نيرو ، جايگزيني حکومت اسلامي به جاي جمهوري اسلامي ، براي سلب هرگونه نظارت مردمي وخنثي سازي امر راي در اداره حکومت اسلامي است . اين نيرو در صدد دوختن لباسي براي ولي فقيه است که بيشتر از آن چه زيبنده ولي فقيه کنوني باشد شايسته ولي فقيه آينده اي است که اين نيرو سعي دارد اورا از جانب خود اختيار نمايد. مبارزه براي انتخاب خبرگان آينده ، در وضعيتي که احتمال درگذشت خامنه اي را مد نظر قرار داده است به يکي از گره گاه هاي تلاش اين نيرو تبديل شده است .

اين نيرو درعرصه آزادي هاي مدني وحقوق شهروندي هم به اعمال کامل توتالتريزم دولتي اعتقاد دارد . سانسور کامل ووحشت از هر آن چيزي که برکه آرامش اين هارا بياشوبد به شدت براين نيروها حاکم است . اعلام اين که بيش از 80درصد کتاب هاي منتشره در زمان خاتمي مورد دار است  گوياي روشن انحصار طلبي وکوته بيني اين نيروها در عرصه انديشه وبيان است . اين نيروها با ادامه راهبرد النصر وبالرعب ، در مقام حاکم هم از همان شيوه هاي سرکوب واختناق گسترده به دست نيروهاي امنيتي – نظامي در استمرار خفقان اجتماعي سود مي برند . با استقرار حاکميت اين نيروها هزينه فعاليت هاي اجتماعي به شدت افزايش يافته وعرصه عمومي را از مشارکت نخبگاني که منافع ملي رادرعرصه هاي گوناگون بهترمي شناسند محروم کرده است .

بر مبناي اين راهکار ها وراهبردهاي داخلي سياست خارجي اين نيروها هم به شدت ماجراجويانه ودر جهت انزواي هرچه بيشتر ايران در مجامع جهاني طراحي وبه اجرا در آمده است . نمونه بارز آن جلسه شوراي حکام آزانس انرژي هسته اي بود که عليرغم تمام تلاش هاي ديپلماتيک قبل از بر گزاري نشست، عملا در واقع سوريه تنها موافق ايران بود . چراکه جهت گيري ونزوئلا وکوبا داراي منطق ديگري است که با چالش بنيادگرايانه وماجراجويانه سياست خارجي ايران در ماهيت متفاوت است .

حاکميت جديد با بر انگيختن غبار افسانه پنداري هولوکاست واعلام شعار محو اسراييل از نقشه جهان در سطح جهاني وبا تبليغ گسترده رسانه اي « انرژي هسته اي حق مسلم ماست » در ميان مردم وتبديل آن به خواستي همگاني ، بدون توضيح روشن مخالفت ها با فن آوري هسته اي ايران ، عملا جوي از عداوت ودشمني را بر خلاف شعار مهرورزي ادعايي خود در جامعه حاکم کرده اند .

اعمال اين سياست هاي ماجراجويانه آگرچه براي مصارف داخلي ، براي انحراف اذهان در اعتراض به عدم تحقق وعده هاي انتخاباتي است ، اما در بطن خود بيانگر تفکري نيز هست که با گمان بر وحدت امت اسلامي وهمراهي سلاح هسته اي مي توانند شرک .وکفر جهاني را در آستانه نابودي قرار داده وسبب پيروزي مسلمانان گردند. همين تفکراست که عملا به اعاده حيثيت فاشيسم هيتلري برخاسته وصرف نظر از کشتار يهوديان کشتار بيش از 40ميليون سکنه دنيارا در جنگ جهاني دوم ناديده مي گيرد. اين نيرو در اصلي ترين اماجش که ظاهرا دفاع از حقوق مسلمانان فلسطين است ، عملا نيروهاي درگير در جنبش فلسطين را نيز با چالش جدي مواجه کرده واعمال فشار جهاني بر آن نيروهارا هم افزون ساخته است .

تکيه بر ناسيوناليسم ايراني – اسلامي از جانب نيرويي که هيچ موجوديتي براي ايرانيت در سامانه فکريش قايل نيست اوج مردم فريبي توده گرايانه اين نيروهاست .  اين نيرو به دليل درک غلط از رويدادهاي تاريخي ايران مي کوشد تا با ايجاد نوعي بحران نظير بحران هسته اي و برانگيختن احساسات ناسيوناليستي، از يکسو نوعي انسجام و وحدت در درون جامعه بواسطه تقابل با نيروهاي خارجي بوجود آورد و ازسوي ديگر بار ديگر با بهره گيري از تجارب دوران جنگ ايران و عراق مشکلات ساختاري نظام جمهوري اسلامي را از نظر ها دور ساخته و کم رنگ تر سازد. و در نهايت به تداوم حاکميت جمهوري اسلامي مدد رساند.

رفتار فرهنگي اين نيرو سرشار است از نوعي ادبيات لمپنيستي که به ويژه در گفتار رييس جمهور بازتاب عيني مي يابد . رييس جمهوري که صرف نظر از چگونگي انتخابش بايد سخن گوي 70ميليون ايراني با فرهنگي ديرين  باشد ، در گفتارهاي خود ادبياتي را به خدمت مي گيرد که نهايت نشانه تهي دستي انديشه وانقلابي نمايي کودکانه وکاذب است . وريشه خطر براي منافع اکثريت زحمتکشان ومردم کشور در همين حاکميت مردم فريب وفرصت طلبي است که بقا در حکومت به هر قيمت را راهنماي عمل خويش قرارداده است . آگرچه دورنمايي جز سر کشيدن جام زهر ديگري در افق اين رفتارديده نمي شود ، اما در حال حاضر نتيجه عملي رفتارهاي اين نيرو، درست در راستاي خواست امپرياليسم مبني بر گسترش تنش وتشنج در منطقه جهت توجيه دخالت امپرياليسم براي استقرار « مردم سالاري» است . اين نيرو ، جرياني به شدت مختل کننده جريان صلح جهاني است که بايد با تمام قوا در جهت افشا منويات فکري ، گروهي وطبقاتي آن کوشيد .

 

هاتف رحماني

27/11/1384

--------------------------------------------------

توضيح ضروري : در قسمت اول اين مقاله در اثر تايپ اشتباه ، فوکو به جاي فوکوياما آمده بود که اميدوارم سبب سوبرداشتي در مورد ميشل فوکو نبوده باشد .

1_ قسمت اول در     http://www.iran-chabar.de/1384/11/05/rahmani841105.htm

 

و   http://www.azindad.net/detail.asp?id=6166

 قابل دسترسي است .