عباس عبدی
مطلب حاضر بخش دوم در باره
فروپاشی اجتماعی است
عامل فروپاشي
البته عامل بيواسطه فروپاشي اجتماعي ايجادكننده نظم مصنوعي و مكانيكي
موجود يعني ساختار قدرت است، اما در هر جامعهاي شكل گيري و دوام چنين
ساختاري متكي به عوامل ديگري است، كه بايد عوامل اصلي را پيدا كرد. كه در
ايران اهم آنها، استقلال مالي حكومت از جامعه است. براي درك چگونگي تأثير
اين عامل بهتر است به نمودار مثالي زير كه برگرفته از كتاب نظم اجتماعي
دكتر چلبي است توجه كنيم (ص 83-82).اين نمودار رابطه 4موسسه موجود در جامعه
را به عنوان نمادهاي 4وجه سياست ،اقتصاد،فرهنگ واجتماع بررسي مي كند.
همان طور كه از
شكل پيداست، بانك در بعد اقتصادي براي كلانتري امكانات مادي فراهم مينمايد
و در عوض كلانتري در بعد سياسي براي بانك ضمانت اجرا براي تصميمگيري
اقتصادي و امنيت مالي فراهم مينمايد. كلانتري براي منزل امنيت جاني و
امنيت جمعي و ضمانت اجرا براي تصميمگيري اجتماعي مهيا ميسازد و در مقابل،
منزل در بعد اجتماعي به حمايت اجتماعي از آن ميپردازد و آن را از نظر
هنجاري تأمين ميسازد.
منزل اصول اخلاقي را به كتابخانه ميبرد و به آن جهتگيري هنجاري ميدهد و
در همان حال كتابخانه در بعد فرهنگي به حمايت فكري از منزل ميپردازد و به
آن اجاره ميدهد كه به تعيرض افق هنجاري خود بپردازد.
كلانتري در بعد سياسي، امنيت فكري براي كتابخانه فراهم ميسازد و متقابلاً
كتابخانه چارچوب اعتقادي كلانتري را تأمين مينمايد. بانك به عنوان مظهر
اقتصادي براي كتابخانه تعقلگرايي ابزاري را به ارمغان ميآورد و همزمان از
كتابخانه ملاكهاي شناختي عقلانيت را دريافت ميدارد. منزل نيز در بعد
اجتماعي براي بانك اخلاق كار ارايه مينمايد و در همان حال از آن بيطرفي
اقتصادي را ميآموزد و علاوه بر اين مايحتاج خود را از طريق آن تأمين
ميكند.
در يك جامعه معمول كه گردش كار و نظم اجتماعي پايداري (به طور نسبي) دارد،
اين ارتباطات كمابيش وجود دارد، اما اگر بده بستان ميان يكي از اين چهار
جزء مختل شود، كل نظم اجتماعي دچار اختلال ميگردد، در اين نمودار اگر بعد
سياسي جامعه نيازمند تأمين مالي بعد اقتصادي نباشد و منابع مالي خود را به
طريقي (وابستگي به خارج يا رانت) تأمين كند، طبيعي است كه روابط مذكور دچار
اختلال ميشود، مثلاً در چنين حالتي، تأمين مالي و ضمانت اجرا از سوي بعد
سياسي براي بعد اقتصادي انجام نخواهد شد، بعد سياسي نيازمند تأمين اعتقادي
بعد فرهنگي نخواهد بود و متقابلاً امنيت فكري هم براي آنان فراهم نميكند و
الي آخر...براي درك بهتر مي توانيد واقعيتهاي جامعه كنوني خود را در اين
قالب تحليل كنيد مواردي مثل قضيه بانك پارسيان يا سياستهاي قيمت گذاري و
بنزين و.....
بنابراين تا هنگامي كه گردش امور ميان وجوه جامعه برحسب الگوي مذكور شكل
نگيرد نظم اجتماعي واقعي و پويا نيز شكل نخواهد گرفت و به ميزاني كه
استقلال مالي وجه سياسي از طريق منابع نفتي شكل بگيرد، رابطه مذكور با
اختلال بيشتري مواجه ميشود و جامعه در مسير فروپاشي سرعت ميگيرد.
يكي از نتايج مهم فرآيند فوق، قطبي شدن هنجارها و ارزشهاي اجتماعي است به
نحوي كه جامعه را عملاً با تجزيه فرهنگي مواجه ميكند و به معناي ديگر
جامعه واحد را به دو يا چند جامعه معارض و غيرقابل جمع تقسيم ميكند. (ر.ك.
به پژوهش تجزيه فرهنگي). در اين جامعه قانون به معناي واقعي حاكم نيست
،قوانين هم از حيث محتوا دچار اشكال هستند و هم از حيث اجرا با مشكل روبرو
هستند. عرف نميتواند به نحو مناسبي شكل بگيرد، زيرا عرف محصول تعامل آزاد
ميان افراد جامعه است و هنگامي كه تعامل آزاد شكل نگيرد عرف مناسب هم به
وجود نخواهد آمد. سنت و دين هم به دليل از دست دادن استقلالشان به مرور
ناكارآمد ميشوند، و اخلاق هم از همه هنجارهاي مذكور بيشتر ضربه ميخورد،
ريا و دروغ و تظاهر و چاپلوسي و... بيش از هميشه رواج مييابد، و مجموعه
هنجارهاي اجتماعي كه زمينه را براي ثبات و نظم و حتي پيشرفت فراهم ميكنند
دچار اختلال ميشوند.
در جامعه كنوني ما از ميان نهادهاي اجتماعيكننده چون آموزش و پرورش،
خانواده، سياست، دين و ارتباطات، تنها ميتوان نهاد خانواده رابطور نسبي
داراي كاركردهاي خود دانست، اما بقيه نهادها به نحوي هستند كه فاصله زيادي
با كاركردهاي شناخته شده خودبراي ايجاد يك نظم پويا و خود جوش در يك جامعه
امروزين را دارند.
اهميت بحث فروپاشي
اهميت بحث فروپاشي در اين است كه پذيرش مفروضات و استدلالهاي آن منجر به
انتخاب راهبردي متفاوت از راهبردهاي موجودو با هدف پرهيز از وقوع فروپاشي
ميشود. ممكن است برخي از افراد موافق چنين مفروضاتي نباشند، اما نبايد
فراموش كرد كه وقوع احتمال متوسط و كم هم در اين خصوص چون موجب هزينههاي
فراواني است، بايد بيش از موارد ديگر مورد توجه قرار گيرد. حساسيت ما نسبت
به اين خطر (فارغ از جنبهها و شواهد مويد محتمل الوقوع بودن خطر) ما را
براي اجتناب از آن بسيج ميكند، در حالي كه بيخيالي يا بيتوجهي نسبت به
آن ممكن است وضع را به جاي غيرقابل بازگشت برساند.
اهميت اين بحث در اين است كه در صورت وجود بديل ميتوان خطرات فروپاشي
احتمالي را با جايگزيني نيروي مورد اعتماد مردم خنثي كرد، اما هنگامي كه
بديل سياسي نباشد، هيچ نيرويي نميتواند مانع فروپاشي شود. البته درون هر
جامعهاي نيروهايي ميل به نظم و وجلو گيري از فروپاشي دارند، اما اين
نيروها لزوماً ميبايست اتحاد و انسجام كافي براي خنثي كردن نيروهاي گريز
از نظم را دارا باشند. اما آنچه كه در جامعه امروز ايران مشاهده ميكنيم،
ضعف مفرط نيروهاي بديل است.
در پايان به برخي از پرسشهاي مطرح و پاسخهاي آن اشاره ميشود.
سوال: رابطه آسيبهاي اجتماعي چون جرايم و ديگر نابسامانيها با فروپاشي
اجتماعي چيست؟
پاسخ: بدون شك جامعهاي كه در مرحله پيش از فروپاشي است مستعد بروز گسترده
آسيبهاي اجتماعي و جرم است و پس از فروپاشي اين امر به تناسب گستردگي وجوه
فروپاشي به فعليت تبديل ميشود، اما تا قبل از فروپاشي الزاماً با آمار
بالاي جرم و آسيب مواجه نيستيم، زيرا ممكن است كه صرفاً نظارت عمومي قدرت و
پليس مانع از بروز اين رفتارها شود و پرهيز از اين رفتارها فقط ناشي از زور
و مجازات دولت باشد و اين يكي از خطراتي است كه جامعه را تهديد ميكند،
زيرا امكان بروز بيش از انتظار ناهنجاريهاي رفتاري و كجروي و جرم به مثابه
يكي ازعلايم بيماري اجتماعي است كه ميتواند افراد رابه تكاپو براي اصلاح
امور وادارد.
سوال: آيا فروپاشي سياسي با فروپاشي اجتماعي متفاوت است؟
پاسخ: در جامعهاي كه سياست نسبت به همه وجوه جامعه دخالت و اعمال سلطه
نمايد، فروپاشي سياسي به طبع منجر به فروپاشي اجتماعي نيز ميشود،
زيراسياست جايگاه مستقلي براي وجود ديگر باقي نگذاشته است كه براساس آن
استقلال، به ثبات لازم دست يابد، در چنين جامعهاي روابط ميان اجزا چون
مهرههاي دومينوست كه اولين سقوط موجب سقوط پيدرپي ميشود.
سوال: آيا دموكراتيزاسيون بايد با فروپاشي آغاز شود؟
پاسخ: تمام بحثها بر اين است كه مانع چنين تلازمي شد، بويژه آن كه فروپاشي
الزاماً به دموكراتيزاسيون منجر نميشود، چه بسا مردم پس از فروپاشي نسبت
به نظم پيشين حالتي نوستالژيك پيدا كنند، بلوك شرق نمونه خوبي براي اين امر
است.
سوال: در صورت وقوع فروپاشي، اين مسأله در حوزه دين چگونه خواهد بود؟
پاسخ: اگر منظور ايران است، بايد بگويم كه فروپاشي اجتماعي منجر به
شكلگيري گرايشهاي متعدد ديني در جامعه خواهد شد. گرايشهايي كه در حال
حاضر به دليل موانع قانوني و فشار قدرت و تعبير رسمي دين امكان بروز پيدا
نميكنند، به نظر من حتي گرايش اخير به خرافات نيز نمودي از اين گرايشهاي
ديني متفاوت و البته امكانپذير از قرائت رسمي دين است، در صورت فروپاشي،
شاهد بروزگسترده گرايشهاي غيرديني، ضد ديني تا گرايشهاي متعدد ديني چون
دراويش و... خواهيم بود.
سوال: آيا روحانيت سنتي ميتواند مانع فروپاشي شود؟
پاسخ: عقيده شخصي من قبلاً اين بود كه يكي از مراجع قدرتمند براي جلوگيري
از اين احتمال، نهاد روحانيت سنتي است، اما در پي تحولات سالهاي اخير، به
نظر ميرسد كه استقلال اين نهاد در شرايط حاضر كمتر از آن
شده است
كه قادر به جلوگيري از فروپاشي احتمالي باشد.
منبع :
آینده
|